ماهان شبکه ایرانیان

حفظ شئون فرهنگی در ویترین‌ها بر عهده کیست؟

نکند آنقدر متمدن شده‌ایم و کرامات برجام قبل از رفع تحریم‌ها به غربی شدن ما می‌اندیشد و خودمان نمی‌دانیم؟

روزنامه جوان: نکند آنقدر متمدن شده‌ایم و کرامات برجام قبل از رفع تحریم‌ها به غربی شدن ما می‌اندیشد و خودمان نمی‌دانیم؟ چنان سرگرم انتخابات 29 اردیبهشت و نگران نتایج آن بودیم که فراموش کرده‌ایم دشمن از این فرصت‌های ناب می‌تواند بهره‌برداری‌های خائنانه‌ای بنماید! بی‌توجهی به آنچه در شهر و کنار ما می‌گذرد از دلایل واضح این ادعاست، چهارراه‌ها مملو از تابلوها و بنرهایی است که در لابه‌لای آن نعمت‌های الهی را به نفع شاهنشاهان از کف رفته مصادره می‌نمایند! بنرهای بلند بالا، نوروز و بهار را از صدقات هخامنش می‌خوانند و یادی از «یا مقلب‌القلوب» نمی‌کنند! شعارهای پارچه‌ای نه‌تنها رانندگان مراکب بلکه عابران پیاده را نیز سرگردان می‌کنند که کدام ‌یک را بخوانند و در کدامین وعده‌گاه‌های شهری حضور یابند! اما سرنخ اکثر آنها به تبلیغات پشت پرده برای چهره‌نمایی‌های انتخابات ختم می‌شود بدون آنکه ناشران آن دم لای تله داده باشند! عبوس‌های پشت‌میزنشین ماه‌های قبل خندان می‌شوند و مسئولان شهری پیامک‌های شهروندان گرفتار در پیچ‌وخم‌های اداری را با ادبیاتی تازه و سعه‌صدری وصف‌ناشدنی پاسخ می‌گویند! آنهایی که برای دیدنشان باید از هفت‌خوان رستم می‌گذشتی امروز و در کنار پیاده‌رو با اشاره شما از مرکب خود پیاده می‌شوند و درحالی‌که لب‌هایشان شکوفا از خنده با عدد 29 است! به استقبال شنیدن حرف‌ها و خواسته‌های شما می‌شتابند! یادشان رفته است که هنوز نتوانسته‌اند معضلات موجود به‌جامانده از قبل و ایجاد شده به‌وسیله خودشان را سامان بخشند و به خزندگان و جوندگان گریخته از مرصاد! اجازه ندهند آرام و بی‌صدا وارد جرگه‌ها شوند!
 
تابلوها و ویترین‌ها ماهیت اسلامی خود را آرام‌آرام از دست می‌دهند تا جایی که مانکن‌های اروپایی هم‌ قدم به آن گذاشته و خطوط قرمز شئونات اسلامی را می‌شکنند! نیم‌نگاهی به بعضی ویترین‌ها و به‌خصوص فروشندگان پوشاک خانم‌ها و آقایان که بیندازید، حساب کار دستتان می‌آید و اگر فرصتی شد از تماشا و تعمق در بعضی از بنرهای نصب‌شده در چهارراه‌ها، میدان‌ها و بیلبوردهای بزرگراه‌ها هم غافل نشوید! شهر شهرفرنگ است، از همه رنگ است، رنگ‌ووارنگ است! اینها قسمتی از اشعار نمایش‌دهندگان سینماهای سیاری بود که قدیم‌ها به دوش می‌کشیدند و محله به محله برای کسب رزق خانواده می‌رفتند و امروز محتوای همان شهرفرنگ‌های غربی روی بیلبوردهای شهر نقش بسته تا درآمد اجاره‌اش به جیب ارگانی برود که صرف تبلیغات انتخابات شود! حالا این نقش‌های رنگ‌ووارنگ روی بیلبوردها چه می‌گویند و چه هدف‌هایی را دنبال می‌کنند، خودشان بهتر می‌دانند! در این بازار مکاره از همه جالب‌تر و بهت‌آورتر تابلوهای ضدونقیضی است که بر سردر واحدهای صنفی نصب‌شده و هرکدام ساز ادبیات یک کشور غربی را می‌زنند!
 
دستگاه‌های مسئول نظارت بر نامگذاری در شهر برای استفاده از نام «مارال» که یک لغت ترکی آذری است، ایراد بنی‌اسرائیلی می‌گیرند! سازمان زیباسازی شهر تابلوی 30 سانتی سر‌در یکی از مؤسسات پزشکی شهر که تنها جنبه راهنمایی برای معلولان را دارد شبانه از جا می‌کند و می‌برد که ویلچر‌نشینان سرگردان شوند اما به صدها و بلکه هزاران تابلوی نئون چشمک‌زن که از نظر بهداشتی مضر تشخیص داده‌شده کاری ندارند! مدل‌های مختلف آدمک‌های گچی و پلاستیکی زنانه و مردانه پشت ویترین مغازه‌ها درحالی‌که البسه تحریک‌آمیز بر تن دارند جلوه‌نمایی می‌کنند اما انگار هیچ‌یک از ارگان‌های تربیتی و اجتماعی دولتی آنها را نمی‌بینند و از بدآموزی‌هایشان خبر ندارند که اگر داشتند اقدامی عاجل مبذول می‌داشتند! معلوم نیست این الگوها که جانشین بی‌بندوباری‌های زمان طاغوت شده در کدام کارگاه زیرزمینی ساخته‌وپرداخته یا از کدام‌یک از گمرکات وارد می‌شوند که به‌آسانی در کوچه‌پس‌کوچه‌های بازارهای ناصرخسرو و 15‌خرداد تهران و پشت سرای هندوهای اصفهان به فروش می‌رسند تا در ویترین‌های شهرستان‌ها خودنمایی کنند؟ از روبه‌روی این واحدهای صنفی ویترین‌دار نوجوانان و جوانانی که در سنین بحران هستند می‌گذرند و کنجکاوانه به محتوای آنها نگاه می‌کنند. اگر مسئولان تربیتی کشور وقت بگذارند و لحظاتی را در مقابل این ویترین‌های وسوسه‌انگیز توقف و تفکر کنند و شاهد عبور عمدی بعضی دانش‌آموزان و نوجوانان از مقابل آنها و اظهارنظرهایشان باشند متوجه خواهند شد که در این سنین حساس به‌راحتی انحراف فکری پیدا خواهند نمود!
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان