به گزارش ایسنا، علیاصغر محمدخانی - معاون فرهنگی شهر کتاب -، سفیر جمهوری چک در ایران و زوزانا کریهووا - مدیر بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه چارلز پراگ - در سری برنامه های مرکز فرهنگی شهر کتاب، یادداشتیهایی درباره «قرن دیوانه من» و نویسنده آن ایوان کلیما منتشر کردهاند، که در ادامه بخشهایی از این یادداشتها را میخوانیم:
زیستن بدون آزادی
در بخشهایی از یادداشت علیاصغر محمدخانی - معاون فرهنگی شهر کتاب - آمده است: ایوان کلیما از نویسندگان معاصر چک است که در ایران بعد از فرانتس کافکا و میلان کوندرا بیشترین مخاطب را دارد و از آثار منتشرشده او میتوان به کتابهایی چون «روح پراگ»، «در انتظار تاریکی در انتظار روشنایی»، «کارگل»، «نه فرشته نه قدیس» و «در میانه امنیت و ناامنی» اشاره کرد. آخرین اثر کلیما، «قرن دیوانه من»، به فارسی ترجمه و منتشر شده است. این اثر شرح حالی از او است که تصویری از اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی چک در 80 سال گذشته به دست میدهد. در این کتاب با زندگی کلیما، حمله، سلطه نازیها و شرایط مردم چک بعد از دوران سلطه شوروی در اروپای شرقی آشنا میشویم که اوج آن در دهه 60 و 70 میلادی است.
کلیما در باب ادبیات مینویسد که ادبیات یا هر هنری میتواند از تجربه زندگی نویسنده یا از رویای او زاده شود. رویایی که به واقعیت ارتقا مییابد. کلیما میگوید، از نوجوانی با پرسشهای مختلفی در باب رمز و راز حیات، درکناپذیری ازلیت و مقام بینهایتی، تشریحنشدنیبودن منشأ و زوال نهایی کیهان، گسل عجیب و یکباره میان زندگی و مرگ روبهرو بوده است. کلیما در این کتاب به مواردی چون بیعلاقگی به سیاست و در عینحال غیرمستقیم وارد سیاست شدن، فعالیتهای روزنامهنگاری، گذراندن سالهایی از زندگی در آمریکا، منتشر نشدن آثارش در چک در دوران کمونیستی، رابطه سیاست با ادبیات، وظیفه دانشگاه و جایگاه دانشگاه چارلز پراگ در ساختار علمی چک، توصیف وضعیت لهستان در سالهایی که او برای یک فرصت مطالعاتی و ادبی در آمریکا بوده، مرگ استالین، نمایشنامههای خود اشاره میکند.
کلیما با نویسندگان مورد علاقه خود، شاعران و نویسندگان کشورهای دیگر دیدار و گفتوگو داشته است و با اشاره به ادبیات قرن بیستم چک نکاتی را شرح میدهد.
او در این کتاب اوضاع واحوال چک و خودش را تا زمان ریاست جمهوری واتسلاو هاول شرح میدهد و با انتهانامه، کتاب را این گونه تمام میکند: تاکنون من بخش اعظم زندگیام را بدون آزادی زیستهام...معتقدم در تقریباً تمامی دوران زندگیام به عنوان یک فرد بالغ کوشیدهام به مانند یک آزاده عمل کنم؛ من در مورد جهان، نه به شیوهای که دستور داده شده بود، بلکه به نحوی که آن را درک و تجربه میکردم نوشتم. اینک میتوانستم مسیرهای بسیاری را برای ادامهی زندگی برگزینم. به من مناصب مختلفی پیشنهاد شد، از جمله عضویت در احزاب نوپدید. همه را رد کردم.
هر جامعهای باید اندیشههای افرادی چون ایوان کلیما را درک کند
یوزف ریختار، سفیر جمهوری چک در جمهوری اسلامی ایران هم با تشکر از مرکز فرهنگی شهر کتاب برای برگزاری جلسه نقد و بررسی این کتاب، نوشته است: ایوان کلیما یکی از نویسندگان برجسته ادبیات معاصر چک و نویسنده بیش از 40 رمان، مجموعه داستان کوتاه، نمایشنامه و کتاب مقاله است. کارهای او به 32 زبان ترجمه شده و در سراسر جهان جوایز زیادی دریافت کرده است.
کتاب «قرن دیوانه من» ایوان کلیما 11 سال پیش به زبان چک منتشر شد و مجموعهای از مقالهها و خاطرات است که در آن نویسنده زندگی خود را از کودکی تا کهنسالی روایت کرده و در آن با جزئیات بیشتر نظرات خود را درباره موضوعات مرتبط با اجتماع، تاریخ، تفکر سیاسی، کمونیسم و آزادی بیان میکند.
