گروه سیاست فردا- هر چه به انتخابات 28 خرداد نزدیکتر میشویم پیوند میان اصلاح طلبان و حامیان علی لاریجانی و دولت حسن روحانی جدیتر و عیانتر میشود تا خبری که از چند ماه پیش درباره نزدیکی این دو جریان منتشر شده بود جنبههای عملی و عینی به خود بگیرد. بازتاب جدی و گسترده مصاحبه جدید آقای علی لاریجانی درباره مذاکرات هستهای در روزنامههای اصلاح طلب تنها شاهد چنین گزارهای نیست. گزارش روزنامه شرق ارگان نزدیک به بخشی از کارگزاران و اصلاح طلبان عمل گرا درباره آینده سیاسی قالیباف نیز از همین جنس است.
روزنامه شرق به نوعی بازتاب دهنده نگرش ائتلاف راست میانه و اصلاح طلبان درباره رییس مجلس است که سعی کرده اتهام فرصت طلبی و قدرت طلبی به قالیباف بزند و روایت مطلوب خود را درباره رییس مجلس گسترش دهد. این جریان سیاسی برای رسیدن به این هدف نه تنها به صورت عیان از یکی از نزدیکان آقای لاریجانی یعنی منصور حقیقت پوراستفاده کرده که تلاش برای اختلاف در جریان اصول گرایی را هم فراموش نکرده و از این دو عنصر برای تخطئه قالیباف استفاده نموده است.
حمایت از لاریجانی در پوشش تخریب قالیباف
اصلاح طلبان که هنوز با چالش مسئولیت خود در قبال عملکرد دولت روحانی مواجه و با سوالات فراوان افکارعمومی روبرو هستند و درباره شکست خود در انتخابات مجلس یازدهم توضیح دقیق و درستی
نداده اند پس از مدتها سخن گفتن از تحریم انتخابات و بی اختیار بودن رییس جمهور که استراتژی آنها برای پاسخ ندادن به عملکرد روحانی بود، اکنون چارهای جز برنامه ریزی برای انتخابات 1400 ندارند و کمپین خود را بر مبنای حمله به رقیب بنا کرده اند. این طیف از اصلاح طلبان که به کارگزاران و دولت روحانی نزدیک هستند، رفته رفته خود را برای حمایت از علی لاریجانی آماده میکنند. در این میان استفاده از منصور حقیقت پور به عنوان یکی از نزدیکان رییس سابق مجلس نشانهای آشکار برای چنین پیوندی است. بزرگترین مانع این طیف سیاسی مخالفت برخی اصلاح طلبان از جمله عارف و صادق خرازی و بخش زیادی از اتحاد ملت با سیاست "نامزد اجاره ای" است که آنها را در حمایت از لاریجانی محتاط کرده، اما واقعیت این است که این طیف به زودی عیانتر از همیشه از رییس سابق مجلس حمایت خواهد کرد.
اقداماتی نظیر جلسات نمایندگان ادوار به نفع نامزدی لاریجانی که قبلا در مصاحبه یوسفیان ملا بیان شده بود و اکنون در مصاحبه حقیقت پور به صراحت خبر از دیدار هزار نفر از نمایندگان ادوار داده است و حتی از اقبال ایشان نزد نخبگان سخن گفته است، نشانهای جدی از فعالیت نزدیکان لاریجانی برای انتخابات 1400 است. رفتارهایی که بیش از هر چیز یادآور اکت سیاسی علی اکبر ناطق نوری در انتخابات 76 است. البته در این میان دو مانع بزرگ برای رییس سابق مجلس وجود دارد؛ یکی مخالفت بخش زیادی از اصلاح طلبان با نامزدی او که شاید پیشنهاد برخی حامیان لاریجانی برای اعلام نامزدی پیش دستانه در پایان بهمن ماه از همین رو باشد. مانع دوم "این همانی" جامعه میان لاریجانی و روحانی است که کار رییس اسبق صدا و سیما و حامیامش را سخت خواهد کرد. تفکیک میان خود و جریانی که متحد سیاسی آنها بوده و در انتخابات 1400 هم از آنها حمایت میکند، کار آسانی نیست.
