فرادید؛ مرگِ بیش از یک میلیون نفر در جنگ داخلی نیجریه که تقریباً 51 سال پیش به اتمام رسید، همچون جایِ زخمی بر پیکرِ تاریخ این کشور باقی مانده است.
از نظر بسیاری از نیجریها، این جنگ که به دنبالِ اعلامِ استقلالِ جمهوریِ بیافرا آغاز شد، یک اپیزودِ تأسفبار است که بهتر است به فراموشی سپرده شود، اما برای مردمِ ایگبو یا ایبو که برای جدایی جنگیدند، این رویداد زندگیشان را تغییر داده است.
به گزارش فرادید به نقل از BBC World، جمهوری بیافرا، به دنبال دو کودتا و ناآرامی که در سال 1967 رخ دارد، از نیجریه جدا شد و یک افسر نظامیِ 33 ساله به نام چوکووامکا اودومگوو اوجوکوو در رأس آن قرار گرفت. به دنبال اعلام استقلالِ بیافرا از نیجریه، تقریباً یک میلیون نفر ایگبویی که در شمال نیجریه مستقر بودند به سمتِ جنوبِ شرق نیجریه بازگشتند.
اوجاکوو (وسط، مردی که ریش دارد) اعلام استقلال کرد و جنگ داخلی در نیجریه شروع شد.
دولت نیجریه اعلام جنگ کرد و بعد از 30 ماه جنگ، بیافرا تسلیم شد. در روز 15 ژانویه سال 1970، درگیریها به صورت رسمی پایان یافت.
شاید یکی از دلایلی که داستانِ این جنگ بعد از خاتمه، بازتابِ رسمی پیدا نکرد و مسکوت ماند، این بود که دولت سیاستِ «نه برنده و نه پیروز» را اعلام کرد. اما بسیاری از ایگبوییهای نیجریه داستان جنگ را از زبان آنهایی که در آن دوران زیستهاند، شنیدهاند و با همین روایتها از جنگ بزرگ شدهاند.
سه تن از ایگبوییهایی که در اردوگاهِ جداییطلبان بودند، خاطرات خود از جنگ را به اشتراک گذاشتهاند:
کریستوفر اِجیکه آگو، سرباز
او تازه مدرسه را به اتمام رسانده بود و در دانشگاهِ نیجریه در جنوبِ شرقی این کشور، درسِ دستیاری دامپزشکی میخواند که جنگ آغاز شد.
تقریباً تمام دانشجویانی که او میشناخت به جنگ پیوستند.
او نیز به ارتش بیافرا پیوست و در واحد مخابرات مشغول به کار شد. وظیفه آنها شامل «استراق سمع ارتش نیجریه و جاسوسی اطلاعاتی بود.»
اگو در 77سالگی، میگوید: «ما فکر میکردیم جادوگریم. نیجریهایی که ما را تعقیب میکردند، همگی سربازانِ آموزشدیده بودند، اما ما نبودیم. ما بعد از 2 روز آموزش به جنگ برده شدیم.»
«به علاوه بسیاری از ما گرسنه بودیم. پوست بعضیهایمان داشت از بین میرفت. هیچکسی این طوری نمیتواند بجنگد.»
در ژانویه سال 1966، برخی از افسرانِ ارشدِ ارتشِ نیجریه، که اغلب خاستگاهِ ایگبویی داشتند، طی یک کودتا سیاستمدارانِ کلیدی نیجریه را به قتل رساندند.
احمدو بلو - یکی از رهبرانِ مورد احترامِ منطقه شمال - نیز در این کودتا به قتل رسید.
همین اقدام به ماهها قتلعامِ ایگبوییها در شمال این کشور انجامید. دهها هزار نفر کشته و در حدود یک میلیون نفر به جایی که در آن زمان منطقه شرقی گفته میشد، گریختند.
این رویدادها تصمیمِ جداییِ بیافرا از نیجریه را بر سر زبانها انداخت. اوجوکوو که در آن زمان فرماندارِ نظامیِ منطقه شرقی بود، رهبری جداییطلبان بیافرا را برعهده گرفت.
