جایگاه شناسی تربیت اخلاقی با عرضه حدیث مکارم الاخلاق بر قرآن

در روایت معروفی از پیامبر (ص) آمده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مکارم الاخلاق». این عبارت را در بسیاری از کتب روایی و غیرروایی می توان مشاهده کرد و در مباحث اخلاقی یا مربوط به بعثت پیامبر (ص) فراوان دیده می شود

جایگاه شناسی تربیت اخلاقی با عرضه حدیث مکارم الاخلاق بر قرآن

1- بیان مسئله و پیشینه

در روایت معروفی از پیامبر (ص) آمده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مکارم الاخلاق». این عبارت را در بسیاری از کتب روایی و غیرروایی می توان مشاهده کرد و در مباحث اخلاقی یا مربوط به بعثت پیامبر (ص) فراوان دیده می شود. وجود اختلاف نظرها، نگارنده را بر آن داشت که ضمن پژوهش فقه الحدیثی این روایت، به موضوعات هدف بعثت پیامبر (ص) و اخلاق بپردازد.

ازآنجا که واژه ی «انّما» افاده ی حصر می کند، سخن را این گونه ترجمه می کنند که پیامبر (ص) فرموده اند: «تنها برای تتمیم مکارم اخلاق مبعوث شده ام.» لذا برخی می گویند: این روایت (به ویژه با ادات حصر و تأکید اهل سنت) در اذهان قوت گرفته است تا هدف بعثت، صرفاً اخلاق معرفی شود و در توده ی مسلمین، هدف اصلی بعثت تحت الشعاع قرار بگیرد و به علت عدم فهم صحیح روایت، این حدیث را به کلی کنار می گذارند و می گویند: تمام درگیری انبیاء بر سرِ مسائل سیاسی و درگیری با طاغوت بوده است؛ نه به سبب برگزاری کلاس اخلاق! از سوی دیگر، برخی با برداشت اشتباه از این روایت که این نیز ناشی از بی توجهی به هدف بعثت برگرفته از قرآن و همچنین خانواده ی احادیث مربوطه است، تنها هدف بعثت را در موضوع اخلاق خلاصه می کنند و اخلاق را بر ارکان دیگر برتری می دهند. در این نوشته تلاش می شود مطلب بالا تبیین گردد و ضمن بیان مفهوم اخلاق و مکارم اخلاق در قرآن و روایات، پاسخ پرسش های زیر در مواجهه با روایت معروف تتمیم مکارم الاخلاق ارائه شود:

رابطه ی صحیح میان دین و اخلاق چیست؟ آیا این برداشت از روایت یادشده صحیح است که در تقسیم بندی دین، اخلاق بر عقاید و احکام برتری دارد؟

هدف یا اهداف ارسال پیامبران و بعثت پیامبر اسلام (ص) از دیدگاه قرآن کریم چیست؟

با توجه به عرضه ی روایت یادشده بر قرآن، اگر هدف بعثت، تنها به موضوع اخلاق معطوف نیست، چه معنایی برای روایت قابل طرح است؟

با توجه به بررسی های به عمل آمده، پیش از این، به مسائل مطرح شده در بالا و رابطه ی بعثت و اخلاق با رویکرد عرضه ی روایت بر قرآن پرداخته نشده است. درباره ی این روایت، تحلیل و یادداشت های فراوانی ارائه شده؛ اما به نظر نگارنده، تنها مقاله ی علمی که مختص به این حدیث یافت شد، در بخش فقه الحدیث به سند و مفردات پرداخته و درمجموع، به اهمیت و عنایت ویژه ی دین به موضوع مکارم الاخلاق اشاره کرده است. در مقاله ی یادشده می خوانیم: «اگر بتوان تنها علت بعثت پیامبر را در تتمیم مکارم اخلاق خلاصه کرد یا تنها هدف، عاقبت و مآل بعثت را تتمیم مکارم اخلاق دانست، می توان ادعا کرد حصر حقیقی است و رابطه ی بعثت با مکارم اخلاق، معنای روشن تر و دقیق تری پیدا می کند. تحقیق دراین باره نیاز به فرصت بیشتری دارد که در حوصله ی این نوشتار نیست.» عرضه ی روایت بر قرآن و تعریف کامل اخلاق و ارتباط آن با هدف بعثت که دغدغه ی نوشتار حاضر است و به منظور پاسخگویی به شبهه و پرسش های بالا است، از مقاله ی یادشده قابل برداشت نیست.

شایان ذکر است در شیوه ی اعتباریابی سند حدیث، از کتاب «منطق فهم حدیث» نوشته ی محمدکاظم طباطبایی استفاده شده است.

2- ارزیابی سند روایت

روایت «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتمِّمَ مکارم الاخلاق» شناخته شده و معروف است؛ اما با این عبارت، در کتب حدیثی شیعه موجود نیست. از میان علمای شیعه ی دوازده امامی، قدیمی ترین کتابی که این روایت را بدین صورت نقل کرده است، کتاب مجمع البیان مرحوم طبرسی (م 548 ق) به شکل مرسل و بدون سند است: «گفته شده: خلق پیامبر عظیم نامیده شد به سبب گرد آمدن مکارم اخلاق در آن حضرت و این معنی را تأیید می کند آنچه از حضرت روایت شده که فرمود: جز این نیست فرستاده شدم تا مکارم اخلاق را تمام کنم» (طبرسی، 1374، ج 9، ص 500). علامه طباطبایی نیز این روایت را بدون آنکه به مصدری ارجاع دهد، با تعبیر «روایت معروفه» آورده است (طباطبایی، 1414، ج 19، ص 377). به این ترتیب، برخی از علمای شیعه که این روایت را در کتاب های خود آورده اند یا منبعی معرفی نکرده اند و یا به مجمع البیان ارجاع داده اند.

دسته ای دیگر از روایات، از طریق شیعه نقل شده که از بعثت پیامبر (ص) و مکارم و محاسن اخلاق سخن می گوید؛ اما از «لاتمّم» یا «تمام» در آن استفاده نشده است. در امالی شیخ طوسی، از پیامبر (ص) نقل شده است: «بُعِثْتُ بِمَکارِمِ الْأَخْلاقِ وَ مَحَاسِنِهَا» (طوسی، 1414، ص 596)؛ یا «بُعِثْتُ بِمَکارِمِ الْأَخلاق» (علی بن موسی الرضا (ع)، 1406، ص 353) و یا حدیث پیامبر (ص) «عَلَیکمْ بِمَکارِمِ الْأَخْلاقِ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِی بِهَا» (طوسی، 1414، ص 478).

