مقدمه
از جمله وظایف مهم حاکمان اسلامی، مبارزه با اشرافیت است. اشرافی گری، آثار منفی فراوانی بر سبک زندگی دینی در ابعاد فردی و اجتماعی گذاشته و مانعی برای پذیرش تعالیم الهی و تحقق عدالت اجتماعی است. اشرافی گری، حکایت از روحیۀ برتری جویی فرد نسبت به دیگران دارد. در این حالت، فرد از امکان پیش آمده به نفع خود بهره برداری می کند و چه بسا حقوق دیگران را نادیده می گیرد. بر این اساس، ضرورت الگو پذیری از سیرۀ امام علی علیه السلام در مقابله با اشرافی گری وآفت های آن و نیز توصیه های آن حضرت برای ترسیم جامعه مطلوب اسلامی، بهتر شناخته می شود. با توجه به اهمیت این بحث در حکومت اسلامی و مشکلات ناشی از آن در جوامع بشری، شناخت دقیق این مسأله می تواند از جهات مختلفی حائز اهمیت باشد؛ چراکه نداشتن روحیه اشرافی گری یکی از زمینه های عدالت خواهی است. بر این اساس، به نظر می رسد کلام نورانی حضرت علیه السلام در نامه ای که به عثمان بن حنیف انصاری نگاشته اند و در نهج البلاغه شریف رضی به عنوان نامه شماره 45 منتشر شده است، الگوی اخلاقی- اجتماعی مناسبی در مواجهه با اشرافی گری باشد.
به همین منظور، در این مقاله تلاش شده با استفاده از روش تحلیل محتوا به مثابه یک روش تحقیق میان رشته ای و متن محور، این نامۀ تاریخی مورد بررسی دقیق و تحلیل قرار گرفته و مهم ترین مقوله های مطرح شده در آن، کشف و تبیین شود تا بدین ترتیب، امکان ارائه الگوی مناسب و نظام مند از کلام حضرت علی علیه السلام برای ترسیم جامعه مطلوب فراهم آید.
1. جایگاه و اهمیت نامه امام علی علیه السلام به عثمان بن حنیف
نامۀ امام علی علیه السلام به عثمان بن حنیف انصاری از نامه های مهم و برجستۀ امام علی علیه السلام به کارگزارانش است که درس های فراوانی به همه جویندگان راه حق و به ویژه به مسئولان جامعۀ اسلامی می دهد. این نامه که در اوایل حکومت امام علیه السلام از مدینه به کارگزارانش در بصره نوشته شده از چند وجه حائز اهمیت است:
1. این نامه بیانگر نوع حکمرانی امیر مؤمنان علی علیه السلام است. در حکومت علوی، مردمان در نظارت بر حکومت و نقد آن و اعتراض بدان آزاد بودند و امام علیه السلام مکرّر آنان را بدین حق شان آگاه می کرد و از ایشان می خواست که چنین کنند.
2. در همه تاریخ بشر و عمر حکومت هایی که سر برآورده و از میان رفته اند، دشوار ترین پدیده، جمع شدن اخلاق و سیاست و زمامداری بوده است. امیر مؤمنان علی علیه السلام چونان پیامبر اکرم؛ اخلاق را مقدّم بر همه چیز و حاکم بر همه امور می دانست و در مقام عمل، در جایگاه سیاست و حکومت، اخلاق را بر آن حاکم ساخته و این دو امر سخت جمع شدنی را، جمع کرده و در عمل به تمام معنا نشان داده است.
3. حکومت داری امام علی علیه السلام مبتنی بر مبانی، اصول، روش ها و سیاست ها و اخلاقی است که آن را می توان در مجموعه آموزه ها و رفتار شناسی حکومتی آن حضرت یافت (دلشاد تهرانی، 1396، صص 11-12).
این نامه، به طور کامل در منبعی پیش از تألیف نهج البلاغه یافت نشده است، ولی قسمت هایی از آن در چند منبع پیش و پس از تألیف نهج البلاغه وجود دارد که با توجه به برخی اختلاف ها در متن و نیز آوردن آن، خطاب به سهل بن حنیف انصاری، برادر عثمان بن حنیف؛ آن را از نهج البلاغه نگرفته اند. کسانی که قسمتی از این نامه را نقل کرده اند عبارت اند از: ابن بابویه در کتاب الامالی (ابن بابویه، 1400ق، ص 415، مجلس77)، شعرانی در کتاب عیون المعجزات (شعرانی، بی تا، ص 13)، ابن فتّال نیشابوری در کتاب روضة الواعظین (نیشابوری، 1406ق، ص 142)، طبری آملی در کتاب بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (طبری آملی، 1383، ص 294)، ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل أبی طالب (ابن شهر آشوب، 1405 ق، ج2، ص 101)، ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید، 1378ق، ج16، صص 204-295)، انصاری تلمسانی (معروف به برّی) در الجوهرة فی نسب الامام علی و آله علیه السلام، (انصاری تلمسانی، 1402ق، ص 81-83)، باعونی دمشقی در جواهر المطالب فی مناقب الامام علی بن أبی طالب علیه السلام (باعونی دمشقی، 1416ق، ج1، صص 312-314)، راوندی در الخرائج و الجرائح (راوندی، 1382، ج2، ص 542)، زمخشری در ربیع الأبرار و نصوص الأخیار (زمخشری، 1412ق، ج3، صص 241-242)، عاصمی در العسل المصفی من تهذیب زین الفتی فی شرح سورة هل أتی (عاصمی، 1418ق، ج1، صص 205-210)، دیلمی در ارشاد القلوب (دیلمی، 1392، ج2، صص 17-18) و در نهایت، مجلسی در بحار الأنوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار علیه السلام (مجلسی، 1403ق، ج40، ص 318؛ مجلسی، 1403ق، ج41، ص 68).
2. تحلیل محتوای نامه امام علی علیه السلام به عثمان بن حنیف
تکنیک استفاده شده در این مقاله برای تحلیل محتوای نامۀ 45 نهج البلاغه، تکنیک تحلیل محتوای مقوله ای و بر اساس واحد جملات و به صورت کمّی و کیفی بوده و مضامین، مفاهیم و جهت گیری عبارات بر این اساس استخراج و در جدول تحلیل محتوا تنظیم گردیده است. به عبارت دیگر، ابتدا با نگاه به عبارات تقطیع شده متن، مفاهیم تشکیل دهندۀ مضامین و و نقاط تمرکز آن استخراج شده که بیانگر فضای حاکم برآن جمله است. در مرحلۀ دوم، با درج عبارت های نامه در جداول تحلیل محتوا، به استخراج جهت گیری ها و نقاط تمرکز هر کدام از جملات تقطیع شده پرداخته شده است. گفتنی است محور تحلیل در این پژوهش، متن نامه 45 است که بر اساس نسخۀ تصحیح شدۀ صبحی صالح توسط مصطفی دلشاد تهرانی استخراج شده است. ایشان با توجه به این که نسخۀ مذکور و دیگر نسخه های چاپی دارای اغلاط و تصحیفاتی است، نسخه های خطی از قبیل: (نسخه ای به خط حسین بن حسن مؤدّب، موجود در کتابخانۀ آیة الله مرعشی نجفی؛ نسخۀ کتابخانه شخصی سیدعلی آتشی که فقیه سهل بن امیر رقاقی با خط حسن بن یعقوب بن احمد مقابله کرده است؛ نسخۀ کتابخانه آیةالله گلپایگانی که به صورت حروف چینی چاپ شده است) مبنای تصحیح این نسخه قرار داده است و در مواردی، متن چاپی صبحی صالح را اصلاح کرده است. همچنین به منظور ترجمه ی نامه، ترجمه سیدجعفر شهیدی و سیدمحمدمهدی جعفری به کار برده شده است.
این جدول، شامل ردیف، متن، مضمون اصلی، مضامین فرعی، جهت گیری و کُد گذاری است. شمارۀ ردیف، که نشانگر شمارۀ تقطیع جملات و همچنین مضمون اصلی است و در بخش کُدگذاری از حرف «A» به عنوان نماد سخنان امام علی علیه السلام استفاده شده است. به دلیل حجم زیاد جدول، فقط بخشی از آن در ذیل آورده شده است.
نمونه جدول تحلیل محتوای نامه 45 نهج البلاغه
تحلیل محتوای نامۀ 45 نهج البلاغه نشان می دهد که این متن تاریخی به موضوعات متعددی اشاره دارد، ولیکن تحلیل مقوله ای این موضوعات نشان می دهد که مجموعه این مضامین را می توان در دو مقوله کلی: «آسیب شناسی» و «ارائه راه کار» جهت مقابله با اشرافی گری و نیل به عدالت خواهی دسته بندی نمود. از آنجا که همیشه در پژوهش های مختلف به آسیب شناسی توجه شده ولیکن بخش بیان راه کارها کمتر مورد توجه واقع شده است، لذا در این مقاله صرفاً به بخش بیان راه کار ها توجه شده و تلاش می شود تا مجموعه راه کارهای تبیین شده در این نامه ارزشمند، به دقت تبیین و الگوسازی شود. تحلیل مقوله راه کار نشان می دهد که امام علی علیه السلام جهت مقابله با اشرافی گری و نیل به عدالت خواهی، چهار راه کار اساسی معرفی کرده اند:
3. راه کارهای مقابله با اشرافی گری در نامه امام علی علیه السلام
3-1. راه کار اول: پارسایی و تقوا
اولین و مهم ترین راه کار ارائه شده توسط حضرت علی علیه السلام در نامه خود به عثمان بن حنیف، توصیه به پارسایی و تقوا است؛ به گونه ای که این مضمون از بیشترین فراوانی در کل نامه برخوردار است. این مضمون در سه گام ذیل تبیین شده است:
3-1-1. گام اول: دعوت به ساده زیستی
اولین گام برای نیل به پارسایی و تقوا، رعایت ساده زیستی است. بی شک یکی از مهم ترین مصادیق اخلاق اسلامی در رهبران و مسئولان جامعه، ساده زیستی است؛ چرا که داشتن مسئولیت در جامعۀ اسلامی با داشتن زندگی مجلّل و اشراف گونه سازگاری ندارد. از این رو لازم است مسئولان محدودیت هایی را در زندگی قائل شوند. به همین دلیل وجود تقوا، روحیۀ ساده زیستی را در انسان تقویت می کند. در واقع، تقوا و ساده زیستی لازم و ملزوم یکدیگر هستند، از همین رو است که ساده زیستی از نشانه های تقوا محسوب می شود. پروا داری و تقوا، فرد را از ارتکاب به کار های حرام باز می دارد. از این رو حضرت تأکید ویژه ای بر موضوع تقوا دارد.
در اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام تقوا از شروط الزامی در زمام داری است؛ چرا که مدیر بی تقوا جامعه را به فساد می کشاند. تقوا سبب دوری از انحرافات وی از ارزش های اسلامی شده و در نتیجه، موجب برپایی عدالت ودر نتیجه سعادت مردم خواهد شد (احسانی، 1379، ص 4). امام ابتدا، عثمان بن حنیف را به دقت در رفتار خود توجه داده است. در ادامه به وی هشدار می دهد که دقت کافی در خورد و خوراکش، به خصوص در چنین مجالس اشرافی داشته باشد: «فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ...». واژه «تَقْضَمُهُ»، به معنای خوردن با اطراف دندان است و «مَقْضَم»، به خوراکی گویند که با اطراف دهان خورده شود (ابن فارس، 1389ق، ج5، ص 99) و حضرت به کنایه تعبیر به مقضم کرده است، تا آن غذا را ناچیز و اندک جلوه دهد و از این عبارت، فهمیده می شود که خودداری از این غذای مباح برای او بهتر از تناول آن است (بحرانی، 1362، ج5، ص 103). و «فَالْفِظْهُ»، به معنای بیرون انداختن چیزی است. به نظر می رسد مقصود امام علیه السلام ، بیان فلسفه منع از حضور در مجالس اشرافی است؛ چرا که نوعاً در زندگی های اشرافی، آمیختگی اموال حلال و حرام وجود دارد که ضروری است از آن اجتناب شود.
حضرت، علاوه بر دعوت به ساده زیست بودن و عدم شرکت در مهمانی شبهه ناک، به نوعی دعوت به تدبیر و کاردانی مسئولان کرده است؛ چرا که توجه آنان به پاک و حلال بودن خوراک، موضوع کم اهمیتی نیست. لذا امام علیه السلام در ادامه می فرمایند: «أَلَا وَ إِنَّکمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِک، وَ لَکنْ أَعِینُونِی بوَرَعٍ وَ اجتِهَادٍ [وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ]» و در کنار دعوت به ساده زیستی، به این امر مهم اشاره فرموده است که، کسی توانایی پارسایی و ساده زیستی در حدّ و اندازه ی ایشان را ندارد. در این میان از مسئولان در خواست دارد که در این زمینه کوشا باشند و در راه خدا، بر پایی عدالت و به طور کلی ارزش های دینی تلاش کنند و همراه و یاری دهنده ی رهبر خویش باشند؛ البته این سفارش امام در تمام نسخه های خطی موجود نهج البلاغه به صورت: «وَ لَکنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ» آمده است، ولی در برخی شرح های نهج البلاغه، از جمله: شرح قطب الدین کیذری بیهقی، و شرح ابن ابی الحدید معتزلی «وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ» نیز اضافه شده است (دلشاد تهرانی، 1396، صص 42-43).
حضرت علیه السلام در قسمت بعدی نامه با عبارت: «وَ إِنَّمَا هی نفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی...»، پارسایی و تقوا را عامل رسیدن به رستگاری و بهره مندی از سعادت دنیوی و اخروی معرفی می کند؛ چرا که ایشان با پروا داری و ریاضت نفس، تن به وسوسه های دنیوی نداده و خود را در بند قدرت طلبی نکشیده است. در نتیجه، علاوه بر داشتن زندگی بدون تنش و نجات از آن، روسفیدی و سعادت اخروی را برای خویش به ارمغان آورده است. «أرُوضهَا»، از ریشۀ «رَوْض» است که اصل آن به معنای رام کردن حیوان است. همچنین به معنای به کاربردن و واداشتن نفس در زحمت، برای اینکه رام و آرام شود (راغب اصفهانی، بی تا، ص 372).
«مزلق»، به معنای لغزشگاه است (راغب اصفهانی، بی تا، ص 382). می توان گفت، زندگی که بر مبنای پارسایی باشد، همانند سوار شدن بر مرکب رام و آرام و زیستن بر مدار نادرستی، سوار شدن بر مرکب چموشی است که سوارش را هرگز به مقصد نخواهد رساند. مقصدی که همان سرای آخرت است و هر کس در این دنیا بلغزد، سقوطش در وادی آخرت، حتمی است. هدف نهایی امام علیه السلام از ریاضت نفس به وسیله ی تقوا، امنیت در روز قیامت و نلغزیدن بر پرتگاه های دوزخ است. اشاره به این که این امنیت جز در سایۀ ریاضتِ نفس حاصل نخواهد شد و در روایات اسلامی آمده است که جهاد اکبر همین است؛ جهادی که از پیکار با دشمنان سر سخت و خطرناک نیز مشکل تر است (مکارم شیرازی، 1375-1390، ج10، ص 196؛ بحرانی، 1362، ج5، ص 109).
در جایی دیگر از نامه، حضرت به وظیفه سنگین ساده زیستی مسئولان و حاکمان و قناعت پیشگی آن ها اشاره می کند: «وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیتُ. ..»؛ حضرت علاوه بر شرح ساده زیستی خود، به نوعی در مقام پاسخ به یک شبهه بر می آید و در ادامه می فرماید: «وَلَکن هَیهَاتَ أَنْ یغْلِبَنِی...».
3-1-2. گام دوم: دعوت به خودسازی
گام دومی که حضرت علی علیه السلام برای نیل به پارسایی و تقوا تبیین می کنند، دعوت به خودسازی است. البته موضوع خودسازی از مباحث مهم و پر تکرار در سراسر نهج البلاغه است؛ چراکه آن حضرت تاکید ویژه ای بر تهذیب نفس و خودسازی به وسیله تقوا پیشگی دارند. در این نامه نیز سخن از ورزیده ساختن خود به وسیلۀ پرواداری است تا انسان بتواند در برابر وسوسه های دنیوی در امان باشد. به دیگر سخن، می توان اظهار داشت؛ خودسازی، کلید موفقیت و سعادت مندی در زندگی شخصی و اجتماعی است. ساده زیستن و قناعت پیشگی در این دنیا همه در گرو تربیت نفس به کمک تقوا است. در ادامه تمثیل گذشته، برداشتی که می توان در زمینه خودسازی از سخن حضرت داشت این است که، سختی ها می تواند بستر توان مندی انسان شود و استقامت در برابر آنها موجب فزونی قدرت و بروز کمال می شود. به طور کلی، خاصیت شرایط سخت و پُرچالش رهبران و مسئولان کشور را مقاوم بار می آورد.
حضرت در ابتدای سخن با رعایت ادب در پیشگاه خداوند متعال همه چیز را تابع ارادۀ خداوند می داند: «وَ ایمُ اللَّهِ یمِیناً أَسْتَثْنِی. ..» وسپس با به کارگیری فعلی مؤکّد «لَأَرُوضَنَّ»، بر خودسازی خود در قناعت پیشگی تاکید می نماید. سپس امام بیان می کند که به حدّی خود را تربیت نمودم و قناعت را پیشۀ خود ساختم که اگر گرده نانی بیابم به آن خشنود شوم و از نان خورش به نمک خرسند گردم. «تَهِشُّ مَعَهَا إِلَی الْقُرْصِ...». «تَهِشُّ» از ریشۀ «هَشَاشَة» و ماده «هشّ» به معنی خوشحالی (ابن منظور، 1408ق، ج6، ص 363). «مَأْدُوماً»، نان خورش (ابن منظور، 1408ق، ج12، ص 9). «مقْلَ» سیاهی و سفیدی چشم (ابن منظور، 1408ق، ج11، ص 627). «نَضَبَ» فرورفتن آب در زمین (ابن منظور، 1408ق، ج1، ص 762). و در این جا استعاره از خشک شدن اشک چشم است. «مَاءٍ مَعِینُ»، جاری شدن آب (ابن منظور، 1408ق، ج13، ص 411)، استعاره از جاری شدن اشک چشم است.
حاصل کلام اینکه، قناعت پیشگی از مهم ترین بستر های تربیت نفس است؛ چراکه این نفس است که بین قناعت پیشگی و اشرافیت طلبی دست به انتخاب می زند. خصلتِ قناعت پیشگی در امام علیه السلام موجب شده است که به ساده ترین و کم ترین خوراکی ها و... بسنده کند و مواهب دنیا در نظرش هیچ آید. از همین جهت است که حضرت قناعت را بهترین کمک برای خودسازی بیان کرده است: «أعون شی ء علی صلاح النّفس القناعة» (تمیمی آمدی، 1407ق، ج1، ص 204).
در ادامه حضرت از ریختن اشک خویش حکایت می کند: «وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِی کعَینِ مَاءٍ...»؛ ابن میثم در شرح خود آورده است: «امام علیه السلام کاسه چشم خویش را به چشمه آبی تشبیه می کند که آبش خشکیده است. وجه شبه آن است که اشک های چشم تمام شده و در اشتیاق به ملأ و همچنین از ترس محروم ماندن از اولیای خدا، می گرید و آن کس که در جایی غریب مانده و در موضع ترس و وحشت است، چگونه شوق دیدار وطن اصلی و نخستین جایی نباشد که با آنجا اُنس داشته است» (بحرانی، 1362، ج5، ص 116؛ مکارم شیرازی، 1375-1390، ج10، ص 231).
3-1-3. گام سوم: غلبه بر خواهش های نفسانی
سومین گامی که در بخش پارسایی و تقوا توسط حضرت علی علیه السلام بیان شده است، غلبه بر تمایلات و خواهش های نفسانی است که به تنهایی انسان را در معرض انواع وسوسه ها، آفت ها قرار می دهد. از این رو در آموزه های حضرت علی علیه السلام بسیار به این موضوع اشاره شده است. قدرت طلبی یکی از مصادیق تمایلات نفسانی است؛ مسئله ای است که در بین بسیاری از مسئولان حکومتی دیده می شود و نشان می دهد که قدرت زدگی تا چه حدّ می تواند مسیر زمامداران را تغییر دهد و این مسئله از پیروی انسان از وسوسه های دنیوی نشأت می گیرد. لذا ضرورت دارد که رهبران و مسئولان جامعۀ اسلامی- به عنوان رأس جوامع اسلامی که نگاه توده مردم به سوی آن ها است- در غلبه بر شهوت و هوای نفس خود پیشگام باشند. این که مسئولین یک جامعه، زیست اشرافی داشته باشند و در ناز و نعمت غوطه ور باشند، برای آن ها مشکل نیست و دسترسی آن ها به امکانات نسبت به عوام بیشتر است؛ ولیکن رهبری چون حضرت علی علیه السلام چنین اموری را حتی در مراتب پایین هم برای خویش نخواسته؛ چرا که تعهدی که رهبران و مسئولان یک امت به مردم دارند با زندگی تجملاتی و پیروی آن ها از هوای نفس شان سازگاری ندارد.
3-2. راه کار دوم: اقتداء به الگوهای صالح
دومین راه کار بیان شده برای مبارزه با اشرافی گری و نیل به عدالت خواهی در نامه امام علی علیه السلام به عثمان بن حنیف ذکر شده، مسئله اقتداء به الگوهای صالح است. آن حضرت علیه السلام این راهکار را در دو گام اساسی تبیین کرده اند:
3-2-1. گام اول: شناسایی الگو های صالح
گام اولی که حضرت علی علیه السلام برای راهکار دوم انتخاب کرده اند، تلاش برای معرفی و شناسایی الگوهای صالح است که می توان این اقدام امام را، روش «الگودهی» نیز تعبیر کرد؛ چراکه در آموزه ها و سیرۀ امام علی علیه السلام، روش های اعمال قدرت نرم، در دوگروه؛ روش های بیانی و رفتاری دیده می شود. روش الگودهی در ذیل روش های رفتاری است. لذا حضرت در نامۀ خود به آگاهی بخشی و راهنمایی عثمان بن حنیف به روش الگو دهی پرداخته است: «أَلَا وَ إِنَّ لِکلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً...». روش الگودهی، از روش های مفید تربیتی است. از آن جایی که انسان به طور فطری عاشق کمال است، لذا این امر؛ انسان را به الگوطلبی می کشاند. در این روش، آدمی به شبیه سازی می زند. هرچه نمونه ارائه شده از کمال بیش تر و جاذبه فراگیرتری بهره مند باشد، روش الگویی، روشی مطلوب تر و از کارایی بیش تر برخوردار خواهد بود (دلشاد تهرانی، 1394، ص 419).
همچنین روش حضرت علی علیه السلام در بر خورد با کارگزارانش به روش تذکر و توصیه است. ایشان از ابن حنیف می خواهد که از پیشوای خود الگوپذیری کند. به نظر می رسد امام به گونه ای این امر را به شکل یک زنجیره بیان می کنند، ایشان پیامبر اسلام؛ را الگوی خود ساخته بودند و سپس خود را الگوی کارگزاران معرفی می کند و در نهایت، از مسئولان حکومتی می خواهد که از آن جایی که توجه و نظر مردم به مسئولین است. لذا آن ها باید به گونه ای زندگی کنند که اسوه ای نیک برای مردم جامعۀ خویش باشند. امام علیه السلام در این قسمت از سخنان خود به توصیف سلوک بی همتای خویش به منظور الگو پذیری کارگزارانش پرداخته است: «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکمْ قَدِ اکتَفَی...».
زیستی که حضرت علی علیه السلام از زندگی خود ارائه می دهد، نمود تربیت نبوی است. امام علی علیه السلام در سراسر نهج البلاغه بار ها به بیان اتّحاد خودش و پیوند تنگاتنگش با رسول خدا؛ اشاره فرموده است: «وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ کالصِّنْوِ مِنَ الصِّنْوِ...». امام علی علیه السلام نسبت خود با پیامبر؛ را با تعبیر دوشاخه از یک درخت بیان می کند. «صنْو» را عرب برای دو نهال که از یک تنه ی درخت نخل برویند، به کار می برد (فراهیدی، 1414ق، ج2، ص 1015)؛ همان گونه که در قرآن هم به همین معنی آمده است: «وَفِی الْأَرْضِ قِطَعٌ متَجَاوِرَاتٌ وَجنَّاتٌ مِنْ أَعنَابٍ وَزَرْع وَنخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیرُ صِنْوَانٍ یسقَی بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَی بَعْضٍ فِی الْأُکلِ إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ» (الرعد، 4). هم چنین با تعبیر نسبت آرنج به بازو بیان کرده است. بنا براین از آن جایی که حضرت علی علیه السلام از کودکی در دامان رسول خدا؛ و تحت پشتیبانی و تربیت ایشان بوده است، زیست غیر اشرافی و به طور کلی راه و رسم زاهدانۀ امام علیه السلام مرهون الگوپذیری از شیوه ی پیامبر بوده است.
حضرت علی علیه السلام پس از بیان پیوند خویش با رسول اکرم؛، بیان می کند که مشی ایشان در ایستادگی در برابر ظلم، عدالت پیشگی و شجاعت همان راه و رسم پیامبر؛ است. بدون شک از وظایف و اوصاف مهم مسئولان، شجاعت آن ها در رابطه با عمل به وظایف دینی است: «وَ اللَّهِ لَوْ تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی...»، به دنبال مطالب گذشته حضرت علی علیه السلام بیان می کند که برخلاف تصور نادرست مردم (عدم توانایی ایشان به دلیل ساده زیستی)، الگوی ایشان پیامبر اکرم؛ بوده و حضرت علی علیه السلام همچون ایشان برای یاری مظلومان و مقابله با دشمنان توانایی خارق العاده ای دارند. حضرت علی علیه السلام به نوعی از کارگزاران می خواهد که همانند ایشان در برابر دشمنان و مبارزه با فساد هرگز احساس ترس و ضعف نکنند.
در ادامه ی از بیانات حضرت: «وَ سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهِّرَ...» این گونه برداشت می شود که امام علیه السلام در پایان عبارت از معاویه سخن به میان می آورد و لذا دلیل پیکار و ایستادگی ایشان، مبارزه با افراد ستم کار و باطلی همچون معاویه بوده است.
3-2-2. گام دوم: ضرورت پیروی از رهبران دینی
در گام دوم برای تبیین مسئله اقتداء به رهبران و الگوهای صالح، مسئله ضرورت پیروی از رهبران دینی است. مسئله ی امامت و رهبری و همچنین لزوم پیروی از آن ها از جمله مباحثی است که حضرت در ابعاد گوناگون بر آن تأکید نموده است: «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ...»؛ مردم را امیر و فرمانروایی باید؛، خواه نیکوکار و خواه بدکار، که مؤمن در سایه حکومت او به کار خود پردازد و کافر از زندگی خود تمتّع گیرد تا زمان هر یک به سرآید و حق بیت المال مسلمانان گِرد آورده شود و با دشمن پیکار کنند و راه ها امن گردد و حق ضعیف را از قوی بستانند و نیکوکار بیاساید و از شر بدکار آسوده ماند (نهج البلاغه، خطبه40، ص 148).
با نگاه اجمالی به این خطبه می توان گفت، حضرت نیاز مردم را به یک رهبر و حاکم انسانی و به طور کلی ضرورت وجود حکومت روشن می سازد و در جای دیگر به لزوم اطاعت از رهبر اشاره کرده است: «وَ الْأَمَانَةَ [الْإِمَامَةِ] نِظَاماً لِلْأُمَّةِ، وَ الطَّاعَةَ تَعْظِیماً لِلْإِمَامَةِ»؛ و امامت را برای نظام امت و اطاعت را برای بزرگداشت امام واجب کرده است (نهج البلاغه، کلمات قصار 252).
امام علیه السلام در بخشی از نامه 45 به لزوم وجود رهبر و ضرورت پیروی از وی اشاره کرده است.«أَلَا وَ إِنَّ لِکلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یقْتَدِی بِهِ وَ یسْتَضِی ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ»؛ حضرت در شروع سخن به منظور تنبه و آگاه سازی از حرف استفتاح استفاده کرده است. امام علیه السلام در این سخن رابطه ی امام و پیرو را بیان می کند؛ به گونه ای که هر مأمومی باید امامی داشته باشد که بتواند به او اقتدا کند و از وجود او در امور مختلف بهره مند گردد. به راستی که شیعه ی راستین کسی است که از امام زمان خود پیروی کند؛ چراکه وجود رهبر و راهنما سبب حرکت همگان بر یک خط و مشی می شود. از آنجا که کلام حضرت مورد توجه همگان به ویژه مسئولان حکومتی است، می توان دریافت که همه ی کارگزاران نیز باید در سیر و سلوک خود- چه در زندگی و چه در مقام یک مسئول (چه در زمان وجود رهبر معصوم علیه السلام و چه غیبت ایشان)- به رهبر خود اقتدا کنند و از وجود ایشان بهره ببرند و همان طور که پیش از این بیان شد، علاوه بر الگوپذیری از ایشان، پیرو حقیقی باشند تا به سعادت دنیوی و اخروی برسد.
3-3. راه کار سوم: وارستگی از دنیا
سومین راه کاری که در نامه امام علی علیه السلام به عثمان بن حنیف جهت مقابله با اشرافی گری و نیل به عدالت خواهی بیان شده، مسئله وارستگی از دنیاست. این راه کار نیز در دو گام تبیین شده است:
3-3-1. گام اول: پرهیز از دنیا طلبی
اولین گام برای وارستگی از دنیا، پرهیز از دنیاطلبی است. آنجا که امام از مرتبه ی پارسایی خود سخن می گوید، این گونه می توان برداشت کرد که ریشه ی اصلی این خصلت به وارستگی ایشان از دنیا باز می گردد؛ چراکه ایشان از مال دنیا به حداقل ها اکتفا نموده: «إِنَّ إِمَامَکمْ قَدِ اکتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بطِمْرَیهِ وَ منْ طعْمِهِ بِقُرْصَیهِ» و از کارگزاران خود می خواهد که با وارسته بودن از تعلقات دنیوی، روحیه ی ساده زیستی و پارسایی را در خود تقویت نمایند. وارستگی مسئولان از دنیا، ارتکاب به بسیاری از امور ناپسندی که در شأن یک انسان و به ویژه در مقام یک زمامدار (نیست) را از بین خواهد برد. اسراف، تبذیر (ریخت و پاش گری) و اتراف (غرق در لذایذ) از مواردی است که بسیاری از مسئولان به آن دچار می شوند، اما امیرالمؤمنین علیه السلام با وجود رهبربودنش در خوراک و لباس و... هرگز راه اسراف را پیش نگرفت و به زینت های دنیوی وابستگی نداشت. بی اعتنایی حضرت به زینت های دنیوی به گونه ای بوده است که در بند مال اندوزی: «مَا کنَزْتُ مِنْ دُنْیاکمْ تِبْراً» نبوده و هیچ گونه چنگ اندازی بر دنیا نداشته و برخلاف دنیاپرستانی که هیچ گاه به کم ترین چیزها قانع نبوده و حتی پوشیدن لباسی را بیش از چندبار را در شأن مقامی که در آن هستند نمی دانند، هرگز تن به زندگی تجملاتی نداده و دلبستگی به این دنیای فانی نداشته است؛ چراکه حرص و طمع در به دست آوردن این لذت ها سبب وابستگی به دنیای نکوهیده خواهد شد.
شایان توجه است که، اگر آدمی به ناکار آمدی مقام، ثروت و مانند آن در درون قبر و پس آن پی ببرد، به راستی هیچ وابستگی به دنیا پیدا نمی کند؛ چراکه در تاریکی و تنهاییِ قبر، هر گونه ارتباط با دنیا و امکانات فانی اش قطع خواهد شد: «تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِیبُ أَخْبَارُهَا». حضرت دنیا را به صورت موجودی باخِرَد وانمود کرده و او را به مانند خردمندان، مخاطب قرار داده، تا به خاطر شگفت آمیزی این خطاب، در دل ها بهتر جایگزین شود. آن گاه به کناره گیری از آن؛ همانند زنی که طلاق داده اند، امر فرموده است (بحرانی، 1362، ج5، ص 114).
امام علیه السلام به سرزنش دنیای نکوهیده می پردازد: «إِلَیک عَنِّی یا دُنْیا فَحَبْلُک. ...» شایان توجه است که، این دنیا به خودیِ خود، نکوهیده نیست، بلکه به واسطۀ رابطه ی پَستی که انسان با آن برقرار می کند، نکوهیده خوانده می شود. از این رو این رابطۀ پَست در میان برخی مسئولان بیشتر به چشم می خورد. بدون شک دنیایی که حضرت این گونه آن را مورد سرزنش قرار می دهد، همان دنیای نکوهیده است؛ دنیایی که سعادت اخروی را در پی ندارد و سبب می شود انسان در دام های آن فرو رفته و موجب عدم رسیدن انسان به کرامات انسانی خواهد شد. تاکید امام بر این امر می تواند از این جهت باشد که، دنیازدگی و دادن مهار خویش به دست دنیای نکوهیده، پایه و ریشۀ لغزش ها است؛ چراکه کارگزار و رهبری که جز همّ و غمّ دنیا و رسیدن به خواسته های دنیویِ خود دغدغه ای نداشته باشد، چگونه می تواند الگوی سایرین باشد و از همه مهم تر، موجب تحقق عدالت، یکسان سازی طبقات جامعه، تحقق وحدت امت اسلامی، تأمین رفاه مردم، دوری از تشریفات و خان سالاری و به طور کلی، آرمان های حکومت اسلامی باشند.
حضرت در ادامه، به بیان دو رویکرد نسبت به دنیای نکوهیده می پردازد: «هیهَاتَ منْ وَطِئَ دَحْضَک زَلِقَ...». «وَطْء»، به معنای زیر پاگذاشتن و قدم نهادن بر روی چیزی است (قرشی، 1382، ج2، ص 1144). «لُجَج»، به معنای آب بزرگ است (قرشی، 1382، ج2، ص 931). «ازْوَرَّ»، در معنای انحراف و میل به کار رفته است (قرشی، 1382، ج1، ص 505). «مُنَاخ»، به معنای محل خوابیدن شتر (قرشی، 1382، ج2، ص 1076).
نخستین رویکردی که حضرت به بیان آن می پردازد، رویکرد منفی است. انسانی که به دنیای نکوهیده دلبسته می شود؛ اگرچه از لذایذ مادی دنیا بهره می برد ولی در حقیقت، زمینه ی نابودی خود را ایجاد می کند و به جای جمع آوری توشه برای سرای آخرت، وقت خویش را صرف دستیابی به خواسته های نامشروع دنیوی خود کرده است و در نهایت، موجبات شقاوت خود را فراهم می آورد؛ چراکه دنیا زدگی هیچ سازگاری با سعادت اخروی ما ندارد. در مقابل رویکرد دنیازدگی به نگرش دنیارهیدگی انسان اشاره می کند. هر آن که از این دنیای فانی وارسته باشد و هیچ گونه تعلقی به آن نداشته باشد؛ اگرچه از همه ی امکانات مادی دنیا بهره مند نشود و با سختی و محدودیت زندگی کند، اما هرگز دست به هر کاری نخواهد زد و در نتیجه، قناعت را پیشه ی خود می سازد و در انتظار رسیدن به دنیای جاوید، همه ی سختی های موجود را تحمل می کند. چنین فردی، دنیا و اعمال انجام شده در آن را پلی برای آخرت می داند و زمان خود را صرف جمع آوری توشه برای آخرت می کند. حضرت خود همین گونه زیست و با وجود مشقّت ها هرگز تن به این دنیای فانی نداد و از آسیب های دنیا در امان ماند.
امام علی علیه السلام همیشه در مقابل دنیا؛ یعنی در مقابل اشیاء، یک حالت عصیان و تَمرُد و سرکشی دارد. این، همان زهد اسلامی و ترک دنیای اسلامی است؛ همان آزاد بودن و خود را نسبت به نعمت های دنیا نفروختن است ( مطهری، بی تا، ص 312).
3-3-2. گام دوم: زیست متعهدانه و انسانی مسئولان
دومین گام تبیین شده در نامه امام علی علیه السلام ذیل مضمون وارستگی از دنیا، توصیه به زیست متعهدانه و انسانی مسئولان در جامعه اسلامی است. حضرت علیه السلام در ادامه ی بیانات خویش وظیفه ی انسانی کارگزاران و تعهّد آن ها را به مردم یادآور شده که از جمله آنها؛ زیست متعهدانه و انسانی مسئولان و عدم توجه به القاب و عناوین است: «أَأَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ»؛ وظیفه ی کسی که در این جایگاه قرار می گیرد، فقط نشستن بر مسند حکومت و ادارۀ کشور نیست، بلکه چگونگی آن اهمیتی دارد. یک رهبر و یک مسئول به جای افتخار و تلاش برای بالابردن عناوین و مقامات حکومتی در هر جایگاهی که قرار دارد، باید دردمند و شریک سختی مردم جامعۀ خویش باشند؛ «لَا أُشارِکهُمْ فِی مَکارِههِ الدَّهْرِ أَوْ أَکونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیشِ». «جُشُوبَة»، به معنای غلیظ شدن طعام و یا بی خورش شدن آن است و در اینجا به معنای خشونت و سختی زندگی است (قرشی، 1382، ج1، ص 218).
از نظر معیار های اسلامی، انسان کسی است که علاوه بر این که درد خدا را داشته باشد، باید درد انسان های دیگر را هم داشته باشد. در مقام یک زمامدار، شخص نمی تواند هرگونه که خواست سلوک نماید. سلوک زمامداران در و راه و رسم آن ها در زندگی شخصی و اجتماعی از مباحث مهم حکومتی است (دلشاد تهرانی، 1395، ص 173). از نظر امام یک کارگزار حکومتی به دلیل الگوبودنش برای سایرین، نسبت به مردم تعهد دارد. می توان گفت؛ هدف حضرت از طرح این سخن، این است که یک شخص در جایگاه یک امیر، امام جمعه، نماینده، وزیر، رهبر و مانند آن، تفاوت زیادی با همگان دارند و لذا بسنده کردن آن ها به القاب و عناوین در شأن چنین افرادی با چنین وظایف مهمی نیست. چراکه مردم یک جامعه که در فقر دست و پا میزنند، اگر مسئولان شان به عنوان حامی و پیشوای آن ها هیچ گونه تعهدی به آن ها نداشته باشند و خود غرق در ثروت و مکنت باشند، علاوه بر اینکه تحمل فقر برای شان دشوار می شود، از این همه تبعیض و فاصلۀ طبقاتی که در جامعه حاکم است، رنج خواهند برد.
3-4. راهکار چهارم: معادباوری
چهارمین و آخرین راهکاری که حضرت علیه السلام در مقابله با اشرافیت بر روی آن تاکید ورزیده است، موضوع معادباوری و یاد مرگ می باشد. این مضمون کلی نیز ذیل سه گام در نامه امام علی علیه السلام تبیین شده است:
3-4-1. گام اول: مرگ اندیشی
اولین گام برای معادباوری، معاداندیشی یا مرگ اندیشی است. انسان های معادگرا، تمام اعمال دنیوی خود را زیر نظر دارند و تمام تلاش خود را می کنند که کاری برخلاف فرامین الهی انجام ندهند. در مقابل، کسانی که به یاد مرگ نیستند، انرژی و وقت خود را صرف دنیا و امور آن می کنند؛ در نتیجه، دنیا و آخرت خود را ویران می سازند: «وَ النفْسُ مظَانُّهَا فی غَدٍ جَدَثٌ...». حضرت به طور پیوسته توصیه به دنیارهیدگی می کند؛ سپس از حتمی بودن مرگ سخن به میان می آورد.
گویا هدف امام علیه السلام از این سخن آن است که، اگر افراد به ویژه مسئولان، با یاد مرگ زندگی کنند و به این واقعیت می رسد که آدمی چیزی از دنیا را با خود به گور نمی برد، هرگز به دنیا وابسته نمی گردد و در نهایت، علاوه بر تغییر رفتارشان در دنیا موجب نجات شان از عذاب آخرت و رسیدن به رستگاری خواهد شد. «مَظَانُّ» جمع «مَظِنَّة» و به معنای جایگاه شیء است، و هم چنین آن جا که یک شیء با آن انس دارد (ابن ابی الحدید، 1378ق، ج16، ص 208). در نتیجه، در رابطه با به کارگیری این واژه می توان گفت، انسان زمانی که در این دنیا زندگی می کند باید با جایگاه خودش الفت داشته باشد.
حضرت در ادامه به تاریکی، فشار و قطع ارتباط با دنیا سخن می گوید؛ چراکه یادآوری این نکته که در گور، همه چیز بریده می شود و تنها به سر خواهیم برد، این حقیقت را روشن می سازد که هر چه آدمی در این دنیا قدرت و مکنت کسب کند، در نهایت در حفره ای تنگ قرار خواهد گرفت که حتی اگر گورکن هم فراخش کند، باز هم بهره ی انسان، همان گور تاریک، تنهایی و خاک است. هم چنین حضرت علی علیه السلام ایمان به معاد را از ویژگی های مسئولان دینی می داند؛ چراکه این افراد از بیم روز بازگشت و حسابرسی دقیق الهی، معاد در عینیت زندگی شان است و علاوه بر انجام فرامین الهی وظایف خود را به عنوان کارگزار جامعه اسلامی به خوبی انجام می دهند و ایمان به معاد به عنوان یکی از زیر بنا های زندگی این افراد محسوب می شود: «فِی مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُیونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِم».
3-4-2. گام دوم: عبرت آموزی
دومین گام برای معادباوری، عبرت آموزی از تاریخ گذشتگان است. عبرت گیری از گذشته، از توصیه هایی است که حضرت تاکید زیادی بر آن دارد؛ چرا که سبب می شود انسان اعمال و رفتار خود را با گذشتگان مقایسه کند و این عمل تاثیر بسیاری بر اعمال او خواهد گذاشت. در سخنان حضرت آمده است که: «ألإعتبار یقود إلی الرّشد»؛ عبرت گرفتن انسان را به سوی راه درست می کشاند (تمیمی آمدی، 1407 ق، ص 60).
امام علی علیه السلام در نامه خود به عثمان بن حنیف نیز به شرح هلاکت اقوام پیشین و قدرت مداران به دلیل دنیازدگی آنها پرداخته است: «أَینَ الْقُرُونُ الَّذِین غرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِک...». در این عبارت، «قُرُون» به جماعتی گفته می شود که در زمان واحد نزدیک هم زندگی می کنند (قرشی، 1382، ج2، ص 858). «مدَاعِب»، به معنای مزاح و شوخی کردن است (قرشی، 1382، ج1، ص 384) و جهت شباهت آن است که دنیا، موقع خالص بودن لذت هایش برای مردم و فریفتن آن ها و بعد حمله ور شدن بدیشان به صورت جدّی، مانند کسی است که با دیگری شوخی می کند و می خندد و با حرف ها و کارهای چرب و نرم او را می فریبد، آن گاه از راه جدّی وارد شده و طرف را می آزارد و یا نابود می سازد (بحرانی، 1362، ج5، ص 114). «زَخَارِف»، به معنای زیور و طلا است (قرشی، 1382، ج1، ص 494). «رَهَائِنُ»، به معنای گرو و گروگان است (قرشی، 1382، ج1، ص 474).
آن چه از بیانات حضرت قابل برداشت است این است که، وابستگان به دنیا با وجود انباشت زو و زیور و قدرت، از دنیا رفتند و درون گور قرار گرفتند؛گویی گور همه آن ها را به گروگان گرفت؛ به طوری که درگور هیچ اثری از آن ها باقی نمانده است. هدف حضرت از بیان این سخنان آن است که، فریبنده بودن از خاصیت های این دنیای نکوهیده است. لذا به همگان به خصوص مسئولانی که در پی کسب جاه و ثروت هستند، هشدار می دهد که فریب لذت های زود گذر دنیا را نخورند و به سرگذشت پادشاهان و... که این دنیا بازی شان داد، توجه کنند و بدانند که در نهایت، فرجام همگان مرگ است و جز توشه ای برای آخرت چیزی نمی توان با خود برد. و این چنین حضرت با دعوت به عبرت گیری از مسئولین می خواهد که، تجربه های پیشینیان را سرلوحه زندگی خویش قرار داده و وارسته از دنیا زندگی کنند.
3-4-3. گام سوم: عبادت ورزی
سومین گام برای معادباوری نیز عبادت ورزی، اطاعت پیشگی و توصیه به انجام فرامین الهی و اطاعت کامل از خداوند متعال است. انسان هایی که علاوه بر متعهد بودن در برابر مردم، در برابر آن چه خداوند بر عهده ی آنان گذاشته، مطیع هستند و اخلاق و دین دو رکن جدایی ناپذیر در زندگی آن ها است. از نظر امام، چنین افرادی با خصلت های بیان شده؛ در نهایت خوشبختی به سر می برند: «طُوبَی لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَی رَبِّهَا فَرْضَهَا». «فَرْضَ» در اصل، به معنای بریدن است، اما در اصطلاح به معنای واجب به کار می رود (قرشی، 1382، ج2، ص 811).
حضرت علیه السلام در نامه خود به عنوان گام سوم برای معادباوری، به عبادت پیشگی اشاره فرموده است: «وَ عَرَکتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا...ا». «عَرَکتْ» در اصل، به معنای سائیدن است. در اینجا به معنی هموار کردن به کار رفته است (قرشی، 1382، ج2، ص 713). «بُؤْسَ»، به هرگونه ناراحتی و رنج اطلاق می شود (ابن فارس، 1389ق، ج1، ص 328). «غُمْضَ» در اصل، به معنای چشم پوشی است؛ سپس به معنای خواب آمده است که در این جا هم به همین معنا آمده است (قرشی، 1377، ج2، ص 791). «ان تهجر باللّیل غمضها» (در شب از خواب دوری گزیند)، کنایه است از شب زنده داری با عبادت پروردگار تا وقتی که خواب بر او غلبه کند (بحرانی، 1362، ج5، ص 117). «کرَی»، به معنای خواب و خوابیدن است. اصل آن به معنای نرمی در چیزی و سهولت و آرامش است؛ و چون انسان در خواب آرام می گیرد، به آن «کرَی» گفتند (ابن فارس، 1389، ج5، ص 173).
حضرت در این عبارات به این نکته اشاره می کند که انسان هایی که این چنین مسئولانه زندگی می کنند، آن چه که از جانب خداوند بر عهده ی آن ها گذاشته شده است، به جا می آورند و با خدا در حال راز و نیاز هستند؛ یعنی هم مسئولیت بندگی و هم انجام مسئولیت های مربوط به امور حکومتی را به درستی انجام می دهند.
در ادامه، حضرت علیه السلام به شرح اوصاف انسان های مسئول و اطاعت پیشه می پردازد و ویژگی های آنان را چنین توصیف می کند:
1. خوفِ معاد، خواب را از چشم های شان ربوده است: «فِی مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُیونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ».
2. پهلو های شان برای استراحت در بستر قرار نگرفته است: «وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِم جُنُوبُهُمْ».
3. به ذکر پروردگارشان مشغول هستند: «وَ هَمْهَمَتْ بِذِکرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ».
4. اهل استغفار هستند: «وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ».
این تعابیر در واقع، برگرفته از قرآن مجید است؛ آنجا که در اوصاف مؤمنان واقعی می فرماید: «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ...»؛ پهلوهای شان از بسترها دور می شود (و شبانگاه به پا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند) و پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند و از آنچه به آنان روزی داده ایم انفاق می کنند (سجده، 16).
در این قسمت، امام علیه السلام به توصیف اطاعت پیشگان پرداخته است و انجام دستورات الهی را زیرساخت اصلی زندگی این افراد دانسته است. حضرت علی علیه السلام خود به عنوان مسئول جامعه اسلامی در تمام فضایل انسانی ممتاز بوده و عبادت های شبانه و خلوت هایش با خدا دشمنان را متعجب می ساخت. ایشان کارگزارانش را هم به اطاعت و عبادت خداوند دعوت می کند. به طور مثال، ایشان در نامه 27 اعمال کارگزار خویش را، تابعی از نماز و چگونگی بندگی او می داند. برنامه های عملی دین و انجام واجبات عبادی بر رفتار انسان ها اثرگذار است. لذا امروز بسیاری از کشور های شرقی و غربی، بیشتر سیاست های کشورشان برگرفته از سوابق دینی آن هاست. بنابراین، عمل به دستورات دینی کمک بسیاری به مهار قدرت و رهایی از فساد می کند؛ چراکه تدین مسئولان، مانع از خودکامگی و استبداد آن ها خواهد شد. از همه مهم تر، مسئولانِ متدین در خدمت کردن به مردم احساس خستگی نمی کنند، بلکه با جدّیت تمام به خدمت به خلق خدا می پردازد و سرمایه خود را ایمان می داند (احسانی، 1379، ص 9).
حضرت در آخرین توصیه ی خود به مسئولان، به وصف ویژگی های عبادت ورزان می پردازد. به نظر می رسد، این مقوله با موارد گذشته ارتباط تنگانگی دارد؛ چراکه انسان های پارسا که ساده زیستی و قناعت پیشگی را پیشۀ خود ساخته و هم چنین، خود را در مساوات با مردم می دانند و به آن ها تعهد دارند، در انجام فرایض الهی هم کوتاهی نکرده و از آن جا که خداترس بوده و در برابر خدای خود مسئول هستند؛ در نتیجه، حقوق مردم جامعۀ خویش را رعایت می کنند. در مقابل، آنان که جز زیستِ حیوانی خود در دنیا و غوطه ور شدن در لذایذ و شهوات، امر مفیدی را انجام نمی دهند، چگونه به قرار خود با خدایش پایبند خواهد بود. به طور نمونه، فرد مسئولی که خود را آلوده با مال حرام و مشتبه کرده است، از عبادت خدا، قیامت و هم دردی با فقرا باز می ماند. پس این دو امر از یکدیگر جدایی ناپذیر بوده و انتخاب یکی از آن ها به تنهایی، میسر نمی باشد.
نتیجه گیری
مطالعه اجمالی نامه امام علی علیه السلام به عثمان بن حنیف که به عنوان نامه شماره 45 در نهج البلاغه درج شده، نشان می دهد که به ظاهر محور اصلی این متن، توبیخ عثمان بن حنیف به دلیل شرکت در یک مهمانی اشرافی است، ولیکن مطالعۀ دقیق و نظام مند این نامه با روش تحلیل محتوای مضمونی نشان می دهد که موضوعات متعددی در این متن ارزشمند و تاریخی بیان شده که هرکدام به صورت جداگانه قابلیّت طرح و بحث مفصل دارد. نتایج حاصل از تحلیل محتوای کیفی نامه، بیانگر آن است که این نامه، از جمله اسنادی است که به خوبی شخصیت حضرت علی علیه السلام را در عرصۀ سیاست و مدیریت جامعه نشان می دهد. تقدّم اخلاق بر همه چیز و شدت نظارت مردمی و حکومتی بر عملکرد رفتار مسئولان جامعۀ اسلامی به خوبی در کلام حضرت مشهود است.
این نامۀ مشتمل بر موضوعات متعددی است که مجموعه مضامین آن را می توان در دو مقوله کلی: «آسیب شناسی» و «ارائه راهکار» برای مقابله با اشرافی گری تقسیم نمود. از آنجا که همیشه در پژوهش های مختلف به آسیب شناسی توجه شده و بیان راه کارها کمتر مورد توجه واقع شده، لذا در این مقاله صرفاً به بیان راه کار های مطرح شده در نامه امام علیه السلام پرداخته و تلاش گردیده تا مجموعه راه کارهای تبیین شده در این نامه ارزشمند، به دقت تبیین و الگوسازی شود.
حضرت علی علیه السلام در بخش ارائه راه کارهای مقابله با اشرافی گری، به چهار راه کار مهم اشاره می کنند که عبارتند از: پارسایی و تقوا، اقتداء به الگو های صالح، وارستگی از دنیا و معادباوری. البته هر کدام از این راه کارها خود شامل گام ها و مراحلی است که تمامی جزئیات آن در متن مقاله تبیین شده و الگوی جامع آن جهت مقابله با اشرافی گری و نیل به عدالت خواهی از منظر امام علی علیه السلام را می توان بدین صورت ترسیم کرد:
فهرست منابع
* قرآن مجید (مترجم: محمد مهدی فولادوند). تهران: دارالقرآن الکریم.
** نهج البلاغه (مترجم: علامه محمدتقی جعفری). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
1. ابن ابی الحدید، عزّ الدین عبدالحمید. (1378 ق). شرح نهج البلاغه (محقق: محمدابوالفضل ابراهیم، ج16، الطبعة الاولی). مصر: داراحیاء الکتب العربیه.
2. ابن بابویه، محمد بن علی. (1400ق). الامالی (چاپ اول). بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
3. ابن شهرآشوب، محمد بن علی. (1405 ق). مناقب آل ابی طالب (الطبعة الاولی). بیروت: دارالاضواء.
4. ابن فارس، احمد. (1389 ق). معجم مقاییس اللغة (ج1و5، الطبعة الثانیه). مصر: شرکة مکتبة و مطبعة الحلبی.
5. ابن فتّال نیشابوری، محمد. (1406ق). روضة الواعظین (الطبعة الاولی). بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
6. ابن منظور، محمد بن مکرم. (1408 ق). لسان العرب (ج1، 6، 11، 12 و13، الطبعة الاولی). بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
7. احسانی، محمد. (1379). تربیت سیاسی کارگزاران در مدرسه امام علی علیه السلام. نشریه معرفت، (39)، صص 17 -31.
8. انصاری تلمسانی (برّی)، محمد بن ابی بکر. (1402ق). الجوهرة فی نسب الامام علی و آله (الطبعة الاولی). بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
9. باعونی دمشقی، احمد. (1416 ق). جواهر المطالب فی مناقب الامام علی بن أبی طالب (الطبعة الاولی). قم: مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة.
10. بحرانی، ابن میثم. (1362). شرح نهج البلاغه (ج5، الطبعة الاولی). قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
11. تمیمی آمدی، عبدالواحد. (1407ق). غررالحکم و درر الکلم (ج1، الطبعة الاولی). بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
12. دلشاد تهرانی، مصطفی. (1394). ماه مهر پرور. تهران: انتشارات دریا.
13. دلشاد تهرانی، مصطفی. (1395). حکومت حکمت. تهران: انتشارات دریا.
14. دلشاد تهرانی، مصطفی. (1396). زمامداری و پارسایی. تهران: اتنتشارات دریا.
15. دیلمی، حسن بن محمد. (1392). إرشاد القلوب المنجی من عمل به من ألیم العقاب (ج2). بی جا: انتشارات اسوه.
16. راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (بی تا). المفردات فی غریب القرآن. بیروت: دار المعرفة.
17. راوندی، قطب الدین. (1382). الخرائج و الجرائح (ج2). قم: دفتر انتشارات اسلامی.
18. زمخشری، محمد. (1412ق). ربیع الابرار و نصوص الاخیار (ج3). بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
19. شعرانی، حسین بن عبدالوهّاب. (بی تا). عیون المعجزات. قم: مکتبة الداوری.
20. طبری آملی، ابی القاسم. (1383). بشارة المصطفی لشیعة المرتضی. نجف: المکتبة الحیدریة.
21. عاصمی، احمد بن محمد. (1418 ق). العسل المصفّی منه تهذیب زین القتی فی شرح سورة هل أتی (ج1). قم: مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة.
22. فراهیدی، خلیل بن احمد. (1414ق). العین (محقق: مهدی المخزومی و ابراهیم السّامرائی، ج2). بی جا: افست انتشارات اسوه.
23. قرشی، سیدعلی اکبر. (1382). مفردات نهج البلاغه (ج1و2). قم: دفتر انتشارات اسلامی.
24. مجلسی، محمدباقر. (1403ق). بحارالانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار^ (ج40و41). بیروت: مؤسسة الوفاء.
25. مطهری، مرتضی. (بی تا). انسان کامل. تهران: نشر صدرا.
26. مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان. (1375-1390). پیام امام امیر المؤمنین علیه السلام (ج10). تهران: دارالکتاب الاسلامیة.