کار با اهالی فن: هنر را بدون مرز و بی انتها که قلمداد کنیم، وصف ناپذیری و خیال انگیزی اش، ذهن هنرمند را مادام به چالش می کشد. اثر هنر مند (که معرف دنیای کار اوست)، سعی بر رساندن مفهومِ دقیقِ ذهن هنرمند به مخاطب نیست که اگر هم گوییم پیام اثر، باعث تفکر در زندگیِ روزمرگی مان است، گزاف نگفتیم.
هنر مجسمه سازی، که همانندِ ...، تبلوری از فکر و خلاقیت است؛ اگرچه امروزه با تکنولوژی بیشتر عجین شده است، اما این طریق باعث نگردیده که علاقه ی هنردوستان به عالم سنتی (کار دستِ هنرمند با مواد)، نادیده گرفته شود. چوب در عالم مجسمه سازی، از آن دسته از مواد است که ظاهری خشن اما درونی مهربان و لطیف را داراست که در بطن خودش، لایه های اسرار آمیزی را نهفته دارد . این هنرمند است که هربار با صیقل دادن چوب، دنیای جدیدی را همراه با نقش و رنگ های متفاوتی کشف می کند.
پیرامون این اندیشه به طورِ ملموس، سراغ هنرمندی، در همین نزدیکی ها (محله ی زرگنده ی تهران) رفتیم تا با دنیای شگفت انگیزِ مجسمه سازی با چوب، بیشتر آشنا شویم.
خانم دستاران، خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید ...قبل از هرچیز، می خواهم توضیحی در مورد خودتان و اینکه چطور وارد دنیای مجسمه سازی شدید، بدهید.
خواهش می کنم. متولد سال 6213 هستم. رشته ی دوره ی دبیرستان ام، ریاضی فیزیک بود. به رشته ی ریاضی علاقه مند بودم و هستم اما هنر را هم به طور فطری دوست داشتم و در این مدت نقاشی و طراحی می کردم که در آن دوران، ذهنم هیچ وقت به سمت مجسمه سازی و ... نبود. کنکور مربوط به ریاضی را دادم و نرم افزار کامپیوتر قبول شدم؛ بعد از ازدواج و تعامل با همسرم، که گرافیک خوانده بودند، تصمیم گرفتم که هنر را به طور آکادمیک بخوانم چراکه هنر و زندگی برخاسته از تفکرات و روحیه ی هنری، برای هردوی ما جایگاه والایی دارد؛ بنابراین به مدت 1 سال تلاش و وقت زیادی صرف کردم تا کنکور هنر شرکت کنم. با رتبه ی 73 می توانستم هر رشته ای از هنر را انتخاب کنم، به معماری داخلی هم علاقه داشتم اما در نهایت بعد از تحقیق، رشته ی صنایع دستی دانشگاه هنر تهران را انتخاب کردم. رشته ی صنایع دستی 6 گرایش (چوب،سفال-سرامیک، شیشه و...) دارد که باید گذرانده تا در نهایت گرایش اصلی انتخاب شود.
که در نهایت چوب گزینه ی نهایی برای گرایش اصلی تان شد...
بله - در حین گذراندن گرایش های عمومی متوجه شدم که علاقه ی خاصی به چوب به خصوص مجسمه و حجم دارم؛ بنابراین گرایش تخصصی چوب و مجسمه سازی را انتخاب کردم. همیشه دید مردم، به چوب دیدی واحد است به عنوان مثال در مورد تنوع درختان، شاید آنچه به چشم آید یک پوسته ی کلفت، نازک، تیره یا روشن باشد؛ اما وقتی هنرمند با چوب ارتباط می گیرد دنیای پر رمز و رازی را استخراج می کند که بازتاب اش بعد از این ارتباط عمیق او با چوب و هنگام خلق اثر مشخص می شود که تا قبل از آن برای کسی این بُعد ملموس نبوده. وقتی من کُنده را برمی دارم تا رویش کار کنم فقط یه تم رنگی مات و زمخت هست که دیده می شود و به مرور با ابزارهای موجود، فرم به وجود می آید.
شما دقیقاً از چه سالی به طور حرفه ای و جدی کار را شروع کردید؟
در دانشگاه که سال 88 قبول شدم، مسئله برایم جدی تر و روشن تر شد و تقریباً از سال 90 فعالیت کارگاه و سفارش و ... شروع شد. بواسطه تجهیز کارگاه و بازخوردها، هر روز کارها گسترش پیدا کرد که مقوله مجسمه سازی برایم مشخص تر شد و تا امروز که بدین صورت پیش می روم.
قبل از اینکه این کار را شروع کند شغل دیگه ای نداشتید؟
خیر
دنیای دارکوبی
چرا " دارکوب" را برای نام استودیو تان انتخاب کردید؟ برای من، صدای ضربه های پی در پی مغار با ریتم مختص ساخت هر اثر بر روی چوب، تداعی کننده ی صدای برخورد منقار پرنده ی دارکوب بر پوسته ی درختان بود، که من با روحیه و احساس برگرفته از هنر، آن را موسیقی و نوای خلق آثار خود، تصور می کنم.آثاری برگرفته از الهامات طبیعت و از ماده ای به نام چوب، از دل طبیعت... البته خالی از لطف نیست که بگویم طراحی لوگوی برند دارکوب، با توجه به تمی که در نظر داشتم و حرفD که به شکل پرنده ی دارکوب بوده، و بقیه ی حروف با ترکیب بندی مناسب، کل لوگو را شکل داده اند که همه ی اینها تاثیر بسیاری در قطعی شدن انتخاب من داشت .
یعنی تمام پرنده های آویزه تان، هرکدام از یک نوع چوبِ به خصوص بوده اند که در اثر سمباده و کار رگه ها و رنگ های مختلفی پیدا می کنن؟
دقیقاً –یکی از هدف هایی که پشت این کارم بود، شناساندن یکسری از تنوع درختان و گونه های آن ها و انواع چوب موجود در طبیعت بود که سعی داشتم تا ویژگی های فیزیکی آنها را به این واسطه اطلاع رسانی کنم. مخاطب های من بیشتر هنر دوست هستند و وقتی نسبت به چوب ها شناخت پیدا می کنند بازخوردهای خوبی دریافت می کنم که رنگ و رگه ی چوب درخت خرمالو این است، کرات آن است و ... مثلاً چوب مَمرِز که در معرق کاری و تولید ورق های نازک استفاده می شوند که به دلیل کرم خوردگی و آسیب پذیر بودنشان، مناسب مجسمه سازی نیستند، را من زیاد استفاده می کنم. خیلی زیباست، وقتی که بتوان، از این چوب حجمی ساخت. فکر میکنم 10 نوع از این چوب ها را در طیف کاری ام استفاده کردم که مخاطبان شناخت پیدا کردند و دوست دارند شخصی سازی کنند. به جایی رسید که تا امروز، آویز های من خیلی پرطرفدار شدند و واقعاً یادم نیست که چه تعداد، چه در ایران و چه در خارج از کشور ساخته ام.
تا بحال این اتفاق برای تان افتاده که مشتری هیچ اطلاعی از هنر مجسمه سازی خصوصاً کار با چوب، نداشته و ایده ای داده که شما بهش فکر کنید و توسعه اش بدید و در نهایت خروجی خوبی ازش بگیرید؟
بله این اتفاق زیاد افتاده... گاهی، افرادی که هنر دوست و مخاطب هستند ایده هایی خامی بیان می کنند و باعث ایجاد جرقه هایی در ذهن من می شود. به نظرم هنرمند می تواند ایده های خام مخاطب را با پتانسیل و دانش هنری که دارد در هم آمیزد و به قوام برساند.