در کتب روایی اهل سنت، این دسته از روایات وجود ندارد و تنها در یک کتاب، روایت به صورت «بُعِثْتُ بِمَکارِمِ الْأَخْلاقِ وَ مَحَاسِنِهَا» دیده می شود (الشجری، 1422، ج 2، ص 247). آنچه در کتب روایی اهل سنت نقل شده، به لفظ «تتمیم» یا «تمام» و یا «کمال» است. قدیمی ترین مصدر از اهل سنت که روایت را با نقل معروف «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ» ذکر کرده، سنن کبری بیهقی (م 458 ق) است. او این سخن را به طور مسند از ابی هریره از رسول خدا (ص) روایت کرده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاق» (بیهقی، 1424، ج 10، ص 323). این روایت در دیگر کتب روایی اهل سنت نیز (با انّما و بدون انّما) نقل شده است (ابن عبدالبر، 1387، ج 24، ص 302؛ متقی هندی، 1409، ج 3، ص 16 و ج 11، ص 420؛ الهیثمی، 1414، ج 9، ص 15؛ البزار، 1988، ج 15، ص 364)؛ همچنین در سنن کبری، روایت با نقل دیگری از ابن عجلان از رسول خدا (ص)، این گونه روایت شده است: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ صالحَ الأخلاقِ» (بیهقی، 1424، ج 10، ص 323). پیش از بیهقی، مالک بن انس (م 179 ق) روایت را با بیانی متفاوت، «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ حُسنَ الأخلاقِ»، ذکر کرده است (مالک بن انس، 1406، ج 2، ص 1330). احمد بن حنبل (م 241 ق)، بخاری (م 256 ق) و دیگران آن را با عبارت «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ صالِحَ الأخلاقِ» (احمد بن حنبل، بی تا، ج 14، ص 512؛ بخاری، 1409، ج 1، ص 104؛ قضاعی، 1407، ص 1165؛ ابن سعد، 1410، ج 1، ص 192) و یا عبارت «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَحاسِنَ الأخلاقِ» (ابن عبدالبر، 1387، ج 24، ص 254) ذکر کرده اند که در جدول زیر قابل مشاهده است:

جایگاه شناسی تربیت اخلاقی با عرضه حدیث مکارم الاخلاق بر قرآن.JPG

بیهقی (م 458 ق)، حاکم نیشابوری (م 405 ق)، ابن ابی الدنیا (م 281 ق) و ابن عبدالبر (م 463 ق) عبارت «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ صالِحَ الأخلاقِ» (بیهقی، 1424، ج 10، ص 323؛ حاکم نیشابوری، 1411، ج 2، ص 670؛ ابن ابی الدنیا، بی تا، ج 1، ص 21؛ ابن عبدالبر، 1387، ج 24، ص 334) را نقل کرده اند؛ همچنین ابن ابی الدنیا در کتاب مکارم الاخلاق، از پیامبر (ص) نقل کرده است: «انّما بعثت علی تمام محاسن الأَخلاق» (ابن ابی الدنیا، بی تا، ج 1، ص 21)؛ لذا این روایت را اهل تسنن به اشکال مختلف نقل کرده اند که هر عبارت همراه منبع آن و درجه اعتبار آن کتاب در جدول مشاهده می شود (نک: طباطبایی، 1393، ص 282 تا 286). درمجموع، با توجه به شروح حدیث اهل سنت و اعتبارسنجی منابع (مطابق جدول بالا)، عبارات «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاق»، «إنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ صالحَ الأخلاق» و «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ صالِحَ الأخلاق»، از دیدگاه اهل سنت، اعتبار سندی مناسبی دارند.

نتیجه اینکه روایت «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مکارم الاخلاق» از اهل سنت نقل شده و در کتب شیعه، اصل معتبری ندارد و همان طور که پیشتر اشاره شد، مصدر اصلی این روایت در شیعه، کتاب مجمع البیان بوده و مرحوم طبرسی آن را از اهل سنت اخذ کرده است؛ چنانکه شیوه ی او این است که اقوال عامه را در کنار اقوال امامیه نقل می کند. محدثان شیعه همچون علامه مجلسی و محدث نوری و. .. هم که آن را پذیرفته اند، ممکن است آن را در کنار دسته روایات شیعی که بدون لفظ «تتمیم»، یا «تمام»، تنها به مکارم اخلاق و بعثت تصریح دارند، تلقی به قبول کرده اند.

همچنین ازآنجا که روایت یادشده در حوزه ی اخلاق است و نه در حوزه ی حلال و حرام، می توان با توجه به «اخبار مَن بلَغ»، این گونه روایات را پذیرفت و علی رغم اینکه سند روایت، تنها از عامه است، با توجه به قاعده ی مَن بلَغ، در ادله تسامح کرد و آن را پذیرفت.

3- مفهوم اخلاق و مکارم اخلاق

آنچه از مفهوم «اخلاق»، در وهله ی اول به ذهن مردم متبادر می شود، به طورمعمول، ظاهر معاشرت با مردم است؛ به عبارت دیگر، انسان خوش رو را انسان خوش اخلاق برمی شمارند و انسان ترش رو را بداخلاق. در موضوع این مقاله، این تعریف از اخلاق قطعاً مدنظر نیست؛ زیرا با هدف بعثت پیامبران روبروییم و اگرچه صرف خوش رویی، امر پسندیده و لازمی است؛ اما به نظر، هم وزن رسالت عظیم انبیاء نیست؛ بنابراین ضروری است مفهوم اخلاق در لغت، ادبیات قرآنی و ادبیات روایی بررسی شود.

3-1- اخلاق و مکارم اخلاق در لغت

«الأَخلاق»: خلق و خلق در اصل یکی هستند؛ اما خَلق به صورت هایی اختصاص دارد که با چشم دیده می شوند و خُلق به قوا و خوی هایی اختصاص دارد که به چشم باطن درک می گردند (راغب، 1404، ص 297). اخلاق جمع واژه ی خُلُق، به معنی سجیه و عادت است (ابن منظور، 1405، ج 10، ص 87؛ طریحی، 1375، ج 5، ص 158)؛ لذا خُلق (به ضم و سکون لام) را روش و ملکه و طبیعت و عادت معنا کرده اند که کیفیتی نفسانی و مسبب اعمال و افعال آدمی است؛ لذا لغویون، اخلاق را مجموعه ای از خصلت های روحی و باطنی انسان می دانند که سرچشمه ی رفتار و کردار اوست.

«مَکَارِم»: جمع المَکرُمَه از ریشه «ک ر م» است. در معنای کرم و کرامت، ضِدُّ اللُّؤْم یعنی ضد پستی گفته اند و همچنین تنزه و پاکی معنا شده است (زبیدی، بی تا، ج 17، ص 606). کرم را به بزرگواری اطلاق کرده اند (ابن منظور، 1405، ج 12 ص 510) و المکرُمةُ: واحدَةُ المَکارَمِ (زبیدی، بی تا، ج 17، ص 607) و در معنای مکرمه آمده است: مَکرُمَة اسم از کرم است و لذاست که کار خوب را مَکرُمَة گویند؛ چون مسبب کرامت یا تکریم شدن است (فیومی، 1414، ج 2، ص 531)؛ بنابراین، کرامت اخلاق به معنای بزرگواری روح و کرامت نفس است و مکارم اخلاق، اخلاقی بزرگوارانه است که کرامت نفس می آورد.

