ردزوان بن اسماعیل، معروف به سرآشپز وان، یک آشپز مشهور مالزیایی، مجری تلویزیون، بازیگر، رستوراندار و کارآفرین است که علاوه بر فعالیت در شبکههای اجتماعی به مستندسازی درباره فرهنگ و خوراک چند کشور مسلمان دیگر پرداخته است که در حال حاضر، ایران را بهعنوان مقصدی جهت معرفی به تماشاچیان مالزیایی و جنوب شرق آسیا برگزیده است. این برنامه مستند قرار است در ماه رمضان از شبکه آسترو مالزی و چند شبکه در جنوب شرقی آسیا پخش شود. ایران که با توجه به ویژگی چهارفصل بودنش و شرایط آب و هوایی منحصربهفرد خود میتواند در یک روز در نقاط مختلف کشور هر چهارفصل را تجربه کرد و همچنین بهدلیل برخورداری از اقوام و فرهنگهای مختلف، از تنوع بسیاری در آداب و رسوم، فرهنگ و خوراک برخوردار است، بر این اساس میتواند بهعنوان یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری ایران بهشمار رود. در مبحث مربوط به ایجاد علاقهمندی برای گردشگران، بخش خوراک و فرهنگ مهمترین عامل را در جذب گردشگر به یک مقصد دارند. از این رو معرفی جاذبههای گردشگری بهویژه خوراک و فرهنگ از بطن یک جامعه بیشترین تاثیر را در شناساندن یک مقصد به دیگران دارد. بنابراین، حضور افراد خارجی مشهور و ساخت مستندی جهت معرفی جاذبههای گردشگری خوراک و فرهنگ ایران، فرصت مناسبی را برای شناساندن پتانسیلها و ظرفیتهای جوامع محلی کشور به تمام جهان ایجاد میکند. اما اینکه چه مقاصدی در جهت معرفی کامل خوراک و فرهنگ ایران به جهان معرفی شود، بسیار حائز اهمیت است. آنچه که در تمامی تورهای آشناسازی مشاهده شده، محدود شدن ایران تنها به چند شهر و مقصد خاص بود که گویی ایران بهجز تهران، اصفهان، شیراز و یزد هیچ جاذبه دیگری ندارد و همه بازار گردشگری ایران محدود به همین چند شهر است. اگرچه این شهرها از جاذبههای تاریخی، فرهنگی، طبیعی و تفریحی بسیاری برخوردار هستند و هرکدام از آنها بهعنوان یک برند گردشگری بهشمار میروند، اما این چهار شهر معرف کل ایران و نماد تمام فرهنگ ایران نیستند و نمیتوانند در جهان بهعنوان تنها جاذبههای گردشگری ایران معرفی شوند. در بحث خوراک این مساله بسیار جدیتر میشود و بیش از پیش کج سلیقگی و عدماهتمام لازم و کامل مسوولان و فعالان گردشگری در معرفی دقیق از ایران را نشان میدهد.
اینکه چرا در مبحث معرفی گردشگری خوراک و سوغات ایران جهت مستندسازی و انتشار آن در مالزی استانهای تهران، اصفهان و فارس انتخاب شدهاند نیازمند ریشهیابی در عملکرد متولی و فعالان گردشگری ایران است که چرا تاکنون اقدامی در معرفی دیگر مقاصد گردشگری ایران نشده است؟ لیلا اژدری، مدیرکل دفتر بازاریابی و توسعه گردشگری خارجی، علت را در بیرون از مرزها میداند که شناخت دیگر کشورها از جاذبههای گردشگری ایران تنها محدود به همین چند شهر است و خارجیهایی که ایران را نمیشناسند علاقهای به بازدید از دیگر شهرها و استانها ندارند. یک گردشگر، ایران را با «نقش جهان»، «تخت جمشید» و «کاخ گلستان» میشناسد و در کتابهای درسیشان از ایران تنها پاسارگاد و بناهای تاریخی این استانها را خواندهاند. بنابراین بسیار طبیعی است که گردشگران خارجی و تورهای آشناسازی تنها به این شهرها سفر کنند. اژدری همچنین به موضوع برندسازی شهرها اشاره میکند که همانگونه که در سفر به فرانسه مقصد اول، پاریس و برج ایفل و کلیسای نوتردام است و در انگلیس، شهر لندن کاخ باکینگهام و در ترکیه استانبول و آنتالیا است در ایران هم تمرکز بر برندهای شهری مطرح در جهان است.
اگرچه این نظریات میتواند درست باشد و گردشگران در نگاه اول ترجیحشان برای سفر به جاهای شناخته شده و مطرح است، اما چند نکته بسیار مهم وجود دارد که بهنظر میرسد فعالان گردشگری از آن غافل ماندهاند. در درجه اول باید به تغییراتی اشاره کرد که پس از همهگیری کرونا بر سبک سفرها ایجاد شده است و جهان دیگر بهدنبال برندهای شهری معروف و شناخته شدهها نیستند. بلکه اکنون صنعت گردشگری جهان در یک جهش ناگهانی گرایش به ناشناختهها دارد و ترجیحش برای سفر به یک کشور یک شهر کوچک یا روستایی بکر در دل طبیعت است و از ورود به مقاصد شلوغ اجتناب میکند. از این رو دیگر نمیتوان در معرفی جاذبههای گردشگری یک کشور تنها به چند شهر دارای شهرت همچون گذشته تکیه کرد و همچنان بر همان شیوههای سنتی بازاریابی و تبلیغات متمرکز بود.
نکته دومی که نه تنها از نگاه متولی گردشگری ایران حتی از دید مستندساز مالزیایی پنهان مانده، توجه به مقاصد اصلی خوراک و سوغات ایران است که قطعا نمیتوان در این سه استان آن را بهدست آورد. تنها با یک جستوجوی کوچک در سازمان میراث فرهنگی جهان (یونسکو) میتوان دریافت که دو شهر رشت و کرمانشاه بهعنوان شهرهای خلاق خوراک در یونسکو و حدود 15 شهر ایران در بخش صنایعدستی در یونسکو به ثبت رسیدهاند. اگر قرار بر معرفی گردشگری خوراک و سوغاتی ایران باشد این مستندساز مالزیایی باید به مبدا اصلی خوراک و سوغات مراجعه کند نه صرف مقاصدی که فقط نام آنها را شنیده. اگرچه طی معرفی خوراک و سوغات به شناساندن فرهنگ ایرانی نیز اشاره میشود، اما فرهنگ ایران در این سه استان خلاصه نمیشود؛ زیرا باتوجه به تنوع اقوام و مذاهب در ایران این سه استان نمیتواند تمام ایران را به جهانیان بشناساند و تنها یک بخش بسیار محدودی را نشان میدهد که گویای تمام واقعیت فرهنگی ایران نخواهد بود.
نکته دیگری که چندان به آن توجه نشده اینکه، اگر جهان، ایران را تنها با سه اثر تاریخی میشناسد ناشی از ضعف متولی و فعالان گردشگری ایران است که در امر شناساندن و معرفی جاذبههای گردشگری و ناشناختههای ایران موفق عمل نکردهاند و تمام سرمایهها و توجهها را معطوف به همان استانهای دائمی کردهاند و تمام سرمایهگذاریها در بخش تبلیغات و بازاریابی را تنها محدود به چند استان کردهاند و از دیگر ظرفیتهای گردشگری ایران غافل ماندهاند. در بحث خوراک باید گفت هر منطقهای باتوجه به شرایط اقلیمی و ظرفیتهای طبیعی خود اقدام به طبخ غذاهای متناسب با موقعیت جغرافیایی خود میکند و طعم غذاها باتوجه به شرایط آب و هوایی در مناطق دیگر میتواند تغییر کند و طعم واقعی خوراک در مبدا اصلی انتقال پیدا نکند. از این رو در گردشگری خوراک ارجاع به اصل بسیار مهم است و حتی برای شناساندن فرهنگ نیز باید به همان جامعه محلی رجوع کرد، زیرا نوع خوراک برگرفته شده از فرهنگ آن منطقه است که قطعا میتواند برای مخاطبان جذابیتهای به مراتب بیشتری داشته باشد و در جهت جذب گردشگر موفقتر عمل کند.
علاوه بر خوراک گیلان و کرمانشاه که اکنون ثبت جهانی شدهاند، استانهای جنوبی از تنوع غذایی بینظیری برخوردارند که در ایران و جهان منحصر بهفرد است و بخش خوراک این منطقه میتواند از بالاترین جذابیت برای مخاطبان برخوردار شود. بهویژه آنکه مناطق جنوبی کشور دارای فرهنگ خاص و منحصر بهفردی هستند که میتواند در جذب گردشگر بسیار موفق عمل کند. اژدری، ایراد در ضعف تبلیغاتی را اینگونه بیان میکند: «اول از همه اینکه ما هنوز در اول راه هستیم و دیگر اینکه به لحاظ بودجه و سرمایه بسیار خالی هستیم و راه درازی برای معرفی واقعی ایران به جهان داریم. در حوزه تبلیغات و بازاریابی خارجی، تنها دولت امکان و شرایط تحقق آن را دارد و بخش خصوصی تنها توانایی معرفی فعالیتهای شرکت خود را دارد و امکان سرمایهگذاریهای کلان در این زمینه برای بخشخصوصی وجود ندارد.» سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا بخش خصوصی آنچنان ضعیف نگه داشته شده که امکان سرمایهگذاری در بخش درآمدزای گردشگری را نداشته باشد؟ چرا دولت خود بهتنهایی عهده دار تمامی مسائل حوزه گردشگری است؟ این در حالی است که در کشورهای گردشگرپذیر منطقه همچون ترکیه و امارات شاهد سرمایهگذاریهای کلان شرکتهای خصوصی هستیم و دولت تمرکز اصلی خود را بر بخش سیاستگذاری و نظارت بر اجراییشدن تصمیمات گذاشته و شرایط لازم برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی در جهت توسعه گردشگری خود را فراهم میکنند. همچنین توجه به گردشگری و توسعه آن از سال 76 و پس از برنامه سوم توسعه مطرح شد و در برنامههای بعدی همچنان مورد توجه قرار گرفت و حتی در برنامه ششم توسعه بسیار مورد تاکید واقع شده و جذب 20میلیون گردشگر را در مجموعه اهداف خود قرار داد. بنابراین، پس از گذشت نزدیک به30سال، در آغاز راه توسعه قرار نداریم بلکه تاکنون باید در مسیر توسعه پایدار قرار میگرفتیم و بالاترین زیرساختهای ممکن در جهت تحقق این برنامهها فراهم میشد. اگرچه ایران طی سالیان طولانی با توجه به تحریمهای حداکثری در شرایط بحرانی اقتصادی قرار داشته، اما گردشگری میتوانست جایگزین مناسبی برای درآمدهای نفتی و جبران خسارتهای اقتصادی شود. در حالی که در عمل گردشگری هیچگاه نتوانست جایگاه مناسبی در سیاستگذاریهای مهم کشوری بهدست آورد و سهم چندانی در اقتصاد کشور کسب کند. این در حالی است که ترکیه و امارات طی این 30سال توانستند خود را به قطب گردشگری منطقه و حتی جهان تبدیل کنند و سرمایههای بسیاری را در بخش گردشگری به کشور خود جذب کردند و ما همچنان در ابتدای راه هستند.