ماهان شبکه ایرانیان

شرح دنیا طلبی در کلمات حضرت امام خمینی (۱)

دنیا طلبی یکی از مهم ترین گرفتاری های بشر کنونی است. چنانکه در حدیث شریف آمده است که دوستی دنیا منشأ هر گناهی است

مقدمه

دنیا طلبی یکی از مهم ترین گرفتاری های بشر کنونی است. چنانکه در حدیث شریف آمده است که دوستی دنیا منشأ هر گناهی است. وقتی به رفتار خود و دیگران نگاه می کنیم، صحت حدیث مذکور را مشاهده می کنیم. برای به دست آوردن مال بیشتر دست به هر معصیتی می زنیم. دزدی، رشوه، احتکار، ربا، طمع، ذلت پیش بنده و صدها گناه دیگر از مفاسدی است که با دنیاطلبی انسان همراه است. در این مقاله به این مسئله مهم از دیدگاه رهبر کبیر انقلاب امام خمینی پرداخته ایم و مطالبی را تحت فصول و عناوین مختلف از کلمات ایشان گرد آورده ایم. گرچه ذکر این چند فصل در حد یک مقاله سبب از قلم افتادن مطالب بسیار مهمی می شود، لکن سعی نموده ایم به صورت خلاصه و در حد یک مقاله به اهم مباحث اشاره نماییم؛ به نحوی که خواننده با خواندن این مقاله با مهمترین افکار امام خمینی در رابطه با دنیاطلبی و نیز با برخی مباحث مهم دیگر در این زمینه آشنا شود.

در این مقاله ابتدا به بحث محبت دنیا و معنای آن پرداخته ایم و ضمن شرح معنای دنیای مذموم و ممدوح که در لسان علمای دین بدان اشاره شده به عوامل ایجاد دنیادوستی اشاره کرده ایم. از جمله این عوامل لذت طلبی، گناهان و فراموشی یاد خدا قابل ذکر است. پس از بیان عوامل و دلایل مذکور به اثرات و مفاسد دنیاپرستی اشاره نموده و ضمن بیان چند مفسده بزرگ که در کلمات امام خمینی بدان اشاره شده، سعی نموده ایم تا از آن طریق به بحث دوری از دنیا و ریشه کنی این گناه عظیم از خود یادآور شویم. از جمله اموری که سبب قطع علاقه به دنیا می شود، یاد خدا و توسل به ائمه اطهار(ع) و زهد حقیقی است که شرح آن آمده است.

1. محبت دنیا

دنیا نزد هر گروهی تعریفی خاص دارد: فلاسفه آن را نشئه ای از نشئات وجودی انسان، علمای اخلاق، آن را مزرعه آخرت و نزد عرفا هر آنچه غیر خداست.* دوستی دنیا و یا به اصطلاح دنیا پرستی صفتی است رایج در زبان سالکان و عارفان و منظورشان از آن بزرگترین و مهمترین عامل دوری از یاد خدا است. پس در نظر ایشان هر آنچه که انسان را از یاد خدا بازدارد، تعریف دنیاست؛ چه آن چیز از امور مادی باشد و چه از امور معنوی. و بالعکس آنچه سبب تقرب انسان به خدا و علت یاد او باشد، از آخرت است و اصطلاح آخرت در مقابل دنیاست. دنیا در تعریف امام خمینی هر آن چیزی است که انسان را از حق تعالی به خود مشغول کند.(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص300) ایشان می فرمایند:

«اگر نفوس یکسره متوجه به دنیا و تعمیر آن باشند و منصرف از حق باشند گرچه اعتقاد به مبدا و معاد هم داشته باشند منکوس هستند و میزان در انتکاس قلوب غفلت از حق و توجه به دنیا و تعمیر آن است» (شرح حدیث چهل حدیث ص535)

خیالی که پیوسته متوجه به مادیات و تعمیر دنیاست، غافل از حق است؛ چون تقابل بین این دو، تقابل تناقض است. به این معنا که هر جا علاقه به دنیاست، خدا نیست و هر جا خدا هست علاقه به دنیا نیست. ورود یکی به معنای خروج دیگری است. قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَیْنِ اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ (بحار الأنوار، ج 67، ص 88) همانا از دو چیز بر شما می ترسم پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز. اما پیروی از هوای نفس انسان را از یاد حق باز می دارد و آرزوها سبب فراموشی آخرت می شود.