3-2- مفهوم اخلاق در قرآن

مفهوم اخلاق در قرآن، به صورت مفرد و در دو آیه به کار رفته است: «إِنْ هذا إِلاَّ خُلُقُ الْأَوَّلین» (شعراء، 137). این سخن قوم هود (ع) است که آن بزرگوار را به کلی از دعوت و تأثیر کلامش و از ایمان خود مأیوس کردند و گفتند: برای ما تفاوت نمی کند، چه ما را انذار کنی یا نکنی. بیهوده خود را خسته مکن! این همان روش پیشینیان است. البته در اینکه منظور از «هذا» چیست، چندین قول وجود دارد که محل بحث ما نیست. موضوع بحث، معنای خُلُق است که همان روش و عادت معنا می شود. آیه ی دیگر همان طور که ذکر شد، «وَ إِنک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ» (قلم،4) و خطاب به پیامبر (ص) است.

3-3- مفهوم اخلاق در روایات

با جستجو در روایات مشاهده می شود که دو تعبیر «خاص» و «عام» برای اخلاق به کاررفته است:

الف. تعبیر خاص اخلاق: حوزه ی برخوردهای اجتماعی انسان

برای نمونه، اسلام بر حُسن خُلق بسیار تأکید می کند که در رابطه با دیگران و برخورداری از مهارت هایی خاص در روابط اجتماعی تعریف می شود. در روایات، از آن با عناوین مختلفی از قبیل عامل سعادت (طبرسی، 1385، ص 224)، نیمی از دین (ابن بابویه، 1362، ج 1، ص 30)، بهترین نیکی (همان، ج 1، ص 29) و مایه ی تقرب به خدا (کلینی، 1388، ج 8، ص 69) یادشده است. کاربرد آن در متون، بیانگر نحوه ی برخورد با مردم است؛ مثلاً هنگامی که حسن خلق در کنار غضب می آید، نشان می دهد در حوزه ی روابط اجتماعی است (ورّام، 1410 ، ج 1، ص 89).

ب. تعبیر عام اخلاق: شیوه و روش و جهت گیری انسان در زندگی

برای نمونه، به روایتی اشاره می شود که نشان می دهد اخلاق، تنها در رابطه ی میان آدمی با مردم خلاصه نمی شود. امام صادق (ع) فرمودند: «خدای عزوجل پیغمبرانش را به مکارم اخلاق اختصاص داد، شما خود را بیازمایید، اگر آنها در وجود شما هم بود، خدا را سپاس گویید و بدانید که بودن آنها در شما خیر شماست و اگر در شما نبود، از خدا بخواهید و نسبت به آنها رغبت جویید. سپس آنها را ده چیز شمرد: یقین و قناعت و صبر و شکر و خویشتن داری و خلق نیکو و سخاوت و غیرت و شجاعت و مروت» (کلینی، 1388، ج 2، ص 56). برخی از راویان دیگر، راست گویی و امانت داری را هم بدان ها افزوده اند.

همان طور که مشاهده می شود مکارم اخلاق در روایات، تنها در حوزه ی روابط اجتماعی تعریف نمی شود بلکه مربوط به رابطه ی آدمی با خدای خود یا با خویشتن نیز می شود. مکارم اخلاق والاترین سجایایی است که انسان می تواند به آنها متصف شود و حسن خلق و محاسن اخلاق می تواند مقدمه ای برای آن باشد؛ بنابراین، مکارم اخلاق در لسان روایات، مهم ترین مسائل زندگی انسان را پوشش می دهند و می توان آن را مشتمل بر فضائل اعتقادی و رفتاری و گفتاری، فردی و اجتماعی، در رابطه ی میان «انسان و خودش»، «انسان و خدا» و «انسان و جامعه» دانست.

از سویی، نقطه ی مشترک در تعاریف مختلف از اخلاق، تأکید بر ثبات و پایداری ملکات اخلاقی است. صفات اخلاقی، اعم از فضایل و رذایل، در ملکات نفسانی انسان ریشه دارند که پس از شکل گیری، به ندرت تغییر خواهد کرد. همان خصائل درونی، عامل عمده در چگونگی نوع عملکرد فرد خواهد بود.

با توجه به مطالب یادشده، می توان به زبان امروزی گفت: اخلاق آدمی، مجموع موضع گیری های اوست که از غرایز، ملکات و صفات باطنی اش نشأت می گیرد. این موضع گیری ها نسبت به هر موضوعی وجود دارد. همین مواضع درباره ی توحید، معاد، نبوت، عدل الهی، ولایت و امامت و نسبت به تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان (مثل حیات، سلامت، ظلم ستیزی، ازدواج، کسب وکار و. ..)، اخلاق اسلامی او را تشکیل می دهد. با این تعریف از اخلاق، می توان به موضوع هدف از بعثت پرداخت و اینکه گفته شود پیامبر (ص) برای تتمیم مکارم و محاسن اخلاق، یعنی رساندن به بهترین مواضع مبعوث شده اند، قابل درک خواهد بود. چنانکه در کتاب الفرقان فی تفسیر القران، ذیل آیه ی 4 سوره ی قلم بدین مضمون آمده است: «ما در این کلام سترگ، یک نشانه ی درخشان بر تمجید عنصر اخلاق در میزان الهی و اصالت آن می بینیم، گویی کل اخلاق از حقیقت اسلامی است و لذا اعلام شده است: من برای تحقق اخلاقیات مبعوث شدم. گویی رسالت محمدی چیزی جز اتمام مکارم اخلاق نیست. این یک اغراق نیست. مادامی که اخلاق شامل فضایل اعتقادی، عملی و قولی باشد، پس از آن، فردی و جمعی، سپس بین انسان و خود و بین او و پروردگارش و بین او و جامعه خود. به همین ترتیب آیا پیامبران جز برای اینها مبعوث شدند؟... اخلاق یک معنی عام دارد و یک معنای خاص و اولی همان معناست از هدف بعثت پیامبر (ص) به عنوان مکمل» (صادقی تهرانی، 1365، ج 29، ص 61).

4- جایگاه اخلاق در رابطه با بعثت و دین

ملاحظه شد که با تشکیل خانواده ی حدیث مکارم الاخلاق، تمامی روایات بر این نکته دلالت دارند که میان بعثت پیامبر (ص) و مکارم اخلاق ارتباط مهمی وجود دارد که در این یادداشت به آن خواهیم پرداخت. پیش از آن ضروری است به رابطه ی میان دین و اخلاق پرداخته شود تا به نتیجه گیری صحیحی در فقه الحدیث روایت دست یابیم؛ زیرا با توجه به همین روایت، برخی بر اولویت بندی میان اخلاق و احکام و عقاید اصرار دارند و اخلاق را برتر از بخش های دیگر دین معرفی می کنند.