کتاب «قرن دیوانه من» کلیه حواشی زندگی کلیما را که با انقلاب مخملی در سال 1989 به پایان رسید و آزادی و دموکراسی را برای مردم چک به ارمغان آورد توصیف میکند. خاطرات با پیشنهاد شغل دولتی توسط رهبر انقلاب مخملی آقای واسلاو هاول، رئیس جمهور جمهوری چک که وی از آن امتناع ورزید به پایان میرسد.
برای ما چکها باعٍث خوشحالی و افتخار است که دارای نمایندگان فرهنگی همچون ایوان کلیما هستیم که آثار خود را در سرتاسر جهان و ایران نیز به نمایش میگذارند. در سالهای اخیر با تلاشهای انجام شده توسط مرکز فرهنگی و بینالملل شهر کتاب و علاقهمندان به فرهنگ ایران و چک در دو کشور و همچنین فعالیتهای انجام شده توسط بخش فرهنگی سفارتهایمان در ایران و چک و توجه دانشگاهها به آموزش زبان فارسی در جمهوری چک، پل ادبی ایران و چک تشکیل شده است که باعث افتخار و غرور نه تنها برای شهروندان چک یا ایران بلکه برای متخصصان، محققان و علاقهمندان نیز هست.
در خصوص ادبیات چک در ایران میدانیم که بیشتر آثار نویسندگان برجسته چک به فارسی ترجمه شده و مورد استقبال مخاطبان ایرانی قرار گرفته است. از طرف دیگر بیشتر چکها با ادبیات کلاسیک فارسی آشنا هستند که گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه چارلز در پراگ نقش مهمی در این زمینه ایفا کرده است.
ایوان کلیما نویسنده شجاعی است که میتواند بخشهای مشکلساز تاریخ ما را از طریق تجربه شخصی خود توصیف کند. افکار و ایدههای او در کار خود پیام مهمی برای بشریت به همراه دارد که چگونه زندگی خود را با احترام به سایر افراد به خوبی دنبال کنید اما در عین حال هویت خود را از دست ندهید. این بدان معنی است که افرادی مانند او میتوانند به ما نشان دهند که چگونه میتوانیم شخصیت اخلاقی بهتری داشته باشیم که آماده ایفای نقش مهم در جامعه باشد. هر جامعهای باید اندیشههای افرادی همچون ایوان کلیما را درک کند. به همین دلیل خوشحالم که ایدههای استفاده شده وی در کارش در سراسر جهان منتشر شده است و همچنین بسیار خوشحالم که آنها به زبان فارسی نیز ترجمه شدهاند.
ایوان کلیما: زندگی و خاطرات «قرن دیوانه من»
Zuzana Kříhová (زوزانا کریهووا)- مدیر بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه چارلز پراگ- هم در یادداشتی نوشته است: ایوان کلیما، نویسنده بیش از 40 رمان، مجموعه داستان کوتاه، نمایشنامه، کتاب و مقاله است. آثار او به بیش از 32 زبان ترجمه شده است که برای یک نویسنده چک کارنامه خوبی است. او جوایز زیادی را برای آثارش در چک و خارج از کشور خود دریافت کرده است.
کتاب «قرن دیوانه من» کلیما خاطرات و مجموعه مقالاتی است که نویسنده در آن به تفصیل دیدگاهش را درباره موضوع هایی که در زندگینامه خود نوشته بیان میکند؛ موضوعاتی مرتبط با تاریخ اجتماعی، تفکر سیاسی، کمونیسم و آزادی. این کتاب 11 سال پیش به زبان چکی منتشر شد. سال بعد بخش دوم با همان نام به آن اضافه شد. نسخه چکی «قرن دیوانه من» تقریباً دو برابر نسخهی انگلیسی است. نسخه فارسی، تا جایی که من متوجه شدهام (البته نتوانستم یادداشتی در این باره در نسخه فارسی بیابم) از نسخه انگلیسی ترجمه شده، و فقط نیمی از متن اصلی را شامل میشود.
«قرن دیوانه من» نه تنها خاطرات شخصی زندگی در دوران پرتلاطم است، کلیما بر معتقدات اخلاقی با نثری ساده تاکید میکند، بلکه از کلیشه هم میپرهیزد. او تمایلات ایدئولوژیک خود را به شیوه انتقادی و به دور از احساسات دروغین بیان میکند. بهخصوص زمانی که درباره دخالت خود در جنبشهای کمونیستی سخن می گوید: «من عضو سازمان جنایی بودم، بدون اینکه به شخصه مرتکب جرمی شده باشم. البته که به واسطه عضویتم مسئولیتهایی بر دوش من است. میدانم تا زمان مرگم باید برای جبران آن کاری بکنم.»
در پیشگفتار ترجمه فارسی، کلیما در مورد نگارش این یادداشتها توضیحاتی میدهد. او تلاش میکند تا از آنچه موجب پیوستن او به حزب کمونیست شده پرده بردارد. سازمان تمامیتخواه و جنایتکاری که چهار دهه بر کشورش حاکم بود: «اینک زمانی طولانی است که حزب کمونیست، یا دقیقتر گفته باشم جنبش کمونیستی را توطئه جنایتآمیز علیه مردم سالاری میدانم. و به یاد آوردن آن عضویت کوتاه برایم گوارا نیست.»
