به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «قرار ساعت 22» شامل مجموعهای از داستانهای کوتاه کارآموزان داستان کوتاه داوود غفارزادگان در بنیاد شعر و ادبیات داستانی، به تازگی و با پایان یافتن این کارگاه منتشر شده است.
غفارزادگان در این زمینه به خبرنگار مهر گفت: این کارگاه با تمامی کارگاههای ادبی پیش از خود تفاوتی اساسی داشت و آن اینکه هنرجویان حاضر در آن از سراسر ایران انتخاب شده بودند و تعداد قابل توجهی از آنها نیز از داستاننویسان مناطق محروم به شمار میرفتند.
وی ادامه داد: اغلب این نویسندگان جوان مستعد بودند و به نوشتن علاقهمند. متوجه این مساله شده بودند که میتوانند داستانی برای گفتن داشته باشند و در این راه تلاش میکردند. این برای خود من بسیار عجیب بود اما خب گله هم دارم که وقتی از حاصل کارشان قرار بر انتشار کتاب گذاشته میشود چرا کتاب باید با چنین شکلی و با ویرایش بسیار بد و فاجعهبار منتشر شود. با این همه من اعتقاد دارم اتفاقی که در قالب این کارگاه افتاد برای فضای ادبی کشور ما یک رویداد بسیار مطلوب بود.
غفارزادگان تصریح کرد: وقتی از این جوانان به عنوان داستاننویسان خوب یاد میکنم نباید این شائبه ایجاد شود که آنها مانند نویسندگان حرفهای دست به قلم هستند. من از نظر اجرای ایده این حرف را میزنم و نه از منظر سایر موارد. نکته اصلی درباره این جوانان این بود که همگی ذهنهایی دست نخورده داشتند و مانند بیشتر آثار ادبی این روزهای کشور، داستانهای بینمک که اغلب دلنوشته است تا ادبیات را خلق نمیکردند. آنها صدای خودشان را در ادبیات پیدا کرده و فریاد میزدند که این اتفاق برای من بسیار جای خوشحالی داشت.
این نویسنده افزود: مسالهای که حالا پس از اتمام این کارگاه و انتشار کتاب خودش را بیشتر نشان داده لزوم برنامهریزی برای این جوانان است. واقعیت این است که آنها در زمینه پرورش استعدادشان به اصطلاح صاحبی ندارند. کار مداومی که مورد نیازشان است از آنها خواسته نمیشود چون مربی برای اینکار به صورت مستمر وجود ندارد. امکاناتی هم برای پرورش استعدادهای آنها دیده نشده و وجود ندارد. اینها نگرانکننده است. نمیشود با جوانی چند ماه کار کرد و استعداد ادبی او را کشف و پرورش داد و بعد به امان خدا رهایش کرد در جایی که نه از کتاب خبری هست و نه از کتابخانهای. من امیدوارم که فکری برای پیگیری رشد این استعدادهای جوان بشود.
وی ادامه داد: نویسنده انسانی است که میتواند استقلال فکری خود را حفظ کند و اسیر بابروزنویسی نشود. نویسندهای که خود را گرفتار باب روز نوشتن کند به باور من 50 درصد از نام خودش را به عنوان نویسنده با دست خودش بر باد داده است.
غفارزادگان ادامه داد: از صمیم دل متاسفم که بازار نشر و چاپ کتاب و نیز انتشار آثار در مجلا و حتی فضای وب در دست کسانی قرار گرفته که تنها بر مبنای پَسندِ روز کار میکنند. جوان مستعد شهرستانی در مواجهه با این افراد وقتی حس کند که صدایش در داستان نویسی به جرم باب روز نبودن، راهی به انتشار ندارد خودش نیز مایل به بابروزنویسی میشود.
این نویسنده در همین زمینه ادامه داد: بیشتر نشر ما در ایران تبدیل به یک بیزینس شده و کارها نیز اینگونه دیده و انتخاب میشوند. نویسندگان جوان در مواجهه با چنین فضایی لاجرم متمایل به آن شده و فضای فکری خود را به فراموش میسپارند. از سوی دیگر ما با این مساله نیز روبروییم که افرادی که امروزه در ادبیات دستی در انتشار اثر و یا نشر مطالب در جراید دارند، دیگر آدم ادبیات نیستند، همه تبدیل شدهاند به مشتی بازاری و کاسب که نویسنده جوان توان مقاومت در برابرشان را ندارد. برای همین است که داستاننویسان جوان که قبل از این میتوانستند در مطبوعات اثر خود را معرفی و بازخوردها به آن را دریافت کنند امروزه نه تنها مطبوعهای برای انتشار آثار خود نمییابند بلکه برای کتاب شدن آثارشان نیز مجبورند آنها از فضای اصیل ذهنیشان دور و به سمت پسند بازار سوق دهند.