آسیب‌ شناسی نهضت شیخ محمد خیابانی

۱۷ فروردین ۱۲۹۹ شیخ محمد خیابانی قیام خود را در تبریز آغاز کرد. این قیام که شش ماه به طول انجامید، دستاوردها و تأثیرات مهمی در تاریخ معاصر برجای گذاشت؛ احیای سنت دیرین مبارزه با استعمار، سست کردن پایه های قرارداد ۱۹۱۹ (معامله فروش ایران به انگلستان) و

آسیب‌ شناسی نهضت شیخ محمد خیابانی

17 فروردین 1299 شیخ محمد خیابانی قیام خود را در تبریز آغاز کرد. این قیام که شش ماه به طول انجامید، دستاوردها و تأثیرات مهمی در تاریخ معاصر برجای گذاشت؛ احیای سنت دیرین مبارزه با استعمار، سست کردن پایه های قرارداد 1919 (معامله فروش ایران به انگلستان) و... نمونه ایی از این دستاوردها است. این قیام سرانجام به دلایلی از جمله؛ فقدان پایگاه مردمی، عدم تدارک نظامی کافی، عدم تأمین هزینه نهضت، دست کم گرفتن قزاق ها و سرانجام با دخالت دولتِ مشیرالدوله و نمایندگی مخبرالسلطنه و با شهادت رهبری نهضت در تاریخ 22 شهریور 1299 خاموش شد.

فقدان پایگاه مردمی

یکی از مهم ترین عوامل پیروزی نهضت ها، داشتن پایگاه مردمی و حمایت هایی است که از طرف جامعه و توده مردم صورت می گیرد. اگرچه نهضت خیابانی از میانِ جامعه آغاز شد و مردم در ابتدا خیابانی را «ناجی» خود می دانستند، ولی موقعیت اجتماعی او طوری بود که نتوانست قشرهای مختلف مردم را به خود جلب نماید.

در اینکه خیابانی در میان مردم آذربایجان سابقه خوبی داشت شکی نیست به طوری که توانست از طریق همین مردم حضور خود را در مجلس دوم شورای ملی مسجل سازد، ولی مردم به همان اندازه که در انتخاب وی اصرار داشتند، در حمایت از قیامش پافشاری نکردند و تنها عده ای روشنفکر به این حرکت وابسته بودند.

خیابانی خود نیز از عدم استقبال عمومی از قیامش صحبت کرده و گفته است: «در اوایلِ قیام انتظار می رفت که اکثریت اهالی این شهر با یک عشق و ذوق سرشار در نهضت دموکراتیک شرکت کند. این انتظار چنان که می بایست از قوه به فعل نیامد».

البته خیابانی با سخن بلیغ و بیان فصیحی که داشت، مردم را تحت تأثیر نطق های خود قرار می داد و عده ی زیادی را به دنبال خود می کشید، و هر چه زمان می گذشت، نفوذ خیابانی در شهر بیشتر می گشت و احتمال پیروزی قوی تر می شد.

روزنامه «باختر» در این باره می نویسد: «اجتماعات آزادی خواهان با همان ترتیب سابق دوام دارد. هر روز جمعیت زیادی در «تجدد» حاضر می شوند و اغلب آقای خیابانی نطق می کند و از طرف اهالی، بیانات ایشان با مقبولیت تلقی و پذیرفته می شود».

با وجود اینها، خیابانی نتوانست مردم را برای یک حرکت واقعی انقلابی مهیا نماید. لذا به قول بعضی ها با ورود قوای دولتی در اولین حرکت قزاق ها، اثری از افرادی که هر روز در تجدد شعار «زنده باد خیابانی» سر می دادند، نبود.

عدم حمایت روحانیون سرشناس و سایر آزادی خواهان

مراجع و روحانیون سرشناس آن زمان آذربایجان، چنان که باید و شاید از نهضت خیابانی حمایت نکردند. مراجع نجف اگرچه نهضت مشروطیت را مورد تأیید قرار داده بودند، اما سند معتبری در دست نیست که از این نهضت حمایت علنی کرده باشند.

در قیام خیابانی، یکی از بحث های جنجال برانگیزی که به وجود آمد موضوع تجزیه آذربایجان از ایران بود. (هرچند نهضت با تأکید بر حفظ یکپارچگی ایران صورت گرفت) همین مسئله کافی بود تا قیام وی از حمایت معنوی و مادی علما و آزادی خواهان محروم گردد، کما اینکه چنین نیز شد.

یکی از اشتباهات بارز خیابانی و یارانش تغییر نام آذربایجان به «آزادیستان» و اصرار در قبولاندن این اسم به دولت مرکزی بود. تغییر نام آذربایجان به هر دلیلی که باشد، در آن شرایط بزرگ ترین ضربه را متوجه نهضت کرد و حربه ای به دست دولت مرکزی و دشمنان نهضت داد.

آری این اشتباه و اصرار در آن ذهنیتی در جامعه به وجود آورد که متهم به تجزیه طلبی شد و این مانع حمایتِ ضمنی و یا علنی علما از او گردید. در حالی که دلیل اصلی این تغییر نام اقدام مساواتی های قفقاز در تغییر نام آران به آذربایجان بود.

عدم تدارک نظامی کافی

مطالعه در افکار و حالات خیابانی، نشان می دهد که وی بیشتر به یک انقلاب فکری معتقد بود تا انقلاب نظامی؛ چنان که در اکثر نطق هایش صحبت از «تجدد»، «تفکر»، «تعقل» و «دوری از جهالت» شده است. در یکی از نطق هایش راجع به تحول می گوید:

«اولین دشمن یک متجدد بزرگ و صمیمی، ایدئالِ زمان اوست. ما می خواهیم زنجیرهای جهل و نادانی دست و پای خودمان را باز کنیم.. . ما می بینیم که زمان ما به درجات عالیه ی ترقی و تمدن رسیده است.. . انقلابات و نهضت های اجتماعی نیز باید ما را وادار به این نوع تدارکات نماید و وسیله ی انتباه و تجدد ما گردد».

خیابانی درصدد بود همه چیز را از ریشه و پایه دگرگون سازد، افکار خفته را بیدار نماید، احکام و ضوابط قدیمی را از ادارات برداشته و متدهای جدیدی را حامل گرداند. وی این را عملی نمی دانست مگر به بیداری افکار مردم.

خیابانی سعی داشت حرکتش را گام به گام پیش ببرد، اما اقدام دولت مرکزی به سرکوبی وی و اشتباه خودش در عدم تدارک نظامی کافی باعث شد که حرکتش متوقف شده، مردم نیز به سرعت از اطرافش پراکنده گردند.

خیابانی از ضعف دولت مرکزی در آذربایجان استفاده کرد و سریع بدون برخورد نظامی توانست به شهر تبریز مسلط گردد.

با اینکه امکانات لازم برای او فراهم بود، سعی چندانی در تشکیل یک نیروی مسلح نکرد. وی معتقد بود که اول باید انقلاب فکری و فرهنگی ایجاد شود. او تنویر افکار مردم را در سرلوحه ی کارهایش قرار داده بود. در حالی که بدون داشتن یک نیروی نظامی مقتدر، در آن زمان رسیدن به اهدافی که وی در نظر داشت، بعید بود.

تنها نیروی مسلحی که وی داشت عده ای از افراد محلی بودند که از وی حمایت می کردند و در روز حمله ی قوای دولتی همین تعداد اندک بودند که در برابر آنها ایستادگی کردند.

عبدالله مستوفی در خاطراتش می نویسد: «خیابانی با این دویست سیصد تفنگچی شهری خود از دروازه تبریز نمی توانست بیرون برود و نفوذ آنها شاید به مرند و سراب هم نمی رسیده است».

ظاهراً خیابانی درصدد بود نیروی ژاندارمری تشکیل دهد چنان که بادامچی در رساله ایرانشهر می نویسد:

«شالوده ی تشکیلات ژاندارمری در آذربایجان از نتایج فکر سلیم خیابانی بود که در اندک مدتی موفق شد قریب پانصد نفر ژاندارم به ریاست سید حسین یاور، مطابق رگلمان ژاندارمری تشکیل دهند که موفق به توسعه ی آن نگردیدند».

خود وی نیز در یکی از نطق هایش به تشکیل یک گارد مخصوص که تحت ریاست خودش باشد، اشاره کرده است ولی جریان کار نشان داد که چنین گاردی نیز تشکیل نگردید و شاید علت آن این است که نهضت وی از نظر مالی در مضیقه بود.

آری عدم توجه خیابانی به تشکیلات نظامی و تنظیم یک نیروی منظم یا چریکی، بزرگ ترین ضربه را به نهضت او زد و نتوانست در مقابل حرکت نظامی دولت مقاومت کند.

عدم تأمین هزینه نهضت

علت عمده به ثمر نرسیدن نهضت خیابانی این بود که هزینه نهضت او تأمین نبود و از نظر مالی کاملاً در مضیقه بود و شاید علت اینکه نتوانست گارد مخصوصی برای دفاع از نهضت تشکیل بدهد، همان کمبود مالی و نداشتن امکانات بود. مسلماً هر نهضتی که به پا می شود باید هزینه ی آن از جایی تأمین شود، چون با دست خالی نمی توان نهضتی را اداره نمود.

سرانِ نهضت ها یا با کشورهای خارج ارتباط برقرار می کنند و از امکانات آنها برای پیشبرد نهضت خود استفاده می کنند و یا اگر نهضت مردمی باشد، مردمِ بازار و تجار و ثروتمندان جامعه، هزینه ی نهضت را می پردازند، ولی نهضت خیابانی نه با خارج و دول بیگانه ارتباط داشت که هزینه ی نهضت او را بپردازند و نه تجار و ثروتمندان و اربابان محل موافق این نهضت بودند که آنها هزینه ی نهضت را تقبل نمایند.

از طرف دیگر مردم جنگ زده و غارت شده ی تبریز، خود به شدت با کمبود مالی مواجه بودند، به خصوص در آن سال بر اثر بلای خشکسالی و کمبود مواد غذایی، ناله ی مردم بینوا از شدت گرسنگی به آسمان بلند بود، لذا خیابانی قادر نبود حقوق نظامیان خود را بپردازد.

خیابانی انتظار داشت هزینه تشکیلات او را دولت مرکزی بپردازد، لذا گاهی از آنها شکایت می کند که کمک کافی به آذربایجان نمی کنند و آذربایجان را در محاصره ی اقتصادی قرار داده اند. با این وضع خیابانی چگونه می توانست سپاهی ترتیب دهد که در مقابل ارتش دولت مرکزی مقاومت نماید؟!

دست کم گرفتن قزاق ها

خیابانی قدرت نظامی قزاق ها را که از طرف وثوق الدوله و محمدحسن میرزای ولیعهد حمایت می شدند، دست کم گرفت و آنها را خلع سلاح و منحل نکرد و نقش آنها را در کودتای محمدعلی شاه و در تحمیل اولتیماتوم ذیحجه ی 1329 (1911م) به بوته ی فراموشی سپرد. هر چه یارانش خطر قزاقان را به وی گوشزد کردند، سودی نبخشید. بنابراین با آنکه در تبریز قدرت حاکمه در دست دموکرات ها بود ولی عملاً دو قدرت ضد هم وجود داشت. خیابانی خیال می کرد قزاق ها قدرت حمله به نهضت را نخواهند داشت.

ضعف یاران خیابانی

حامیان شیخ محمد خیابانی ـ که گردانندگان اصلی قیام وی بودند ـ اکثراً از تیپ روشنفکر و تحصیل کرده بودند. این تیپ آدم ها کمتر حاضر می شوند ایثار و فداکاری کنند. وقتی که خطر را جدی دیدند دست از آرمان خود می کشند. لذا می بینیم در لحظات آخر که خیابانی مورد تهاجم نیروهای قزاق قرار گرفت، یارانش دور او را خالی کردند و او را در آن شرایط تنها گذاشتند. همان هایی که شعارهای تند می دادند و شیخ را بیشتر تحریک می کردند، هر کدام در جایی خود را مخفی ساختند و حتی به بعضی از آنها نسبت خیانت هم داده شده است.

اسماعیل امیرخیزی، نوبری و بادامچی در رأس قیام بودند. اسماعیل امیرخیزی سابقه ی انقلابی داشت. اقدام برجسته ای که در طول قیام به وی نسبت می دهند، پیشنهاد تبدیل نام آذربایجان به «آزادیستان «بود که مورد موافقت قرار گرفت.