او اضافه میکند آنچه امروز دموکراسی در جهان را تهدید میکند، متفاوت است. دیگر مارکسیست نیست، بلکه گروههای مذهبی رادیکال است. اما آنچه جهانی و رایج است، تمایل و شیفتگی انسان به سمت راهحلهای ساده و اهدافی است که آنها فراتر از خود میدانند: «نیاز افراد، خصوصاً جوانان شوریده علیه نظامی ریشه میگیرد که خود نیافریدهاند و آن را منسوب به خویش نمیدانند.»
برای درک نیاز کلیما به بیان خاطره دفاعی از خود براساس خودابرازی صادقانهاش، باید به داستان زندگی او نظر کنیم که با رویدادهای اروپای مرکزی شکل گرفته است. خواننده با خواندن خاطراتش احساس میکند که به آینه تاریخ اروپا در قرن بیستم مینگرد. بسیار واضح اما پر از تناقض و فراز و نشیب. از سوی دیگر، میتوان خاطرات کلیما را همچون کتاب داستان زندگی خودمان بخوانیم، نه تنها به عنوان انعکاسدهنده امیدها، خواستها و شادیها، بلکه ترسها، و ناامیدیهایمان. برای نسل جوانی که چند دهه بعد از زمانی که کلیما توصیف میکند، زیستهاند، این کتاب سند جذابی است که نقاط ضعف و قوت انسان را آشکار میکند.
او در بخشی دیگری از این یادداشت با اشاره به زندگینامه او، عضویت او در حزب کمونیست و اخراجش از این حزب، ممنوعالقلم شدن و جمع آوری کتابهایش، وقوع انقلاب مخملی در 1989 و چاپ مجدد کتابهای او، عنوان میکند: بسیاری از خوانندگان «قرن دیوانه من» کلیما می پرسند چرا کلیما خاطراتش را با این عنوان عجیب خوانده است. کلیما در یکی از مصاحبههایاش گفت: «چون دیوانه بود! بسیاری از جنگها، قتل ها، کشتار و دیکتاتوریهای احمقانه فراوانی در آن رخ داده بود. و کل قرن را فرا گرفته بود. با جنگ دیوانهوار، جنگ جهانی اول، در سال 1914 آغاز شد، سپس در آلمان، ایتالیا و پس از آن در اتحاد جماهیر شوروی ادامه یافت. دوران کمونیسم تقریبا تا پایان دههی 1980 ادامه داشت. در این میان قتلهای بسیاری در آفریقا، کامبوج، البته در چین اتفاق افتاد. بنابراین از برخی جهات واقعاً بیرحمانهترین و دیوانهترین قرن تاریخ بود.»
و زمانی که چندین سال پیش به نیویورک سفر کرد، به اظهارات خود چنین افزود: «گاهی به نظر مضحکوار دیوانه میآید، ولی بیشتر، دیوانهوار دیوانه بود.»
کلیما نویسندهای است که شجاعت باز کردن بخشهایی از تاریخ ما را دارد، و این امر را با درگیریهای خودش در این لحظات مهم بیان میکند. او نویسنده واژگان عظیم و بنیادین نیست، بلکه طرفدار فروتن همدلی و خرد عمیق مبنی بر تجربیات زندگی سخت خویش است. ما خود را مرهون او میدانیم، چراکه شجاعت صحبت کردن به موقع را داشت، زمانی که همه ساکت ماندند. حتا شجاعت بیشتری درگفتن به موقع نظراتش داشت،در زمانی که همه آزاد بودند که صحبت کنند، اما فقط عده کمی چون کلیما توانایی انعکاس وقایع گذشته را به شیوههای همدلانه و قابل اعتماد داشتند.
کلیما جایی جملهای زیبا بیان کرد، که به نظر من زندگی، کار و نگرش او نسبت به دنیای بیرونی را در قالب دقیق عنوان می کند: «افراد باید به دنبال سعادت خود باشند و همزمان باید نجابت خود را حفظ کنند و اجازه ندهند دیگران مورد آزار و اذیت قرار بگیرند.» این جملات ساده به هیچ روی واژگانی نیست که جهان را رادیکالی کند یا نیروهای سرکش را به جنگ با بیعدالتی در جامعه سوق دهد، بلکه حاصل تجربه شخصی او است. نتیجه بنیادگرایی و تعاملات شخصی خودش در زمانی است که اتفاقات بیرحمانه در جامعه شکل گرفت، شکنجه و آزار رژیم حاکم، اختلاف عقیدهها و بعد از آن، آزادی. این اظهارات ساده، به عنوان پیام بشریت، به ما میآموزد چطور انسان بهتری باشیم. ایوان کلیما با خاطرات خود به ما می آموزد که این سفر چقدر سخت اما ارزشمند است.