مگر اصلاح طلبان نمیگفتند؛ مجلس مهم نیست و اختیار ندارد؟
به نظر میرسد که از نظر جبهه اصلاحات بهترین راه برای عبور ازبحرانهای مختلف، حمله به عملکرد اصول گرایان است. از همین رو تمام تلاش خود را برای تخریب عملکرد جریان انقلابی به کار میبندند. حمله آنها و از جمله روزنامه شرق به عنوان ارگان رسانهای این جریان دقیقا در همین چهارچوب است. از همین رو سفرهای نظارتی قالیباف و بسیاری از نمایندگان را مورد هجوم قرار میدهند و از آن به عنوان سفرهای تبلیغاتی نام میبرند در حالی که به گفته رییس مجلس، رهبری این سفرها را اقدامی درست و خوب توصیف کرده اند. جدا از خروجیها و فواید این سفرها که خود مجال دیگری میطلبد حداقل فایده آنها پر کردن جای مسئولان ارشد دولتی بین مردم و شنیدن مشکلات و سختیهای مردم است. مجلس در طول هشت ماه گذشته سعی کرده بی تحرکی دولت را تا حدودی جبران کند و تا جایی که میتواند دولت را وادار به کار کند که نمونه اش در طرح معیشت و اصلاح بودجه مشاهده میشود.
به نظر میرسد که شدت گرفتن حمله اصلاح طلبان با مجلس ارتباط مستقیم با قویتر شدن نهاد پارلمان و امیدواری مردم به این نهاد دارد و از همین رو کمپین منفی آنها با شدت و حدت، مجلس را هدف قرار میدهد. حال آنکه هنوز زمان زیادی از پایان مجلس دهم نگذشته و خاطره مجلس سلفی بگیر با موگرینی در ذهن جامعه مانده است. اصلاح طلبان هم در دوران مجلس دهم و هم در آغاز مجلس یازدهم بارها عنوان کردند که مجلس مهم نیست و اختیارات ندارد و نمیتواند تحول ایجاد کند؛ اما اکنون دقیقا خلاف آنچه از مجلس روایت میکردند توسط خودشان نقض میشود. تمرکز آنها بر تخریب مجلس نشان
میدهد که نهاد پارلمان احیا شده و قدرت لازم را برای مهار دولت و وادار کردنش به کار دارد. کاری که اصلاح طلبان و راست میانه در مجلس قبل از انجامش عاجز بودند.
چه کسانی قدرت طلب هستند؟
اصلاح طلبان برای تخریب رقیب اصولا خط قرمزی ندارند و نشان داده اند که ابایی از هجمه و عملیات روانی نداشته اند. نمونه این نوع از رفتارها را در مواجهه با مرحوم هاشمی رفسنجانی در دوران اصلاحات شاهدیم که به تازگی سعید حجاریان گفت که آن رفتارها از جمله نوشتههای اکبر گنجی رادیکال نبوده. حمله به علی لاریجانی و ناطق نوری در دوران دوم خرداد از همین نمونه هاست که نشان از جدایی اخلاق از سیاست نزد اصلاحات دارد. با این مقدمه متهم کردن رقیب به فرصت طلبی و قدرت طلبی از جانب ماکیاولیستها خود نوعی طنز و باعث تفنن است. نمونه علاقه به حفظ قدرت در میان اصلاح طلبان، جناب معاون اول است که با وجود اذعان خود به نداشتن قدرت برای تغییر حتی رییس دفترش همچنان در پاستور ماندگار شده. بد نیست این طیف سیاسی قبل از تهمت زدن به دیگران برای چنین ابهامهایی پاسخ پیدا کنند و بعد مخالفانشان را به قدرت طلبی متهم نمایند.
درباره نگاه ابزاری به رای مردم هم هنوز حافظه جامعه این قدر ضعیف نشده که انصراف عبدالله نوری و چند فرد دیگر از شورای شهر اول تهران را برای نامزدی در مجلس ششم از یاد ببرد؛ و یا اینکه اگر مساله قدرت طلبی برای این طیف اهمیت دارد درباره نامزدی مجدد آقای خاتمی در سال 88 پس از دو دوره ریاست جمهوری و نامزدی آقای ناطق نوری از شیوخ ائتلاف شان در حالی که رییس مجلس بودند هم میتوانند سخن بگویند. در نگاه این طیف نامزدی مرحوم هاشمی در سال 92 از سر خیرخواهی است و نامزدی احتمالی مخالفان شان قدرت طلبی. بهتر است اصلاح طلبان درباره نامزدی مرحوم رفسنجانی در انتخابات سال 78 مجلس و 84 و 92 ریاست جمهوری توضیح دهند.
البته واضحترین نمونه قدرت طلبی این طیف در حمایت آنها در سال 92 از حسن روحانی مشهود است که آن را تحت عنوان "نامزد اجاره ای" توجیه کردند تا راهی به قدرت بیابند و در این میان ابایی از حذف محمد رضا عارف هم نداشتند. آنها در این راه حتی حاضر شدند هویت اصلاح طلبی را هم معامله کنند. این توجیه رفته رفته از سوی برخی اصلاح طلبان دوباره شنیده خواهد شد. هر چند این گروه از اصلاح طلبان باید فکری به حال نقدهایی از جنس حرفهای جدید عارف و صادق خرازی کنند که خواستار توبه اصلاحات به واسطه حمایت از روحانی شده است.
اصلاح طلبان این هنر را دارند که با عبور از چنین نمونههایی سراغ اصول گرایان بیایند و آنها را متهم به قدرت طلبی کنند. در این راه چراغ اول را با حمله رییس مجلس روشن میکنند. البته در این راه طبیعی است که واقعیت قلب یا حذف میشود و پس از نادیده گرفتن نمونههای قدرت طلبی اصلاحات درباره قالیباف هم وارونه نمایی صورت میگیرد. هنوز زمان زیادی از انصراف قالیباف در انتخابات سال 96 نگذشته و بعید است که اصلاح طلبان تا این اندازه فراموشکار باشند که این اقدام رییس مجلس را فراموش کنند. اگر فاصله سه ساله تا سال 96 هم موجب فراموشی آنها شده باشد، اما از تعامل قالیباف درانتخابات مجلس یازدهم با سایر اصول گرایان برای رسیدن به وحدت زمان زیادی نگذشته است.
مهارت سیاست ورزی
اصلاح طلبان گویا بیشتر از اصول گرایان مشتاق برگزاری انتخابات 28 خرداد هستند تا از زیر سایه دولت روحانی بیرون بیایند و از همین رو به دنبال انتخاباتی کردن فضا هستند. برای رسیدن به این هدف عوض پرداختن به شکافهای درون جبهه اصلاحات به دنبال ایجاد شکاف در میان اصول گرایان هستند. ماه خرداد را برای رییس مجلس یک چالش جدی میدانند و به گونهای مسائل را روایت میکنند که انگار در جریان اصول گرا افراد بدون ملاحظات جریانی، عمل سیاسی انجام میدهند. طبیعی است که از نظر بخشی از جریان انقلابی، قالیباف دارای ظرفیت برای اداره قوه مجریه است و توانایی لازم برای اداره قوه مجریه و سامان دادن به امور را دارد. گرچه هنوز وقت آن نرسیده که به طور واضح درباره جزییات فرآیند نامزد اجماعی جریان سخن گفته شود و قالیباف هم به طور علنی سخنی درباره انتخابات 1400 نگفته است، اما تردیدی نیست که او و گفتمان نواصول گرایی به عنوان بخش مهمی از جریان
اصول گرایی به دنبال وحدت و کارآمدی برای اداره مناسب دستگاه اجرایی کشور هستند. آنچه
اصلاح طلبان فراموش کرده اند مهارت سیاست ورزی است که در انتخابات 98 هم با همکاری رییس فعلی مجلس و برخی از نیروهای سیاسی عملی شد و در انتخابات 1400 هم ادامه مییابد. خرداد سال بعد هم جدا از این روال و روند نیست. آن طور که به نظر میرسد اگر قالیباف به عنوان گزینه اجماعی جریان نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود حتما از حمایت نمایندگان اصول گرا برای ریاست مجلس در خرداد ماه برخوردار خواهد بود تا با رای بالای نمایندگان با قدرت بیشتر به مصاف نامزدهای جریان اصلاحات برود.
آنچه اصلاح طلبان تحت عنوان قدرت طلبی روایت میکنند عنصر سیاست ورزی را وارونه تعریف میکند و نقش اجماع جریان انقلاب را نادیده میگیرد.