خصوصیت محبت به چیزی، این است که انسان را نسبت به باقی امور بی التفات می کند. فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِمُّ وَ یُبْکِمُ وَ یُذِل (همان ج 70، ص 75) به همین دلیل قلبی که از محبت دنیا مالامال شده است نسبت به امور دین و آخرت، گنگ و کور و کر خواهد شد. خَتَمَ الله عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم (بقره 7) عارف کامل میرزا جواد ملکی تبریزی فرموده است: «مادامی که ایمان با دل کندن از محبت دنیا تقویت نشود، و مؤمن آن دسته از مسائل دنیائی را که دل را از آخرت و نماز به خود مشغول می دارد، و هر فکر و ذکری را که بر خلاف توجه به نماز است از خود دور نکند، در بقاء همت کافی نیست، زیرا کسی که چیزی را دوست بدارد بسیار یاد آن می کند و ذکر و یاد محبوب خواه ناخواه قلب را متوجه آن می سازد، و از یاد غیر آن باز می دارد و برای همین هم هست که می بینی ما هر چه هم که کوشش کنیم نمی توانیم نمازی را بدون یاد غیر خدا بخوانیم، و اما دلهای سالم از محبت دنیا جمیع حالات شان نماز و یاد خدا است، بلکه روشنی چشم آنها در نماز است، و اصلا این لذایذ دنیائی، برای آنها لذت نیست.» (اسرار الصلاه، ص 189 و 190)

2. دنیای مذموم و دنیای ممدوح

از نکات قبل می توان نتیجه گرفت که مقصود از دنیایی که در لسان ائمه (ع) و بزرگان دین مذموم و تقبیح شده همان علاقه و محبت قلبی و باطنی به آن است نه اینکه دنیا به خودی خود مذموم باشد چه آنکه دنیا مخلوق خداست. حق تعالی هیچ گاه امر مذموم خلق نمی کند. پس دنیای مذموم که همان محبت به اوست، دنیایی است که انسان را از خدا منقطع و از یاد او غافل می گرداند؛ یعنی هر چیزی که انسان مستقلاً به آن توجه نموده و میل و گرایش و علاقه ای به آن پیدا کند و این میل و گرایش در عرض توجه به خدا قرار گیرد، همان دنیاست.

علامه مجلسی (ره) می فرماید:

«بدان آنچه از مجموع آیات و اخبار ظاهر می شود به حسب فهم ما این است که دنیای مذمومه مرکب است از یک اموری که انسان را باز دارد از طاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت. پس دنیا و آخرت با هم متقابلند هر چه باعث رضای خدای سبحان و قرب او شود از آخرت است اگر چه به حسب ظاهر از دنیا باشد مثل تجارات و زراعات و صناعاتی که مقصود از آنها معیشت عیال باشد برای اطاعت امر خدا و صرف کردن آنها در مصارف خیریه و اعانت کردن بر محتاجان و صدقات و اینها همه از آخرت گرچه به مردم آن را از دنیا دانند و ریاضات مبتدعه واعمال ریاییه گرچه با تزهد و انواع مشقت باشد از دنیاست زیرا که باعث دوری خدا می شود و قرب به سوی او نیاورد مثل اعمال کفار و منافقان.» (بحار الانوار ج70 ص63)

امام خمینی نیز در بیان شرح دنیای مذموم و ممدوح فرموده است:

«و باید دانست که دنیای مذموم در لسان اولیا همان علاقه و حب و توجه به آن است؛ و الّا اصل عالم مُلک و مشهدِ شهادت- که یکی از مشاهد جمال جمیل حقّ است و مهد تربیت اولیا و عرفا و علمای بالله است، و دار التکمیل نفوس قدسیه بشریه و مزرع آخرت است- از اعز مشاهد و منازل است نزد اولیا و اهل معرفت. چه بسا باشد که کسی حظی از دنیای خارجی نداشته باشد، و به واسطه حب و تعلق قلبش به آن، از اهل دنیا باشد و ناسی حقّ و آخرت باشد؛ و دیگری که دارای ملک و سلطنت و جاه و مال است، چون سلیمان بن داود علیهما السلام اهل دنیا نباشد و رجل الهی و انسان لاهوتی باشد؛ و معلوم است که در اقبال دنیا و حصول آن، علاقه به آن مدخلیت ندارد؛ چه بسا علاقه مندانِ دست تهی که از دنیا جز فساد و نکبت آن را ندارند، و بی علاقه های دارای ملک و حشمت که جمع بین دنیا و آخرت نمودند و به سعادت داریْن رسیدند؛ و اشاره به این نکته در احادیث شریفه شده، مثل قول السجاد علیه السلام: الدُّنْیا دُنْیاءان: دُنْیا بَلاغٍ وَ دُنْیا مَلْعُونَةٍ. و گاهی از خود دنیا تکذیب بلیغ شده به اعتبار تعلق به آن، یا برای صرف علاقه از آن؛ و ذکر اخبار متعلقه ی به این باب و جمع آن و بیان اعتبار عقلی در آن، از وظیفه ی این مختصر خارج است.»(سرالصلاه، ص 31)

و نیز فرمود:

« پس معلوم شد از برای انسان دو دنیاست: یکی ممدوح و یکی مذموم. آنچه ممدوح است، حصول در این نشئه که دار التربیة و دار التحصیل و محل تجارت مقامات و اکتساب کمالات و تهیه زندگانی سعادتمند ابدی است که بدون ورود در اینجا امکان پذیر نیست... عالم ملک، که مظهر جمال و جلال است و حضرت شهادت مطلقه است، به یک معنی مذمتی ندارد، و آنچه مذموم است دنیای خود انسان است، به معنی وجهه ی قلب به طبیعت و دلبستگی و محبت آن است که آن منشأ تمام مفاسد و خطاهای قلبی و قالبی است. پس، تعلق قلب... محبت دنیا عبارت از دنیای مذموم است، و هر چه دلبستگی به آن زیادتر باشد، حجاب بین انسان و دار کرامت او و پرده ما بین قلب و حق بیشتر و غلیظ تر شود. و آنچه در بعضی از احادیث شریفه است که از برای خدا هفتاد هزار حجاب است از نور و ظلمت، حجابهای ظلمانی تواند همین تعلقات قلبیه باشد به دنیا. و هر قدر تعلقات بیشتر باشد، حجاب ها زیادتر است. و هر چه تعلق شدیدتر باشد، حجاب غلیظ تر و خرق آن مشکلتر است.» (شرح چهل حدیث، ص 121)

3. علل دنیا دوستی

انسان به دلیل آنکه ولیده همین عالم است و اصل نشئه او از دنیاست، نسبت به آن علاقه مند است؛ این چیزی است که در فطرت عائله بشر گنجانده شده و گریزی از آن نیست، اما هرگاه این علاقه جنبه افراط به خود بگیرد ضمن آنکه انسان را از صراط مستقیم منحرف می کند، سبب می شود خود را به هلاکت ابدی در دنیا و آخرت دچار کند. بی شک برای هر عملی، عکس العملی است و آثار محبت دنیا چیـزی نیست که بر کسی مخـفی باشد؛ اما انسـان به سبب افراط در محبت دنیا از طریق عواملی که در ذیل بدان اشاره خواهد شد، خود را دچار چنان خسرانی می کند که گاه جبران پذیر نیست. در فصل بعد به برخی از این آثار اشاره خواهیم نمود.

3.1. لذت طلبی

انسان دائم در پی لذت هاست چون لذت طلبی ریشه در فطرت نوع بشر دارد. هر کس، لذت خود را در چیزی می یابد و به دنبال اوست. و خداوند به همین دلیل از آن در جهت ترغیب انسان به خیرخواهی و خداپرستی استفاده نموده و در وصف بهشت فرمود: وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُون. (زخرف 71) اعوجاج و انحراف از مسیر فطری بشری و جنبه افراط گونه لذت طلبی و یا کسب لذت از راههایی که خداوند از آن منع فرموده، سبب می شود، انسان خداوند را فراموش کرده و دنیا را بطلبد. آخرت را رها کرده و دنیا را بخواهد و همه اینها از اموری است که با اصل خلقت انسان و هدف خداوند از آفرینش او مخالف است. همچنانکه لذت طلبی از فطریات است کمال طلبی نیز فطری بشری است پس انسانی که مستغرق در مادیات شده و کمال خود را در لذت های دنیایی ببیند، از نور خارج شده و به ظلمات داخل می شود و اما آنکه کمال خود را در لذت های آخرت، و بالاتر از آن تقرب به خداوند می بیند، از ظلمات خارج شده و به نور داخل می شود و چنین کسی الله حامی و دوست اوست. الله وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون (بقره 257). پس: «استغراق در بحر لذائذ و مشتهیات قهراً حب به دنیا می آورد و حب به دنیا تنفر از غیر آن آورد و وجهه به ملک غفلت از ملکوت آورد...و پر واضح است که تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی از حب به دنیا و غفلت از حقتعالی و آخرت است و حب به دنیا سرمنشا هر خطیئه است.» (شرح چهل حدیث، ص240)

امام خمینی در خصوص لذت طلبی که سبب دنیا دوستی می شود فرمود:

«در هر لذتی که ذائقه انسانی از این عالم می برد در صورتی که محدود به حدود الهیّه نباشد، همان لذّت انسان را به دنیا نزدیک کند و علاقه قلبیه را زیاد کند، و به همان اندازه علاقه به روحانیّت و حقّ کم شود و محبت الهیّه از قلب زائل شود. و چون پشت سر هر لذّتی، نفس لذّت دیگر، بلکه لذات دیگر را طالب شود و نفس امّاره قوای مخصوصه ی این کار را برای تحصیل آن ترغیب کند؛ پس در پشت سر هر حجابی، حُجُبی ظلمانی برای انسان پیدا شود و از هر یک از این مجاری و قوای حسیّه- که شعاع نفس از آنها به عالم طبیعت و دنیا جلوه کرده- دائماً حجابهائی به روی قلب و روح کشیده شود که انسان را از سیر الی الله و طلب حقّ- جلّ جلاله- بازدارد.» (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 84)

3.2. حرص و طمع

حرص و طمع از خصائص رذیله ای است که هر چه در انسان قوت بگیرد سبب اقبال بیشتر او به دنیا می شود. منشأ طمع، دنیا خواهی، اما سرانجام آن دنیا دوستی است که آن هم عواقب ناگواری در دنیا و آخرت برای انسان دارد. طمع ریشه در افراط در لذت گرایی دارد و از جمله رذائلی است که تا لحظه مرگ دست از انسان برنمی دارد. قَالَ رسول الله (ص): یَهْرَمُ ابْنُ آدَمَ وَ یَشِبُّ فِیهِ اثْنَتَانِ الْحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَل (معدن الجواهر، ص 25)

 امام خمینی فرموده است: «معلوم است خود حرص و لازم و ملزوم آن از احتجاب فطرت و از جنود جهل و ابلیس است، و خود آن شرّ و از لوازم شرّ است و منتهی به شرّ شود، و کمتر چیزی انسان را مثل آن به دنیا نزدیک کند، و از حق تعالی و تمسّک به ذات مقدّسش دور و مهجور نماید.»(شرح حدیث جنود عقل و جهل، متن، ص 217)

انسان وقتی زیاد طالب دنیا باشد و قناعت و مناعت طبع را از دست بدهد، برای به دست آوردن مال و منال حریص است و چون حرص نسبت به چیزی افزون بگیرد، محبت به آن چیز زیادتر می شود تا جایی که تمام قلب انسان را پر می کند، پس در قلبی که خانه دنیا شده است، خدا جایی نخواهد داشت و آن خیالی که به یاد خدا نباشد، مملو از افکار و عقاید شیطانی است و این خود منشأ بسیاری از گناهان است.