موضوعی که یاران خیابانی را نسبت به یاران ستارخان متمایز می سازد، این است که یاران خیابانی مانند خود او بیشتر «روشنفکر» و «تحصیلکرده» بودند، در حالی که همراهان سردار ملی بیشتر با تفنگ و روح سلحشوری پرورش یافته، آدم های مقاوم و فداکار بودند.

بالاخره در آخرین لحظات زندگی شیخ محمدخیابانی، هیچ کدام از یارانش نخواستند کمکی به او کنند. با وجود اینکه در زمان قتل خیابانی از یاران او اطلاعی در دست نیست، اما بعد از قتل وی، ظاهراً باعث ایجاد دردسرهایی برای مخبرالسلطنه شده اند. چنان که وی در خاطراتش می نویسد:

«مردم شهر از تاجر و اشراف اصرار دارند که چند نفر از سران قیام در شهر نباشند، من ضرورتی نمی دیدم. بر اثر اصرار و ابرام گفتم: به اختیار خودشان روزی چند به طرفی بروند. بادامچی، امیرخیزی، فیوضات چندی به قراداغ رفتند. ظاهراً به اشتباه خود مقر بودند و آن خاتمه را طبیعی می دانستند لکن نفسِ سرکش در دلشان وسوسه داشت و تولید زحمت بسیار کردند».

بالاخره موقعیت زمانی نهضت خیابانی به همراه عوامل فراوان دیگر، نظیر تفاهمِ سیاسی قدرت های بزرگ آن زمان راجع به سرنوشت نهضت ها، طرح های جدید استعمار انگلیس برای ایران، دورویی شوروی ها در برخورد با نهضت ها به خصوص نهضت خیابانی، حضور عناصرِ نامطلوب در تشکیلات نهضت، عدم تجربه ی سیاسی، نظامی کافی و... باعث شد سرانجام این نهضت به نتیجه ی مطلوب نرسیده و از تعقیب هدف های بلندمدت خود باز ماند. با این وصف یاد فداکاری و دلاوری های او برای آیندگان برجای ماند.

محدود کردن قیام به تبریز و عدم الگوسازی

خیابانی می خواست اول حکومت دموکراسی را در تبریز بر پا داشته، سپس این کار را کم کم به دیگر نقاط کشور گسترش دهد. وی گمان می کرد همان طور که در گذشته، تبریز یکه و تنها یازده ماه در برابر نیروی ارتجاع و استبداد مقاومت کرد و پیروز شد، این بار نیز بدون یاری مؤثر و فعال دیگر نقاط ایران به انجام این کار بزرگ موفق خواهد شد. حال آنکه آمادگی کافی در سرتاسر ایران برای قیام وجود داشت، هم صدایی و همفکری با جنبش تبریز در همه ی نقاط کشور موج نیرومندی را تشکیل می داد.

نهضت آزادیستان علاوه بر گیلان و آذربایجان و مازندران، خراسان، لرستان، همدان و قزوین و مناطق شرق ایران حتی در تهران و مشهد و خوزستان هواداران زیادی داشت. مردم کردستان نیز آماده ی پشتیبانی از خیابانی بودند.

عدم تصمیم گیری مهم در زمان حساس

دستپاچگی رهبران نهضت پس از اطلاع از توطئه ی ضد انقلاب آنها را از تصمیم گیری صحیح و به موقع دور انداخت. آنان به جای ماندن در شهر و منتظر حادثه نشستن، می توانستند در تعقیب نیروی گارد ملی و یا از عقب نیروی ژاندارمری به سوی قره داغ حرکت کرده و آنها را مجدداً به میدان رزم در تبریز برگردانند و یا جبهه ی دیگری را در آذربایجان برای مبارزه به وجود آورند. برای این کار در محال قره داغ زمینه ی بسیار مساعدی وجود داشته است. فعالیت های پارتیزیانی عباسقلی زرنه لی و حبیب الله خان آقازاده بعد از مرگ خیابانی، در مناطق کوهستانی قره داغ، دلیل بارز این مدعاست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان