مردی جوان که دوستش را با انگیزه سرقت به قتل رسانده بود، به دار آویخته شد. مردی میانسال آذرماه سال 93 با مراجعه به پلیس از ناپدیدشدن پسر 23 سالهاش به نام کاوه خبر داد و گفت: پسرم در محله یافتآباد مغازه جگرکی دارد. او دو روز قبل به خانه آمد و پساندازش را برداشت و گفت: میخواهد با خرید طلا سرمایهگذاری کند، اما دو روز است گم شده و تلفن همراهش نیز خاموش است.
با اعلام این شکایت تحقیقات برای شناسایی پسر جوان و اطلاع از سرنوشتش آغاز شد و چند مظنون بازداشت شدند، اما سرنخی از کاوه به دست نیامد تا اینکه پس از هشت ماه یکی از دوستان کاوه که در همان محله مغازه جگرکی داشت شناسایی و دستگیر شد.
نیما در بازجوییهای ابتدایی ادعای بیگناهی کرد، اما در ادامه گفت: یاشار را کشته است. او در تشریح جزئیات قتل گفت: میدانستم کاوه پول زیادی دارد و من نیز مشکل مالی داشتم. چند روز قبل از قتل پسر جوان به مغازهام آمد و گفت: میخواهد با پولهایش سکه بخرد.
این بهترین فرصت برای من بود تا از مشکلات مالی رها شوم به همین دلیل سلاحی خریدم و در کف مغازهام چاه عمیقی حفر کردم تا پس از سرقت و قتل جسد را دفن کنم.
روز جنایت کاوه را به بهانه اینکه آشنایی دارم که سکه را زیر قیمت میفروشد به مغازه کشاندم و با شلیک گلوله به قتل رساندم بعد هم جسد را داخل چاه انداختم و روی آن را پوشاندم. دو روز شیلنگ آبی را درون چاه انداختم تا خاک نشست کند و جسد زیر خاک مدفون شود.
متهم ادام داد: نقشه من حسابشده بود و فکر نمیکردم راز قتل افشا شود. هنوز نمیدانم کجای کارم اشتباه بود که پس از هشت ماه قضیه فاش شد.
نیما درباره پولهای سرقتی از پسر جوان نیز گفت: بعد از قتل 95 میلیون تومان سرقت کردم که با بخشی از آن بدهی پدرم به پدر مقتول را پرداخت کردم و مقداری طلا برای همسرم خریدم. دو ماه بعد از قتل نیز هشت معتاد را با پولهای مقتول به کمپ ترک اعتیاد فرستادم تا اعتیادشان را ترک کنند. در این مدت مقداری از پولها را خرج کردم و فقط 20 میلیون تومان از آن باقی مانده است.
بعد از اعترافات این قاتل جسد کاوه از عمق ششمتری چاه خارج شد. سپس کیفرخواست متهم به اتهام مباشرت در قتل عمدی با اسلحه، سرقت مسلحانه و مقرون به آزار و نگهداری و حمل سلاح جنگی صادر شد.
نیما در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت و اولیای دم مقتول برای او درخواست قصاص کردند. به این ترتیب برای مرد جوان حکم مرگ صادر شد و این رأی به تأیید دیوانعالی کشور نیز رسید. پس از آن مراحل قانونی سپری شد و با توجه به اینکه اولیای دم حاضر به گذشت نشدند در نهایت نیما به دار آویخته شد.