ماهان شبکه ایرانیان

امام صادق علیه السّلام پایه گذار تمدن اصیل اسلامی

در دوران امام صادق (ع) پراکندگی و کشمکش های سیاسی میان امت اسلامی بسار گسترده شده بود؛ بزرگان به شدیدترین وجه به یکدیگر حمله می کردند و احتمال فروپاشی جامعه آن روز می رفت

امام صادق علیه السّلام پایه گذار تمدن اصیل اسلامی

مقدمه

در دوران امام صادق (ع) پراکندگی و کشمکش های سیاسی میان امت اسلامی بسار گسترده شده بود؛ بزرگان به شدیدترین وجه به یکدیگر حمله می کردند و احتمال فروپاشی جامعه آن روز می رفت. امام صادق(ع) در چنین برهه ای با اهتمام در پیشرفت علوم مختلف، زمینه را برای شکوفایی علم و پایه گذاری تمدن اسلامی فراهم کردند و باعث افتخار مکتب حیات بخش اسلام شدند و امت اسلامی را به رشد تمدنی و کمال علمی رساندند.

در دانشگاه تمدن ساز امام صادق (ع) افزون بر دانش هایی چون تفسیر علوم قرآن، حدیث، فقه اصول و معارف دینی، علوم مختلف دیگری چون ریاضی، طب، فیزیک، شیمی، ستاره شناسی، فلکیات، جانورشناسی و ده ها رشته دیگر که هریک منشأ و سرفصلی برای گسترش این علوم بودند، تدریس می شدند. گستردگی حوزه و دانشگاه امام صادق(ع) و تمدن سازی آن حقیقتی است که دوست و دشمن به آن معترفند و کسی را یارای انکار آن نیست.

تمدن اسلامی طبیعتاً از منبع آموزه های دینی گرفته شده و روح معارف اسلامی تولید کننده چنین تمدنی بوده است که محدودیت زمانی و مکانی خاصی ندارد. بنابراین اگر در برهه ای تمدن اسلامی محقق شده و حتی به اوج خود رسیده و در برهه ای نزول داشته، مربوط به عملکرد مسلمین و بی لیاقتی سران آن ملل بوده است.

الف. اعتراف به عظمت علمی

از ضروری ترین عوامل ایجاد یک تمدن قدرتمند و پویا، پایه های علمی قوی و محکم است. عظمت و قدرت علمی امام صادق (ع) مخالفان را نیز به اعتراف به عظمت و نقش ایشان در پیشرفت جامعه اسلامی و تمدن سازی اسلامی وا داشته است. اینک به نمونه هایی در این زمینه اشاره می شود:

1. منصور دوانیقی: او که دشمن سرسخت امام صادق(ع) بود، تحت تأثیر جایگاه علمی ایشان قرار داشت و می گفت: «به راستی جعفر بن محمد از کسانی بود که خدا درباره آنها می فرماید: «سپس این کتاب [آسمانی] را به گروهی از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم. او از کسانی بود که خدا او را برگزیده بود و از پیشتازان انجام خیرات بود.»[1]

2. مالک بن انس: پیشوای فرقه مالکی می گوید: «در علم و عبادت و پرهیزکاری برتر از جعفر بن محمد هیچ چشمی ندیده است.»[2]

5. ابو حاتم می گوید: «[جعفربن محمد] از نظر فقاهت و دانش و فضیلت از بزرگان اهل بیت(ع) بود.»[3]

6. ابو عبدالرحمان اسلمی می گوید: «[جعفربن محمد] بر تمامی نزدیکان خویش از اهل بیت(ع) برتری داشت و دارای علم فراوان، زهد کامل نسبت به دنیا و پرهیزگاری تمام از شهوات و تمایلات و ادب کامل در حکمت بود.»[4]

7. محمدبن طلحه شافعی درباره جایگاه علمی و عظمت امام صادق (ع) می گوید: «جعفربن محمد از بزرگان اهل بیت(ع) و رؤسای آنان بود. زیاد قرآن تلاوت و در معانی آن جستجو می کرد. گنج هایی از دریای قرآن را استخراج کرد و شگفتی ها و عجایب آن را به نمایش گذاشت... جماعتی از پیشوایان [مذاهب] و بزرگان از او حدیث نقل کرده و از محضر او استفاده برده و این استفاده علمی را شرافت و فضیلتی برای خود دانسته اند. مناقب و اوصاف او از شمارش بیرون است و فهم انسان بیدار بینا در آن حیران.»[5]

ب. اعتراف به وسعت علمی

تمدنی که می خواهد توسعه یابد و جهانی شود، نیازمند علم وسیع و جهانی است. حضرت صادق(ع) از این علم وسیع برخوردار بودند. در این بخش به کسانی که به وسعت علم آن حضرت که تأثیر تام در تمدن سازی اسلامی داشت، اعتراف کرده اند، اشاره می کنیم.

