هفته نامه کرگدن - عبدالجبار کاکایی: اقبال به شعر قیصر درواقع اقبال به شبکه ذهنی زبان او بود، حالا بعضی می پرسند اگر قیصر به چنین مرتبه بالایی رسیده بود، پس چرا امروز شعرهایش مثل گذشته مخاطب ندارد؟
قیصر امین پور را واقعا نمی توان جدا از پیکره شعر انقلاب معرفی و تفکیک کرد. مشخصه هایی که قیصر را برجسته کرد، مشخصه های نسلی است که صاحب شبکه ذهنی و زبانی منسجمی شدند، آن هم به خاطر رویکرد انقلابی- اجتماعی و سیاسی- فرهنگی خاصی که داشتند. این رویکرد خیلی زود به یک نظام نشانه شناسی در زبان تبدیل شد و استعاره های ویژه ای پیدا کرد، تا حدی که توانست در جایی مثل ادبیات جنگ شکوفا شود.
پرده عریض نمایش شبکه ذهنی و زبانی بعد از انقلاب، جنگ و عناصرش بود؛ همان واژه های مشخص، تلمیحات اعتقادی و مذهبی، تعابیر عرفانی و... بود که قیصر امین پور را قیصر امین پور کرد و سید حسن حسینی را سید حسن حسین. همزمان گروه های دیگری از شاعران هم خارج از گفتمان انقلاب مشغول فعالیت بودند (البته نه الزاما مخالف) به عبارت دیگر، برخی اصلا علاقه ای به این گفتمان نداشتند و در افق دیگری، با همان نشانه های زبانی و استعاری خودشان شعر می گفتند. پس در چنین بستری، درخشندگی شعرهای منتسب به انقلاب تا حدی وابسته به اقبال عمومی مردم است.
من کاری به قوت و ضعف آثار ندارم، واقعیت این است که هنر همواره رو به تکامل پیش می رود. اگر ذات ادبیات و زبان در دهه بیست مدرن شده بود، در دهه سی باید مدرن تر می شود و در دهه چهل مدرن تر از دوره قبل و... پس قاعدتا سال به سال باید امکان تکامل چنین پیشرفت هایی فراهم باشد.
در این برهه نیز، ذات زبان و ادبیات در سیر تکامل خود پیش می رفت، اما ایجاد سبک های ادواری و گرایش های اجتماعی مخصوص دوره هایی است که تلاطم های اجتماعی شکل می گرد؛ خصوصا اگر بخش وسیعی از مردم در این تلاطم ها وارد شوند و مطالباتی هم داشته باشند، شاعر یکی از کسانی است که باید به ناگزیر مطالعات مردم را جوابگو باشد. این اتفاقی است که حتی در دوران مشروطه نیز شاهد آن بودیم.
بیش از آن که ادیب الممالک فراهانی نامش شهرت پیدا کرد، شعرهای میرزاده عشقی بین مردم راه پیدا کرد و تصنیف های نه چندان قوی عارف قزوینی دهان به دهان بین مردم چرخید. حتی شاعری مثل ملک الشعرای بهار نیز گوی سبقت را از همگنانش ربود، زیرا به نظام نشانه شناسی شعر مشروطیت وارد شد.
هدفم از این بحث، این است که بگویم نظام نشانه شناسی فضیلتی است که از ارتباط شاعر با جامعه ایجاد می شود، نه در ذات شاعر چنین توانایی های خاصی است و نه مشمول رانت ویژه ای است که با خود بگوییم چون مبلغان سیاسی نظام او را در رسانه های فراگیر قرار داده اند، فرد مطرح شده است. البته ممکن است تا حدی هم تبلیغات در عمومی تر شدن این حرکت نقش داشته باشد، اما این نقد علمی نیست اگر بخواهیم تمام شهرت افراد را صرفا در ذیل بحث رانت های سیاسی و دولتی مطرح کنیم.