3.3. گناهان

از آنچه گفته شد معلوم می شود که گناهان از عواقب دنیا دوستی است. از طرفی چنانکه در روایات آمده است، هر گناه کدورتی را در قلب انسان ایجاد می کند و اگر پس از انجام گناه، توبه و انابه نباشد، تیرگی گناه ماندگار می شود و اگر گناهان دیگری مرتکب شود، کدورت رو به فزونی می رود، تا جایی که سراسر قلب آدمی را احاطه می نماید و چون ظلمت روی ظلمت حاصل شد، قلب انسان را چنان سیاهی می گیرد که با توبه و استغفار به راحتی پاک نمی شود و هیچ خیری از او انتظار نمی­ رود. این قلب منشأ مفاسد و گناهان بسیاری است که اولین آن عشق به دنیاست و چون دوستی دنیا علت هر گناهی است، ولیده این پیوند نامبارک چیزی جز عصیان و سرکشی نیست. «کلا ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی» (علق 6 و 7) بی تردید قلبی که از گناه آکنده شده، هیچ اقبالی به آخرت و خدا در او دیده نمی شود و به یقین وجهه او رو به سوی دنیا و جمع زخارف و مادیات دنیاست. حب مقام، حب ریاست، حب شهوت، حب شهرت و. . همه معلول توجه به دنیاست. امام خمینی فرموده است:

 «هر یک از اعمال را در قلب انسانی اثری است که از آن در روایات تعبیر شده به نقطه بیضاء و نقطه سودا؛ زیرا که از هر عمل صالحی اگر با شرایط صوریّه و معنویّه و قالبیّه و قلبیّه آورده شود، یک نورانیّتی در باطن قلب حاصل شود و یک صفای باطنی از برای انسان رخ دهد که انسان را به معرفت الله و توحید نزدیک کند تا آن جا که حقایق و سرایر توحید در قلب جایگزین شود، و از آن در ملک بدن نیز سرایت کند، و ارض طبیعت نورانی و مشرق به نور الهی شود که این غایت سعادت انسانی است... و همین طور از هر یک از اعمال سیّئه در قلب یک کدورتی و ظلمتی حاصل شود که انسان را از مقام قدس و قرب حق- جلّ و علا- دور و از معارف الهیّه مهجور کند، و به عالم طبیعت و دنیا که باطن آن سجّین و هاویه است، نزدیک کند تا آن جا که قلب و تمام شئون غیبیّه آن فانی در دنیا و طبیعت شود، و حکم روحانیّت و انسانیّت از او برداشته شود.» (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص282 و 283 )

3.4. فراموشی خداوند

دنیا و آخرت مقابل هم قرار دارند. یکی از دلایل اقبال به دنیا، فراموشی آخرت، مرگ، قیامت و خداوند است. مهمترین اثر یاد خدا، احیای قلب و نورانیت خاطر است. خیال نورانی، سبب روی گرداندن از دنیا می شود کما اینکه خیال ظلمانی سبب اقبال به دنیاست. هرچه انسان رو به سوی خدا کند از دنیا و مافیها بیشتر بری می شود و تا آنجا می رسد که نعمت های اخروی نیز در نظرش برابر با مشتهیات دنیوی است و خدا را جز برای خدا نخواهد. دل کندن از دنیا اولین مرتبه سلوک سالک پس از عزم قوی و توبه نصوح است. وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی الله وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی الله وَ کانَ الله غَفُوراً رَحیما (نساء 100) چه آنکه اگر سالک بیت مظلم نفس خود را برای رسیدن به خدا و رسولش وانگذارد، نه سلوکی انجام داده و نه هجرتی نموده است؛ پس این اولین شرط برای سلوک است. امام خمینی فرمودند:

«بدان که انسان چون ولیده همین عالم طبیعت است و مادر او همین دنیاست و اولاد این آب و خاک است، حب این دنیا در قلبش از اول نشو و نما مغروس است، و هر چه بزرگتر شود، این محبت در دل او نمو می کند. و به واسطه این قوای شهویه و آلات التذاذیه که خداوند به او مرحمت فرمـوده برای حفـظ شخـص و نـوع، محـبت او روز افـزون شـود و دلبستگی او رو به ازدیاد گذارد. و چون این عالم را محل التذاذات و تعیشات خود می پندارد و مردن را اسباب انقطاع از آنها می داند، و اگر به حسب برهان حکما یا اخبار انبیا، صلوات الله علیهم، عقیده مند به عالم آخرت شده باشد و به کیفیات و حیات و کمالات آن، قلبش باز از آن بی خبر است و قبول ننموده، چه رسد به آنکه به مقام اطمینان رسیده باشد، لهذا حبش به این عالم خیلی زیاد می شود. و نیز چون فطرتا انسان حب بقاء دارد و از فنا و زوال متنفر و گریزان است، و مردن را فنا گمان می کند، گر چه عقلش هم تصدیق کند که این عالم دار فنا و گذرگاه است و آن عالم باقی و سرمدی است، ولی عمده ورود در قلب است، بلکه مرتبه کمال آن اطمینان است، چنانچه حضرت إبراهیم خلیل الرحمن، علیه السلام، از حق تعالی مرتبه اطمینان را طلب کرد و به او مرحمت گردید. پس چون قلوب یا ایمان به آخرت ندارند، مثل قلوب ما گر چه تصدیق عقلی داریم، یا اطمینان ندارند، حب بقاء در این عالم را دارند و از مرگ و خروج از این نشئه گریزان اند. و اگر قلوب مطلع شوند که این عالم دنیا پست ترین عوالم است و دار فنا و زوال و تصرم و تغیر است و عالم هلاک و نقص است، و عوالم دیگر که بعد از موت است هر یک باقی و ابدی و دار کمال و ثبات و حیات و بهجت و سرور است، فطرتاً حب آن عالم را پیدا می کنند و از این عالم گریزان گردند. و اگر از این مقام بالا رود و به مقام شهود و وجدان رسد و صورت باطنیه ی این عالم را و علاقه به این عالم را [و صورت باطنیه آن عالم را] و علاقه به آن را ببیند، این عالم برای او سخت و ناگوار شود و تنفر از آن پیدا کند، و اشتیاق پیدا کند که از این محبس ظلمانی و غل و زنجیر زمان و تصرم خلاص شود.» (شرح چهل حدیث، ص 122)

منابع:

 شرح حدیث جنود عقل و جهل امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

 شرح چهل حدیث امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

 بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، تهران، انتشارات اسلامیه، بی تا.

 اسرار الصلاه، میرزا جواد ملکی تبریزی، تهران، پیام آزادی، 1378 ش.

 سرالصلاة، امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

 معدن الجواهر، ابوالفتح کراجکی، تهران، انتشارات مرتضوی، 1394 ق.

 إرشاد القلوب إلی الصواب، قم، انتشارات شریف رضی، 1412 ق.

 اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ترجمه جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، 1362ش.

 صحیفه، امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.

 تنبیه الخواطر، ورام بن ابی فراس، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول.

 غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش.

 آداب الصلاة، امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

 الخصال، شیخ صدوق، قم انتشارات جامعه مدرسین، 1362 ش.

 مکارم الاخلاق، شیخ طبرسی، قم، انتشارات شریف رضی، 1370 ش.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان