افتتاح موزه و مرکز اسناد انتشارات علمی و فرهنگی در هفتههای اخیر خبری خوش در این حوزه بود و همین امر باعث شد سراغ رضا دبیرینژاد کارشناس موزه رفته و در این باره نظر او را جویا شویم. دبیرینژاد در این گفتوگو با اشاره به اینکه در خرداد سالجاری موزه و مرکز اسناد انتشارات علمی و فرهنگی به دست احمد سمیعیگیلانی افتتاح شد، میگوید: موزه سه محور دارد که شامل مرکز اسناد، شامل اسناد مکتوب و دادههای دیداری و شنیداری و دیجیتال، کتابخانه و آرشیو میشود و در مرکز اسناد آن به تنهایی 300 هزار برگ سند و پنج هزار کتاب قرار دارد. او میافزاید: گشایش موزه انتشارات علمی و فرهنگی فرصتی تازه برای تهران و حتی فراتر از آن برای حوزه میراث کتاب و ادبیات است. انتشارات علمی و فرهنگی میراثدار موسسات مختلفی از بنگاه نشر و ترجمه نظیر«فرانکلین» و «نومرز» است که طی هفت دهه فعالیت این موسسه حوزههای مختلفی را در زمینه نشر پوشش داده است؛ از ایجاد آتلیه گرافیک گرفته تا ایجاد چاپخانه افست و کاغذ پارس، تولید کتابهای جیبی و موارد دیگر. با چنین پیشینه و فعالیتهایی است که موزه انتشارات علمی و فرهنگی به نمایش و ارائه بخشی از تجربیات فرهنگی معاصر جامعه ایران میپردازد که نامداران بسیاری در عرصههای نویسندگی، ویراستاری و... به آن پیوست شدهاند. با بازدید از موزه انتشارات علمی و فرهنگی میتوان سابقه فعالیتهای این نامداران را از نزدیک دید و دریافت که حوزه نشر در ایران در برهههایی از تاریخ معاصر چه وضعیتها و نوساناتی را تجربه کرده است. این کارشناس موزه با اشاره به اینکه در زمانهای که کمتر به ثبت تاریخ فرهنگی معاصر رفتهایم و گاه در خوانش و تحلیل آن با نقاط مبهم بسیار و خطاهای حاصل از گمشدههایی در این حوزه روبهرو هستیم ایجاد چنین موزهای میتواند قدمی برای جلوگیری از آلزایمر و فراموشی فرهنگی باشد، عنوان میکند: این فراموشی گاه حاصل قضاوتهای بیرون از حوزه فرهنگ درباره نامها و تجربیات است و باعث میشود برخی تاریخها ناگفته و پنهان بماند اما موزههایی مشابه انتشارات علمی و فرهنگی این جرات را به ما میدهد که خارج از محدودیتها، تا حدودی بتوانیم به ثبت و ضبط نشانهها و اسنادی بپردازیم که روایتگر تاریخ معاصر این سرزمین هستند. توجه داشته باشیم که تاریخ فرهنگی بیش از هر زمانی نیاز به ثبت و ضبط و انتقال تجربیات دارد تا وقفههای نسلی پدید نیاید یا باعث تابوسازی از گذشته نشود و بتوانیم با واقعیت به درستی روبهرو شویم. دبیرینژاد اضافه میکند: در کنار آنچه گفته شد موزه انتشارات علمی و فرهنگی بیش از هر چیز ایجاد یک حلقه تازه برای تکمیل زنجیره گردشگری ادبی در کشورمان است. در سالهای اخیر شاهد شکلگیری موزههایی نظیر خانه سیمین و جلال، خانه اخوان ثالث و موزه نادر ابراهیمی در فاصله کمی از همین مجموعه نوپدید بودهایم. اگر به این موارد خانه الف. بامداد(احمد شاملو) یا مجموعههای مرتبط به نسخ خطی ادبی گذشتگان در کتابخانهها و موزههای دیگر را بیفزاییم ملاحظه میکنیم که همه اینها شبکه و حلقهای را در کنار هم میسازند که با آن ادبیات را به یک سرمایه ملموس و مادی رویدادمحور تبدیل میکنند. او با بیان اینکه برای کشوری مانند ایران که در زمینه ادبیات شهره و دارای افتخارات بسیار است و میخواهد گذشته را به امروز متصل سازد ایجاد چنین مراکزی سبب تداوم این میراثها و پیوند آنها با زیست امروز مردمان این سرزمین میشود. زیستی که میتواند با گردشگری یا قطبهای فرهنگی پویا سبب پویایی اجتماعی و حتی اقتصادی آن شود، میگوید: در نظر داشته باشیم موزه انتشارات علمیفرهنگی در پهنه فرهنگی و گردشگری قرار گرفته است که کتابخانه ملی یا باغ کتاب تهران نیز در همین پهنه هستند و قادر است بین موزهها و این مراکز فرهنگی دیگر نیز پیوند برقرار کند. حالا میتوان امیدوار بود که نمونههای مختلفی از موزههای با موضوعات ادبی را شاهد باشیم که میتوانند در همنشینی با هم شبکهای برای گردشگری یا شهری خلاق در حوزه ادبیات ایجاد کنند. این پایان یک راه نیست بلکه آغازی برای پیوندها و همافزاییها است.