تمام مطالبی که گفتم، صرفا مقدمه ای بود برای این که به شعر قیصر امین پور بپردازم. قیصر یکی از میانه روترین نویسندگان و شاعران در طرح موضوعات اجتماعی و تالیف و انتخاب واژه ها و زبان بود. قیصر تا حد زیادی ادبیات کلاسیک را می شناخت و در دنباله روی هایش از آن به تجربه های خوب دست یافت. او ذاتا انسان متعادلی بود و معقول فکر و عمل می کرد، بنابراین قدرت تحلیل شرایط اجتماعی و سیاسی را داشت. قیصر این حسن سلوک را داشت که افق دورتر را رصد کند، ضمن این که مدارایی که قیصر داشت، از او انسان مناسبی برای تحققق نظام نشانه شناختی شعر انقلاب و تجلی شبکه ذهنی زبانی شعر معروف به انقلاب ساخت.
اقبال به شعر قیصر درواقع اقبال به همان شبکه ذهنی زبان او بود. حتی شعرهای عاشقانه و فلسفی او هم وابسته به همین نظام بود. اگر او از نظام زیبایی شناسی جامعه فعلی ما نمره قبولی می گیرد، یعنی آن شبکه ذهنی و زبانی توانسته نشان قبولی بگیرد.
حالا، بعضی می پرسند اگر قیصر به چنین مرتبه بالایی رسیده بود و از اقبال عمومی هم برخوردار شده بود، پس چرا امروز شعرهایش مثل گذشته مخاطب ندارد؟ حتی بعضی اشکال می گیرند که شاید آن زمان قیصر بیش از اندازه خودش بزرگ شده بود. واقعیت این است که شعر اجتماعی عنصری زماندار است.
بخش عمده ای از آثار قیصر متعلق به یک دوره اجتماعی خاص است. همان طور که امروز مخاطب آثار دوران مشروطه اندک است و معمولا شاعران و پژوهندگان این عرصه، به دنبال آن شعرها می روند، دیگر کسی ضرورتی نمی بیند کتابی بخرد که در آن چند شعر درباره خرمشهر و لانه جاسوسی هم بخواند. این که میل به خواندن شعرهای اجتماعی زماندار کم می شود، دلیل بر ضعف آن آثار نیست. درواقع ادبیات انقلاب اگر خیلی محکم تر از ادبیات مشروطه نباشد، حداقل چیزی کمتر از آن ندارد. شعرهای قیصر نیز کم از شعرهای درخشان دهه چهل و اشعار کسانی مثل سیاوش کسرایی ندارند.
راز قیصر امین پور
محمدکاظم کاظمی: دلایل محبوبیت و موقعیت ممتاز قیصر در میان اغلب دوستداران شعر و طرفداران ادبیات چیست؟ قبول خاطر و لطف سخن او به چه عواملی وابسته است؟
اگر محبوبیت قیصر امین پور نزد گروه های مختلف شعرخوان در گذر زمان را پذیرفته شده بدانیم، سخن این است که این محبوبیت به چه عواملی وابسته است؟ به شعرش؟ به شخصیت او یا عوامل جنبی بیرونی؟
به گمان من مهم ترین عاملی که به قیصر امین پور موقعیتی ممتاز داده است، تعادل و جامعیت شعر اوست. چیزی که در اقران او بدین حد کمتر یافت می شود. من در جایی دیگر به این پرداخته ام و این جا شرح نمی دهم. فقط به این اشاره می کنم که شعر قیصر امین پور از نظر دایره محتوایی و قالب های شعری بسیار جامع است، به گونه ای که هر کسی با هر سلیقه ای و درخواستی که از شعر دارد، تا حدود زیادی می تواند مقصود خود را از در شعرهای او بیابد.
قیصر هم شعر حماسی دارد، هم شعر مذهبی دارد، هم شعر سیاسی و اجتماعی دارد و هم شعر عاشقانه و درون گرا دارد. پس مجموعه آثار این شاعر، هر کسی را که به طلب نوعیی از این شعرها باشد، تا حد خودش راضی می سازد. شما تصور کنید کسی را که همه شعرهایش عاشقانه اند. طبیعتا فقط دوستداران شعر عاشقانه به سراغ این شعر خواهندآمد. اما اگر همین شاعر نیمی از آثارش سیاسی و اجتماعی باشد، هم عاشقانه پسندان را جذب می کند، هم آن دیگران را. و وقتی این تنوع و جامعیت بیشتر می شود، لاجرم دایره دوستداران گسترش می یابد.
وقتی از منظر قالب بنگریم، شاعر کلاسیک سرا، فقط دوستداران قالب های کهن را جذب می کند و نوپرداز، دوستداران شعر نو را. باز در حوزه کلاسیک، قالب های گوناگون داریم که هر یک مخاطبی را خوش می آید. پس بی سبب نیست اگر کسانی که به قول معروف فقط با غزل حال می کنند، با شعر علی معلم و احمد عزیزی ارتباطی نگیرند، چون این دو شاعر در این قالب متاعی درخور نداشته اند.
شعر قیصر هم از جهت محتوایی متنوع و جامع است و هم از جهت قالب. و نه تنها این، که از نظر آرایه ها و فنون ادبی نیز. چنان که مثلا تکیه احمد عزیزی فقط بر تخیل و خلاقیت های تصویری است و تکیه علی معلم بیشتر بر کارهای زبانی. ولی قیصر از هر دو جنس در کار دارد. پس شعرش می تواند هم دوستداران تخیل را به کار آید، هم علاقه مندان هنرمندی های زبانی و یا موسیقیایی را.
اما در کنار این جامعیت، باید به تعادل شعر قیصر هم اشاره کرد. بسیار شاعران هستند که توجه شان به یک جنبه از شعر، حالت افراطی می یابد. چنان که مرحوم نصرالله مردانی شیفته ترکیب سازی بود و علی رضا قزوه شیفته استفاده از نام ها و نشان های اشخاص و جای هاست. قیصر امین پور همان طور که از منظر جامعیت شعر هم به افراط نگراییده است، به تجربه دیده شده است شاعری که در یک عنصر شعرش افراط می کند، شعرش برای زمانی و نزد گروهی مقبول است که همان عنصر باب روز باشد.
اما جدا از جنبه های شعری، آیا مسائل دیگری هم در محبوبیت قیصر امین پور موثر بوده است؟ به نطر من تعادل شخصیت، نجابت و بزرگ منشی او در این میان بی اثر نبوده است. همان طور که شعرهای خوب انسان ها را جذب می کنند، جان های نجیب هم جذب می کنند. قیصر امین پور شاعری بود بی حاشیه، متواضع، مردمدار، خوش برخورد، خوش خلق و در مجموع شریف و نجیب. به این بیفزاییم دانش ادبی و شخصیت دانشگاهی او را که طبیعتا دانشجویان بسیاری را هم مجذوب او می ساخت، به ویژه که رفتار و سلوکی از او در محیط های علمی دیده ایم که در دیگر استادان ادبیات ما نادر بوده است.
ولی این که همه محبوبیت قیصر را بسیار به شخصیت و دانش او وابسته کنیم، به نظرم موجه نیست، چون بسیاری از کسانی که به این شاعر ارادت تام دارند، شاید هیچ وقت او را ندیده اند و در هاله نفوذ شخصیت والای او نبوده اند. اگر چنین بود، باید با درگذشت این شاعر، آن محبوبیت هم خلل می یافت، در حالی که چنین نشد. همچنین نمی توان این را به دانش او ارتباط محکم داد، چون این حوزه نیز دایره مخاطبان محدودتری دارد.
و اما عوامل جنبی دیگر مثل رسانه ها، حلقه های ادبی، باندبازی ها و رفتارهای مافیایی که متاسفانه در دایره شعر نیز کمابیش مشهود است، به نظرم در محبوبیت قیصر موثر نبوده اند، که بدتر «ضدتاثیر» داشته اند، چون قیصر امین پور در یک مقطع طولانی از شاعری خویش، تقریبا در انزوای رسانه ای به سر می برد و از نظر نفوذهای مدیریتی که گاه تضمین کننده انتشار و فروش کتاب های شاعران است، هیچ آن موقعیتی را نداشت که شماری دیگر از شاعران دارند. به واقع اگر این ها می توانست تاثیرگذار باشد، می بایست این شاعر کمتر از آنچه ظرفیت اوست مطرح می شد که شاید هم چنین بوده است.
با این وصف، به نظر من معقول ترین قضاوت این است که محبویت قیصر امین پور در گذر زمان و نزد گروه های مختلف از شعرخوانان را باید مدیون «شعر او» دانست، آن هم جامعیت و تعادل این شعر، نه الزاما قوت مطلق شاعر در یکی از عناصر و ابعاد.