هنوز سهسال تا پایان رسمی جنگ بینالملل اول باقی مانده بود که انگلستان و فرانسه طرح و نقشه تقسیم برادرانه متصرفات امپراتوری عثمانی را در مذاکراتی که بین سرهنگ مارک سایکس انگلیسی و ژنرال فرانسوا ژرژ پیکو فرانسوی انجام شد، روی کاغذ آوردند و برای جلوگیری از مشکلات بعدی امپراتوری روسیه را نیز در جریان تصمیماتشان قرار دادند.
این توافقنامه که اساس آن بر پایه فرض محتمل شکست عثمانیها در جنگ بنا شده بود، به اسم مذاکرهکنندگان خود «سایکس- پیکو» نام گرفت و در فردای روز پایان جنگ جهانی اول بهعنوان نقشه راه اداره سرزمینهای پهناوری که از امپراتوری عثمانی به تصرف قوای متفقین درآمده بود، درنظر گرفته شد. وقوع انقلاب اکتبر در روسیه تزاری دست انگلستان و فرانسه را برای دستاندازی عمیقتر در سرزمینهای اشغالشده باز گذاشت و در ادامه با حاتمبخشی فرانسویها که ریشه در ضعف بنیه نظامی و اقتصادی آنها داشت، انگلستان به یکهتاز عرصه تعیین تکلیف همه آن چیزهایی که در «سایکس- پیکو» مورد پیشبینی قرار گرفته بود، تبدیل شد.
تعیین خطوط مرزی جدید به تشکیل کشورهای نوظهور خصوصا در منطقه خاورمیانه انجامید و انگلیسیها در نقش یک قیم بینالمللی، اداره امور این کشورها را به وابستگان خود در منطقه سپردند. در بسیاری از سرزمینهای مورد اشاره، قیمومیت تام انگلستان که قول اعطای استقلال در آینده را پشت خود داشت، از سوی مردم پذیرفته شد، اما ماجرا در عراق طور دیگری پیش رفت و قیام مردم این کشور خصوصا در مناطق شیعهنشین کار را برای جانشینان چشم آبی عثمانیها سخت کرد.
یک بازی ماهرانه انگلیسی در زمین عراق
انگلستان برای خاموشکردن صدای اعتراض مردم عراق زمام امور این کشور را به خاندان قدیمی هاشمی که در سرزمین حجاز ریشه داشتند، سپرد. به این ترتیب دو فرزند حسین الهاشمی حاکم حجاز با پشتیبانی انگلیسیها سکان حکومت را در عراق و اردن در دست گرفتند.
در این دولتسازی، عبدالله بن حسین با عنوان عبدالله اول به پادشاهی اردن رسید و فیصل بن حسین با لقب ملک فیصل اول تاج پادشاهی عراق را بر سر گذاشت. کشف ذخایر سرشار نفت در عراق تعمیق نفوذ انگلستان در پادشاهی ملک فیصل را در پی داشت و ابزار این نفوذ نیز کسی نبود جز نوری سعید سیاستمدار کهنهکار که تعهد او به حفظ منافع انگلستان بر هیچکس پوشیده نبود تا جایی که از زمان شکلگیری پادشاهی عراق تا انقراض آن ١٤بار ردای نخستوزیری این کشور را بر تن کرد.
فیصل اول از ١٩٢١ تا ١٩٣٣ بر عراق حکم راند و پس از او پسرش غازی اول بر تخت نشست. رویه ضد انگلیسی غازی اول و تمایل او به آلمان نازی میتوانست خطر جدی برای ادامه نفوذ انگلستان در مهمترین ارث به جای مانده از امپراتوری عثمانی را در پی داشته باشد، اما مرگ مشکوک و نابهنگام او در ششمینسال سلطنت و به قدرترسیدن فرزندش فیصل دوم، خیال لندن را از این بابت آسوده کرد.
فیصل دوم در زمان مرگ پدر چهارسال بیشتر نداشت، پس تا رسیدن او به سن قانونی افسار حکومت عراق تا مدتی طولانی در دستان سیاستمداران طرفدار انگلستان قرار گرفت. فیصل دوم با احتساب دوران کودکی که فقط به شکل اسمی پادشاه عراق بود و نایبالسلطنهاش بر کشور حکم میراند، نزدیک به ٢٠سال روی تخت دوام آورد و درنهایت با کودتای ضدسلطنتی ژنرال سوسیالیست عراقی عبدالکریم قاسم، تاج و جان خویش را در ٢٣سالگی توأمان از دست داد.
در این واقعه که با اسامی، چون «انقلاب ١٤ جولای» و «کودتای ١٩٥٨» از آن یاد میشود، کودتاچیان به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم و ژنرال عبدالسلام عارف، سلسله پادشاهی هاشمی در عراق را سرنگون کردند و ضمن به قتلرساندن کلیه اعضای خاندان سلطنتی ازجمله شخص پادشاه، سیاستمداران وابسته به دربارهای عراق و انگلستان همچون نوری سعید را نیز از دَم تیغ گذراندند.
عبدالکریم قاسم پس از سرنگونکردن رژیم سلطنتی و اعلام تشکیل حکومت جمهوری در عراق، خود تا سال ١٩٦٣ میلادی برای پنجسال بهعنوان نخستوزیر بر کشور حکم راند تا اینکه ستاره اقبال او نیز غروب کرد و ٥٧سال پیش در هشتم فوریه ١٩٦٣میلادی، در پی کودتای دوست و همرزم قدیمیاش ژنرال عبدالسلام عارف به قتل رسید.