به گزارش گروه اقتصاد بینالملل روزنامه «دنیایاقتصاد»، وبسایت گلوبال ویلیج در مقالهای با بررسی رویکرد دولت تحت رهبری جو بایدن در قبال ایران مینویسد: «دولت ترامپ فشار ریسمانی که اقتصاد ایران را با آن محاصره کرده بیش از پیش افزایش داده است. او در هشتم اکتبر دور تازهای از تحریمها را که بتواند بهطور کامل این کشور را از سیستم مالی جهان خارج کند، اعلام کرد.»
تحریمهای دولت ترامپ علیه 18 بانک اصلی ایران، یکی از وسیعترین اقداماتی است که در ماههای اخیر از سوی واشنگتن و علیه ایران صورت گرفته است. این فرمان اجرایی همچنین موسسات غیرایرانی را که با بانکهای ایرانی تجارت کنند، جریمه میکند تا بهطور موثر دست این بانکها از سیستم مالی بینالمللی کوتاه شود. مهمتر آنکه، تحریمها، شرکتهای خارجی که به تجارت با این بانکها بپردازند را نیز جریمه میکنند؛ به این صورت که به آنها 45 روز فرصت داده میشود که یا تعامل خود با این بانکها را متوقف کنند یا هدف «تحریمهای طرف ثالث» قرار بگیرند.
مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالاتمتحده در سپتامبر گفت: «ایالاتمتحده انتظار دارد تا تمامی اعضای سازمانملل بهطور کامل در راستای پایبندی به این اقدامات گام بردارند. اگر کشورهای عضو نتوانند به وظایف خود در اجرای این تحریمها عمل کنند، ایالاتمتحده آماده است تا از اختیارات داخلی خود در اعمال پیامدها برای آنهایی که قصور میکنند، استفاده کند و اطمینان یابد که ایران از طریق انجام اقدامات ممنوع در سازمانملل، منتفع نمیشود.» دور پیشین تحریمهای ایران که در نتیجه حصول توافق هستهای 2015 برداشته شدند، از جنس «تحریم طرف ثالث» بودند؛ به این معنا که هر دولت یا کسبوکاری که با ایران تجارت داشته باشد، دیگر نمیتواند در فعالیتهای بازرگانی با دولت آمریکا و شرکتهای تجاری این کشور وارد شود.
ابهام آگاهانه در رویکرد بایدن
جو بایدن، نامزد دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری بهطور آگاهانه بیانیههای خود را در مورد ایران دوپهلو و مبهم نگه داشته تا بتواند خلأ موجود در سیاست ایران خود را بپوشاند. از سوی دیگر، او یک قول انتخاباتی میدهد تا در صورت ورود به کاخسفید، بازگشت آمریکا به توافق برجام را مدنظر قرار دهد. اما از طرفی، او در ماه ژوئن در توییتر نوشت: «اشتباه نکنید: ایران همچنان یک بازیگر بد است که از حقوق بشر سوءاستفاده میکند و حامی فعالیتهای تروریستی در سراسر منطقه است. آنچه ما نیاز داریم، رئیسجمهوری است که اقدامات استراتژیکی را برای مقابله با تهدید ایران اتخاذ و جایگاه آمریکا در جهان را ترمیم کند، ارزش دیپلماسی اصولی را به رسمیت بشناسد و ملت و امنیت ما را از طریق انجام همکاری استراتژیک با متحدان آمریکا، تقویت کند.»
با این حال، حتی اگر فرض کنیم که با وجود نفوذ لابیهای صهیونیستی در واشنگتن که ترامپ را وادار به خروج از برجام کردند، بایدن در ترمیم برجام صادق است، بعید است بتواند تا آخر به لفاظیهای گزاف انتخاباتی خود با استفاده از تصمیمات محسوس سیاسی ادامه دهد. دونالد ترامپ نیز بارها در ماههای منتهی به انتخابات 2016 و در جریان چهار سال ریاستجمهوری خود گفته که توافق هستهای با ایران که از سوی دولت اوباما امضا شده بود، «توافقی ناعادلانه» بوده است که در ازای دریافت «هیچچیز» برای آمریکا، امتیازات بزرگی را به ایران میدهد. متاسفانه در کلام ترامپ اندک ردی از واقعیت نیز وجود دارد چراکه دولت اوباما در حالی توافق هستهای با ایران را در جولای 2015 امضا کرد که تحت فشار ناشی از خطا در سیاست خاورمیانه بود و قصد داشت تا همکاری ایران را در سوریه و عراق جلب و از این طریق بتواند حفظ آبرو کند.
سابقه سیاست خاورمیانهای واشنگتن
برای فهم اینکه دولت اوباما چه خطاهایی را در سوریه و عراق انجام داد، باید سابقه سیاست خاورمیانهای واشنگتن را مورد توجه قرار داد. درگیری داخلی 9 ساله در سوریه، موجب خلق هزاران گروه شبهنظامی نظیر داعش شد و پس از آنکه این نزاع در سال 2014 با عبور از مرزها به خاک عراق رسید، این بحران عامل اصلی حملات تروریستی مرتبط با داعش در اروپا از سال 2015 تا 2017 بود.
از زمان آغاز بحران سوریه در آگوست 2011 تا پیش از ژوئن 2014 که همزمان با یورش داعش به استانهای موصل و الانبار عراق بود، یک معاهده غیررسمی بین قدرتهای غربی، متحدان منطقهای آنها و گروههای شبهنظامی (تروریستی) علیه ایران و محور مقاومت وجود داشت. در راستای این توافق ضمنی، شبهنظامیان در کمپهایی که در مناطق مرزی ترکیه و اردن وجود داشتند آموزش دیده و تجهیز میشدند تا بتوانند با دولت سوریه مبارزه کنند. ترتیبات این معاهده غیررسمی که بین غرب و گروههای تندرو (تروریستی) وجود داشت، تا آگوست 2014 بسیار هم موثر بود. در این زمان دولت اوباما در یک چرخش از سیاست تغییر رژیم در سوریه، تصمیم گرفت که حملات هوایی را علیه داعش که در مبارزه با دولت بشار اسد بود، انجام دهد. این تصمیم به آن دلیل اتخاذ شد که داعش پا را از گلیم خود درازتر کرد و به عراق یورش برد، کشوری که آمریکا تنها حدود دو سال قبل، نظامیان خود را از آن خارج کرده بود.
پس از معکوس شدن سیاست قدرتهای غربی در سوریه و متعاقب آن، دخالت نظامی روسیه برای حمایت از دولت اسد در سپتامبر 2015، پیشرویهای تروریستها در سوریه و عراق متوقف شد. این شبهنظامیان نیز خیال کردند که غربیها به هدف آنها خیانت کردهاند. خشمی که این خیانت در دل داعشیها کاشت موجب شد تا آنها برای انتقام از غرب دست به اسلحه ببرند.
بایدن و بازگشت به برجام
توافق هستهای ایران نه یک توافق بینالمللی از نظر قوانین آمریکا بود و نه یک توافق کاملا دولتی. برجام تنها بهعنوان یک «تعهد سیاسی» دستهبندی شد. به دلیل نفوذ لابیهای صهیونیستی در واشنگتن، مخالفت با برجام در گفتار سیاسی آمریکا به قدری شدید بود که عملا دولت اوباما امید به تصویب آن را در کنگره از دست داد و تنها کاری که توانست انجام دهد جلب آرای کافی از سوی دموکراتهای مخالف توافق بود تا مانع از تصویب طرح جمهوریخواهان برای ابطال وتوی ریاستجمهوری شود.
اما میراث دولت اوباما مانع از اقدامات دولت ترامپ نشد و از آنجا که هدف شکست داعش در اکتبر 2017 به ثمر نشست، واشنگتن نیز احساس کرد که میتواند بهطور یکجانبه از توافق هستهای با ایران خارج شود و بار دیگر تحریمهای فلجکننده «شخص ثالث» علیه بخشهای مالی و نفتی ایران بازگشتند. یکی از موانع دیگر برای ترمیم برجام، فناوری موشک بالستیک ایران است. اگر بایدن قرار باشد که توافق هستهای را پس از ورود به کاخسفید زنده کند، باید در مورد توافقی مذاکرات را از سربگیرد که شامل برنامه موشکی بالستیک ایران در کنار برنامه هستهای شود؛ این در حالی است که تهران توان موشکی خود را «بازدارندگی استراتژیک» علیه دشمنان منطقهای خود میداند.
نقش منفی اسرائیل
اما اسرائیلیها نیز در این معادله حضور خواهند داشت. در جریان جنگ 6 روزه سال 2006 با لبنان، صدها راکت از سوی حزبالله لبنان، نیروی همپیمان ایران به شهرهای مختلف اسرائیل شلیک شدند. اگرچه این راکتها چندان هدفمند شلیک نمیشدند اما این حملات موجب شد تا استراتژیستهای اسرائیلی از خواب بیدار شوند و این احتمال را بررسی کنند که در صورت انتقال دانش موشکی ایران به حزبالله که حوزه عملیاتی آن بیخ گوش مرزهای اسرائیل است، چه اتفاقی رخ میدهد.
از این رو لابیگران صهیونیستی در واشنگتن، دولت اوباما را که البته بایدن نیز معاون آن بود، متقاعد کردند تا یک جنگ داخلی را علیه دمشق و حزبالله لبنان، همپیمانان ایران هماهنگی و راهاندازی کند تا محور مقاومت تحت حمایت ایران علیه اسرائیل خلع ید شود.
جنگطلبان در واشنگتن بهطور کامل از پیامدهای اقدامات خود در سوریه آگاه بودند اما با این وجود، به سیاست بیمار پرورش شبهنظامیان در کمپهای مناطق مرزی سوریه با ترکیه و اردن ادامه دادند تا بتوانند دولت ضد صهیونیستی بشار اسد را تضعیف کنند. در نتیجه نفوذ گسترده لابیهای اسرائیلی در واشنگتن بود که دولت اوباما بهطور عامدانه صداهای هشدارآمیز را مبنی بر اینکه جنگ نیابتی در سوریه میتواند موجب تولد گروههای تندرو و رادیکال شود، ساکت کرد. در طول این سالها، اسرائیل نهتنها کمکهای تسلیحاتی و پزشکی را در اختیار شبهنظامیان (تروریست) و بهویژه گروههای زیرمجموعه ارتش آزاد سوریه و النصره که شاخه القاعده در سوریه بود، گذاشت بلکه نیروی هوایی آن نیز عملا نقش نیروی هوایی شبهنظامیان سوریه را ایفا کرد و صدها حمله هوایی را در جریان جنگ داخلی 9 ساله در سوریه عملیاتی کرد. رئیس ستاد مشترک ارتش وقت اسرائیل در مصاحبهای با نیویورکتایمز در ژانویه سال گذشته تایید کرد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل پیشنهادش را در ژانویه 2017 برای تشدید حملات هوایی پذیرفت. تنها در سال 2018، نیروی هوایی اسرائیل دو هزار بمب را در سوریه رها کرد. هدف این دست از حملات هوایی در سوریه، فناوری و تاسیسات موشکی ایرانی بود که از سوی تهران در اختیار دمشق و حزبالله لبنان قرار گرفته بود، چراکه یک تهدید جدی را برای امنیت منطقهای اسرائیل ایجاد میکرد.