سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
**محسن هاشمی: به دلار هم مثل شهادت سردار سلیمانی اهمیت بدهید!
«محسن هاشمی رفسنجانی» رئیس شورای شهر اصلاح طلب تهران در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: «اگر همانند حمله به شهید سلیمانی، در مقابل حمله دشمن به ریال نیز حساسیت و عزم مقابله جدی از سوی مسئولان وجود داشت، قطعا شاهد حفظ نسبی ارزش پول ملی و اعتبار ایران در برابر اقدامات ترامپ میشدیم.»
هاشمی در ادامه با تبرئه دولت نوشت: «هردولتی که به جای دولت فعلی هم در این شرایط مسئولیت داشت، تنها میتوانست تفاوتی عملکردی در حد چند درصد بهتر یا بدتر ارائه دهد و کلیات این شرایط اجتنابناپذیر بود... باید بپذیریم که اهمیت امنیت اقتصادی کمتر از امنیت فیزیکی نیست و در پی سونامی فقر، بزهکاری، سرقت و جرم بر جا میماند.انتظار از همه مسئولان کشور، فراتر از دولت، آن است که با ایجاد جبههای مشترک برای حفظ ارزش پول ملی و جلوگیری از نابودی اقتصاد ایران، پیش از آنکه دیر شود، اقدامی عاجل کنند».
در ماههای گذشته «پروانه سلحشوری» نماینده اصلاح طلب مجلس دهم- که همسرش نیز از مدیران ارشد در یکی از وزارتخانه های اقتصادی دولت روحانی بوده است- در اظهارنظری مشابه گفته بود: « براساس اطلاعاتی که بنده دارم آقای روحانی درخواست برداشت یکمیلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای مقابله با بحران کرونا داشتهاند. هدف نیز تامین نیازهای بهداشتی و پزشکی و کمک به اقتصاد خرد در کشور بوده است. با این وجود هنوز پاسخی به این درخواست رئیسجمهور داده نشده است. ما در مجلس در یک روز دویستمیلیارد دلار به سپاه قدس اختصاص دادیم. بدون شک در شرایط کنونی حفظ سلامتی مردم از مسائل دیگر مهمتر است و این در حالی است که کشورهای دیگر نیز درگیر مقابله با بحران کرونا هستند. آیا وقتی سلامتی مردم در خطر است نمیتوان مبلغ بیشتری در نظر گرفت؟ ».
مجلس شورای اسلامی پس از اقدام جنایتکارانه دولت تروریست آمریکا در به شهادت رساندن سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی در دی ماه 98، مبلغ 200 میلیون یورو از صندوق توسعه ملی را برای کمک به سپاه قدس اختصاص داد. اما خانم پروانه سلحشوری در این مصاحبه با بی انصافی، برای تحریک مخاطب و ایجاد فضای دوقطبی، به دروغ، مبلغ 200 میلیون یورو را 200 میلیارد دلار جا زد!
حالا محسن هاشمی در اظهارنظری مشابه، وضعیت دلار را با شهادت حاج قاسم مقایسه می کند! مقایسه ای بی ربط و غرض ورزانه!
نکته قابل تأمل اینجاست که وی با تبرئه دولت تاکید می کند که هر دولتی هم بود، وضعیت همین بود! محسن هاشمی در این یادداشت حاکمیت را خطاب قرار داده و مدعی است که چرا مجموعه حاکمیت در برابر گرانی دلار همانند شهادت حاج قاسم کاری نمی کند!
این در حالی است که اکنون این دولت آقای روحانی است که باید درباره «پرواز قیمت دلار» به افکارعمومی پاسخگو باشد. روحانی پیش از اینکه رئیس جمهور شود با انتقاد از عملکرد دولت قبلی در مدیریت نرخ ارز گفته بود: «دلار به چندین برابر قیمت افزایش پیدا می کند. مشکل کجاست؟ عدم مشورت، خودشیفتگی، عدم استفاده از ابزار علمی برای اداره کشور و بی ثباتی ها».
در فروردین 97 – در مقطعی که آمریکا هنوز رسما از برجام نیز خارج نشده بود- دولت سیاستگذاری خود درخصوص دلار 4200 تومانی را اعلام کرد. در آن مقطع بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران با این تصمیم غیرکارشناسی مخالفت کرده و تاکید کردند که دلار 4200 تومانی زمینه ساز رانت های گسترده خواهد شد.
متاسفانه دولت به هیچ عنوان به این انتقادات دلسوزانه و کارشناسی و فنی توجه نکرد. در نهایت دلار 4200 تومانی(که به دلار جهانگیری مشهور شد) اجرا شد. روزنامه های اصلاح طلب از جمله روزنامه سازندگی- که خانواده هاشمی نیز در آن حضور دارند- تصویر جهانگیری را در لباس «سوپرمن» منتشر کرد و این اقدام را فتح الفتوحی بزرگ قلمداد کرد.
روزها گذشت و همانطور که کارشناسان به درستی هشدار داده بودند، دلار 4200 تومانی موجب از دست رفتن ازدسترفتن حدود 25 تا 30 میلیارد دلار و حدود 70 تا 80 تن طلا شد!
**روحانی مشغول آواربرداری است، واقع بین باشید!
«محمد هاشمی رفسنجانی» فعال سیاسی اصلاح طلب در مصاحبه با روزنامه ایران گفت: «وقتی به سیاستهای بهجا مانده از گذشته نگاه میکنیم، مانند یارانه ماهانه که همچنان در این وضعیت تداوم دارد، میبینیم که حاصل جمع این توقعات و هزینهها به علاوه درآمد کاهش یافته، دولت را با گرفتاریهایی افزون یافته روبهرو کرده است...اینکه برخی در بیان مشکلات، به مسأله فشار امریکا و تأثیرات تحریمها اشاره نمیکنند، چیزی جز بهرهبرداری سیاسی از این واقعیت نیست. آنان مترصد هستند با این بهرهبرداری جناحی انتخابات پیشرو را تحت تأثیر قرار بدهند تا بدون حضور رقیب به پیروزی دست یابند».
«محمد مهاجری» فعال سیاسی اصلاح طلب نیز در مصاحبه با روزنامه ایران گفت: «دیروز مرگ بر امریکا را توی بوق میکردیم و امروز حتی حاضر نیستیم مقصر اصلی تحریمها را محکوم کنیم؟ این کار چه فرقی دارد با رفتار کسانی که در دوران دفاع مقدس، جهاد رزمندگان در برابر صدام عفلقی را اشتباه میدانستند و عملاً سلاح دشمن را تیز میکردند؟ نق زدن و نقدهای توخالی و هتاکی به این و آن، خربزه است. باید فکر نان کرد. اگر همین دولت با همین ویژگیهایش را کمک نکنیم، در دولت بعدی هم آش همین است و کاسه همین».
روزنامه ایران در ادامه در مطلبی با عنوان «آدرس غلط ندهید» نوشت: «چرا به رغم اعترافات صریح مقامهای امریکا درباره دشمنی با ملت ایران، بازهم برخی آدرس غلط داده و توپ همه مشکلات و وضع موجود را در زمین دولت قرار میدهند؟ پاسخ؛ ارجحیت رقابتهای گروهی در برابر منافع ملی است. شاید این رویکرد، در رقابتهای سیاسی طبیعی باشد، اما مسأله اینجا است که این امر در نهایت میتواند به تطهیر دشمن منتهی شود».
متاسفانه دولتمردان و فعالین اصلاح طلب به هیچ عنوان حاضر نیستند که قصور و تقصیرهای دولت را بپذیرند و همچنان سوءمدیریت در دولت را به گردن دولت قبل و دولت ترامپ و دولت پنهان می اندازند.
در هفته های گذشته، «بهزاد نبوی» فعال سیاسی اصلاح طلب و از دستگیرشدگان فتنه 88 در مصاحبه با روزنامه شرق گفته بود: «بحران سیاستگذاری عمدتا از زمان آقای احمدینژاد شروع شد که ترکشهای آن به دولت آقای روحانی هم رسید و به نظر من بسیاری از مشکلات دولت امروز آقای روحانی معلول اثرات تداوم آن سیاستگذاریهاست».
همچنین در روزهای گذشته «محمدتقی فاضل میبدی» از فعالین اصلاح طلب در اظهارنظری مشابه گفته بود: «هنوز کشور چوب دوران احمدی نژاد را می خورد...آقای احمدینژاد اصولگرا بود ایشان چه وضعیتی ایجاد کرد؟ همه مصائب فعلی ما از همان دولت اصولگرا با آن شعارهای خاص ظهور و فرج و... بود. هاله نور میدیدو... نتیجه چه شد؟ ما را گرفتار تحریمهای سازمان ملل کرد و رفت».
پیش از آن «شهربانو امانی» عضو شورای شهر اصلاح طلب تهران در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفته بود: «دستکم 16 سال زمان لازم است تا کشور به وضعیتی بازگردد که وقتی احمدینژاد دولت را از خاتمی تحویل گرفت، حاکم بود».
روحانی در سال 92 گفته بود: «واللهالعلی العظیم (قسم جلاله) اگر مشکلات این کشور که بسیار و بسیار و بسیار پیچیده است، راهحل نداشت کاندیدا نمیشدم. بدانید برادران و خواهران عزیز، همه آنهایی که کلید را تکان دادید، واقعاً برای این قفلها کلید وجود دارد»!
برخی دولتمردان و اصلاح طلبان در توجیه این اظهارنظر گفتند که آقای روحانی در سال 92 نمی دانست که آنچه تحویل می گیرد بسیار بدتر از آن چیزی است که تصور می کرده است. این در حالی است که روحانی دوباره در سال 96 مجددا کاندیدا شد و همان وعده های سال 92- و از جمله وعده گشایش اقتصادی در 100 روز- را مطرح کرد!
آقای روحانی در این 8 سال می توانست 25 بار برنامه تحول اقتصادی 100 روزه را اجرا کند. در این بازه زمانی برجام امضا شد. همان توافقی که قرار بود در دی ماه 94 منجر به لغو یکباره تمامی تحریم ها شود. در آن مقطع هیچ خبری از ترامپ نبود.
روحانی- خرداد 92- گفته بود: «اختیارات رئیس جمهور در قانون اساسی مشخص است. اینکه رئیس جمهور چطور بتواند به آن عمل کند، به توانمندیاش بستگی دارد». وی در همان مقطع در اظهارنظری دیگر گفته بود: «ریشه همه مشکلات به مدیریت و کارآمدی دولت بازمیگردد».
فشار اصلاح طلبان به روحانی برای استعفا در ماههای آخر!
«عباس عبدی» فعال سیاسی اصلاح طلب که در دولت اصلاحات به اتهام فروش اطلاعات به بیگانگان به 8 سال زندان محکوم شد، در یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «پیشنهاد کناره گیری رئیس جمهور» نوشت: «این روزها اخبار جسته و گریختهای از گفتوگوهای رسمی یا غیررسمی میان نمایندگان ایران و کاخ سفید مطرح میشود. اگرچه براساس شواهد و تحلیل شخصی خودم به این اخبار اطمینانی ندارم ولی در هر صورت این مسیری است که دیر یا زود باید برگزید».
عبدی در ادامه نوشت: «مهمترین عاملی که میتواند بر آن موثر باشد، انتخابات امریکا و ویژگی صاحبان قدرت در ایران است. برای انتخابات امریکا سه حالت متصور است؛ اول اینکه بدون دردسر و با قاطعیت ترامپ رای بیاورد. دوم اینکه بایدن رای بیاورد و ترامپ نیز به راحتی تمکین کند. سوم اینکه بایدن رای بیاورد و ترامپ تمکین نکند و امریکا وارد چالش جدی سیاسی شود. به نظر میرسد که هیچکدام از این سه حالت در صورتی که تغییری در ایران رخ ندهد، نفعی برای ما ندارند. حتی بهترین حالت از سه حالت فوق که به نظر میرسد، آمدن بیسر و صدای بایدن است، اگر در ایران تغییری رخ ندهد، به سود ایران نیست و چه بسا از دو حالت دیگر نیز بدتر باشد».
این فعال سیاسی اصلاح طلب در ادامه با اشاره به اینکه «روحانی باید استعفا دهد» نوشت: «هر کدام از حالات سهگانهای که در انتخابات امریکا رخ دهد، نیازمند مدیریتی سیاسی در ایران است که برای آن برنامه داشته باشد. بدون شک و تردید این مدیریت به روحانی و تیم او سپرده نخواهد شد و با حضور آنان نیز چنین مدیریتی را دیگران نیز نمیتوانند عهدهدار شوند. بهتر است که مدنی رفتار شود و برای 10 ماه باقیمانده شخص دیگری عهدهدار حل این مشکل شود. حداقل به خاطر مردم و کشور کاری باید کرد. اگر برای حل مشکلات و گرانی آدرس کاخ سفید داده میشود، در این صورت کسی که قادر به گفتوگو با آن نیست باید کنار برود و راه را باز کند تا دیگران اقدام کنند. حداقل به خاطر کشور و مردم چنین کنید».
در شرایطی که تنها حدود 10 ماه به پایان دوره دولت روحانی باقی مانده، فعالین اصلاح طلب پیشنهاد مغرضانه استعفای رئیس جمهور را مطرح می کنند.
این پیشنهاد مغرضانه و قبیله ای با چند هدف عمده صورت می گیرد. یکی از اهداف اصلاح طلبان این است که با تشویق دولت به استعفا و سپس ایجاد وضعیت بی دولتی در کشور، این وضع را به گردن منتقدان بیندازند و اینگونه القاء کنند که این بی دولتی دستپخت منتقدان دولت است و...
اکنون دولت روحانی به صورت جدی با معضل کارنامه مواجه است. افکارعمومی نیز این کارنامه را به پای اصلاح طلبان نوشته اند. بنابراین استعفای دولت و ایجاد بی دولتی، کارنامه روحانی را به حاشیه می برد.
استعفای دولت و ایجاد وضعیت بی دولتی، امکان ایجاد التهاب و آشوب های خیابانی را به شدت افزایش می دهد. این وضعیتی است که همواره از سوی اصلاح طلبان مورد استقبال قرار گرفته است.
طیف تندروی اصلاح طلب هیچ طرح و برنامه ای برای اداره کشور ندارد، حیات این طیف صرفا در ایجاد دوقطبی و جنجال و آشوب و التهاب است.
طیف تندروی اصلاح طلب هیچ دغدغه ای نسبت به مشکلات و مطالبات مردم ندارد، به نظر شما طیفی که دنبال آزادی مشروبخواری و آزادشدن خرید و فروش موادمخدر است، آیا کوچکترین دغدغه ای برای جوانان و عموم مردم دارد!؟