در تعریف دین، بسیار مشهور است دین را مجموعه ای از عقاید، اخلاق و احکام می دانند که به اداره ی زندگی فردی و اجتماعی انسان نظر دارد؛ برای نمونه، در کتاب شریعت در آینه ی معرفت، دین مجموعه ای از عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی معرفی می شود که برای اداره ی امور جامعه ی انسانی و پرورش انسان ها عرضه شده اند و اگر مجموعه حق باشد، آن را دین حق می نامند؛ پس دینی حق است که عقاید، قوانین و مقررات آن از سوی خداوند نازل شده باشد و دین باطل آن است که از سوی غیر خداوند تنظیم و مقررشده است (جوادی آملی، 1390، ص 111). گفتنی است این تقسیم بندی قابل نقد است و باید آسیب شناسی شود:

نخست، در تقسیم بندی یک موضوع، نباید بخش های مختلف اشتراک داشته باشند. هنگامی که گفته شود دین به اعتقادات و احکام و اخلاق تقسیم می گردد، این سه بخش نباید هم پوشانی داشته باشند، حال آن که دارند؛ مثلاً راست گویی یا ایذاء غیر یا تهمت و تمسخر و غیبت جزو اخلاقیات دانسته می شوند، درحالی که همگی جزو محرمات فقهی نیز هستند و در بخش احکام جای دارند؛ بنابراین به نظر می رسد تقسیم بندی بالا صحیح نیست و تقسیم بندی درست دین به طوری که بخش های آن با یکدیگر هم پوشانی نداشته باشند، بخش کردن دین به امور «جوارحی» و «جوانحی» باشد؛ یعنی امور اختیاری یا با اعضا و جوارح انجام داده می شود و یا بدون نیاز به جوارح، در نفس انسان انجام می پذیرد؛ به عبارت دیگر، دین عبارت است از امور «اخسّ نفس» (نیاز به جوارح مثل زبان و دست و پا دارد) و «اشرف نفس» (نیاز به آلات و اعضا ندارد).

دوم، آسیبی که پس از تقسیم بندی دین به عقاید و احکام و اخلاق، در گفتارها و نوشتارها دیده می شود، مقایسه ی بخش های سه گانه یادشده و وزن کشی میان آنهاست که معمولاً عقاید را بر احکام ترجیح می دهند و یا اخلاق را در نیل به سعادت اخروی برتر از احکام می دانند! درصورتی که اصل این پرسش که «اخلاق مهم تر است یا احکام؟» پرسش اشتباهی است. باید توجه داشت عقاید، اخلاق و احکام شرعی، هر سه اهمیت دارند و یک مجموعه ی به هم پیوسته را شکل می دهند. هرکدام نباشد، این مجموعه اثربخشی لازم را ندارد. این سه واژه، اگرچه از نظر مفهومی تفاوت هایی باهم دارند؛ اما در بسیاری از موارد در مصداق خارجی با یکدیگر جمع می شوند؛ ازاین رو، مرزبندی دقیقی میان آنها نیست. برخی درصدد اولویت بندی میان آنها برآمده اند و در موضوع موردبحث ما، مثلاً با استناد به همین روایت، اخلاق را بر عقاید و احکام اولویت داده اند و محور اصلی رسالت را اخلاق معرفی کرده اند؛ اما همان طور که بیان شد، عقاید و اخلاق و احکام باهم ممزوج هستند و نمی شود آنها را از هم جدا کرد؛ زیرا میان آنها رابطه ی تعامل وجود دارد. باید به دین به عنوان یک مجموعه ی به هم پیوسته نگریست و جداسازی ارکان آن و اولویت دهی صرف به یک بخش کار صحیحی نیست.

از سویی، برخی نیز معتقدند دین و اخلاق، دو هویت مستقل از یکدیگرند؛ اما بر آنها رابطه ی تعامل و تأثیر و تأثر حاکم است؛ مثلاً در نیازمندی دین به اخلاق می توان به نمونه های ذیل اشاره کرد:

نیاز خداشناسی به اخلاق: وجوب شکر مُنعم را یکی از علل ضرورت خداشناسی برشمرده اند؛ یعنی حکم اخلاقی سپاسگزاری انسان از ولی نعمت خود، مقدمه ی ضرورت شناخت خدا بیان شده است. همان طور که گفتیم، شکر یکی از مکارم اخلاق ده گانه بود.

نیاز هدف گذاری دین به اخلاق: همان طور که بیان شد، هدف دین هدایت بشر به توحید و عبودیت الهی است که سعادت بشر را به دنبال دارد؛ لذا اداره ی سعادتمندانه ی زندگی فردی و اجتماعی انسان، از اهداف دین به شمار می آید که این هدف، تنها در پرتو مجموعه ی خاصی از دستورات اخلاقی تأمین می شود؛ پس دین بدون اخلاق نمی تواند به اهداف خود دست یابد و به عبارتی، بدون اخلاق، هدف از بعثت پیامبران برآورده نمی شود.

نیاز تبلیغ دین به اخلاق: کاراترین شیوه ی تبلیغ و ترویج دین، رفتارهای اخلاقی و ارزشی دین داران و متولیان دین است. خداوند در روش تبلیغ به پیامبر (ص) می فرماید که اگر تو خشن و سنگدل بودی، همه از اطرافت پراکنده می شدند (آل عمران، 153)؛ لذا پیامبران نیز بدون اخلاق، موفق به رساندن پیام الهی نبودند.

در وابستگی اخلاق به دین نیز به این نکته اشاره می شود که دین و اعتقادات دینی، پشتوانه ای لازم برای اجرای احکام اخلاقی است؛ همچنین درک بسیاری از جزئیات احکام اخلاقی، به آموزه های دینی وابسته است.

از سویی نیز می توان گفت: از نگاه دین، مکارم اخلاق به نوبه ی خود و جدای از اسلام، شرافت آور است. به امام باقر (ع) عرض شد مردم از پیامبر (ص) روایت کرده اند: شریف ترین افراد در زمان جاهلیت، شریف ترین شما در اسلام است. امام فرمودند: درست گفته اند؛ اما آنچه شما فکر می کنید، نیست؛ بلکه شریف ترین افراد در جاهلیت، سخی ترین، خوش اخلاق ترین و [از نظر همسایگان]، بهترین همسایه و کم آزارترین آنان بوده اند؛ پس چنین فردی است که اگر اسلام آورد، اسلامش چیزی بر او نیفزاید، مگر خیر و سعادت (کوفی اهوازی، 1402، ص 59؛ ورّام، 1410، ج 2، ص 250)؛ لذا چنین شخص دارای اخلاق حسنه، در این دنیا میان مردم با شرافت ترین است و هنگامی که زیر لوای اسلام قرار می گیرد، خیر و سعادت دنیا و آخرت را به خود اختصاص خواهد داد. از امیرالمؤمنین (ع) نقل است: «اگر ما امید و ایمانی به بهشت و ترس و وحشتی از دوزخ و انتظار ثواب و عقابی نمی داشتیم، شایسته بود به سراغ مکارم اخلاق برویم؛ زیرا آنها راهنمای نجات و پیروزی و موفقیت هستند» (نوری، 1408، ج 11، ص 193). این روایت نیز شاهدی مدعا بر تفکیک رابطه ی دین و اخلاق و همچنین اهمیت مکارم اخلاق از نگاه دین است.

درهرصورت، چه اینکه دین و اخلاق را دارای دو هویت مستقل از یکدیگر بدانیم و چه اینکه اخلاق را جزئی از دین بدانیم، حقیقت آن است که این دو بر یکدیگر تأثیرگذارند تا حدی که انسان بدون اخلاق حسنه، دینش کامل نیست؛ یعنی هدف از بعثت، بدون مکارم اخلاق، قطعاً تأمین نمی شود.

5- عرضه ی حدیث بر قرآن با موضوع بعثت

با توجه به احادیث عرض، برای فهم صحیح روایت تتمیم مکارم الاخلاق، باید به قرآن کریم رجوع کنیم. چنانکه در روایات، برای تشخیص احادیث سره از ناسره، یک معیار کلی برای ما بیان کرده اند: احادیثی که از ما می شنوید، به قرآن عرضه کنید. اگر موافق با قرآن بود، آنها را بگیرید و بدان عمل کنید و اگر مخالف با قرآن بود، آنها را رها کنید و بدان عمل ننمایید. از پیامبر (ص) نقل شده است: «فَمَا وَافَقَ کتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ (حر عاملی، 1409، ج 18، ص 78)؛ پس آنچه با کتاب الهی موافق باشد آن را دریابید و هر آنچه با کتاب الهی مخالف باشد رهایش کنید.»

روایت تتمیم، با توجه به حصر موجود در متن حدیث و همچنین پرداختن به هدف بعثت، بررسی آیات قرآن درباره ی فرستادن پیامبران و بعثت پیامبر (ص) را ضروری می نماید. درنتیجه ی تحقیق درباره ی این موضوع در آیات قرآن می توان به اهداف اصلی و متوسط ذیل پی برد:

5-1- دعوت به عبودیت و خداپرستی

در آیه ی «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کلِّ أُمَّةٍ رَسولاً اَن اعبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت... (نحل، 36)؛ ما در هر امتی پیامبری برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید!...»، جمله «اَن اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»- به طوری که از سیاق برمی آید - بیان بعثت رسول (ص) و معنایش این است که حقیقت بعثت رسول جز این نیست که بندگان خدای را به عبادت خدا و اجتناب از طاغوت دعوت کند (طباطبایی، 1414، ج 12، ص 242)؛ لذا از مهم ترین اهداف بعثت، تشریع دین برای فراخواندن به بندگی و اجتناب از طاغوت است.

«در آن هنگام که رسولان از پیش رو و پشت سر (و از هر سو)، به سراغشان آمدند (و آنان را دعوت کردند) که جز خدا را نپرستید، آنان گفتند: اگر پروردگار ما می خواست، فرشتگانی نازل می کرد؛ ازاین رو، ما به آنچه شما مبعوث به آن هستید، کافریم!» (فصلت، 14).

«ما نوح (ع) را به سوی قومش فرستادیم. او به آنان گفت: «ای قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودی جز او برای شما نیست! (و اگر غیر او را عبادت کنید)، من بر شما از عذاب روز بزرگی می ترسم» (اعراف، 59). بعثت حضرت نوح (ع) با موضوع دعوت به عبودیت در سوره ی مؤمنون آیات 23 و 32 نیز تکرار شده است؛ همچنین افاده ی معنای دعوت به خداپرستی در آیات دیگری از قرآن نیز دیده می شود (نک: فرقان،41 و 42؛ نمل، 45؛ انبیاء، 25).

5-2- اجتناب از طاغوت و غلبه بر آنها

واژه ی طاغوت در اصل مانند طغیان، مصدر و به معنای تجاوز از حد بدون حق است. راغب گوید: طاغوت عبارت از هر متعدی و هر معبودی غیر از خداست (راغب اصفهانی، 1404، ص 520). افسونگر، جادوگر و هر دیو سرکش و هرکسی که بازدارنده و منحرف کننده ی دیگران از راه خیر باشد، طاغوت است (مصطفوی، 1368، ج 2، ص 490). مراد از طاغوت، خدایان دروغین و مردمان متجاوز و طاغی است (قرشی بنائی، 1412، ج 4، ص 224)؛ لذا یکی از اهداف بعثت، دور شدن و ترک هر معبود غیر از خدا و هر متجاوزی است. به همین سبب، خداوند به حضرت موسی (ع) مأموریت می دهد به سوی فرعون، به عنوان طاغوت زمان برود (نک: اعراف، 103؛ یونس، 75)؛ زیرا «إنَّهُ طَغَی» (طه،24 و 43؛ نازعات، 17) و در جای دیگر در توصیف فرعون آمده است که تکبر و گردنکشی و ایجاد فساد می کرد و مردم را فرقه فرقه می نمود و مانع هدایت آنان می شد (نک: قصص،4). حضرت موسی (ع) مأمور شد فرعون را دعوت کند، شاید هدایت شود و خشیت یابد یا تزکیه گردد (نک: طه، 44) و همچنین مردم را از چنگال تفرقه افکنی و تباهی گری های فرعون نجات دهد تا زمینه ی هدایت و دعوت به حق برایشان فراهم شود (نک: اعراف، 105). موضوع هدایتگری رؤسا و مؤثرین قوم، در ماجرای حضرت سلیمان (ع) و ملکه ی سبأ نیز دیده می شود که البته در آنجا، این دعوت با پذیرش حق و هدایت روبرو شد (نک: نمل، 23 تا 44).

غلبه بر آیین های دیگر نیز از اهداف بعثت برشمرده شده است. «او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند» (توبه، 33). این مضمون در سوره ی فتح آیه 28 و سوره ی صف آیه 9 نیز تکرار شده است؛ بدین معنا که خداوند پیامبرش را با هدایت- و یا با آیات و معجزات- و با دین اسلام فرستاد که با فطرت و حقیقت آفرینش منطبق است تا آن را بر سایر ادیان غلبه دهد (چیره شدن همه جانبه، هم غلبه ی منطق و هم غلبه ی قدرت)، هرچند مشرکان نخواهند و ناراحت شوند.

در طول تاریخ، فرعونیان، اشراف، مترفین و ملأ قوم و طغیانگران در برابر پیامبران به مبارزه برخاستند؛ زیرا دعوت پیامبران به توحید، آنان را از منافع یا عقاید متعصبانه شان بازمی داشت؛ اما اراده ی الهی است که دین حق خود را از سوی رسولان پیامبران اعلان کند و پیروز گرداند. البته قدرت یافتن برای هموار کردن مسیر هدایت مردم و تشکیل حاکمیت دینی به منظور توحیدی کردن ارکان بشر، مستلزم نیل به هدف اصلی آنهاست. لذاست می بینیم پیامبران الهی با فرعونیان و ملأ جامعه که کارشان صدّ عن سبیل الله بود، به مقابله می پرداختند، شاید ایشان هدایت شوند و یا مردم را برای نیل به عبودیت و کمال، از چنگال آنان برهانند.

5-3- تزکیه ی مردم و خارج کردن از تاریکی ها و هدایت به سوی نور

درباره ی تزکیه ی مردم از سوی پیامبر (ص)، چندین آیه در قرآن وجود دارد. در سوره ی آل عمران، خداوند بزرگی نعمت وجود پیامبر و بعثت ایشان را بر خلق بیان می فرماید: «خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگی بخشید]، هنگامی که در میانشان، پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان بخواند و آنان را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند» (آل عمران، 164).