چند ماه پیش از شروع جنگ، اوجوکوو با هدفِ آمادهسازیِ دانشجویانِ دانشگاه نیجریه برای جنگ، به آنجا رفته بود. این دانشگاه، یگانه دانشگاهی بود که در آن زمان در جنوب شرقی نیجریه قرار داشت.
آگو یکی از دانشجویان مشتاق بود که میخواست اوجوکوو را ببیند. وقتی آجوکوو آمد او هم به جمعیتی که در میدانِ آزادیِ دانشگاه جمع شده بودند، پیوست.
«به محضِ اینکه هلیکوپترش به زمین نشست، همه به سمتش رفتند و دانشگاه عملاً تعطیل شد. او بسیار شوخطبع بود. ما شروع به ساختنِ شعار کردیم، آن روز آواز خواندیم و لذت بردیم.»
در همان روز نخستِ جنگ، دولت نیجریه شهرِ بندریِ پورت هارکورت را تصرف و اعلام محاصره کرد. با این اقدام ورود غذا و آذوقه به بیافرا دیگر امکانپذیر نبود.
آگو روزهایی را به یاد میآورد که گرسنگی آنقدر به سربازان فشار میآورد که موش شکار میکردند و میخوردند. او همچنین سال آخر جنگ را به خاطر میآورد که واحدِ او مرتب در حرکت بود و از ارتشِ پیشروندۀ نیجریه میگریخت.
او میگوید: «در میانۀ جنگ، بیافراییها موفقیتهای چشمگیری به دست آوردند که همین باعث شد امیدوار شویم میتوانیم نیجریها را تا رسیدنِ کمکهای خارجی عقب نگه داریم.»
اما تا اواخر سال 1969 دیگر همه امیدهایشان ناامید شده بود.
تاریخنگاریِ خطی جنگِ بیافرا
• ژانویه 1966- دولتِ نیجریه به دنبال کودتای افسرانِ ارتشِ ایگبو سرنگون شد.
• ژانویه 1966- کلنل اوجاکوو به عنوان فرماندار نظامی منطقه شرقی منصوب شد.
• جولای 1966-دومین کودتا شکل گرفت و یعقوب گاون رئیس دولت نیجریه شد.
• ژوئن تا اکتبر 1966- شورشها در شمال نیجریه با هدفِ کشتن و از بین بردنِ ایگبوها آغاز شد. بسیاری از آنها کشته و یک میلیون نفر به جنوب شرق نیجریه بازگشتند.
• مه 1967-اوجاکو استقلال رسمیِ جمهوریِ بیافرا را اعلام کرد.
• جولای 1967-جنگ آغاز شد.
• اکتبر 1967-نخستین پایتخت بیافرا سقوط کرد.
• مه 1968-نجیریه بندر نفتخیزِ هارکورت را تصرف کرد.
• آوریل 1969-پایتختِ جدیدِ بیافرا نیز به تصرفِ دولت نیجریه درآمد.
• ژانویه 1970-آجوکوو از نیجریه گریخت.
• ژانویه 1970-بیافرا تسلیم شد.
آگو ارتش را ترک کرد و به جستجوی خانوادهاش رفت که بیش از دو سال بود هیچ خبری از آنها نداشت.
او سهم خود از برنج خامی که به واحدش تعلق گرفته بود را برداشت و عازم روستای محل اقامت یکی از خویشاوندانش شد که فکر میکرد والدین و خواهر و برادرهایش آنجا هستند.
«مجبور بودم درحالیکه خود گرسنه هستم، برنج را حمل کنم، با کیسه برنج از رودخانهها و جنگلها عبور کردم و پیدایشان کردم.»
بسیاری از دوستان و همکلاسیهای او در میدان جنگ کشته شده بودند. اما خانوادهاش از دیدن پسر و برادرشان که فکر میکردند در جنگ کشته شده، در پوست خود نمیگنجیدند؛ و خوشحال بودند که او با غذا به خانه برگشته است.
گرسنگی بیشتر از گلوله و بمب بیافراییها را کشت.
وقتی چند ماه بعد دانشگاه دوباره باز شد، آگو به کلاس درس بازگشت و بالاخره با مدرک علوم گیاه و خاک از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
او میگوید: «اگر قدری باهوشتر عمل کرده بودیم فکر میکنم پیروز میشدیم. امروز فکر میکنم که اوجاکوو گمان میکرد مسیح است. او فکر میکرد که میتواند معجزه کند. اگر قدری سرعتش را کم میکرد و اجازه میداد آنهایی که با او بودند به او مشورت دهند، ما با دستاوردهای بهتری از جنگ خارج میشدیم.»
فلیکس اِنوانکو اُراگو، دانشمند
اوراگو استاد فیزیک در دانشگاه نیجریه بود که جنگ آغاز شد.
او به مدتِ 30 ماه ریاستِ گروهِ تحقیقات و تولید را به عهده داشت که از دانشمندانِ ایگبویی در تمام زمینههای علمی تشکیل شده بود.
مسئولیت اصلی این گروه حمایتِ تکنولوژیکی از ارتش بیافرا بود که به لحاظ تجهیزات فقیر بودند.
بر طبق گزارشهای تاریخی، مهمترین تولید این گروه تحقیقاتی یک خمپارهانداز با اثراتِ ویرانکننده بود که بر نتیجه بسیاری از جنگها به نفعِ ارتشِ بیافرا اثر گذاشت.
سربازان نیجری در حال گشت زنی در خیابان
اوراگو زمانی که 86 سال سن دارد میگوید: «بدون ما این جنگ بیشتر از 30 ساعت طول نمیکشید. وقتی جنگ شروع شد، حتی یک سلاح هم در بیافرا پیدا نمیشد. آنها فقط چاقو و خنجر داشتند. نه تفنگ، نه بمب و نه هیچ چیز دیگری نبود.»
بعد از جنگ، دولت نیجریه نمیخواست هیچ نوعی از تنبیه دستهجمعی را اعمال کند.
با این اوصاف جنگ پیامدهای خردکنندهای برای ایگبوها داشت، به خصوص به لحاظ اقتصادی که نرخ ارزِ بیافرایی که مردم جمع کرده بودند، بیارزش شد.
بسیاری از ایگبوها همچنان در سیاست نیجریه نقشی ندارند، زیرا از زمان جنگ داخلی تاکنون از میان این مردم کسی به ریاستجمهوری نرسیده است.
افزایشِ فاصله با بدنه جامعه و شکاف بین جمعیت ایگبو و سایر نیجریهها که باعث به حاشیه رانده شدن آنها شده است، باعث شده در سالهای اخیر گروهی از ایگبوها، به خصوص گروهِ مردمانِ بومیِ بیافرا که توسطِ نامادی کانو، یک نیجری-انگلیسیِ مستقر در انگلستان تشکیل شده است، دوباره هوای جدایی به سرشان بزند.
آگو، با خشمی که از صدایش میتوان فهمید، میگوید: «بیافرا میتوانست کشوری تکنولوژیکی باشد که قادر است با هر کشور دیگری در دنیا رقابت کند.»
«همین موجب ناراحتی من است. تا کنون ما حداقل باید میتوانستیم به رقیب کره جنوبی تبدیل شویم.»
موفقیتهای دورانِ جنگِ این دانشمند توجه مسئولانِ نیجریه را جلب کرد و او توسط دولت دعوت شد تا برنامه علوم خاص و تکنولوژی نیجریه را راهاندازی کند.
او نقشی پررنگ در تأسیس 4 دانشگاه علوم و تکنولوژی در مناطق مختلف نیجریه داشت و بعد از بازنشستگی کناب نوآوریهای تکنولوژیکی و عملی در بیافرا را نوشت، کتابی که او امیدوار بود بتواند الهامبخش نیجریهای جوان باشد.
بیافرا تیم تحقیقاتیای متشکل از دانشمندان برجسته داشت که یک خمپاره انداز اختراع کردند
او در این کتاب نوشته: «مسئولانِ استعمارِ بریتانیا نیجریها را طوری برنامهریزی کردند که نتوانند در تولید و ساخت تکنولوژیهای جهانی مشارکت کنند.»
«جنگ این فرصت را فراهم آورد تا طراحیِ استعمار را طرد کنیم...»
اِدنا انوانوبی، معلم
او در دبیرستانی در پورت هارکورت انگلیسی و فرانسه تدریس میکرد که جنگ آغاز شد.
درحالیکه نیجریه توسط انگلیسیها حمایت میشد، فرانسه یکی از حامیانِ همیشگی بیافرا بود. اما انگلیسی بیش از فرانسه در بیافرا صحبت میشد؛ برای همین به مترجمانی نیاز بود که بتوانند در دیدار مقامات فرانسوی با اوجاکوو حضور داشته باشند و ترجمه کنند.
ادنا به وزارت امور خارجه بیافرا ملحق شد تا بتواند به عنوان مترجم مستقیم اوجاکوو کار کند.
ادنا در سن 83 سالگی، میگوید: «دوران جنگ، دورانِ شگفتآوری بود. همه مجبور بودند به خانه بازگردند برای همین تو مجبور بودی بیشتر از قبل با مردمت مدارا کنی. مردمی که در قسمتهای مختلف بیافرا کار میکردند، از سطوح بسیار بالایی بودند. اینها افرادی با موقعیتها و مناصب بسیار مهم بودند که جنگ آنها را وادار کرده بود هر کاری بکنند.»
او از اینکه مستقیم با رهبر بیافرا کار میکرد، خوشحال بود و از این کار لذت میبرد. آنها کمکم اوجاکوو را «برادر او جی» نامیدند.
اِدنا بارها و بارها یک جمله را تکرار میکند: «او بسیار زیبا بود. او بسیار منظم بود. اگر بنا بود جلسهای بیش از 2 ساعت طول بکشد، او در آن شرکت نمیکرد.»
یکی از مهمترین اقدامات او زمانی رخ داد که ارتش بیافرا 6 کارگر نفتی ایتالیایی را که توسط دولت نیجریه استخدام شده بودند، دستگیر کرد. مقامات از کشورهای مختلفِ اروپایی به نزدِ اوجاکوو آمدند تا درخواستِ آزادی این 6 نفر را بدهند. «حتی واتیکان هم نمایندگانش را فرستاد.»
در طی ملاقاتها، اِدنا به اوجاکوو میگوید او ممکن است حمایت اروپاییها را از دست بدهد. او قول میدهد به این مسئله فکر کند و طولی نمیکشد که کارگران ایتالیایی را آزاد میکند.
اِدنا آخرین بار در روز 23 دسامبر سال 1969 با اوجاکوو دیدار کرد. او در بیرونِ دفتر اوجاکوو در کنار دیگر همکارانش به خط ایستاده بود تا هدیه کریسمس از اوجاکوو دریافت کند.
چند روز بعد، اِدنا کشور را برای حضور در دفترِ بیافرا در پاریس ترک کرد. او در لیسبون متوجه شد که بیافرا تسلیم شده است.
نخستین نگرانی او نگرانی از جانِ اوجاکوو بود.
«من نگران بودم که او آسیب دیده باشد. اصلاً دوست نداشتم کسی به او بیاحترامی کند.»
نگرانیهای او بعد از آنکه فهمید رئیسش با یک جت خصوص فرار کرده از بین رفت و او به عنوان پناهنده به ساحل عاج تحویل داده شد. اِدنا بیشتر سالهای دهه 1970 را پیش از بازگشت به نیجریه در سال 1977 در کانادا گذراند. او به محضِ بازگشت دوباره به مدرسه رفت و مشغول کار شد.
اوجاکوو 13 سال در تبعید ماند. بعد از آنکه رسماً از دولت نیجریه عذرخواهی کرد، در سال 1982 بازگشت. هزاران نفر به خیابانها و شهر تولد او رفتند تا از او استقبال کنند.
او در نوامبر سال 2011 درگذشت و یک مراسم تدفینِ نظامی باشکوه برای او ترتیب داده شد که در آن رئیسجمهور وقتِ نیجریه گودلاک جاناتان و برخی از رهبرانِ کشورهای آفریقایی و دیپلماتها شرکت کردند.
50 سال بعد از جنگِ بیافرا، نیجریه هنوز برای حفظ اتحاد بین گروههای مختلف، و نه فقط ایگبوها، که خواستار یک ساختار جدید هستند، میجنگد.
شاید به همین دلیل است که صحبت از جنگ بیافرا کمتر رخ میدهد.
دولت با یادآوری این نکته که جدایی قبلاً رخ داده و باز هم ممکن است رخ دهد، چیزی نصیب خود نمیکند.
منبع: BBC World مترجم فرادید: عاطفه رضواننیا