من از نظر دوستان خیلی ایده گرفتم یعنی باعث می شد ذهنم به سمتی حرکت کند و کار نهایی را که می دیدم از ایده ی دوستمان خوشحال می شدم و خیلی جالب است که این همه آویزی که ساختم هیچ کدام از آنها شبیه به هم نشد، البته ویژگی کار دست همین است؛حس، چوب و ... متفاوت بود و جالب تر این بود که من هر دفعه که کار می کردم با همان حسی کار می کردم که بار اول هم شروع به کار کردن و ساختن کردم. خودم هم از این بابت خوشحالم.
خانم دستاران، متاسفانه در ایران اهمیت بخصوصی برای هنرمندان خصوصاً قشر جوان قائل نمی شوند، اگر بخوام دقیق تر بگم مثلاً وامی برای تجهیز کارگاه هنرمند با توجه به حیطه فعالیت اش تعیین کنند یا از طرفی درصد بالایی از طرف فروشگاه ها و گالری های مربوطه برای اثر در نظر گرفته می شود که قطعاً به نفع هنرمند نیست... میخوام از سختی کارتون و اینکه با چه میزان سرمایه ای شروع به کار کردید برامون بگید...
خب عدم حمایت که هست، اوایل، کارگاه تقریباً خالی بود و فقط چوب تهیه می کردم و اینجا قرار می دادم .
چون اوایل با ابزار های دستی مثل مُغارها و چوب ساب، کار می کردم هزینه شون خیلی زیاد نبودند، با یه هزینه جزیی توانستم تهیه شان کنم و دستی کار می کردم؛ برای خودم سخت بود، انرژی ام را می گرفت چون بعضی از چوب ها تراکم بالایی دارند و بسیار سفت هستند یا چوب ساب که روی چوب لیز می خورد. به مرور زمان، ابزار های برقی مثل فِرِز که مهم بود، را تهیه کردم و شرایط برایم امکان پذیر تر شد و تجهیزات کامل تر شدند. همیشه با یک وسواسی بخاطر کیفیت، ابزار را خریداری می کنم؛ چون ابزار های هنرمند تبدیل به دوست هنرمند می شوند و خب خیلی مهم است.
انتخاب بعضی از رشته ها ی هنر، برای خانم ها واقعا سخت است؛ اینکه برای تهیه چوب یا ابزار باید در محیط هایی قرار گرفت که واقعاً مناسب نیستند و باید با افرادی جهت رفع نیازتان صحبت کنید که هنر را نمیشناسند و نمی توانید به خوبی با آنها ارتباط برقرار کنید. اگر کمک همسرم نبود شاید واقعاً نمیتوانستم.
در کارگاه غیر از احجام یا پرنده، تیپ دیگری هم به سفارش مشتری کار کردید؟
بله - در ابتدا بیشتر تمرکز ذهنی ام برای رزومه و نمایشگاه بود که برنامه ریزی و در چند تم طراحی کردم . کارها، تم و کانسپت(مفهوم) مشخصی دارند، بعد از ساختن پیج خودم در اینستاگرام، آن هم بخاطر قرارگیری در حال و هوای کارگاه، بازخوردهای خوبی از مردم می گرفتم ؛ بنابراین کنار هدفم این تیپ کار ها به سفارش و استقبال شکل گرفت. طرح های زیادی دارم اما زمانی ندارم و تقریباً 2 سال هست که روی آویز های پرنده های مینیمال وودی که پرطرفدار هستند کار میکنم و تمومی ندارند. حجم و مجسمه های بزرگ، بیشتر برای برنامه ی نمایشگاهیم در نظر دارم چون هنر دوستان و مخاطب ها تا یه حدی می توانند هزینه کنند و براشون قابل قبول است و ما هم در این حد داریم با کیفیت و حس خوب جلو میریم.
درباره ی آویز پرنده های مینیمال وودی که خیلی پرطرفدار هستند، می خواهیم صحبت کنیم. این شیشه ی کوچکی که با گیاه قرار گرفته، این را برای بهتر حس کردن طبیعت قرار دادید؟ و چرا پرنده ؟علاقه ی خاصی داشتید؟
بله – از آنجایی که من کار زیاد می بینم و اعتقادم این است که هنرمند گاهی باید همه چیز را کنار بگذارد و همه چیز را خوب ببیند. زمانی بود که در سطحِ متوسطی طراحی میکردم و گاهی حجم را به درستی درک نمی کردم، این شد که مدتی فقط خوب دیدم و بعد طراحی کردم و متوجه شدم چقدر در طراحی من تاثیر گذار بوده.
معتقدم وقتی، متریال ها (مصالح) کنار هم قرار می گیرند، می توانند بهتر حق مطلب را ادا کنند مثلا ترکیب چوب با شیشه، فلز و ...
و این ها یادآور این باشند که روی شاخه ی درخت قرار گرفتند...
بله- از آنجایی که ما در محیط هایی مثل فضای نمایشگاهی یا اینستالیشن ها(چیدمان) کارهای معلق زیاد میبینیم ولی تو محیط زندگیمان به غیر از روشنایی لوستر، چیز خاصِ معلقی نداریم؛ و همینطور علاقه ی شخصی من به شاخه ی درخت باعث شد تا حالت معلق بودن را با نخ های نامرئی درآوردم، گلدان شیشه ای کنار پرنده ها و پرنده حس طبیعت و سرزندگی به محیط، می دهند.
چرا فرم پرنده ها مینیمال (ساده و بی پیرایه) هستند؟
ما در دنیایی زندگی می کنیم که پر از هیاهو و شلوغی است و همه با سرسام و... مواجه هستند. من فکر میکنم اگر دکوراسیون خانه به سمت مینیمال رود خیلی به آرامش کمک میکند. پرنده ها را من طراحی می کنم و آرشیو مفصلی از آلترناتیو های(متناوب-در بحث طراحی به گزینه های انتخابی به جهت توسعه دادن، گفته می شود) پرنده دارم؛ از حالت رئال شروع می کنم تا در نهایت به مینیمال برسم. مثلا تنبورک را ازپرنده های دُم جنبونک (اصطلاح عامیانه) گرفتم وساده کردم که شبیه تنبورم شد. دو اسم ِ دُم جُنبونَک و تَنبور را با هم ادغام و تَنبورک را انتخاب کردیم که روی شاخه و پایه طراحی شد و مورد استقبال قرار گرفت. وودی ها(Woodi) هم، بحث گلدان آویزش در محیط و دکوراسیون داخلی مورد توجه قرار گرفت.
در ذهن هر هنرمندی، حضور پیشکسوت یا اسطوره، به همراه آثار شان نقش بسته و ممکنه فرد از آن اسطوره الهام بگیره یا سابقه ی ذهنی که از هنرش داشته روی کار فرد تاثیر بذاره.. در کار شما چنین شخصی بوده ؟
قطعا در آرشیو ذهنیم خیلی از کارهای هنرمندان ثبت و ضبط شده یعنی هست و هر از گاهی با مایه ی ذهنی خودم آمیخته و استفاده می کنم. کار زیاد میبینم و کارهای هنرمندان خارجی و فرم هایشان را دوست دارم وایده می گیرم .
ممکنه نام ببرید.
کارهای چاد آوالت ( Chad Awalt) و رِکس هومان (Rex Homan) ؛ را خوب میبینم و توی ذهنم هست ولی همیشه از اینکه کارهایم امضای دیگران را داشته باشد دوری می کنم؛ زمان خیلی کم است که فرد بخواهد با امضای نفر دیگری جلو بیاید و بعد خودش را برند کند و امضای کاریش را داشته باشد. چیزهایی که لازم بوده در ذهنم دارم و با شیوه و امضا ی خودم دست به کار می شوم تا از زمانی که مانده بتوانم کارهایم را برند کنم.