در آیه ی 129 سوره ی بقره نیز دعای حضرت ابراهیم (ع) را بیان می فرماید که بعثت پیامبر (ع)، اجابت همان دعا بود و در آن نیز تزکیه ی مردم، جزو اهداف رسالت پیامبر (ص) ذکرشده است. در تفسیر المیزان می خوانیم: «کلمه تزکیه که مصدر یزکیهم است، مصدر باب تفعیل است و مصدر ثلاثی مجرد آن زکات است که به معنای نمو صالح است، نموی که ملازم خیر و برکت باشد؛ پس تزکیه ی آن جناب مردم را به معنای آن است که ایشان را به نموی صالح رشد دهد، اخلاق فاضله و اعمال صالحه را عادتشان کند؛ درنتیجه، در انسانیت خود به کمال برسند و حالشان در دنیا و آخرت استقامت یابد، سعید زندگی کنند و سعید بمیرند» (طباطبایی، 1414، ج 19، ص 264). همچنین «کلمه تزکیه به معنای تطهیر است و تطهیر عبارت است از زایل کردن پلیدی ها و آلودگی ها؛ درنتیجه، کلمه تطهیر هم شامل اعتقادات فاسد چون شرک و کفر می شود و هم شامل ملکات رذیله چون تکبر و بخل می گردد و هم اعمال فاسد و شنیع چون کشتن و زنا و شراب خواری را شامل می شود» (همان، ج 1، ص 330)؛ لذا پاک کردن مردم از آلودگی ها و خروج اعتقادی و اخلاقی و رفتاری مردم از ظلمات و خطاها، خود هدف بزرگی از اهداف فرستادن انبیاست که به هدایت بشر به سوی نور حقیقت و کمال الهی منجر می شود.

از آیاتی که خروج دادن مردم از تاریکی ها به سوی نور را رسالت پیامبران دانسته است، می توان به آیه ذیل از سوره ی طلاق اشاره داشت: «رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می کند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، از تاریکی ها به سوی نور خارج سازد. ..» (طلاق، 11)؛ همچنین خداوند در بیان هدف پیامبری حضرت موسی (ع) می فرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخرِجْ قوْمَک مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّور... (ابراهیم، 5)؛ ما موسی را با آیات خود فرستادیم، (و دستور دادیم که) قومت را از تاریکی به نور بیرون آر...»

5-4- برپایی عدالت اجتماعی

خداوند می فرماید: «ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند...» (حدید، 25)؛ لذا غرض از فرستادن پیامبران و انزال کتب این بود که انبیاء افراد جامعه را به عدالت عادت دهند تا مردم قسط را برپا دارند و در مجتمعی عادل زندگی کنند. در جای دیگری، بعثت پیامبران با هدف تشریع دین به منظور رفع اختلاف و دودستگی ها میان بشر بوده که باز امری اجتماعی است. پیامبران با تعالیم و شرایع خود مبعوث شدند تا به اختلافات پایان بخشند و البته این نوع تشریع، درباره ی گروهی مؤثر است که به آن مؤمن و معتقد باشند و اما گروهی که فتنه گر و متجاوز بر آنان حکومت می کند، طبعاً به اختلاف دامن می زنند و آن را تشدید خواهند کرد (نک: بقره، 213).

در اینکه «عدالت اجتماعی» خود هدف اصلی است یا مقدمه، شهید مطهری نظرات متفاوتی را بیان می کند و سرانجام به درستی نتیجه می گیرد: «قرآن اصل عدالت را می پذیرد و بلکه فوق العاده برای آن اهمیت و ارزش قائل است؛ اما نه به عنوان اینکه عدالت هدف نهایی است و یا اینکه عدالت مقدمه است برای اینکه انسان در این دنیا خوش زندگی کند (همان خوشی ای که ما درک می کنیم)، بلکه زندگی خوش دنیا را هم در سایه ی نوعی «توحید» عملی می داند (اینکه انسان برای خدا خالص بشود) و مقدمه ی آن می دان.» (مطهری، 1392، ص 84).

5-5- ابلاغ، تلاوت آیات، تعلیم و تبیین

با توجه به آیات متعدد قرآن می توان نتیجه گرفت ابلاغ و رساندن پیام الهی (نک: نور، 54؛ عنکبوت، 18؛ آل عمران، 20؛ مائده، 92 و 99؛ رعد، 40؛ نحل، 35 و 82)، اتمام حجت (نک: نساء، 165)، تبیین حقایق (نک: مائده، 15 و 19؛ ابراهیم، 4؛ محمد، 32)، تلاوت آیات خدا (نک: بقره، 129 و 151؛ آل عمران، 164؛ جمعه، 2؛ قصص، 59؛ طلاق، 11) و تذکیر به آیات و ایام الله (نک: یونس، 71؛ ابراهیم، 5)، تعلیم کتاب و حکمت (نک: بقره، 129 و 151؛ آل عمران، 164؛ جمعه، 2) نیز از اهداف متوسط بعثت هستند تا مردم را با پیغام الهی آشنا کنند و ضمن اتمام حجت، نیل به اهداف اساسی را برای آنان میسر سازند.

جمع بندی هدف بعثت با عرضه ی حدیث بر قرآن

با توجه به آیات قرآن، با اهداف اصلی و متوسط بعثت آشنا شدیم. البته در مسیر این اهداف، وسایل و ابزاری از قبیل انذار و تبشیر و بینات و کتاب و. .. ضروری است که در آیات بسیاری، از آنها در فرستادن پیامبران یادشده است. درمجموع می توان این گونه نتیجه گرفت که اهداف اساسی فرستادن پیامبران، هدایت و دعوت مردم به بندگی و تزکیه ی ایشان و اجتناب از طاغوت برای رفع موانع در مسیر هدایت آنان است که درواقع، همگی یک مفهوم و آن هم «هدایت بشر به سوی بندگی خدا» را می رساند که تأمین کننده ی سعادت بشر است. البته در این میان، اهدافی متوسط مانند برپایی قسط و عدل، ابلاغ، تلاوت و تعلیم و تبیین هم وجود دارد که درنهایت، معطوف به هدف اصلی یادشده هستند.

6- رابطه ی بعثت و مکارم اخلاق

اگر انتساب سخنی به معصوم محرز شد، بدون شک، آن سخن بر اساس مبنایی بیان شده است که در قرآن ریشه دارد. در چنین مواقعی، چاره ای جز فرضیه سازی از سوی پژوهشگر نیست که این عمل، حتی المقدور، باید با دیگر ساختارهای مفهومی اسلام سازگار باشد و حتی در صورت وجود شواهد، باید شواهد قرآنی و روایی جمع آوری شوند تا استحکام فرضیه بالا باشد (عبدی، 1394، ص 19). در موضوع این نوشتار نیز اگر بخواهیم صدور روایت از پیامبر (ص) را بپذیریم، باید با هدف ارسال انبیاء و پیامبر (ص) برخاسته از قرآن همخوانی داشته باشد.

چنانکه در بخش پیشین اشاره شد، تزکیه ی مردم به معنی پاک کردن آنان از آلودگی ها و خروج اعتقادی و اخلاقی و رفتاری مردم از تاریکی و خطاها، یکی از اهداف مهم پیامبران برای نیل به عبودیت خداست. از سویی، تعریفی که از اخلاق ارائه شد، با این موضوع کاملاً همخوانی دارد.

