منتقدان و پیام‌هایِ بازرگانی بینِ پایتخت

نمی‌توان با نگاه ارزش‌مدارانه «پایتخت» را نقد کرد، اما از کنار «پیام‌های بازگانی» بین‌اش بی‌تفاوت گذشت – چه بسا آثار آن پیام‌ها بر روانِ مردمان به مراتب عمیق‌تر باشد.

منتقدان و پیام‌هایِ بازرگانی بینِ پایتخت

وقتی فرهنگ، باور، عرفان و معنویت یک جامعه به سویی و اقتصاد و رسانه‌اش به سوی دیگری می‌رود، پیامدی جز سرگردانی و ‌گسیختگیِ هویت ندارد. احتمالاً رسانۀ ملّی تصوّر می‌کند که اگر در آگهی‌های بازرگانی صرفاً «حجاب» بانوان رعایت شود، محتوا هم اسلامیزه می‎شود و رسانۀ دینی به مقصود خود رسیده است، غافل از این‌که باحجاب هم می‌توان مُبلّغ ارزش‌های مادّی، خودمدارانه و مصرف‌زدگی بود. 
هم‌چنین، نمی‌شود مستندهایی مثل «حدیث سرو» ساخت و قبل و بعدش پیام‌های بازرگانی (مانند «بیاد و بشوره و ببره») پخش کرد – و شعار ضدّیت با سرمایه‌داری هم می‌داد.  مثال تازه‌تر، احسان علیخانی بین اجراهای شرکت‌کنندگان در «عصر جدید» بر صفحۀ گیرنده ظاهر می‌شود و از «سفره‌هایی که واقعاً خالی» است می‌گوید و از مردم می‌خواهد برای فراهم کردن حدّاقل‌ها مبلغی کمک کنند. بعد، پیام‌های بازرگانی آغاز می‌شود: در سرایی که شبیه زندگی بیش‌تر مردم نیست(1)، فردی با ولع و اشتها شیرینی و کبابِ چنجه می‌خورد و پس از پُرخوری نوشیدنی می‌طلبد تا «بیاد و بشوره و ببره»!

این‌گونه تبلیغات پُرآب‌ورنگ را مقایسه کنید با تعریفی که از انسان معنوی و الهی در منابر دینی و مواعظ اخلاقی در اوقات مختلف (احیا و اعتکاف و ...) ارائه می‌شود.

برای نمونه در احوالات «حاج میرزا احمد عابد نهاوندی» مشهور به «حاج مرشد چلویی» - که در بازار تهران (کنار مسجد جامع) طبّاخی داشت – گفته می‌شود:
مرشد همیشه حواسش به همه چیز بود اغلب اوقات جناب مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود، می‌گفت کسانی که می‌خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند. بیشتر کسانی که غذا بیرون می‌بردند، بچه‌ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان و صاحبان مغازه‌هایِ بازار غذا می‌گرفتند و می‌بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد کودکی که با ظرف غذا در دست نزد او می‌آمد، قدر پلوی زعفرانی روی بادیه او می‌ریخت و ظرف را کامل می‌کرد و بعد تکّه کباب یا لمۀ گوشت یا اگر تمام شده بود، ته‌دیگی زعفرانی داخل روغن می‌کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می‌گذاشت، می‌گفت: این اطفال خودشان می‌آیند در مغازه و بوی غذاها را استشمام می‌کنند و دل‌شان می‌خواهد و بدین طریق من از همان غذایی که می‌برند به آنها می‌چشانم تا اگر استادشان به آنها نداد، لااقل چشیده باشند(2).
*
پیش از نقّادی تولیدات رسانه باید به‌هوش بود که اگر ایرادی هست، صرفاً متوجّه پایتخت نیست و این مجموهه هم بخشی از یک کلیت ناموزون است. قرنی است که تناقض سازندۀ ماهیت زیست اجتماعی ایرانیان شده؛ چراکه می‌خواهند هم‌زمان مُبلّغ ارزشهای دنیای سنّت (مانند قناعت) و مطلوب‌های دنیای جدید (مانند مصرف‌زدگی) باشند.

پ.ن.:
1-کمترین دفاع از پایتخت آن است که ترسیم‌گر منزل و آدم‌های متوسط‌الحالی بود و با دیدن این سریال کمتر کسی احساس محرومیت کرد یا افسرده شد.
2- بهترین کاسب قرن؛ علی عابد نهاوندی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان