تجار به لحاظ اجتماعی مرجع قابل وثوق، محل مراجعه مردم و پیشقدم در امور خیریه بودند. حتی در سالهای کسادی پس از جنگ، تجار خیّری پیدا میشدند که در کارهای خیر شرکت میکردند. اتحادیه تجار و چندین نهاد دولتی از جمله اداره مالیه و بلدیه برای کمک به زلزلهزدگان تربت حیدریه مبلغی جمعآوری کردند که از کالاهای وارداتی هر عدل پنجشاهی پرداخت شود و خواهان جمعآوری اعانه و مصرف آن در مواد فوقالذکر شدند.
کمکهای خیرخواهانه تجار در امور خیریه که تحت نظارت دولت پرداخت میشد، نوعی رابطه متقابل میان تجار و دولت ایجاد میکرد و از سویی به دولت این امکان را میداد که از قدرت مالی تجار بهره گیرد و از سوی دیگر برای برخی از تجار امکان استفاده از «رانتهای حکومتی» را مهیا میکرد.
اعانه هزار تومانی معینالتجار بوشهری به آسیبدیدگان زلزله خراسان از طریق دربار فرستاده شد و نمونهای از کمکهای فردی تجار بود که علاوه بر کسب اعتبار اجتماعی میتوانست در کارگشایی امور آنان موثر واقع شود. البته در مواردی نیز این کمکهای فردی بهدلیل محذوریتهای اجتماعی پرداخت میشد.
نسبت تجار با قدرت
نزدیکی به مراجع قدرت سیاسی در جامعهای که هنوز با معیارهای جوامع سنتی و با اتکا به روابط شخصی عمل میکرد و هنوز نهادهای جامعه مدنی و قانون یکسان شامل حال همگان در آن استقرار نیافته بود، برای تجار ضروری مینمود. آن دسته از تجار که این اقبال را داشتند که با دولتمردان صاحب نفوذ مرتبط شوند، امکان عمل و موفقیت بیشتری مییافتند.
بدیهی است که در چنین جامعهای هیچ ضابطه قانونی نمیتوانست، جایگزین نقش روابط شخصی بشود. برخی از تجار که احساس میکردند صاحب روابط شخصی و عمیق با دولتمردان نیستند، در نامهای به مجلس شورای ملی درخصوص بحثی که در رابطه با اعطای نفت شمال به یکی از شرکتهای نفتی مستقل آمریکایی در مجلس در جریان بود، اعتراض کردند.
آنان تقاضا کردند که قسمتی از موارد شمول این امتیازنامه به آنان اعطا شود و پیشنهاد آن را علاوه بر مجلس به وزارت فوایدعامه نیز تقدیم کردند. اما در کمیسیون نفت مجلس فقط پیشنهاد حاج معینالتجار مطرح شد و هیچ صحبتی در مورد پیشنهاد آنان به میان نیامد.
در نتیجه این گروه از تجار معترض شده و خواهان رفع اینگونه تبعیضها شدند. از مالیه بوشهر نیز در گزارشی سیاهه مالیاتهایی که معینالتجار باید میپرداخت، ذکر شده و بر این امر تاکید شده که «بعضی از وزرا. به طریق سیم انگلیس سفارش و توصیه معینالتجار را به ماموران اینجا میکنند» و در ضمن آن تقاضا شده است، برای تعیین امتیازهای معینالتجار امتیازهای وی مورد بررسی دقیقتر قرار بگیرد.
رابطه تجار با عناصر قدرت گاه از طریق همکاری، دادن اعانه، کمکهای مالی یا رشوه صورت میگرفت. در اینباره میتوان به پرداخت مبلغی بهعنوان رشوه توسط پسر امینالضرب به نصرتالدوله فیروز اشاره کرد. بهخصوص کسانیکه متصدی منصب وزارت مالیه بودند از تجار رشوه دریافت میکردند.
رقم مالیات بسته شده از سوی وزارت مالیه به معاملات تجاری همواره مورد اعتراض آنان قرار میگرفت. تجار با پرداخت رشوه مالیات کمتری میپرداختند و در این میان هر دو طرف یعنی تجار و دیوانیان سود میبردند.
مالاندوزی تجار
بدیهی است ثروت و موقعیت اقتصادی، تجار را از قدرت سیاسی و اقتصادی نیز بهرهمند میکرد و در عین حال از لحاظ روحی و شخصیتی آنان را دچار نوعی تبختر و نخوت برآمده از ثروت نیز میساخت. گاه تجار در نظر مردم همچون افراد پولپرست، بیرحم و مغرور جلوه میکردند که به غیر از افزودن به دارایی و اموال خود به هیچ چیز دیگری نمیاندیشیدند و روحیهای کاملا حسابگرانه داشتند، کما اینکه در مکاتبات رضازاده شفق از برلن با حاجرحیم اتحادیه بارها از حسابگری و جان سختی حاجرحیم در ارسال پول به جهت تحصیل فرزندش شکایت کرده است.
وی در نامهای به اتحادیه گلایه میکند که چرا با او مثل «گماشتههایش» یا «عاملش در سلطانآباد» سخن میگوید. رضازاده شفق در بخشی از همین نامه اشاره کرده که «من دلال فرش یا پادو بازار» نیستم و به حاجرحیماتحادیه از بابت آنکه پدرش در معادن وی در برف و باران ناخوش شد و جان سپرد و اینکه اتحادیه مادرش را با بیرحمی از «حیاط بیرون» کرد، شکایت میکند.
با این حال لحن گفتار وی در عین اینکه گلایهآمیز است، ملایم هم هست که حاکی از حرمت گذاردن به اتحادیه در عین نقد کردن وی است. از مجموعه مکاتبات شخصی حاجرحیماتحادیه میتوان به خست و حسابگری مفرط برخی از این افراد پی برد.
رابطه تجار و روشنفکران
برخی از تجار برای انتشار آثار روشنفکران دینی از صرف هزینه دریغ نمیکردند، از باب نمونه آقا میرزامحمد صاحب تاجر اصفهانی رئیس تجارتخانه در کلکته، هزینه چاپ کتاب «سوانح عمر» اثر سیدجمال اصفهانی را برعهده گرفت. نقش روشنفکران در اعتلای دانش تجاری و تلقی جدید تجار از مفهوم جدید تجارت قابل تردید نیست.
در روزنامهها مقالههایی در تجزیه و تحلیل موقعیت تجاری ایران و ویژگی تجار ایرانی به چاپ میرسید. در این مقالات از اینکه تاجر ایرانی مفهومی سنتی از تجارت در ذهن داشت که منحصر به خرید و فروش و افزودن بر مال بود، سخن میرفت و اینکه تجار صرف کسب مال را عین تجارت دانسته و هیچ آشنایی با «ماده و کار» نداشتند، درحالیکه اینها دو رکن اساسی تجارت و سرمایه رکن سوم آن محسوب میشود.
از نظر روشنفکران تجار به کالاهای مورد نیاز کشور آگاهی نداشتند و با اینکه سالها به صدور پنبه پرداخته بودند، هیچ تغییری در کیفیت آن اعمال نکرده بودند و کماکان پنبه را به همان شکل نامناسب صادر میکردند و این مطلب به ذهنشان خطور نمیکرد که میتوان تخم پنبه، شیوه چیدن و چرخ دانه پنبه را دگرگون و آن را با کیفیت بهتری به بازار عرضه کرد.
در واقع تجار ایرانی در کار خود پویایی و ابتکار به خرج نمیدادند و شیوه تجارت را همانگونه که به آنها ارث رسیده بود، انجام میدادند.
منبع: دنیای اقتصاد به نقل از سهیلا ترابیفارسانی، «سرمایهداری تجاری و عملکرد آن در سالهای پس از جنگ جهانی اول»، دانشگاه ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، 1383.