آیت الله میرزا جواد تهرانی در نوشته ای با عنوان «یک هدف مهم بعثت» می نویسد: «از آیات قرآن و احادیث چنین برمی آید که یک هدف مهم از بعثت انبیاء، به ویژه خاتم آنان، راهنمایی به تهذیب اخلاق و پاک نمودن ارواح بشر از بدی هاست و به عبارت دیگر، تربیت مردم در بیان دستورات و قوانینی در زندگی است که مردم در سایه ی فراگرفتن و به کار بستن آنها، به صلاح واقعی و سعادت حقیقی و خوشبختی زندگی دنیا و آخرت نائل گردند و از پلیدی ها و زشتی ها و آشفتگی ها محفوظ بمانند» (تهرانی، 1378، ص 1).

لذا ثابت می شود که از انگیزه های مهم بعثت پیامبران، تزکیه ی نفوس و جان انسان ها از بیماری های روحی است و تزکیه از بین برنده ی بداخلاقی ها و سبب بروز مکارم اخلاق در میان جامعه است.

7- حروف «لام» و «إنّما» در روایت تتمیم

7-1- حرف «إنّما»

واژه ی «إنّما» مابعد خود را اثبات و ماسوی را نفی می کند و این همان حصر است. اگر بخواهیم در میان احادیث اهل سنت، آن روایاتی را که با «انّما» شروع شده اند، تلقی به قبول کنیم، باید به این موضوع توجه شود که حصر دو نوع است: حقیقی و اضافی. در حصر حقیقی، «محصور» در «محصورٌ فیه» منحصر می شود و حکم آن به دیگری سرایت نمی کند؛ به عبارت دیگر، حصر حقیقی یعنی اختصاص چیزی به یک شیء و سلب آن از همه ی اشیاء دیگر؛ اما حصر اضافی یعنی اختصاص چیزی به یک شیء و سلب آن از برخی اشیاء دیگر (نائینی، 1376، ج 1، ص 507). با توجه به اینکه ادات حصر در بسیاری از استعمالات خود معنای حصر حقیقی ندارند، اسلوب حصر در آیات و روایات را بر اساس قراین، باید بر حصر اضافی یا معنای کمال یا تأکید و مبالغه یا به هدف بیان مصادیق مخفی حمل کرد و بر معنای حصر حقیقی، به عنوان مراد جدی متکلم، نمی توان پافشاری داشت؛ لذا اگر هم بپذیریم واژه ی انّما در روایت تتمیم هست، این واژه از نوع حصر حقیقی نیست و حصر اضافی است، بدین معنا که یکی از اهداف بعثت پیامبر (ص) تتمیم مکارم اخلاق است.

7-2- حرف «لام»

«لام» در «لاتمّم» یا لام تعلیل (الزجاجی، 1405، ص 66 و 119) است یا لام صیروره (المرادی، 1413، ص 114 و 121). لام تعلیل یعنی پیش از آن علت و سبب مابعدش باشد؛ ولی لام عاقبت یعنی مابعد آن نتیجه و عاقبت ماقبلش است (بدیع یعقوب، 1379، ص 563).

در روایت «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مکارم الاخلاق»، هر دو معنی یادشده برای «لام» احتمال دارد:

درصورتی که لام در «لاتمّم» را لام عاقبت بگیریم، معنای روایت می شود: «مبعوث شدم تا درنتیجه ی بعثتم و سرانجام، مکارم اخلاق را تمام گردانم» که کاملاً صحیح است. جالب توجه است که در کتاب شرح چهل حدیث، امام خمینی نقل بدون انّما را ذکر کرده و معنای روایت را این گونه بیان می دارند: «آنچه دانستنی است آن است که به موجب حدیث منقول از رسول اکرم (ع)، بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق، غایت بعثت و نتیجه ی دعوت خاتم الانبیاء اکمال مکارم اخلاق است» (خمینی، 1371، ص 511).

اگر لام تعلیل در نظر گرفته شود، معنای روایت چنین می شود: «من مبعوث شدم بدین علت که مکارم اخلاق را تمام کنم.» این معنا با توجه به تعریف عام اخلاق که پیش از این اشاره شد، همخوانی دارد؛ یعنی موضع گیری همه جانبه ی انسان نسبت به همه ی مسائل. اگر اخلاق را مشتمل بر فضائل اعتقادی و رفتاری و گفتاری، فردی و اجتماعی، میان انسان و خودش، میان او و خدا و میان او و مردم تعریف کنیم، همانا هدف از بعثت انبیاء تکمیل مکارم اخلاق به همین معنا، برای دستیابی به هدایت به عبودیت الهی است.

نتیجه

روایت معروف نبوی «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مکارم الاخلاق»، در شیعه اصل معتبری ندارد و در منابع اهل سنت ذکرشده و البته در متن آن اختلاف است. روایات مربوط به مکارم الاخلاق در منابع شیعی، بدون ادات حصر و بدون لفظ «تتمیم» یا «تمام»، تنها به رابطه ی درهم تنیده و مؤثر میان مکارم اخلاق و بعثت تصریح دارند. با توجه به این روایات و پذیرش محدثان شیعی و همچنین اخبار من بلَغ، روایت بالا را می توان تلقی به قبول کرد.

در رابطه ی میان دین و اخلاق و با توجه به روایت تتمیم مکارم اخلاق، برخی بر اولویت بندی میان اخلاق و احکام و عقاید اصرار دارند و اخلاق را برتر از بخش های دیگر معرفی می کنند. باید توجه داشت که عقاید، اخلاق و احکام باهم ممزوج هستند و یک مجموعه ی به هم پیوسته را شکل می دهند و همگی برای نیل به سعادت اهمیت دارند؛ همچنین اساساً تقسیم بندی دین به عقاید و احکام و اخلاق، به علت هم پوشانی میان سه بخش صحیح نیست. در تقسیم بندی درست می توان دین را به دو بخش امور جوارحی و جوانحی تقسیم کرد.

با توجه به احادیث عرض، برای فهم صحیح روایت یادشده، باید هدف ارسال انبیاء و بعثت پیامبر (ص) را از آیات قرآن استخراج کرد. درنتیجه ی این تحقیق، به اهداف اصلی ذیل پی برده شد: هدایت و دعوت مردم به عبودیت، تزکیه ی مردم، اجتناب از طاغوت برای رفع موانع در مسیر هدایت مردم که درواقع، همگی یک مفهوم را می رساند: «هدایت بشر به سوی عبودیت خدا» که تأمین کننده ی سعادت بشر است. البته برپایی قسط و عدل، ابلاغ، تلاوت و تعلیم و تبیین از اهداف متوسط بعثت هستند.

با مراجعه به قرآن درباره ی بعثت پیامبران و با توجه به تشکیل خانواده ی حدیث مکارم الاخلاق، مضمون روایت یادشده با تعریفی صحیح، قابل توجیه و پذیرش است. تزکیه ی مردم به معنی پاک کردن آنان از آلودگی ها و خروج اعتقادی و اخلاقی و رفتاری مردم از تاریکی و خطاها به عنوان یکی از رسالت های مهم پیامبران در برای نیل به عبودیت خداست.

اگر بپذیریم که واژه ی «انّما» در روایت تتمیم است، این واژه از نوع حصر حقیقی نیست و حصر اضافی است؛ بدین معنا که یکی از اهداف بعثت پیامبر (ص)، تتمیم مکارم اخلاق است.

در روایت یادشده، با احتمال «لام عاقبت» در «لاتمّم»، نتیجه ی دعوت و بعثت پیامبر (ع)، اکمال مکارم اخلاق است و با احتمال «لام تعلیل»؛ یعنی من مبعوث شدم، به این علت که مکارم اخلاق را تمام کنم. این معنا با تعریف عام اخلاق (موضع گیری همه جانبه ی انسان نسبت به همه ی مسائل) همخوانی دارد؛ یعنی اگر اخلاق را مشتمل بر فضائل اعتقادی و رفتاری و گفتاری، فردی و اجتماعی، میان انسان و خودش، میان او و خدا و میان او و مردم تعریف کنیم، همانا هدف از بعثت پیامبران تکمیل مکارم اخلاق به همین معنا و برای دستیابی به هدایت به عبودیت الهی است.

منابع

قرآن کریم.

ابن ابی الدنیا؛ مکارم الاخلاق؛ القاهره، مکتبة القرآن، بیتا.

ابن ابی شیبه؛ الکتاب المصنف فی احادیث و الآثار؛ ریاض، مکتبة الرشد، 1409 ق.

ابن بابویه، محمدبن علی (شیخ صدوق)؛ الامالی؛ قم، مؤسسه ی بعثت، 1417 ق.

_____________________؛ الخصال؛ قم، جامعه مدرسین، 1362 ش.

ابن حجر عسقلانی؛ فتح الباری؛ بیروت، دار المعرفة، 1379 ق.

ابن سعد؛ الطبقات الکبری؛ بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410 ق.

ابن عبدالبر؛ التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید؛ المغرب، وزارة عموم الأوقاف، 1387 ق.

ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغة؛ قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ق.

ابن منظور، محمدبن مکرم؛ لسان العرب؛ قم، نشر ادب حوزه، 1405 ق.

احمد بن حنبل؛ مسند احمد؛ بیروت، دار صادر، بیتا.

اسماعیلی، محسن؛ پیامبر اخلاق و اخلاق ما؛ http،،، mohsenesmaeili.ir، ?p=1924 و https: ،، www.shora-gc.ir، fa، news، 1134

البزاز؛ البحر الزخار (مسند البزاز)؛ مدینه منوره، مکتبة العلوم والحکم، 1988 ق.

الزجاجی، ابوالقاسم؛ اللامات؛ چاپ دوم، دمشق، دارالفکر، 1405 ق.

الشجری، یحیی بن الحسین؛ ترتیب الامالی الخمیسیة؛ بیروت، دارالکتب العلمیة، 1422 ق.

المرادی، حسن بن قاسم؛ الجنی الدانی فی حروف المعانی؛ بیروت، دارالکتب العلمیة، 1413 ق.

الهیثمی؛ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ قاهره، مکتبة القدسی، 1414 ق.

بخاری، محمدبن اسماعیل؛ الادب المفرد؛ چاپ سوم، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیة، 1409 ق.

_______________؛ التاریخ الکبیر؛ حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیة، بیتا.

بدیع یعقوب، امیل؛ موسوعة النحو و الصرف و الاعراب؛ تهران، استقلال، 1379 ش.

بیهقی، احمدبن حسین؛ السنن الکبری؛ چاپ سوم، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1424 ق.

پناهیان، علیرضا؛ ولایت و سیاست؛ http:،، panahian.ir، post، 3480

تهرانی، جواد؛ آیین زندگی و درسهای اخلاق اسلامی؛ چاپ هشتم، قم، در راه حق، 1378 ش.

جوادی آملی، عبدالله؛ شریعت در آینه معرفت؛ قم، اسراء، 1390 ش.

حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین؛ بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411 ق.

حر عاملی، محمدبن حسن ؛ وسائلالشیعة؛ قم، مؤسسة آل البیت، 1409 ق.

خسروپناه، عبدالحسین؛ «رابطه دین و اخلاق در قرآن»؛ اخلاق وحیانی، سال اول، شماره ی 1، 1391 ش.

خمینی، روح الله؛ شرح چهل حدیث؛ چاپ بیست و دوم، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371 ش.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ قم، دفتر نشر کتاب، 1404 ق.

زبیدی، محمدمرتضی؛ تاجالعروس؛ بیروت، منشورات المکتبة الحیاة، بیتا.

صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن؛ قم، فرهنگ اسلامی، 1365 ش.

طباطبایی، محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چاپ چهارم، قم، جامعه مدرسین، 1414 ق.

طباطبایی، محمدکاظم؛ منطق فهم حدیث؛ چاپ دوم، قم، موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی، 1393 ش.

طبرسی، علی بن حسن؛ مشکاة الانوار فی غرر الاخبار؛ چاپ دوم، نجف، المکتبة الحیدریة، 1385 ق.

طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق؛ چاپ چهارم، قم، الشریف الرضی، 1370 ش.

طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان؛ تهران، ناصرخسرو، 1374 ش.

طریحی، فخرالدین بن محمد؛ مجمع البحرین؛ چاپ سوم، تهران، مرتضوی، 1375 ش.

طوسی، محمد بن حسن؛ الامالی؛ قم، دارالثقافة، 1414 ق.

عالمزاده نوری، محمد؛ «مفاد حقیقی اسلوب حصر (قصر) در آیات و احادیث»؛ علوم حدیث، سال بیست و سوم، شماره ی 1، 1397 ش.

عبدالباقی، محمدفواد؛ المعجم المفهرس لالفاظ القران الکریم؛ چاپ ششم، قم، اسلامی، 1384 ش.

عبدی، حمزه؛ بررسی و تحلیل روایات مکارم الاخلاق؛ قم، دارالحدیث، 1394 ش.

علی بن موسی الرضا (ع)؛ الفقه المنسوب الی الامام الرضا (ع)؛ مشهد، مؤسسه آلالبیت، 1406 ق.

فیومی، احمدبن محمد؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر؛ چاپ دوم، قم، موسسه دارالهجرة، 1414 ق.

قرشی بنائی، علی اکبر؛ قاموس قرآن؛ چاپ ششم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1412 ق.

قضاعی، محمدبن سلامه؛ مسند الشهاب؛ چاپ دوم، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1407 ق.

کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ چاپ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1388 ق.

کوفی اهوازی، حسین بن سعید؛ الزهد؛ چاپ دوم، قم، المطبعة العلمیة، 1402 ق .

مالک بن انس؛ موطّأ، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، 1406 ق.

متقی هندی؛ کنز العمّال؛ بیروت، مؤسسة رسالة، 1409 ق.

مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368 ش.

مطهری، مرتضی؛ تکامل اجتماعی انسان؛ چاپ سی وچهارم، تهران، صدرا، 1392 ش.

نائینی، محمدحسین؛ فوائد الاصول؛ قم، موسسه نشر اسلامی، 1376 ش.

ورّام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی؛ مجموعه ورّام؛ قم، مکتبه فقیه، 1410 ق.

هادی، اصغر؛ «مکارم الاخلاق، پژوهشی پیرامون روایت تتمیم مکارم اخلاق و روایات همانند»؛ اخلاق، مقالهی 6، دوره 2، شمارهی 5.6، 1385 ش.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان