مقدمه
آذربایجان در طول قرون اخیر نقش مهمی در تحولات سیاسی معاصر ایران داشته است و مردم آذربایجان و به طور مشخص مردم تبریز که بیش از یک قرن در عمده ترین حوادث و تحولات مثبت این کشور در صف اول قرار داشتند و نقش آفرینی کردند (آیت الله خامنه ای، ٢٦بهمن ١٣٩٠). به واسطه همین حضور در عرصه ها بود که مقام معظم رهبری از آذربایجان با عناوینی از قبیل سر ایران، نقطه ثقل ملت ایران و یکی از عمده ترین مراکز حیات ملت ایران تعبیر کرده اند(آیت الله خامنه ای، ٢٨بهمن ١٣٨٥). این بیان ضمن تصریح بر اهمیت حضور آذربایجان این واقعیت را مبرهن میکند که تحولات آذربایجان نیازمند مطالعات و پژوهش های تحلیلی بیشتری میباشد. به همین منظور پژوهش حاضر سعی میکند به این سوال پاسخ دهد که چه عوامل و انگیزه هایی محرک آذربایجان برای مداخله در امور کشور و تحولات سیاسی ایران بوده است؟ بدون تردید در اندیشه اسلامی نقش ایدئولوژی و عقاید مذهبی مورد توجه قرار خواهد گرفت ، چنانکه مقام معظم رهبری این حرکت ها را حرکت های دینی میدانند که از روی احساس غیرت دینی انجام گرفته است. ایشان در این زمینه می فرمایند:
«همه متدین بودند در سرتاسر کشور، منتها بعضی از نقاط به خاطر خصلت های بومی - آن غیرت، آن شجاعت، آن مردانگی - این حرکت دینی را برجسته تر کردند؛ تبریز و آذربایجان اینجور بوده» (آیت الله خامنه ای، ٢٦بهمن ١٣٩٠). رابطه ایدئولوژی و کنش سیاسی مورد توجه برخی پژوهشگران سیاسی نیز قرار گرفته است. پژوهش حاضر با بهره گیری از چارچوب تحلیلی کوئنتین اسکینر[1] که بر تأثیر متقابل اندیشه ها و تحولات اجتماعی تأکید میکند (٥٨: ١٩٨٨,Tully) رابطه تحولات آذربایجان را با انگیزه های مذهبی و غیرت دینی کنشگران مورد توجه قرار داده است؛ بدین ترتیب که فضا و زمینه اجتماعی و اعتقادی همزمان با حوادث سیاسی آذربایجان را بازسازی کرده و با قرار دادن گزاره های تاریخی و حماسه های آذربایجان در فضای دینی حاکم بر زمان مذکور، رابطه دینداری مردم آذربایجان با جریان سازی سیاسی آنان را تحلیل می کند.
الف) نقش آذربایجان در تحولات سیاسی دوران قاجار و پهلوی
آذربایجان پیوسته با جریان استبداد، تجزیه طلب و مخالف فرهنگ اسلامی در ستیز بوده است، نزدیکی به مرزهای روسیه نیز که پیوسته در صدد استعمار ایران بود آذربایجان را به منطقه ای مهم و استراتژیک تبدیل کرده و استعدادهای انسانی، گرایشات مذهبی حاکم بر مردم آذربایجان و تجارب مبارزه با متجاوزان به خصوص دولت های عثمانی و روس نیز موجب می شد که آنها در شرایط سخت کشور به عرصه آمده و منشأ تأثیرات گسترده و ارزشمندی شوند که چند مورد آن ها را با تأکید بر نقش غیرت دینی آذریها بررسی می کنیم.
١) جنبش تنباکو
اولین حضور و شعور سیاسی آذربایجان در تاریخ معاصر ایران همزمان با انعقاد قرارداد ننگین تنباکو بوده است. قراردادی به ظاهر اقتصادی که موجب ضرر ایران میشد و همین امر اعتراض مردم را برمیانگیخت. اما آذربایجان به رهبری آقایان میرزاجواد و میرزایوسف مجتهد تبریزی پیش گام مبارزه با قرارداد تنباکو شد. در این زمینه مولف کتاب تاریخ الدخانیه مینویسد: «فقهای آذربایجان همکاری با شرکت را حرام و هر مسلمانی را که با شرکت همکاری کند کافر دانسته و خونش را حلال اعلام کردند. شرایط عمومی هم در تبریز به گونه ای بود که شاگردان مدارس مذهبی مسلح شده بودند و اکثر مردم به تهیه سلاح اقدام کرده بودند، این در حالی است که در سایر بلاد حکام بر حسب امر دولت وکلای کمپانی را در کمال اعزاز پذیرایی کرده بودند» (اصفهانی کربلایی، ١٣٨٢: ٩٥تا٩٧).
اعتراض آذربایجان ناصرالدین شاه را در موضع انفعال قرار داد تا جایی که شاه، امین حضور را به تبریز فرستاد تا میرزا جواد را ملاقات کند و هدایای شاه را به او تقدیم کند. اما سه روز قبل از ورود او بازار تبریز بسته شد و متجاوز از بیست هزار نیروی مسلح در خیابان های تبریز حاضر شده و فرستاده شاه را تهدید به قتل کردند. اعتراض چنان فراگیر بود که وقتی شاه دستور داد به سربازان تبریز فشنگ کافی داده شود تا با شورشیان مبارزه کنند امیر نظام حسنعلیخان گروسی که وزیر ولیعهد بود سربازان تبریز را چندین هزار یاغی مسلح خواند که دادن مهمات به آنها را کار درستی نمیدانست (نوایی، ١٣٦١: ١٨٤).
شواهد تاریخی نشان میدهد که محرک اصلی قیام آذریها انگیزه های دینی آنان بوده است، از جمله این شواهد که به وضوح از نگرانی مذهبی آنها حکایت میکند عباراتیاست که آنها در مکاتبه با شاه به کار می بردند؛ به رغم برخی عقب نشینیهای شاه در خصوص تأمین نظر فقها انجمن تبریز و علمای آن در نامه ای به ناصرالدین شاه ضمن عرض حال نوشتند: «مردم مالیات میپردازند و زندگی و دارایی خودشان را به پای تو میریزند که تو آنها را در مقابل چپاول و ظلم و ستم کفار بفروشی؟ و اجازه دهی که اسلام با کفر رهبری گردد؟ و البته ما هم به این دنائت و پستی تن نخواهیم داد» (لمبتون، ١٣٦٣: ٢٧٦).
همزمانی قیام آذربایجان با ماه محرم نیز شاهد دیگری است بر این که نقش احساسات مذهبی در قیام آذربایجان قابل چشم پوشی نیست ، اولین شعله های قیام آذربایجان در ١٤ محرم ١٣٠٤ ایجاد شد که مردم اعلانات شرکت را کنده و به جای آن اعلامیه های انقلابی چسباندند.
٢٥ محرم مردم در تلگرافی به شاه وی را تهدید کردند که اگر از واگذاشتن منافع مسلمین به عیسویان خودداری نکند خودشان با اسلحه از حقوق خویش دفاع خواهند کرد، ٢٩ محرم معلوم شد که از چند روز قبل در تبریز جمعیت جلوی عمارت ولیعهد اجتماع کرده و با تهدید، رعایت احکام قرآنی را مطالبه میکنند(فووریه، ١٣٨٥: ٣١٤). همچنین بدین دلیل که مردم تبریز نگران مداخله سفارت روسیه و دیگر خارجیها در کار نهضت بودند و این مداخله خواسته شاه هم به حساب می آمد (فووریه، ١٣٨٥: ٣١٤)، از ظرفیت احساسی و دینی ایام محرم استفاده کرده و با ارسال تلگراف به سفارت های روسیه و عثمانی تأکید کردند: «ما اهالی تبریز از حالا به شما اطلاع میدهیم که روز عاشورا تمام فرنگیان و عیسویها را که در تبریز هستند قتل عام خواهیم کرد» (اعتمادالسلطنه، ١٣٥٦: ٧٦٥).
گذشت زمان نیز چهره دین ستیزانه قرارداد تنباکو را آشکار ساخت و نشان داد که هدف واقعی آن مبارزه ایدئولوژیک در راستای استحاله اسلام بود. چرا که اگر قرارداد تنباکو به دنبال تأمین منافع اقتصادی استعمار بود به عقاید مردم ایران احترام میگذاشت و احساسات مذهبی را تحریک نمیکرد؛ در حالی که به دنبال اجرای قرارداد و با ورود کارکنان شرکت انگلیسی، بازار تهران رنگ و بوی فرنگی به خود گرفت، مراکز فحشا با حضور زنان فرنگی باز شد، تعداد دکان های شراب فروشی در تهران به بیش از صد مورد رسید، مبلغان مسیحی افراد را جذب کلیساها کرده ، آیین مسیحیت و انجیل را به آنها تعلیم میدادند... و اتفاقاتی افتاد که همگی حکایت از ذلت مسلمین و انحطاط اسلام داشت و ادامه این وضعیت در ایران دستاوردی جز محو آداب رسوم اسلامی نمیتوانست داشته باشد(اصفهانی کربلایی، ١٣٨٢: ٨٢تا٨٧). همه این ها نشان میدهد که قرارداد تنباکو یک دسیسه ضدفرهنگی و ضدمذهبی بود. با توجه به ماهیت دین ستیزانه قرارداد، شعارها و خواسته های مردم و تقارن اعتراضات با ایام محرم که در نهایت ناصرالدین شاه را وادار کرد برای کاهش التهاب طی تلگرافی به مردم تبریز اطلاع دهد که قرار است به زودی امتیاز را لغو کند نقش غیرت دینی مردم آذربایجان در ایجاد و تداوم نهضت تنباکو قابل چشم پوشی نیست.
٢) نهضت مشروطه
مشروطه دیگر رویداد سیاسی مهم ایران معاصر است که منشأتحولات عمیق شد و تبریز در آن نقش غیر قابل انکاری ایفا کرد. اگر چه تلاش هایی شده است که مشروطه خواهی تبریز را شریعت گریزی نشان دهند(کسروی، ١٣٨٤، الف: ٣٤٠)، اما نکته قابل توجه این است که مشروطه تبریز نه تنها شریعت گریز نبوده بلکه از ظرفیت ها و محتوای دینی بهره کافی برده است، چرا که به اقرار همین مدعیان پیوستن تبریز به مشروطه خواهی در مرحله اول پس از این بود که سه گروه مذهبی تبریز کینه های مذهبی را کنار گذاشته و در مسجد صمصام خان کنار هم نشسته و از اختلافات سابق اظهار پشیمانی کردند، روحانیها نیز در منابر مشروطه را برای مردم معنی میکردند و از گرفتاریهای توده و ستمگری درباریان و خواری کشور سخن میراندند و مردم گریه میکردند(کسروی، ١٣٨٤، الف: ١٧٤).
پس ازاستقرار مشروطه و با انهدام مجلس ، مشروطه از ایران برچیده شد و استبداد صغیر جایگزین آن شد. اما ورود تبریز به نهضت مشروطه در مرحله دوم همزمان با شنیدن خبر مخالفت شاه با مجلس و قبل از به توپ بسته شدن آن اتفاق افتاده بود؛ در ١٧ جمادی الاول ١٣٢٦ هجری قمری(همزمان با ٢٧ خرداد ١٢٨٧) اولین گروه مسلح تبریز را به قصد تهران ترک کرد(طاهرزاده بهزاد، ١٣٩٠: ٣٨٨). اما محمدعلیشاه که بخشی از دوران ولیعهدی پدرش و همچنین ولیعهدی خودش را در تبریز سپری کرده بود و با روحیات مردم تبریز آشنا بود حمایت مردم تبریز از مجلس را پیش بینی کرده بود و در اقدامی پیش دستانه قبل از حمله به مجلس که در ٢٣ جمادی الثانی ١٣٢٦همزمان با ٢ تیر ١٢٨٧ اتفاق افتاد تصمیم به سرکوب تبریز گرفت تا حمایت آنان از مجلس را ناکام بگذارد. همین امر موجب شد سواران تبریز از رفتن به تهران بازمانده و برای دفاع از شهر به تبریز بازگشتند. جنگ در محله های تبریز آغاز شد و به مدت یازده ماه طول کشید. جنگ تبریز که سیهزار جنگ جوی محمدعلیشاه را در تبریز مشغول و خزانه دولتی را خالی کرد(بشیری، ١٣٦٣، ج ١: ١٤٤) طرفداران استبداد را وادار کرد از ادامه روند استبدادی منصرف شوند؛
ادواردگری[2] وزیر خارجه انگلستان در تاریخ اول آذر ١٢٨٧ در نامه به وزیر مختار انگلیس در دربار روسیه نوشت: «حالا که ناتوانی شاه ایران در حکم فرمایی بر تبریز به ثبوت رسیده و به واسطه عدم ایفاء به عهود خود در باب مشروطیت دیگر هیج احتمال این که بتواند تبریز را تحت نظام در آورد نمیرود فقط مشروطیت وسیله علاج هرج و مرج ایالات و ولایات شمرده می شود... این نظریات را به وزیر خارجه روسیه رسانده از او خواهش کنید به نماینده دولت روس در تهران بر وفق آن تعلیم دهد» (بشیری، ١٣٦٣، ج ١: ٣٢٩). در نامه دیگر در ١٤ بهمن ١٢٨٧ تأکید کرد: «دولت انگلیس اطمینان دارد اعطای مشروطه باعث آرامش و سکون در تمام ایران خواهد شد»، آنچه که انگلیس را نگران کرده بود ناتوانی محمدعلی شاه در سرکوب تبریز و خطر سرایت شعله های اعتراض به سایر شهرها بود، ترس آنها از یک انقلاب همگانی بود که بدون تردید همه منافع نامشروع استعمار را با خطر مواجه میکرد. به همین دلیل دولت های انگلیس و روسیه خواستار تجدید مشروطه شده و اعلام داشتند در صورت مقاومت شاه دست از حمایت او بر خواهند داشت، همین قطع حمایت بود که راه را برای نیروهای فاتح تهران باز کرد(بشیری، ١٣٦٣، ج ٢: ٤٠١ تا ٤١٦).
آنچه که لازم است درباره نهضت تبریز مورد توجه قرار گیرد و غفلت از آن قدرنشناسی از نهضت و جفا در حق آن میباشد بیتوجهی به انگیزه های مذهبی مجاهدان است. این واقعیت که مردم تبریز به همراه ٤٠ هزار مجاهد قریب به یازده ماه در برابر لشکریان عین الدوله که توسط حاکمان اغلب نقاط کشور اعزام میشدند ایستادگی کرده و مشکلات جنگ و تبعات ناشی از محاصره تبریز و قحطی را تحمل کرده و به جای نان به خوردن یونجه، شنگی و غازایاغی[3] روی آوردند(طاهرزاده بهزاد، ١٣٩٠: ٣٨٨)، اما همچنان به حمایت از مشروطه خواهان ادامه دادند تااستبداد را به زانو درآوردند، بدون تردید نیاز به انگیزه قوی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. به نظر میرسد انگیزه های قومیتی جایگاهی در این حرکت ندارند؛ بدین دلیل که اولا قیام ستارخان منحصر در تبریز بوده نه همه آذربایجان به گونه ای که حتی از سایر شهرهای آذربایجان لشگرکشیهایی برای سرکوب قیام تبریز انجام میگرفت، ثانیا قبل از مشروطه هیچ موقع آذربایجان حتی خیال خودمختاری و تجزیه طلبی را تجربه نکرده است، حتی همزمان با قیام شیخ محمدخیابانی که ترکهای قفقاز جمهوری کوچکی تشکیل داده و به امید جدا شدن آذربایجان ایران و ایجاد یک آذربایجان مستقل، نام آن را از آران به آذربایجان تغییر دادند مبارزان رنجیده خاطر شده و به نشانۀمخالفت، نام آذربایجان ایران را به آزادیستان تغییر دادند (کسروی، ١٣٨٤، ب: ٧٠٣). انگیزه های شخصی و سیاسی مجاهدان از جمله قدرت طلبی رهبران نهضت هم منتفی است چرا که پاسخ ستارخان در برابر پیشنهاد برخی خوانین که او را شایسته سلطنت میدانستند و زمینه را برای آن مساعد میدانستند چیزی غیر از این نبوده که «من برای این جان در کف گرفته و با بدخواهان ملک و ملت به مبارزه برخواستم که مردم را از زیر زنجیر استبداد خلاص کنم حال خود بیایم و دعوی سلطنت کنم هرگز از من چنین چیزی سر نخواهد زد» (امیرخیزی، ١٣٥٦: ٤٩٦).
در مقابل نشانه های زیادی وجود دارد که نشان میدهد محرک اصلی مردم تبریز در نهضت مشروطه انگیزه های دینی و به عبارت دیگر غیرت دینی آنان بود. یکی از نشانه هایی که غیرت دینی تبریز در نهضت مشروطه را حکایت میکند سابقه آشنایی تبریزیها با محمدعلیشاه بود.
تبریز که ولیعهدنشین قاجار بود و مدتی تحت امارت محمدعلی میرزا قرار داشت وی را فردی لاابالی و بیدین می شناخت. محمدعلی میرزا در دوران ولیعهدی امنیت اخلاقی تبریز را به هم ریخته بود و مردم خاطرات ناخوشایندی از حضور ولیعهد با ملکه بیحجابش در اماکن عمومی داشتند و پنهان کردن دختران و پسران زیبا برای در امان ماندن از شر جاسوسان ولیعهد و اشعار طنزی را هم که درباره فساد اخلاقی و زشتکاریهای وی سروده شده بود فراموش نکرده بودند(طاهرزاده بهزاد، ١٣٩٠: ١٠ و ٨٣)، و ممکن است به دلیل همین پیشینه ذهنی باشد که انجمن تبریز از همان ابتدای نهضت به چیزی کمتر از عزل محمدعلی شاه رضایت نمی داد.
حضور فعال روحانیهای تبریز در نهضت یکی دیگر از مظاهر دینی مشروطه خواهی تبریز است؛ شیخ محمدخیابانی، میرزا جعفر راسته کوچه ای، سیدمحمدخامنه ای، میرزاعلی آقا ثقة الاسلام، میرزا حسین واعظ، میرزا جوادناطق حضور مستقیم در نهضت داشتند(بشیری، ١٣٦٣، ج ٢: ٤٦٣) و سخنرانیهای مهمی که در مسجد صمصمام خان ایراد میشد نقش مهمی در بسیج مردم داشت (کسروی، ١٣٨٤، الف: ٧٢٠). سنت نیکوی اذان و بانک تکبیر شبانگاهی که توسط افراد ستارخان انجام میگرفت و روحیه دشمن را شکسته و به مجاهدین قوت قلب میداد(بشیری، ١٣٦٣، ج ٢: ٤٦٤)، حضور و مشارکت زنان که در محاصره یازده ماهه تبریز به پختن غذا، دوختن لباس، بافتن جوراب، پرکردن پوکه ، خبررسانی جنگی، پرستاری از مجروحان مشغول بودند، و گاهی به جنگ با لباس مردانه در میدان رزم میپرداختند(عافیت، ١٣٥٢: ٧٠) و گاهی سلاح در دست در معرکه ها ظاهر شده و با تکرار عبارت «جهاد» احساسات مردم را شعله ور میکردند(طاهرزاده بهزاد، ١٣٩٠: ٨٥) واقعیت هایی هستند که برخی از مورخان با اهداف قومیتی و برخی دیگر به خاطر کینه ای که با اسلام و روحانیت داشتند سعی در ندیدن آنها داشته اند، اگر چه برخی مواقع ناچار مانده خود نیز بدان اعتراف کرده اند، همچنان که کسروی با تمام تلاشی که در نادیده گرفتن حضور روحانیها در جنبش تبریز دارد تصریح میکند: «ملایان که کمتر جنگ جویی کنند در این روز (حمله صمدخان مراغه ای به تبریز) کسانی از ایشان نیز تفنگ گرفتند. یکی از آنها به کوچه افتاده داد میزد و مردم را به جنگ می شورانید(کسروی، ١٣٨٤، الف : ٨٨٨)، همچنین مینویسد: «علمای سه گانه نجف به یاری تبریز برخاستند و باز فتواها فرستادند در این زمینه که رفتن به سر تبریز به منزله جنگ با امام زمان {عج } و بستن راه خواربار برای آن شهر در حکم بستن آب فرات به رویاصحاب سیدالشهدا{ع } میباشد، و اگر فتاوای علمای نجف نبودی کمتر کسی به یاری مشروطه پرداختی، همان مجاهدان تبریز بیشترشان پیروی دین میداشتند و دستآویز ایشان در آن کوشش و جانفشانی این فتواهای علمای نجف میبود. همان ستارخان بارها این را به زبان میآورد که من حکم علمای نجف را اجرا میکنم. همچنین بازرگانان توانگر که پول به نام اعانه به تبریز میفرستادند بیشترشان پیروی از فتواهای علما میکردند» (کسروی، ١٣٨٤: ٧٥٥).
اینها بخشی از واقعیت هایی هستند که اجازه نمیدهند قیام مشروطه خواهی تبریز را بدون در نظر گرفتن انگیزه های دینی مردم تبریز تحلیل و بررسی کرد.
٣) فرقه دموکرات
آزمون دیگری که آذربایجان را به چالش کشید و مردم با حضور آگاه و سرشار از شور مذهبی خود آن را به حماسه تبدیل کردند غائله فرقه دمکرات بود که به نظر میرسد مطالعات اندک درباره آن زمینه را برای قضاوت نادرست فراهم کرده و در نگرش سطحی، یاغیگری عوامل وابسته به روسیه جداییطلبی آذربایجان پنداشته شده است ، در حالی که این تصور جفای تاریخی در حق آذربایجان میباشد. سیدجعفر جوادزاده «پیشه وری» با حمایت های مالی، نظامی و سیاسی روسیه و با اهداف استعماری و کمونیستی، فرقه موسوم به دمکرات را در عرصه سیاست ایران پدید آورده و توانست به راحتی نیروهای دولتی، ژاندارمریها و پلیس را در تبریز، اردبیل، خوی، مراغه، اهر و سایر شهرهای آذربایجان خلع سلاح کرده و در شهریور ١٣٢٤ حکومت خود را در آذربایجان تشکیل دهد(اسکندری، ١٣٧٢: ١٨٢). دمکرات ها پس از اعلام خود مختاری با روش های تبلیغاتی و ارعاب سعی کردند مردم را به حکومت پیشه وری جذب کنند(مخبر السلطنه ، ١٣٦٣: ٤٤٠). پیشه وری زبان روسی را به عنوان زبان خارجی آذربایجان ترویج میکرد و ضمن نصب تصاویر استالین و رهبران شوروی در مراکز فرقه لباس، کلاه، چکمه افسران و درجات نظامی آنها را از ایرانی به روسی تبدیل کرد(اسکندری، ١٣٧٢: ١٧٨). اما از آنجا که مردم تبریز روس را به عنوان اشغالگری میشناختند که سال ها به مقابله با آن برخاسته بودند نسبت به این فرقه روی خوش نشان ندادند.
گزارش های به دست آمده از جلسه رهبران فرقه دموکرات درباره ارزیابی علل ناکامیشان نیز نشان میدهد که آنان از گرایش و غیرت دینی آذربایجان شکست خوردند؛ آنها در جلسه حزب تصریح کردند که: «علت استقبال نکردن مردم از همکاری با ما و عضویت در فرقه دمکرات این است که ما به دین و مذهب بیاعتنایی می کنیم و کمتر روحانی در صفوف ما وجود دارد، روحانیون بزرگ، ما را طرد کرده اند و اصولا قبول مان ندارند در حالی که در دوران مشروطه خواهی و نهضت ثقةالاسلام و جنبش خیابانی، صدها و هزارها روحانی و طلبه درصف آزادیخواهان بودند.....» در همان جلسه عدل الدوله هم پیشنهاد کرد که برای حفظ ظاهر، تظاهر به دینداری شود و برای این که متهم به دینداری نشود پیوسته استدلال میکرد: «ما ارتجاعی فکر نمی کنیم و دنبال دین و مذهب نیستیم، اما آذربایجانیها در دین و مذهب بسیار متعصب و پابرجا هستند. آیین سوگواری رمضان و محرم و صفر در آذریایجان از دیگر نقاط ایران با شکوه بیشتری انجام می شود و شور و هیجان و بیقراری آذربایجانیها در سینه زنی و روضه خوانی و ارادت به خاندان پیامبر(ص) در همه نقاط ایران مشهور است.» (معتضد، 1375: 577).
روحانیون هم مردم را از سرانجام فرقه دموکرات بیم می دادند و با وجود این که مسولین فرقه سعی میکردند مخالفت علما را برنیانگیزاننداما مخالفت آنها ریشه های عمیق ایدئولوژیکی داشت؛ اغلب آنها معتقد بودند که فرقه، کمونیست و کافر و منکر وجود خداوند است و مردم باید جهاد کرده و وطن خود را از کفر و بیدینی آنها نجات دهند، حتی میرزاحبیب مجتهدمراغه ای عضویت در فرقه را با زنای با محارم در کعبه برابر اعلام میکرد. در نتیجه این تبلیغات مقبولیت مردمی فرقه به اندازه ای پایین بود که وقتی در برخی روستاهای زنجان فرقه انبار گندم ارباب ها را باز کرده و بین مردمی که از گرسنگی میمردند تقسیم کرد مردم گرسنه آنها را به عنوان مال حرام و ترس از عذاب جهنم به مأموران فرقه بازگرداندند(مرادی مراغه ای، ١٣٨٨: ٤٤٠ تا ٤٤٣).
اگر چه در تاریخ معاصر اختلاف عقیدتی آذربایجان با فرقه نادیده گرفته شده و مذاکرات قوام السلطنه با روس ها و تعاملات پشت پرده روس با آمریکا عامل قطع حمایت آنان از فرقه دمکرات معرفی شده است ، و این امر طبیعی هم به نظر میرسد چرا که فرقه دمکرات زاده سیاست خارجیها بود و چنین فرقه هایی دیر یا زود وجه المصالحه بین خارجیها قرار میگیرند، اما این که روس ها حاضر به فدا کردن پیشه وری و فرقه دمکرات شدند بدین دلیل بود که دمکرات ها نتوانستند در آذربایجان از جایگاه مردمی برخوردار شوند. این ضعف فرقه در سوگواری آذربایجان برای آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی برای روس ها بیشتر آشکار شد؛ در رحلت آیت الله اصفهانی آذربایجان از مبارزه منفی خارج شده و حرکتی انجام داد که کسی را توان کنترل آن نبود. آیت الله میرزافتاح شهیدی که شاگرد آیت الله اصفهانی بود برای برگزاری مجالس ترحیم استادش پیش قدم شد؛ بااستقبال مردم، شهر تبریز به عزاخانه تبدیل شد و همه سیاه پوشیده و با فریاد وااسلاما و وامحمدا به خیابان ها ریختند و در عزای مرجع تقلید خود بازار تبریز را تا چهل روز تعطیل کردند.
سرکنسول روس که با رفتار غیرمنتظره و ضدکمونیستی تبریز مواجه شده بود پیشه وری را طلبیده و او را مواخذه کرد که شما به ما گفته اید «مردم تبریز همه کمونیست شده اند، این ها به خاطر فوت یک عالم این چنین شیون و ناله میکنند،... شما با این همه فدایی و قشون مسلح و مأمورین مخفی چطور نتوانستید این حادثه را پیش بینی و از وقوع آن جلوگیری کنید؟».
همراهان پیشه وری هم که برای کاستن از خشم وی جایگاه آیت الله اصفهانی را یادآور شده و گفتند: «این شخص مرجع تقلید شیعیان بوده و هیچ نیرویی نمیتواند جلوی احساسات مسلمانان را بگیرد» پاسخ شنیدند: «کمونیست این چیزها را قبول ندارد یک فرد کمونیست جز به رهبر و حزب به چیزی نمیاندیشد، معلوم می شود که تمام گزارش هایی که به کنسولخانه داده اید دروغ محض بوده است، نظام کمونیستی خدا را نمیپذیرد تا چه رسد به یک روحانی» (مستوفی، ١٣٧١، ج ٣: ٤٣١).
در ١٦ آذر ١٣٢٥ با حمایت انگلیس و آمریکا و سکوت شوروی حمله قوای دولتی از سمت میانه به تبریز آغاز شد اما سرنوشت این جنگ قبلا در مسکو تعیین شده بود و مقامات روس که در مذاکره با قوام السلطنه فرقه را فدای امتیاز نفت شمال کرده بودند خواستار عدم مقاومت فرقه بودند(مرادی مراغه ای، ١٣٨٨: ٤٥٠ تا ٤٥٥).). فرقه که در میدان جنگ در سرحدات آذربایجان شکست خورده بود در روز ٢١ آذر ١٣٢٥ با سنگربندی مردم در کوچه ها و پشت بام های تبریز مواجه شد و جنگ تن به تن مردم با دمکرات ها آغاز شد(مستوفی، ١٣٧١، ج ٣: ٤٤٢). امام خمینی(ره) در تجلیل از مقاومت مردم در برابر جدایی طلبان دموکرات، این مقاومت را نجات دهنده ایران توصیف کرده و فرمودند: «آذربایجانی که در طول تاریخ مخالفت کرده است با اینها، زمان سابق که ایران را گرفته بودند و پیشه ور آن بساط را درست کرد، آذربایجان نجات داد ایران را، یک جمعیتی که همیشه خدمتگزار اسلام بوده اند» (امام خمینی، ١٣٨١، ج ١١؛ ٥٢٦).
ب) نقش مردم تبریز در تحولات انقلاب اسلامی
تحولات آذربایجان در نهضت امام خمینی (ره)از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و از غیرت دینی و ظرفیت های مکتبی بهره برده است، ارتباط روحانیت و حوزه علمیه تبریز با جریان اصیل نهضت، آذربایجان را از سال ١٣٤٢ با نهضت اسلامی همراه کرد، اما آذربایجان در چارچوب غیرت دینی سه حرکت سیاسی سرنوشت ساز انجام داد که دستاورد قابل توجهی داشت. این موارد قیام ٢٩ بهمن تبریز در سال ١٣٥٦، دفع غائله خلق مسلمان در سال ١٣٥٨ و حماسه ٨ دی ١٣٨٨ بودند که ارتباط آنها با ایدئولوژی اسلامی در ذیل بررسی می شود؛
١) قیام ٢٩ بهمن تبریز
شاخص ترین حرکت مردم تبریز در راستای انقلاب اسلامی که با انگیزه های دینی مرتبط بود قیام ٢٩ بهمن ١٣٥٦ بود که پیش زمینه ظاهری آن فوت آقامصطفی خمینی و فاجعه ١٩ دی قم بود. آیت الله سیدمحمدعلی قاضی که رهبری مبارزات در آذربایجان را به عهده داشت و توانسته بود به جوانان انقلابی انسجام دهد از شناخت کافی نسبت به تبریز و ظرفیت انقلابی آن برخوردار بود، به همین خاطر در شرایطی که دوستانشان سکوت تبریز در مقابل حادثه قم را کوتاهی دانسته و با ناامیدی از آن یاد میکردند ایشان تبریز را به دیگ سنگی بزرگی تشبیه کردند که دیر به جوش میآید ولی بعد از جوشیدن قابل کنترل نیست (ح، بنابی، مصاحبه شخصی، ٥مرداد١٣٩٤). همزمان با عزاداریهای حضرت امام حسین در همان سال که عکس های امام خمینی(ره) توزیع و شعارهای انقلابی در جامعه ترویج شد امکان برنامه ریزی برای یک قیام در اربعین شهدای قم فراهم شد، اعلامیه ای برای دعوت از مردم به مراسم چهلم نوشته شد که یازده تن از مجتهدین تبریز آن را امضا کردند، ساختار تشکیلاتی شبکه ای و مخفی هم که آیت الله قاضی ایجاد کرده بودند و قرار بود مراسم را مدیریت کند توانست اطلاع رسانی خوبی برای حضور در مراسم انجام داده و جمعیتی را از همه اقشار به مسجد بیآورد که با جمعیت عاشورا مقایسه میشد(شیرخانی، ١٣٧٨: ٢١و١٠٥ نقل از کریم ارسلانی و سیدمحسن موسوی).
ضمایم برنامه نشان میداد انقلابیهای تبریز میخواهند در پوشش مجلس ترحیم به اهداف مهمتری که ریشه در عقاید دینی مردم داشت دست پیدا کنند؛ چرا که در جلسه هماهنگی مراسم اربعین داخل مسجد، برنامه های مهمتری برای تحرکات بیرون مسجد انجام شد؛ گروه هایی مشخص شده بودند که همزمان با مراسم به مراکزی که دست بهاییها بودند از جمله بانک صادرات، مشروب فروشیها، سینماها، کاباره ها، دفتر حزب رستاخیز، مراکز فرهنگی ایران و انگلیس ، مرکز فرهنگی ایران و آمریکا، کتابخانه جان. اف. کندی، کاخ جوانان و سینمای وابسته به آن، خانه جوانان، سازمان زنان و کارخانه پپسیکولا که مرکز تولید آب جو بود حمله کنند، حتی برای مقابله با حمله احتمالی مأموران پهلوی چندین ماشین آجر به بهانه تعمیر خانه و مغازه در مسیرهای مورد نظر تخلیه شده بود که در روز حادثه به سلاح مردم تبدیل شود و در نهایت همین اتفاق نیز افتاد(شیرخانی، ١٣٧٨: ١٨و١٩، ٣٩، ٦٥و١٣٥ مصاحبه با آقازاده ، خاماچی، صبری و وظیفه شعاع).
منع از ورود به مسجد و توهین سرگرد مقصود حق شناس (رییس کلانتری بازار) به خانه خدا و تیراندازی به سوی محمد تجلا که به دنبال توهین به مسجد در صدد حمله به حق شناس برآمده بود ابتکار عمل را به طور کامل در اختیار آیت الله قاضی و دوستانش قرار داد؛ به دستور آیت الله قاضی و با یک برنامه ریزی حساب شده جمعیتی که پرچم های سیاه با نوشته های«الله اکبر»، «یاحسین»، «یاابالفضل العباس» در دست داشتند در همه خیابان هایاصلی تبریز تقسیم شدند و با شعارهای «حسین حسین»، «لااله الاالله»، «الله اکبر»، «یاصاحب الزمان»، «یامهدی»، «درود برخمینی»، «مرگ برشاه»، «مرگ برآمریکا»، «تاشاه کفن نشود، وطن وطن نشود» شروع به تخریب اماکن از قبل تعیین شده کردند(شیرخانی، ١٣٧٨: ٦٥، ١١٥و ١٣٥ مصاحبه با صبری، نجفی و وظیفه شعاع). اگر چه این قیام با کشتار مردم تبریز سرکوب شد ولی ضمن رسوا کردن رژیم، نخستین حلقه زنجیره ای بود که قیام قم را به قیام های پیدرپی علیه پهلوی متصل کرد و تأثیرش بر جریان انقلاب نیز همان بود که امام (ره) در چهلم شهدای تبریز فرمودند: «کشتار دسته جمعی تبریز، ملت غیور ایران را چنان تکان داد که در آستانه انفجاراست، انفجاری که دست اجانب را به خواست خدای متعال برای همیشه قطع کند(امام خمینی، ١٣٨١، ج ٣: ٣٥٣).
بازخوانی حوادث قیام نشان میدهد آن چه که این قیام را بر صفحه تاریخ انقلاب نشاند درایت و تدبیر حاکم بر آن، برنامه ریزی دقیق و جامع ، وحدت کلمه روحانیت و فقهای تبریز، حضور گسترده و فراگیر مردم از همه اصناف و اقشار و از همه بالاتر حاکمیت غیرت دینی و احساسات مذهبی بر فرایند قیام بود که خود را در قالب مبارزه با بهائیت، مبارزه با فساد، و حفظ حریم مسجد و با شعارهای مذهبی و مکتبی نشان میداد.
٢) دفع غائله خلق مسلمان
پس از پیروزی انقلاب نیز مردم آذربایجان پیوسته در حمایت از انقلاب پیشتاز بودند و به رغم این که در برخی مقاطع آذربایجان آماج فتنه ها قرار گرفت اما همه آزمایش ها را با سربلندی پشت سر گذاشت. اما سخت ترین آزمون سیاسی آذربایجان در غائله خلق مسلمان بود؛ «حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران» در تاریخ ٢٣ اسفند١٣٥٧ توسط ١٠ شخصیت مورد اعتماد آیت الله شریعتمداری تأسیس شد، این حزب از مرامنامه ای بهره میبرد که میتوانست در راستای اهداف انقلاب اسلامی نقش ایفا کند و حتی به منظور ایجاد وحدت بین گروه ها و احزاب، موافقت آیت الله شریعتمداری برای ائتلاف با حزب جمهوری اسلامی را به دست آورده بود (حیدری، ١٣٨٨، ج ٢؛ ١٤٨) اما به خاطر برخی مشکلات ساختاری و اعتقادی از استعداد بالایی برای مقابله با جمهوری اسلامی برخوردار بود و از همان بدو تأسیس برخی از افراد انقلابی که با شرایط آذربایجان آشنا بودند نسبت به آینده حزب مسلمان اظهار نگرانی کرده بودند(اطلاعات، ١٣٥٨/٢/٢، ص ٤). نقاط ضعف حزب خلق مسلمان که آن را به یک جریان ضد انقلاب تبدیل کرد اغلب به طرز فکر موسسان و هواداران مربوط می شود که در ذیل بیان میشوند؛
- برخی از موسسان همانند سیدهادی خسروشاهی و رضا گلسرخی از روحانیان مبارز و انقلابی بودند که در دوران پهلوی محکومیت هم داشتند. این دسته از افراد پس از مدتی استعفا دادند ولی رسانه های حزب اخراج آنها را اعلام کردند(نشریه خلق مسلمان، ١٣٥٨ /٥/٢٠، ص ٢).
- برخی از موسسان، طرفدار رژیم پهلوی بودند؛ سید غلامرضا سعیدی از مرتبطین با درباریان سابق بود، احمد علیزاده دبیر حزب در سابق عامل حزب رستاخیز بود(حیدری، ١٣٨٨، جلد١؛ ١٤٥تا١٦٩)، هریسی نژاد که قبل از انقلاب رییس حزب رستاخیز هریس بود بعد از انقلاب دبیر تعلیمات اسلامی مدرسه صفا شد و دانش آموزان را هدایت کرد جلوی استانداری شعار «عمامه دن تاج اولماز خمینیدن شاه اولماز»[4] سر دادند (ا، انزابی، مصاحبه شخصی ٢٠دی١٣٩٥).
- انجمن اسلامی مبارزه با بهائیت تبریز که در اواخر دهه ١٣٣٠ تشکیل و سلسله مدارس صفا را تأسیس کرد؛ ظاهر دینی انجمن موجب شد اغلب خانواده های مذهبی تبریز فرزندان خود را به مدارس صفا بسپارند، مدارس صفا که به خاطر تأثیرپذیری از حجتیه، نسبت به وقایع سال ١٣٤٢ عکس العملی نشان ندادند از مروجان مرجعیت آیت الله شریعتمداری بودند و به حلقه وصل خلق مسلمان با انجمن حجتیه تبدیل شدند(ا، انزابی، مصاحبه شخصی ٢٠دی١٣٩٥). حتی در غائله قم که حزب خلق مسلمان در ١٤دیماه ١٣٥٨ درست کردند اعضای سرشناس حجتیه تبریز و مراغه حضور داشتند(م، پرغو، مصاحبه شخصی ١٨دی١٣٩٥). واگذاری مسولیت حزب خلق مسلمان مشهد به سیدحسن ابطحی(حیدری، ١٣٨٨، ج ٢؛ ١٣٦) نشانه دیگری بر نفوذ حجتیه در حزب خلق مسلمان است.