1. «ابوحنیفه»، به وسعت علمی امام صادق (ع) اقرار می کند و می گوید: «من دانشمندتر از جعفربن محمد ندیده ام. اگر آن دو سال نبود، نعمان (= ابوحنیفه) هلاک می شد.»[6] منظور از دو سال زمانی است که خدمت امام صادق(ع) می رسید و از ایشان دانش فرا می گرفت.

2. ابن حجر هیتمی می نویسد: «علوم گوناگونی از وی (جعفربن محمد) نقل و زبانزد مردم شده و آوازه آن در همه جا پخش شده است و بزرگ ترین پیشوایان [فقه و حدیث] مانند یحیی، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، سفیان، ابوحنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از ایشان [حدیث] نقل کرده اند.»[7] با جهانی شدن علوم دینی، زمینه تمدن اسلامی فراهم می شود.

3. جاحظ یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم می گوید: «علم و دانش جعفر بن محمد جهان را پر کرده است. شاگردی ابوحنیفه و سفیان ثوری که از شاگردان او هستند، در اثبات عظمت علمی او کافی است.»[8]

4. ابن صبّاغ مالکی می گوید: علوم فراوانی از او (جعفربن محمد) نقل شده؛ آوازه و شهرت وی به تمام شهرها رسیده و علما از هیچ یک از اهل بیت (ع) به اندازه او حدیث نقل نکرده اند.»[9]

ج .حرکت بر اساس مقتضیات زمان

برای پرورش درست انسان ها و تمدن سازی، بیش از هر چیزی باید با مقتضیات زمان آشنا بود و برنامه ریزی کرد. امام صادق (ع) به خوبی از این نکته آگاه بودند. شهید مطهری در این باره می نویسد: «آن هدفی که در دورة امام حسین(ع)، شمشیر انجام می داد، در دوره امام صادق(ع) درس، کتاب، بیان و قلم انجام می دهد. شرایط زمانی امام صادق(ع) با شرایط زمانی امام حسین(ع) دوتاست. در شرایط زمانی امام حسین(ع) فقط یک یزید قلدر در مقابل اسلام است. اسلام مسئله ای ندارد جز اینکه با این قلدر روبه روست، ولی در زمان امام صادق(ع) علاوه بر قلدرها که باید با آنها مبارزه کرد و مبارزه می کردند، مهم تر از مبارزه با قلدرها، مبارزه با گروه های فکری انحرافی است.[10] در آن جو، ملحدها، زندیق ها، ماتریالیست ها و مادیین به وجود آمدند، مکتب خودشان را تشکیل دادند و آزادانه به نشر عقاید خود پرداختند. مسیحی ها آزادانه حرفشان را می زدند، صائبی ها عقاید خود را می گفتند، زردشتی ها و یهودیان نیز هر کدام، افکار و عقاید خود را بازگو می کردند. حال در چنین زمانه ای، وظیفه چه ایجاب می کند؟ آیا امام صادق(ع) می تواند بگوید من همان راهی را می روم که جدم حسین بن علی(ع) رفت؟ نه اگر امام حسین(ع) در زمان امام صادق(ع) بود، همان را عملی می کرد، یعنی شیوه پرورش خود را نشر علم، بازگویی عقاید صحیح و پرورش شاگردان قرار می داد.»[11]

د. شاگردان و دانش آموختگان

مهم ترین ابزار هر تمدنی افراد ورزیده و دانشمندانی است که بر علوم مختلف مسلط باشند و دانشگاه وسیع امام صادق(ع) به خوبی چنین افرادی را تربیت کرد و تحویل جامعه آن روز داد. این امر مورد اتفاق علمای اسلام است.[12]

شاگردان محضر ایشان را چهار هزار نفر برشمرده اند. شیخ مفید می گوید: «اهل حدیث کسانی را که از امام صادق(ع) روایت نقل کرده اند، جمع آوری نموده اند و تعداد افراد ثقه [و مورد اطمینان] آنها به رغم اختلاف در نظریات و گفتار به چهار هزار نفر می رسند.»[13] شهید اول نیز تصریح کرده است که شاگردان معروف آن حضرت از اهل حجاز و شام و عراق به چهار هزار نفر می رسیدند.[14] یقیناً در هر گوشه جامعه اسلامی قدمی برای تمدن اسلامی برداشته می شد، نقش این شاگردان تعیین کننده بود.

نقش اصلی در ظهور هر تمدنی را افراد تربیت شده ایفا می کند. نامدارترین شاگردان آن حضرت در حوزه شیعی که برای چنین امری تربیت شدند عبارتند از: جمیل بن دراج، عبدالله بن مسکان، عبدالله بن بکیر، حماد بن عیسی، حماد بن عثمان، ابان بن عثمان، هشام بن الحکم، مفضل و... که این شاگردان طبق دستور حضرت کتب بسیاری را از خود آن حضرت نقل و یا خود تألیف کرده اند.

کتاب هایی که توسط شاگردان حضرت تألیف شده اند بسیارند و تعداد آنها چهارصد بلکه بیشتر نیز گفته شده است. نویسنده کتاب «سیر حدیث در اسلام»[15] 373 تن را با ذکر تألیف و نوشته آنان ذکر کرده که از میان آنان بیست نفر کسانی اند که بیش از یک تألیف دارند.[16] هریک از این کتاب ها گوشه ای از تمدنی اسلامی را ساخته اند.

برای تمدن سازی اسلامی نمی شود فقط به تربیت شیعیان اکتفا کرد، بلکه لازم است شاگردانی از هر گروه و فرقه جذب شوند. لذا عده ای از بزرگان و پیشوایان اهل سنت از محضر علمی حضرت صادق(ع) استفاده علمی بردند و حضرت بدون هیچ تعصبی با نگاهی وسیع به تمدن سازی اسلامی به تربیت آنها پرداختند، از جمله:

1. نعمان بن ثابت معروف به ابوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی ها.

2. مالک بن انس مدنی پیشوای فرقه مالکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت.

3. سفیان بن سعید بن مسروق ثوری کوفی.

4. سفیان بن عیینة بن ابی عمران الکوفی المکی.

5. یحیی بن سعید بن قیس الانصاری.

و ده ها نفر دیگر از بزرگان و سرشناسان اهل سنت... .[17]

ه. فرهنگ مکتوب

امام صادق(ع) طرفدار کتابت حدیث بودند. آن حضرت می فرمودند: «هر آنچه را که می دانی بنویس و آن را در بین برادرانت منتشر کن و موقعی که میمیری، کتاب هایت را برای فرزندانت به ارث بگذار.»[18] حضرت با تشویق شاگردان خویش به کتابت سبب شدند که چهارصد کتاب و رساله در دوره های درسی ایشان تألیف شوند. همچنین حضرت بر حفظ کتاب ها و راه اندازی کتابخانه ها، بسیار تأکید می فرمودند. همه اینها سبب شدند تا به وسیله ایشان که بزرگ ترین دانشگاه زمان خود را تأسیس کرده بودند، مهم ترین میراث فرهنگی و تمدنی در تاریخ اسلام محفوظ بماند و به دست آیندگان برسد.[19]

در همین زمینه می توان به حرکت پرشور قرن های دوم و سوم اسلامی اشاره کرد که به قول شهید مطهری تا قرن هفتم ادامه داشت. این دوران شکوهمند اسلامی که به «نهضت ترجمه» مشهور شد، چیزی نبود جز گردآوری آرای دانشمندان مختلف از اقصی نقاط جهان با فرهنگ ها و اعتقادات مختلف در کنار هم. به دنبال افزایش قلمرو و تقویت بنیه های علمی، پایه های رشد نهضت ترجمه نیز فراهم شد؛ به نحوی که دانشمندان سراسر جهان اسلام، اعم از علمای صابئی، نصرانی، یهودی، مسلمان و زرتشتی گرد هم آمدند و بعدها نظامیه بغداد را با هزاران جلد کتاب، مرکز دانش اندوزی خود قرار دادند.[20]

پی نوشت ها:

[1] تاریخ الیعقوبی، ج 3، ص 17.

[2] الامام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد، بیروت، دارالکتب العربی، دوم 1390، ج 1، ص 53؛ تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104؛ اعلام الهدایة، همان، ص 21.

[3] اعلام الهدایة، همان، ج 1، ص 22؛ الثقات، ج 6، ص 131.

[4] الامام الصادق و المذاهب الاربعة، همان، ج 1، ص 58؛ اعلام الهدایة، همان، ص 22.

[5] همان، ج 1، ص 23؛ مطالب السؤول، ج 2، ص 56.

[6] تذکرة الحفاظ، محمد شمس الدین ذهبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 166 و مناقب ابی حنیفه، ج 1، ص 172.

[7] ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، قاهره، مکتبة القاهره، دوم، 1385 ه. ق، ص 201.

[8] الامام الصادق و المذاهب الاربعه، همان، ج 1، ص 55.

[9] اعلام الهدایه، همان، ج 1، ص 24؛ الفصول المهمه، ابن صباغ المالکی، ص 222.

[10] مطهری، مرتضی (1367)، سیری در سیره ائمه اطهار(ع). قم: انتشارات صدرا، ص191-192.

[11] همان، ص 192.

[12] ر. ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 18؛ تاریخ التشریع الاسلامی، ص 166.

[13] شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی، ص 271.

[14] محمدبن مکی العاملی، ذکری الشیعه، قم، مکتبة بصیرتی، ص100.

[15] سیر حدیث در اسلام، سید احمد میرخانی، دوم، تهران، ص 204-109.

[16] همان، ص 206.

[17] اعلام الهدایه، همان، ج 1، ص 229.

[18] جعفریان، رسول (1369)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیهم السلام). تهران، ایران: سازمان تبلیغات اسلامی، ص357.

[19] حکیمی، همان، ص135.

[20] مطهری، مرتضی (1367)، سیری در سیره ائمه اطهار (ع). قم: انتشارات صدرا، ص191 -192.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان