فرادید؛ داستانهای ژانر وحشت، برای همهی ما جذاب هستند؛ آثاری که ترس را تا مغز استخوانمان رسوخ میدهند و ما را با عمیقترین هراس هایمان را رو ب رو میکنند. اشباح، قاتلانی خونخوار، یا خاطراتی وهمناک از گذشتهای تاریک؛ فرقی نمیکند، برترین داستانهای این ژانر به هر طریقی که شده، ما را در جهان هراس انگیز خود غرق میکنند و تجربهای رهایی بخش را به واسطهی مواجهه با ترس بدون قرار گرفتن در معرض خطرات واقعی برایمان به ارمغان میآورند.
فهرست پیش رو، دربردارندهی برترین داستانهای ژانر وحشت است. اگر فکر میکنید چیزی شما را نمیترساند، به آثار موجود در این فهرست سر بزنید!
کلکسیونر / اثر جان فاولز
جان فاولز اولین رمان خود را با نام کلکسیونر در سال 1963 نوشته است. رمان درباره جوانی تنها و دچار اختلالات روانی است که یک دانشجوی زن هنر در لندن را ربوده و او را در زیرزمین خانه روستایی خود اسیر نگه میدارد. کتاب در دو بخش تقسیم شده، این رمان هم چشم انداز فردریک، و هم میراندا را دربرمی گیرد. بخشی از رمان که از منظر میراندا گفته میشود به صورت معرفتی ارائه شده است.
فاولز این رمان را بین نوامبر 1960 و مارس 1962 نوشت. فیلمی بر اساس این رمان در سال 1965 با بازیگری ترنس تمپ و سامانتا اگر ساخته شده که نامزد دریافت جایزه اسکار فیلمنامه اقتباسی شد. کلکسیونر به عنوان اولین رمان با ژانر هیجان روانشناختی مدرن، به عنوان رمان پرفروش بین المللی دست یافت که جان فاولز را به رده اول رمان نویسهای معاصر تبدیل کرد.
جن زده / اثر چاک پالانیک
وقتی چاک پالانیک یک قطعه از کتاب ترسناک خود جن زده را روخوانی کرد شنوندهها را وحشت زده کرد. این کتاب مجموعهای از 23 داستان کوتاه عجیب و ترسناک است درباره افرادی که به عشق نویسندگی وارد آدرسی میشوند و درب خانه به روی آنها قفل میشود.
سکوت برهها / اثر توماس هریس
سکوت برهها یکی دیگر از کتابهای ترسناک است که فیلم موفقی بر اساس آن ساخته شده است. توماس هریس این کتاب را بعد از کتاب موفقش اژدهای قرمز نوشته است که هر کدام جذابتر از دیگری است
کلاریس استارلینگ که هنوز در حال گذراندن سالهای آموزشی خود و عضوی از یگان علوم رفتاری در دایرهی رسیدگی به جرایم است، برای انجام وظیفه در یکی از خونینترین و عجیبترین پروندههای تاریخ اف بی آی، فراخوانده میشود. از کلاریس خواسته میشود تا با با هانیبال لکتر مکالمهای داشته باشد؛ کسی که سابقا روانشناس بوده و اکنون در یک آسایشگاه روانی فوق امنیتی نگهداری میشود.
لکتر که به خاطر گرایشهای آدم خوارانه اش به حبس ابد در این تیمارستان محکوم شده، رابطهای عجیب با استارلینگ شکل میدهد. آنها با هم کار میکنند تا حرکات و افکار یک بیمار روانی تبهکار و زیرک را ردیابی کنند.
با آشکار شدن اسراری از گذشتهی استارلینگ، همکاری نامعمولی بین این دو شکل میگیرد. کلاریس از قاتل تحت تعقیب در هراس نیست، بلکه این مرد پشت میلهها است که او را تا سر حد مرگ میترساند. دو شخصیت منفی بسیار درخشان در کتاب معرفی میشوند: اولی قاتلی است که در سرتاسر رمان تحت تعقیب اف بی آی است و دیگری، نابغهای محصور در تیمارستان است که به حل پرونده کمک میکند و افکاری پلید و شیطانی را در سر میپروراند.
لکتر شخصیت این کتاب ترسناک حتی بعد از این که داستان را به اتمام رسانده اید از صفحات کتاب بیرون میآید و برای همیشه خودش را در ذهن خواننده جای میدهد.
داستان روح / اثر پیتر استراب
این کتاب داستان گروهی است که دور هم جمع میشوند تا داستان خود را برای هم تعریف کنند. داستان بعضی از آنها واقعی است، اما بعضی دیگر از روی تخیلات شان است. وقتی یکی از آنها میمیرد بقیه شروع به دیدن خوابهای ترسناک میکنند سرانجام اتفاقی که مربوط به گذشته آنها بوده دوباره به زندگی شان بازمی گردد تا واقعیتی که میدانند را تهدید کند. داستانهایی که به هم میگویند هیچ تناسبی با واقعیت ترسناک این شخصیتها ندارد.
ربهکا / اثر دافنه دوموریه
داستان این رمان در مونته کارلو و با خواستگاری غیرمنتظرهی مردی جذاب و بی پروا به اسم ماکسیم دو وینتر از قهرمان زن کتاب آغاز میشود. این دختر که در کودکی یتیم شده و به عنوان یک خدمتکار زندگی میکرده است، از شانسی که در خانه اش را زده، بسیار خوشحال است و به سختی میتواند این اتفاق را باور کند. اما زمانی که قدم در ویلای ییلاقی ماکسیم میگذارد، متوجه میشود که همسر سابق و فقید شوهرش، سایهای بزرگ بر زندگی آنها خواهد افکند، مصیبتی ادامه دار که در زیر قبر، زندگی شان را تهدید به نابودی میکند.
عروس جوان داستان که چیز زیادی از همسرش نمیداند، با ورود به این عمارت بزرگ، به شکلی عجیب به درون زندگی همسر اول دو وینتر کشیده میشود؛ زنی زیبا به اسم ربه کا که یادش پس از مرگ، برای لحظهای هم فراموش نشده است... اتاق هایش دست نخورده است، لباس هایش آمادهی پوشیده شدن و خدمتکار شرورش [خانم دانورس]همچنان وفادار و آماده به خدمت. شخصیت اصلی این رمان با دلهره و نگرانی نسبت به اتفاقات پیرامون، جستجوی خود را برای فهمیدن سرنوشت واقعی ربه کا و رازهای ماندرلی آغاز میکند.
بچه رزماری / اثر آیرا لوین
«بچهی رزمری» رمانی است در ژانر وحشت که "آیرا لوین" آن را به نگارش درآورد و در مدت کوتاهی به یکی از پرفروشترین رمانها تبدیل شد. موفقیت چشمگیر و استقبال بی نظیر از قصهی "بچهی رزمری" به قلم "آیرا لوین"، به حدی زیاد بود که یکی از معروفترین اقتباسهای سینمایی از آن توسط کارگردان مشهور، "رومن پولانسکی" صورت گرفت.
این کتاب متمرکز بر شخصیت "رزمری" است که به تازگی همراه با همسرش "گای" به یک آپارتمان بزرگ در خیابان "برمفورد" نقل مکان نموده است. "گای" هنرپیشهای است که فقط نقشهای کوچکی بازی کرده و از این رو با حرفه اش درگیر است. به این زوج هشدار داده شده که "برمفورد" سابقهی مرموزی در زمینهی جادوگری و قتل دارد، اما به هرحال آنها تصمیم میگیرند که به این مساله توجه نکنند. مدتی میشد که "رزمری" دلش بچه میخواست، اما "گای" معتقد بود که باید صبر کنند تا وضعیت حرفه اش کمی ثبات پیدا کند.
آنها خیلی زود مورد استقبال همسایه هایشان در "برمفورد" قرار میگیرند که یک زوج میانسال با نام آقا و خانم "کاستوت" هستند. "رزمری" آنها را گیج کننده و مسخره مییابد، اما "گای"مرتب به آنان سر میزند. بعد از اینکه یکی از رقیبان "گای" به شکل عجیبی دچار حادثه میشود، او را به عنوان جانشین نقش اصلی انتخاب میکنند و این اتفاق یک پیشرفت بزرگ در حرفهی او به حساب میآید. با این ارتقای غیرمنتظره، نظر او نیز تغییر میکند و حالا اوست که با اصرار فراوان از "رزمری" بچه میخواهد. اینک باید دید "آیرا لوین"، چه سرنوشتی را برای "بچهی رزمری" رقم زده است.
در کمال خونسردی نوشته ترومن کاپوتی
زمانی که رمان در کمال خونسردی، نوشتهی ترومن کاپوتی، برای اولین بار در سال 1966 به انتشار رسید، این نویسنده، آن را «اولین رمان با داستان واقعی» نامید. نکتهی قابل توجه دربارهی این رمان، در میان خیل عظیم کتابهای داستانی، توانایی منحصر به فرد کاپوتی در آمیزش حقایق با مهارتهای داستان سرایی است. در روز 15 نوامبر 1959 و در محلهی کوچک هالکوم واقع در کانزاس، 4 عضو خانوادهی کلاتر با شلیکهای شات گانی که در فاصلهی چند اینچی از صورتشان قرار گرفته بود، به شکل وحشیانهای به قتل میرسند.
پس از قتل، هیچ انگیزهی آشکاری برای این جنایت وجود نداشت و پلیس تقریبا به هیچ سرنخی نرسید. ترومن کاپوتی، همزمان با بازسازی قتل، بازپرسیها و تحقیقاتی که به گرفتن و محاکمهی قاتلین منجر شد، موفق به خلق تعلیقی حیرت آور و حسی شگفت انگیز از همذات پنداری میشود.