- نفوذ عناصر لیبرال در حزب خلق مسلمان؛ رحمت الله مقدم مراغه ای که اسناد لانه جاسوسی از استخدام وی در سازمان سیا پرده برداشت از اعضای سرشناس حزب بود، همچنین حسین منتظرحقیقی که از عوامل بختیار بود و عضو شورای مرکزی حزب شده بود، مهندس بازرگان هم تأکید میکرد که آذربایجان استان آیت الله شریعتمداری است و استانداری و کارهای دیگر آن باید زیر نظر ایشان باشد. ثمره نفوذ و تلاش این جریان، حمل عکس های محمدرضا و بختیار در غائله قم و مقدمه سازی برای ورود بختیار به تبریز و اعلام آذربایجان به عنوان ایران آزاد بود که شکست خورد (حیدری، ١٣٨٨: ١٣١ و ١٨٠).
- همکاری با گروه های جداییطلب؛ دفتر آیت الله شریعتمداری مستعد مباحث اختلاف ترک و فارس بود و برخی اظهار نظرهای ایشان در مورد دفاع از حقوق آذریها مورد توجه جدایی طلبان قرار گرفت. به همین خاطر عزالدین حسینی در مصاحبه با نشریه خلق مسلمان از همسویی خلق مسلمان با خلق کرد سخن گفت و حزب دموکرات با صدور بیانیه ای ضمن دفاع از آیت الله شریعتمداری از خواسته های مشروع! مردم آذربایجان و کسب خودمختاری آنان پشتیبانی کرد(نشریه خلق مسلمان، ١٣٥٨/٩/١٨، ص ٣)، علاوه بر این آنها سلاح مورد نیاز خلق مسلمان را تأمین میکردند و در ١٧دیماه ١٣٥٨ نیز تعدادی از کومله ها وارد راهپیمایی خلق مسلمان شده و با شعار «درود بر برادران کرد ما» مورداستقبال قرار گرفتند، کومله ها در حمله مسلحانه به تلویزیون تبریز و اشغال آن هم دخالت مستقیم داشتند (رزمی، ٢٠٠٠: ١٤٤).
- اطرافیان و نزدیکان آیت الله شریعتمداری که اغلب به خاطر روابطی که با رژیم قبلی داشتند در تصمیمات ایشان تاثیر گذار بودند؛ مسئول دفتر وی قائمیفر در اسناد ساواک به عنوان شخصی پول دوست معرفی می شود که به خاطر تضعیف امام خمینی از ساواک درخواست پاداش کرده بود، پیشکار وی غلامرضا زنجانی با نام مستعار ابهری رابط ساواک بوده و وظیفه اش هدایت آیت الله شریعتمداری بوده است، داماد ایشان عباسی که بعدا جایگزین زنجانی شد از هواداران جبهه ملی و دارای افکار افراطی بود و در ملاقاتی که با ساواک داشت نسبت به امام خمینی هتاکی و فحاشی کرده بود(حیدری، ١٣٨٨: ١١٠ تا ١٣٩). حسن شریعتمداری که امروزه نیز به فعالیت های ضدانقلابی خود ادامه میدهد تسلط زیادی بر دفتر و تصمیمات پدرش داشت، چنانکه وقتی آقای فلسفی دستخط انحلال حزب خلق مسلمان را از آیت الله شریعتمداری گرفته بود حسن دستخط را از آقای فلسفی گرفته و به پدر خود اهانت کرده بود(ا، انزابی، مصاحبه شخصی ٢٠دی١٣٩٥ نقل از آیت الله انزابی). اطرافیان آیت الله شریعتمداری چنان بر دفتر و مواضع ایشان مسلط بودند که وقتی آیت الله احمدی میانجی همراه برخی اعضای جامعه مدرسین و کارشناسان صدا و سیما برای ضبط صدای ایشان در بیانیه انحلال حزب خلق مسلمان به منزل ایشان رفتند هنگام ورود به آنها اجازه داده نشد و در نهایت پس از ورود برق منزل را قطع کردند تا ضبط انجام نشود(اباذری، ١٣٨٠؛ ٣٠٧)
- نفوذ افراد بی دین و لاابالی در خلق مسلمان؛ کشف مشروبات الکلی و لوازم فساد از محل حزب (حیدری، ١٣٨٨: ج ٢. ١٨٨) نشان میدهد برخی از خلق مسلمان هیچ گونه تقید مذهبی نداشتند. به گزارش شاهدان عینی در محل حزب خلق شخصی درباره قطع آب منزل آیت الله شریعتمداری سخنرانی میکرد و برای تحریک مردم میگفت که ایشان حتی از فرط بیآبی در منزل خود با کوکا وضو میگیرد(ا، انزابی، مصاحبه شخصی ٢٠دی١٣٩٥ و م، پرغو، مصاحبه شخصی ١٨دیماه ١٣٩٥). روشن است که اگر سخنران اندک آشنایی با احکام وضو داشت چنین مطلب نامناسبی را بر زبان نمیآورد.
- مهمتر از همه مواضع غیرانقلابی آیت الله شریعتمداری در دوران پهلوی بود که بعد از انقلاب با مخالفت ایشان با همه پرسی قانون اساسی و در مرحله بعد مخالفت با اصل ولایت فقیه به اوج خود رسید (نشریه خلق مسلمان، ١٣٥٨/٩/٣، ص ١و٢). چنین رویکردی در نهایت به ضدیت با انقلاب تبدیل شد و موجب شد تمام گروه ها و جریان های ضدانقلاب مرجعیت مذهبی را پوشش تحرکات خود قرار دهند.
شواهد فوق نشان میدهد فتنه خلق مسلمان اختصاص به آذربایجان نداشت بلکه اهدافی فراتر از آذربایجان را دنبال میکرد؛ چنانکه امام (ره) فرمودند: «مفسدین و قشرهایی از خارج کشور بودند که به اسم اسلام در آذربایجان مشغول بودند» (امام خمینی، ١٣٨١: ج ١١. ٢٣٦)، آنها به خاطر استعداد آذربایجان در تاریخ سازی، آن را برای رسیدن به اهداف خود انتخاب کردند و علاقه وافر مردم به مذهب و نهاد مرجعیت باعث شد فتنه ضد انقلاب اسلامی از نقاب مذهب بهره برده و امر مبارزه را بر مردم مسلمان دشوار نموده و جمعی از متدینان را نیز در دام حزب خلق مسلمان گرفتار کند. با وجود اینکه فتنه بسیار پیچیده و ابعاد آن از وسعت زیاد برخوردار بود اما نقش آذربایجان در نجات ایران اسلامی این بار هم ستودنی بود؛
اولا مردم آذربایجان ارتباط خود را با امام (ره) افزایش داده و در چهار ماه آخر حزب که اوج فتنه بود اصناف متعدد آذربایجان شش مورد ملاقات با امام داشتند و از ارشادات ایشان درباره آذربایجان بهره بردند(امام خمینی، ١٣٨١، ج ١٠: ٣٢ و ج ١١: ٢٢٨، ٣٣٥، ٣٦٢، ٣٦٧، ٥٢٤).
ثانیا مردم تبریز اگر چه به اعتبار سیادت و مرجعیت علاقمند به آیت الله شریعتمداری بودند ولی طرفدار خلق مسلمان نشدند چنان که آقای عرفانی در گزارش به آیت الله شریعتمداری میگوید: «عقلا، علما و روشنفکران مهم تبریز مخالف خلق مسلمان و هر چه آشوبگر و بینماز طرفدار خلق مسلمان هستند» (حیدری، ١٣٨٨: ج ٢. ٩٦).
ثالثا به رغم شرارت های خلق مسلمان زمانی که متدین های فریب خورده در راهپیماییها شرکت میکردند تصاویر امام (ره) و آیت الله شریعتمداری را با هم حمل میکردند(حیدری، ١٣٨٨: ج ٢، تصاویر پیوستی). رابعا همه اصناف و گروه های تاثیرگذار آذربایجان با تظاهرات های انقلابی گسترده انحلال حزب را خواستار بودند حتی یک طومار ٣٠ متری با یکصدهزار امضا به قم ارسال کرده اند(حیدری، ١٣٨٨: ١٥٢).
خامسا پس از اعلام رضایت آیت الله شریعتمداری با انحلال خلق مسلمان، اعضای حزب که ٢٨ کمیته مسلح شهر تبریز را در اختیار داشتند آن را نپذیرفته و تلویزیون تبریز را تسخیر کردند اما نیروهای مردمی فقط پس از گذ شت چند ساعت آن را پس گرفتند.
سادسا پس از رضایت آیت الله شریعتمداری با انحلال حزب روحانیون طرفدار ایشان همچون اسنقی، بکایی، هشترودی، اهری، دروازه ای، فرزانه و... فعالیت سیاسی را کنار گذاشته و ارتباط خود را به مقلدین سنتی محدود کردند. اگر چه برخی از همین جریان مذهبی هنوز هم طریق غیر انقلابی در پیش گرفته و از امور سیاسی کناره گیری کرده اند اما با جدایی آنها از حزب، شرایط برای برخورد انقلابی و فروپاشی کامل خلق مسلمان فراهم شد. در نهایت در بامداد ٢٢ دیماه ١٣٥٨ با حمله سپاه پاسداران به ستاد مرکزی حزب غائله خلق مسلمان پایان یافت و پیام امام (ره) جامه عمل پوشید که فرمودند: «اگر یک روز بگوییم به مردم، خود مردم آذربایجان کار را اصلاح میکنند» (امام خمینی، ١٣٨١، ج ١١: ٢٠١).
٣) حماسه دی ١٣٨٨
یکی از مهم ترین صحنه های سیاسی که آذربایجان در آن نقش ایفا کرد حماسه دیماه ١٣٨٨ بود. تجارب سیاسی آذربایجان نشان میدهد که این خطه بیش از یک قرن در خط مقدم مبارزه با جریان استعماری و ضددینی قرار دارد. بدیهی بود که اگر آذربایجان در ارزیابی عملکرد جریان فتنه سال ١٣٨٨ آن را وابسته به استعمار و مخالف عقاید دینی تشخیص بدهد بر اساس تجارب پیشین خود مقابله جدیتری با آن داشته باشد. جریان فتنه هم با تمرد از هشدار صریح ولی فقیه در نماز جمعه ٢٩ خرداد ١٣٨٨ خیابان ها را ترک نکرد و با سر دادن شعار علیه اصول مهم قانون اساسی، آتش زدن عکس رهبر کبیر انقلاب و با جلب حمایت بیگانگان، ماهیت استعماری و ضد دینی خود را آشکار کرد. روز شمار سال ١٣٨٨ و اظهار نظرهای سران فتنه، اعتراف وزیر امور خارجه آمریکا و دولت مردان آلمان و فرانسه به حمایت از معترضان، سخنان توهین آمیز رییس جمهور فرانسه نسبت به رهبران ملت ایران، اعلام آمادگی سازمان منافقین برای براندازی در ایران در نامه به رییس جمهور آمریکا، افزایش تبلیغات فرقه ضاله بهائیت بااستفاده از فضای پدید آمده پس از انتخابات و.. شواهدی بودند که ثابت میکردند جریان مقابل دیگر آن جریان و جهت گیری انتخاباتی نیست بلکه ابزاری استعماری است که جمهوری اسلامی و عقاید دینی مردم را هدف گرفته است (سایت رجانیوز، ٩٣/١٠/١٣ و روزنامه وطن امروز ١٣٨٨/١٠/٩، ص ٣و١٦).
در نهایت در ششم دی ١٣٨٨ با شکسته شدن حرمت عاشورا تمام تردیدها رخت بربست و با آشکار شدن هسته اصلی فتنه، مردم از هدایت فتنه گران ناامید شدند و با آگاهی و بصیرتی که ریشه در روشنگریهای رهبر معظم انقلاب در هفت ماه گذشته داشت پا به میدان گذاشتند. در این حماسه باز هم آذربایجان با فرصت شناسی و استفاده از تجارب تاریخی خود در خط مقدم قرار گرفت و اشک حسینی همراه با خشم انقلابی مردم آذربایجان در روز هشتم دی ماه که نتیجه شکسته شدن حرمت عاشورا توسط ضد انقلاب بود غیرت دینی و بغض فروخورده ملت ایران را به صحنه آورده و بساط فتنه را جمع کرد.
پیش گامی آذربایجان در حماسه دیماه ٨٨ همانند حماسه های سابق آن از چند ویژگی شاخص و تاریخی برخوردار بود. اولا این بار هم پیرو الگوی تاریخی حاکم بر فضای سیاسی آذربایجان نقش علما و روشنگری آنها را نمیتوان نادیده گرفت ، به خصوص نقش آیت الله محسن مجتهد شبستری در حرکت دادن اقشار مردم فراتر از دعوت زبانی بود، اما نباید از این نکته غفلت کرد که اگر زمینه مساعد مذهبی و علاقمندی آذربایجان به ولایت نبود ممکن بود که این روشنگریها ثمره ای نداشته باشد. ثانیا حضور مردم اختصاص به صنف خاصی نداشت و همه اقشار حضور داشتند؛ علاوه بر روحانیت انقلابی، اصناف و بازاریان حضور داشتند و در صفوف اولیه تظاهر کنندگان کفن پوشان قرار داشتند، دانشگاهیان دانشگاه تبریز هم با صدور بیانیه ای خواستار واکنش قوه قضاییه بودند (وطن امروز، ١٣٨٨/١٠/٩: ص ٣ و کیهان، ١٣٨٨/١٠ /٩: ص ١٤). ثالثا شور و شوق معنوی و غیرت دینی خاصی بر حماسه هشتم دی تبریز و اغلب شهرهای آذربایجان حاکم بود؛ چنان که راقم این سطور و حاضرین حماسه به یاد دارند دست نوشته های مردم فتنه گران ٨٨ را با یزیدیان مقایسه میکرد، قریب به اتفاق پرچم های افراشته شده در بین جمعیت، بیرق های حسینی بود و هیأت های حسینی در روز سوم شهادت امام حسین (ع) با نوحه خوانی به معترضین ملحق میشدند و اوج احساس مذهبی زمانی بود که سخنران مراسم از اهانت فتنه گران به امام (ره)، قرآن و پرچم حضرت سیدالشهدا(ع) خبر دادند؛ در آن صحنه کمتر کسی بود که ضمن سر دادن ناله یاحسین (ع) بر سر و صورت خود نمیزد، و در نهایت مردم تبریز خواستار اعدام سران فتنه بودند(روزنامه ایران ١٣٨٨/١٠/٩: ص ٢) و آمادگی خود را برای عزیمت به تهران اعلام میکردند(روزنامه وطن امروز١٣٨٨/١٠/٩: ص ٣). پخش مکرر تصاویر حماسه تبریز که توسط سیمای جمهوریاسلامی اتفاق افتاد تأثیر به سزایی در خروش سراسری ایران میتوانست داشته باشد. چنان که امروزه نیز مردم تبریز با افتخار از حماسه هشتم دی تبریز یاد میکنند و همه ساله آن را گرامی میدارند.
نتیجه گیری
ملاحظه زمینه ها برای تحلیل وقایع و رفتارهای سیاسی که مورد توجه اسکینراست اقتضا میکند هر نکته سیاسی در زمینه عملی مربوطه قرار گرفته و سپس با تأیید شواهد تاریخی صحیح بودن آن استنتاج شود. همنچنین با توجه به تأثیر اندیشه ها بر کنش های سیاسی که علاوه بر اسکینر مورد توجه اندیشمندان اسلامی نیز قرار گرفته است فعالیت های سیاسی، انقلابی و مبارزات آذربایجان در تاریخ معاصر در چارچوب ایدئولوژی دینی حاکم بر منطقه بررسی شد.
شواهد تاریخی تأیید میکنند محرک اصلی آذربایجان و تبریز برای ورود به عرصه های
سیاسی و اجتماعی عقاید مذهبی و انگیزه های دینی مردم بوده است و ویژگیاصلی کنش های سیاسی آذربایجان بهره گیری از مؤلفه های قدرتمند مذهبی بوده است به گونه ای که به جرأت میتوان مدعی شد در همه حماسه های آذربایجان حضور فعال مراجع تقلید یا فتاوای آنها و ارشادات روحانیهای بانفود منطقه وجود داشته است، در اغلب تحرکات آذربایجان نقطه شروع حرکت مسجد بوده است، همه کنش های سیاسی تحت الشعاع برخی شعایر مذهبی همچون عزاداری محرم، بیرق های حسینی یا مراسم های سوگواری بوده اند، همه مبارزات آذریها در چارچوب مبارزه با مفاسد اخلاقی، مبارزه با بهائیت، مبازه با الحاد و کمونیست یا مبارزه با گسترش سلطه کفار قرار میگیرد.
حال با توجه به این که برخی نظریه های سیاسی و اندیشه اسلامی مبارزات و تلاش های مبتنی بر اعتقادات اصیل را تأثیر گذار و منشأ تحول میداند و تاریخ گواهی میدهد که اگر بر حرکت ها و مقاومت های آذربایجان انگیزه های غیر دینی حاکم بود در همان مقطع زمانی و مکانی محدود می شد و نمیتوانست تحولات مهمی در پی داشته باشد دشمنان اسلام و ملت ایران پیوسته تلاش کرده اند در وهله اول وجود گرایش های مذهبی در مجاهدت های تبریز را انکار کرده و آنها را در سطوح پایین تری همانند خواسته های مادی، قومیتی و... ارزیابی کنند، در وهله دوم که نتوانسته اند چشم خود را به وجود چنین حقیقت ارزشمندی ببندند با پذیرش غیرت دینی مردم ایران به خصوص آذربایجان سعی کرده اند از این ظرفیت در راستای خواسته های نامشروع خود بهره ببرند؛ چنان که در اغلب فتنه هایی که آذربایجان را هدف میگیرند از ظرفیت های دینی همانند مرجعیت، روحانیت، هیئات حسینی و حجتیه گری، ادعای نیابت خاص حضرت مهدی(عج) غفلت نکرده اند که البته با هوشیاری و بصیرت مردم دیندار، آگاه و غیور آذربایجان ناکام مانده اند و همچنان که مقام معظم رهبری فرمودند تا حالا هر حادثه ای از سوی ضدانقلاب در تبریز یا در آذربایجان اتفاق افتاده است خود آذربایجانی ها جواب داده اند.
تاریخ آذربایجان نشان میدهد که قدرت عقاید دینی مردم برای دشمنان معلوم است و همین امر اقتضا میکند که مراقبت و آسیب شناسی لازم از غیرت دینی و احساسات مذهبی عموم جامعه به خصوص آذربایجان به عمل آید. بنابراین امروزه با پیچیده شدن مباحث اعتقادی و برنامه ریزی دشمنان بر مدیریت عقاید مخاطبان و اعتماد دشمنان به تجارب قبلی خود که همیشه در مقابل عقاید دینی شکست خورده اند آنها به جای مقابله با عقاید دینی مردم ضمن این که سعی میکنند هویت های جایگزین همانند هویت های ملی و قومیتی را برجسته تر کنند تا هویت دینی مردم را تحت الشعاع قرار دهد به ساخت و گسترش عقاید بدلی و گرایش های دینی انحرافی روی آورده اند که بزرگترین خطر برای جامعه اسلامی است و این خطر را گوشزد میکند که ممکن است غیرت دینی جای خود را به برخی انحرافات و ظاهرسازیها بدهد که نه تنها فرصت برای آذربایجان و جامعه اسلامی به حساب نمی آید بلکه ظرفیت تهدید آن را هم دارد.
منابع و مآخذ:
- اباذری، عبدالرحیم (١٣٨٠)، خاطرات فقیه اخلاقی آیت الله احمدی میانجی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- اسکندری، ایرج (١٣٧٢) خاطرات، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.
- اصفهانی کربلایی، شیخ حسن (١٣٨٢)، تاریخ دخانیه، به کوشش رسول جعفریان ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- اعتمادالسلطنه (صنیع الدوله، محمدحسن)(١٣٥٦) روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم.
- امام خمینی(ره)، سیدروح الله (١٣٨١)، صحیفه نور، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
- امیرخیزی، اسماعیل (١٣٥٦)، قیام آذربایجان و ستارخان، تبریز، کتابفروشی تهران.
- انزابی، احمدحسین (١٣٩٥)، مصاحبه شفاهی با دکتر احمدحسین انزابی از مبارزان دوران انقلاب و فرزند آیت الله انزابی.
- بشیری، احمد (١٣٦٣)، کتاب آبی، تهران، نشر نو، چاپ چهارم.
- بنابی، عبدالحمید(١٣٩٤)، مصاحبه شفاهی با آیت الله عبدالحمید بنابی از حاضران در قیام تبریز در ٢٩ بهمن ١٣٥٦.
- پرغو، محمدعلی (١٣٩٥)، مصاحبه شفاهی با دکتر محمدعلی پرغو از مبارزان دوران انقلاب، استاد دانشگاه تبریز و جانباز دفاع مقدس.
- حیدری، اصغر(١٣٨٨)، حزب خلق مسلمان ایران از ظهور تا سقوط، تهران، شرکت انتشارات کیهان.
- رزمی، ماشاءالله (٢٠٠٠)، آذربایجان و جنبش طرفداران شریعتمداری، سوئد، استکهلم، تریبون.
- شیرخانی، علی(١٣٧٨)، حماسه ٢٩ بهمن تبریز، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- طاهرزاده بهزاد، کریم (١٣٩٠)، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، انتشارات اقبال، چاپ سوم.
- عافیت، محمد رضا(١٣٥٢)، سردار ملی ستارخان، تبریز، اندیشه.
- فووریه ، ژوآنس (١٣٨٥)، سه سال در دربار ایران ، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران ، نشر علم.
- کسروی، احمد(١٣٨٤)الف، تاریخ مشروطه ایران، تهران، موسسه اتشارات نگاه، چاپ دوم.
- کسروی، احمد(١٣٨٤)ب، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران، موسسه اتشارات نگاه.
- لمبتون ، آن کترین سواین فورد(١٣٦٣)، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام، ترجمه یعقوب آژند، تهران، امیرکبیر.
- مخبر السلطنه (هدایت، مهدیقلی)(١٣٦٣)، خاطرات و خطرات، تهران، زوار.
- مرادی مراغه ای، علی (١٣٨٨)، از زندان رضاخان تا صدر فرقه دمکرات آذربایجان، تهران، نشر اوحدی، چاپ چهارم.
- مستوفی، عبدالله (١٣٧١)، شرح زند گانی من؛ تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ، زوار، چاپ سوم.
- معتضد، خسرو(١٣٧٥)، درون ارتش شاه، نشر البرز.
- نوایی، عبدالحسین (١٣٦١)، شرح حال عباس میرزا ملک آرا، تهران، انتشارات بابک.
- آرشیو رزونامه کیهان.
- آرشیو روزنامه ایران.
- آرشیو روزنامه وطن امروز.
- آرشیو روزنامه اطلاعات.
- گزیده هایی از نشریه خلق مسلمان.
- سایت مقام معظم رهبری، ١٣٩٦/١٠/٢٧.
- سایت رجانیوز ١٣٩٦/٨/٦.
-James Tully(1988), Meaning and Context: Quentin kinner and His Critics , NewJersey: Princeton University Press.
پی نوشت ها:
[1] Quentin Skinner.
[3] نوعی گیاه که به خاطر شکل ظاهریاش به پای غاز معروف است.
[4] «عمامه تاج نمی شود، خمینی شاه نمی شود»