فرادید؛ ادبیات آلمان جزو لاینفک ادبیات جهان است. نام گوته و شیلر، به تنهایی کافیست که آلمانیها بخواهند در گود ادبیات، حریف بطلبند. جدای از گذشتهی ادبی این سرزمین، در دورهی معاصر آدبیات آلمان نه تنها برخلاف بسیاری از نقاط دیگر جهان، افت نکرده است، بلکه بیش از پیش شکوفا شده. اعطای هشت نوبل ادبی به نوبسندگان آلمان از سال 1900 به این سو، خود گواهی بر این ادعاست.
به گزارش فرادید؛ میراث ادبی آلمان همانند پیشینهی هنرهای زیبا و سینما در این کشور، وسعت شگفت انگیزی دارد. از فلسفه گرفته تا داستان و شعر، نویسندگان آلمانی به واسطهی آثار خود، مشارکتهای زیادی را در عرصهی تاریخ ادبی دنیا داشته اند؛ مشارکتهایی که نام آنها را در سطح بین الملل مطرح کرده و شاید از آن مهم تر، به درک بهتر مخاطبین از نوع بشر کمک کرده است.
به همین خاطر، در این مطلب قصد داریم به برخی از برترین نویسندگان «ادبیات آلمان» در طول تاریخ این کشور بپردازیم.
هرمان هسه
«هسه» موفق شد جایزهی «نوبل ادبیات» را در سال 1946 از آن خود کند. او که از دوران نوجوانی قصد داشت که به یک شاعر تبدیل شود، اولین مجموعه شعر خود را در سال 1899، و اولین رمانش را در سال 1904 به انتشار رساند. «هسه» به واسطهی سفرهای متعدد و اقامت در سوییس، هند و بخشهای مختلف آلمان، به درکی بی واسطه از فرهنگهای گوناگون دست یافته بود. او شهروند آلمان و روسیه بود و پس از اقامتی طولانی در سوییس، شهروندی این کشور را نیز به دست آورد.
کتابهایی همچون «سیذارتا»، «بازی مهره شیشه ای» و «گرگ بیابان»، نام «هسه» را به عنوان نویسندهای توانمند بر سر زبانها انداخت. اغلب آثار او، به گونهای در تضاد با رابطهی خودش با «ملی گرایی آلمانی» جلوه میکند و همچنین، به کاوش در فلسفههای هندی و چینی میپردازد. «هسه» به دلیل گرایش به مفهوم «درک خویشتن» و پرداختن به عرفانهای شرقی، در کانون توجه مخاطبین جوان در دهههای 1960 و 1970 قرار داشت.
برتولت برشت
«برشت» یکی از تأثیرگذارترین شاعران و نمایشنامه نویسان آلمانی در قرن بیستم به حساب میآید. او به همراه همسرش «هلن وایگل»، گروه تئاتر «برلینر آنسامبل» را بنیان نهاد و از طریق نمایشهای خود، چشم انداز هنر تئاتر در آلمان را دگرگون کرد. تفکرات «مارکسیستی» در جای جای مضامین و چارچوبهای زیبایی شناختیِ آثار او به چشم میخورد. برجستهترین آثار «برشت» شامل کتابهای «اپرای سه پولی»، «زندگی گالیله»، «ننه دلاور و فرزندان او»، «انسان نیکِ سِچوان»، «دایره گچی قفقازی» میشود. امروزه میتوان از خانهی سابق «برشت» در شهر برلین بازدید کرد؛ خانهای که همسر «برشت» پس از مرگ او در سال 1956، آن را به موزه تبدیل کرد.
گونتر گراس
«گراس»، تصویرگر و نویسندهای شناخته شده بود که جایزهی «نوبل ادبیات» را در سال 1999 از آن خود کرد. یکی از مضامین اصلی در آثار «گراس»، زندگی آلمانیها تحت سلطهی حکومت نازی بود. «گراس» همچنین به خاطر مشارکتهای کم نظیر خود در سبک «رئالیسم جادوییِ» اروپایی که در شاهکار او یعنی کتاب «طبل حلبی» نمودی آشکار دارد، مورد تحسین قرار گرفته است.
کتابهای «موش و گربه»، و «سالهای سگ»، «قرن من»، و «بر گام خرچنگ» از دیگر آثار برجستهی او به شمار میآید. ترکیبِ پیامهای سیاسی «گراس» با سبک نوشتار رویاگونهی این نویسنده، جایگاهی متمایز را در ادبیات آلمان به این نویسنده بخشیده است.
هانریش بُل
هاینریش تئودور بُل زادهٔ 21 دسامبر 1917 – درگذشتهٔ 16 ژوئیهٔ 1985) نویسندهٔ آلمانی و برندهٔ جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (بهخصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
بُل در سال 1947 اولین داستانهای خود را به چاپ رسانید و با چاپ داستان قطار به موقع رسید، در سال 1949، به شهرت رسید؛ و در سال 1951 با برنده شدن در جایزه ادبی گروه 47 برای داستان گوسفند سیاه موفق به دریافت اولین جایزه ادبی خود شد. در 1956 به ایرلند سفر کرد تا سال بعد کتاب یادداشتهای روزانه ایرلند را به چاپ برساند.
در 1971 ریاست انجمن قلم آلمان را به عهده گرفت. او همچنین تا سال 1974 ریاست انجمن بینالمللی قلم را پذیرفت. او در سال 1972 توانست به عنوان دومین آلمانی، بعد از توماس مان، جایزه ادبی نوبل را از آن خود کند.
هاینریش بل خروج خود و همسرش را از کلیسای کاتولیک، در سال 1976، اعلام کرد. او در 16 ژوئیه 1985 از دنیا رفت و در نزدیکی زادگاهش به خاک سپرده شد.
هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بیغلوغش است و قهرمانان داستانهای او درماندگان و شکستخوردگانند، اما بُل آنها را شکستخورده نمیداند و نشان میدهد که حرص به کسب مال و مقام، وقتی که انسان میتواند علیرغم دشواریها تا به آخر انسان باقی بماند، واقعاً در خور استهزاست؛ و هاینریش بُل کسی است که تا به آخر انسان باقی میماند
والتر بنیامین
«بنیامین»، منتقد اجتماعی، نویسنده و فیلسوفی تأثیرگذار بود. او اغلب به عنوان یک «اندیشمند التقاطی» شناخته میشد که تئوری «مارکسیسم» را با سایر مکاتب فکری از جمله عرفان یهودی و «رمانتیسیسم آلمانی» ترکیب میکرد. «بنیامین» پس از تحصیل در رشتهی فلسفه، آثار «شارل بودلر» را به آلمانی ترجمه کرد و به یکی از اعضای «مکتب فرانکفورت» تبدیل شد. او با چهرههایی همچون «برتولت برشت»، «هانا آرنت» و «هرمان هسه» دوست بود و با سایر اندیشمندان برجسته در آن زمان از جمله «تئودور آدورنو» رابطهای نزدیک داشت.
کتاب «پروژه پاساژها» که شاهکار «بنیامین» در نظر گرفته میشود، در سال 1927 متولد شد، اما هیچ وقت به پایان نرسید و در نهایت پس از مرگ او انتشار یافت. «بنیامین» به دلیل قدرت گرفتن نازیها در دههی 1930، برای نجات جانش از آلمان گریخت و به منظور اجتناب از دستگیر شدن توسط نیروی پلیس مخفی آلمان نازی، در سال 1940 دست به خودکشی زد. البته همچنان بحثهای زیادی در مورد علت مرگ این نویسنده مطرح میشود.
توماس مان
«توماس مان»، منتقد اجتماعی و نویسندهای برجسته بود که جایزهی «نوبل ادبیات» را در سال 1929 به دست آورد. او تفاسیر شگفت انگیزی را دربارهی ویژگیهای روانیِ هنرمندان و اندیشمندان ارائه میکرد و در آثارش، به شکل مکرر از «کنایه» و «نمادگرایی» بهره میبرد. «مان» یکی از اعضای گروه نویسندگانی بود که به شکل آشکار با رژیم نازی مخالفت میکردند. او در دوران سلطهی «رایش سوم»، به سوییس مهاجرت کرد. برادر او یعنی «هاینریش مان» نیز از نویسندگان رادیکالِ شناخته شده در ادبیات آلمان به شمار میآید. کتابهایی همچون «کوه جادو»، «مرگ در ونیز» و «بودنبروک ها» از جمله برترین آثار او قلمداد میشود.
هرتا مولر
هرتا مولر (زاده 17 اوت 1953) نویسنده، شاعر و مقالهنویس رومانیاییتبار آلمانی است که سال 2009 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. مولر سال 1953 در یک روستای آلمانیزبان در غرب رومانی به دنیا آمد و خانوادهاش جزو اقلیت آلمانی کشور رومانی بود. مادرش پس از جنگ جهانی دوم توسط نیروهای نظامی شوروی به اردوگاه کار اجباری اعزام شد. پدربزرگش زمانی کشاورز و تاجر ثروتمندی بود که داراییاش به دست حکومت کمونیستی رومانی ضبط شد. پدرش نیز زمان جنگ جهانی دوم از اعضای گروه اس اس وافن بود و در دوره حکومت کمونیستها از طریق رانندگی کامیون امرار معاش میکرد.
مولر به دلیل عدم همکاری با پلیس مخفی حکومت نیکلای چائوشسکو در دهه 1970 شغل معلمی خود را از دست داد. سال 1976 او در یک کارخانه صنعتی کار مترجمی میکرد. اما به دلیل خودداری از همکاری با پلیس مخفی رژیم کمونیستی رومانی اخراج شد. اولین مجموعه داستان کوتاه او سال 1982 به زبان آلمانی منتشر شد که در رومانی سانسور شد.
اولین آثار مولر به صورت قاچاق به بیرون از رومانی برده میشد تا زمینه انتشار آنها فراهم شود. او سال 1987 به آلمان مهاجرت کرد. پیش از مهاجرت در دو رشته زبان آلمانی و ادبیات رومانیایی تحصیل کرده بود. مولر در آلمان به تدریس در دانشگاه پرداخت و از سال 1997 عضو آکادمی زبان آلمان شد.
مولر به دلیل عدم همکاری با سرویس امنیتی رومانی در زمان حکومت چائوشسکو بارها به مرگ تهدید شده بود. او بعد از دریافت جایزه نوبل ادبیات در شهر لایپزیگ در سخنانی گفت هنگام نوشتن اولین کتابهای خود مجبور بودهاست با ویراستار آلمانیاش در جنگلهای دورافتاده دیدار کند تا کسی نتواند گفتگوی آنها را بشنود.
مولر همچنین گفته بود «یکی از شیوههای سرکوب و ارعاب پلیس امنیتی رومانی این بود که مرا مجبور کنند تا مدرکی را امضا کنم که نشان میداد خبرچین و همکار دستگاه امنیتی کشور هستم.»