میخوام از حستون نسبت به ویژگی کارتون که فکر می کنید متمایز از سایر کارهای مربوط به این فعالیت هست بدونم. اگر بخوام دقیق تر بگم منظورم برتر یا بدتر بودنه نیست، بیشتر اون امضای پشت کاره. شما برای کارتون مثل هر هنرمند دیگری بسیار ارزش قائل هستید. دقیقاً چه ویژگی برجسته ای در کارتون می بینید؟
وسواس شاید درست نباشد ولی همه ی جوانب کار را با حس خوبی انجام میدهم و زمانی شده که باید کار را تحویل می دادم ولی راضی نبوده و تحویل ندادم و در مدت زمان کم ، انرژی گذاشتم و کاری کردم که توانسته قبلی را جبران کند. کار من، باید حسش خوب باشد و ارتباط برقرار کند. درمورد وودی ها می گم که زیاد استقبال شد،حس کردم اینها باید با مخاطب ارتباط برقرار میکنه و گاهی در نگاه اول این مخاطب بود که با پرنده ها ارتباط برقرار می کرد. این ارتباط و حس و کیفیت طوری است که قطع نمیشود. در حین ساخت وودی، خیلی ها گفتند چشم کار نکنم من دوست داشتم پرنده های من این ویژگی( چشم ) را داشته باشند و آن چشم کمک در ارتباط برقرار کردن، می کرد. وقتی چشم را قرار نداده بودم، فرم اش خوب شده بود ، ولی به محض اینکه چشم را قرار دادم انگار روی گیره من را نگاه میکرد. نباید به حس کار لطمه ای وارد شود و فکر میکنم این ویژگی مجموعه ای همه ی این عوامل باشه.
کدام قسمت از کار بیشتر اهمیت دارد ؟
تمام مراحل کار حساسیت و اهمیت خود را دارند که از تجسم و طراحی تا خلق فرم به لحاظ تکنیکی، حسی و حتی مرحله ای مثل سمباده که شاید به نظر نیاید. اما مرحله ی سمباده و صیقل خیلی مهم است؛ این که سمباده با تمرکزی زده شود ، تمام برجستگی- فرورفتگی و خط وخش ها زیر دست، احساس می شود و کلی رنگ و رگه بیرون می زند که تا قبل از آن دیده نمی شده و در نهایت باعث روح گرفتن فرم حاصل، می شود.
شاید برای مخاطبان عزیز، این سوال مطرح شه که انتخاب این آویز ها برای کدام قسمت از فضای خانه، محل کار و ... بهتره! پیشنهاد یا تجربه ای برای قرارگیری این آویز به عنوان جزیی از دکوراسیون دارید؟
خیلی به طراحی فضا بستگی دارد. ارتفاع نخ آویز را به انتخاب دوستان گذاشتم تا متناسب با فضای دلخواه، استفاده کنند. به نظرم در پذیرایی و نشیمن خیلی حس به فضا میدهند. تراس پر از گل هم خیلی مناسب است. مثلا مشتری در گلخانه، روی تنه ی درختِ باغ خانه اش یا روی کانتر آشپزخانه استفاده کرده است.
من خود به شخصه، دوست دارم که در ارتباط با کاری که به عنوان مخاطب به آن، رجوع می کنم، اطلاعات درستی در اختیارم قرار گیرد و این روحیه و اخلاق باعث شده که خود در قبال دیگران نیز چنین باشم ، برای این منظور من حتی در مورد نصب این آویز ها هم همراه کار، میخ های دوپایه برایشان قرار دادم تا وقتی کار بدستشان رسید براحتی نصب کنند، کار را ببینند و ابهامی برایش باقی نماند.
برای فعالیت تان قبلاً یا در حال حاضر تبلیغی جز صفحه ی اینستاگرامتان داشتید یا دارید؟
خیر - از طریق دوستان، آشایان و بیشتر صفحه ی اینستاگرامم می باشد . در واقع هنوز، فرصت و مجالی پیش نیامده تا با تمرکز کافی به این امر بپردازم، گرچه به شخصه معتقدم که قطعاً تبلیغات، در هر کاری ، نقش بسزایی دارد.
از طرفی به نظرم، وقتی علاقه به کار داشته باشیم ، کار را مهم بدانیم و نتیجه خوب باشد خودش نوعی تبلیغ است و باید به طور مدام باشد و قطع نشود.
به غیر از مشتری های ایرانی ساکن کانادا، استرالیا و آمریکا، گالری در کانادا هست که دوست داشتند کارهای استودیو را داشته باشند.
یعنی مشتریِ ایرانی ساکن کانادا باعث این ارتباط شد؟
بله – این گالری به فعالیت ها خیلی اهمیت دادند و دیالوگ هایی که برقرار شد و بیان احساساتشون که مثال زدنی نبود باعث ایجاد همکاری استودیو با کانادا شد.
خواننده های این گفتگو، کارهای شما را از چه منابعی می توانند تهیه کنند؟
گالری هایی بودند که پیشنهاد هایی دادند؛ اما از آنجایی که به نفع استودیو نبوده، همینطور زمان بر بودن کارهایم ،رد شدند. مثلاً کارهای سفال شاید راحت تر ساخته و به صورت سری تولید شود. گالری های حنایِ ایرانیان در پاساژ محسنی و طاقچه (پشت تئاتر شهر) تنها نمایندگان کارهای استودیو دارکوب هستند. عمدتاً من به صورت مستقیم با مشتری کار میکنم ،تمام کارهایم را در قالب فایل اطلاعات اماده کردم که خیلی کامل هست و تمام مشخصات کار رو لحاظ کردم، فایل را در اختیارشان میگذارم. وقتی مستقیم با مشتری طرف هستم، تاریخی مشخص می شود و خیلی راحت به نتیجه ای می رسیم.
قیمت همین آویز های مینیمال وودی، بر اساس تعداد پرنده و ابعادشان در نظر گرفته شده؟
بله- پرنده ها در دو سایز کوچک و بزرگ ساخته می شوند، جنس چوب در قیمت را زیاد دخیل نکردم و ملاحظه ی مشتری را داشتم چون برای مشتری ملموس نبوده که کارکردن با بعضی از چوب ها واقعا سخت است و انرژی را می گیرد. قیمت بر اساس تعداد و ابعادشون متفاوت است که لحاظ می شوند.
چه اهدافی را برای آینده ی فعالیت استودیو دارکوب در نظر گرفتید؟
بعد از دریافت بازخورد این گالری در کانادا، به فعالیت خارج از ایران مثل نمایشگاه فکر می کنم، اما فرصت نکردم برایش زمان بگذارم ولی حتماً در برنامم هست و چیزی که در حال زمان گذاشتن برایش هستم، سمپوزیم های مجسمه سازی و بی ینال ها (دو سالانه)هستند و با کسانی که پیشکسوت هستند صحبت کردم و حتماً در برنامه های آینده، به عملی کردن این فکر می پردازم.
- به طور خلاصه و جزیی، بی ینال (Biennale) یک لغت غیر ایرانی است که به معنای دوسالانه می باشد یعنی جشنواره یا نمایشگاهی که هر دوسال یک بار در یکی از زمینه های هنری برگزار می شود. این نمایشگاه ها به نام شهرِ محلِ برگزاری اش شناخته می شود.ناگفته نماند، بی ینال ونیز، اولین بی ینال هنری دنیاست که هنوز هم یکی از مهم ترین و معتبر ترین نمایشگاه های جهانی است.
مجددا سپاسگزاریم از وقتی که در اختیارمان قرار دادید.
ممنون از شما.
اگر شما هم کسی را می شناسید که هنر او باید به همگام شناسانده شود تا با خلاقیت هنر ایرانی بیشتر آشنا شویم، به تلگرام چیدانه 09388547140 پیغام دهید تا برای خلاقیت در خانه بتوانید از هنر او نیز استفاده کنیم.
نویسنده: مرجان نراقی ؛ عکاس: شیما خراسانی ؛ تحریریه چیدانه