توییتهایی با این مضامین: «ارزش سهام تسلا دیگه زیادی بالاست» یا «داداش! من به خاطر توییت قبلیم 10 هزار دلار ضرر کردم. شما چتونه؟» یا «تو یه احمقی!» یا توییتش در سال 2019: «در حال حاضر، مطالب توییتر من مزخرفات محضه.» نگاهی به توییتهای او در سالهای اخیر نشان میدهد او ظاهرا زیاد توییتر را جدی نمیگرفته و آنجا، صرفا فضایی برای به اشتراک گذاشتن احساسات و نظراتش بوده. اما وقتی مالک توییتر باشی، قضیه فرق میکند. آیا میتوانی کماکان آن را جدی نگیری؟ او نزدیک به دو ماه پیش در یک اقدام بحثبرانگیز، توییتر را خرید. پیش از آن، وقتی با خرید توییتر موافقت کرده بود، در جلسهای با حضور «لزلی برلند»، مدیر ارشد بازاریابی توییتر و «پاراگ آگراول» مدیرعامل این شرکت، به سوالات این دو و کارکنان درباره طیف وسیعی از موضوعات پاسخ داد. از جمله عشقش به توییتر، آدم فضاییها و اپلیکیشن ویچت. این گفتوگو که مدتی بعد منتشر شده، نخستین صحبت او با کارکنان توییتر محسوب میشود. چکیدهای از آن را با هم میخوانیم:
پاراگ آگراول: ایلان، ممنون که به ما ملحق شدی. اعضای شرکت خیلی مشتاق صحبت با تو بودهاند.
ماسک: ممنون از شما که دعوتم کردید. از صحبت با همه شما خوشحالم.
لزلی: سلام ایلان.
ماسک: سلام.
لزلی: چون کلی موضوع برای صحبت داریم، بگذار اول با این شروع کنم. چیزی که همه ما را اینجا دور هم جمع کرده، توییتر است. تو عاشق توییتری. برایمان بگو چرا عاشقش هستی و چرا میخواهی آن را بخری؟
بله. من عاشق توییترم. اصلا یک بار همین جمله را توییت کردم. من هم کلی چیز از توییتر یاد میگیرم و هم جایی است برای اینکه پیامم را به گوش همه برسانم. اگر بخواهم خبری را اعلام کنم، بهترین جا توییتر است. توییتر بهترین جمع برای گفتوگوی همزمان با کلی آدم است. سابقا اگر میخواستی خبری اعلام کنی، باید مصاحبه مطبوعاتی برگزار میشد و بعد، رسانهها و نشریات آن را پوشش میدادند که ممکن بود آنطور که تو میخواهی خبر را پوشش ندهند. مبهم بود و شبیه پروپاگاندا. برای همین است که من از توییتر استفاده میکنم تا مستقیما و نه از لنز رسانه، با آدمها صحبت کنم. البته نقش رسانه را کتمان نمیکنم اما مثلا اخبار روزنامهها معمولا منفی است. با توییتر میتوانی با آدمها مستقیما ارتباط بگیری ولی نه به شکلی منفی. من همیشه گفتهام که اگر یک شهر دیجیتال را در نظر بگیری، توییتر مثل میدانش است که همه در آن جمع میشوند. در یک میدان واقعی نمیتوانی میلیونها آدم را جمع کنی که این لازمه دموکراسی است که همه بتوانند آزادانه حرف بزنند. این امکان در فضای فیزیکی وجود ندارد. میتوانی به میدان تایمز بروی و حرف بزنی اما صدایت به گوش کسی نمیرسد. ولی توییتر این امکان را فراهم میکند. درصد کمی از جمعیت جهان در توییتر هستند. باید کاری کنیم که بخش زیادی از مردم در توییتر باشند و به این منظور، باید در آنجا احساس راحتی و امنیت کنند و همزمان، بتوانند حرفشان را بزنند. و البته باید تکنولوژی و قابلیتهایش را هم بهبود دهیم. مثلا امکان درآمدزایی از توییتر با گذاشتن محتوای ویدئویی. مثل یوتیوب. مثلا اپلیکیشن ویچت در چین را در نظر بگیرید. چینیها عملا در ویچت زندگی میکنند چون در زندگی روزمره، خیلی مفید و کاربردی است. میتوانیم همین را درباره توییتر هم محقق کنیم. اگر توییتر، همانقدر مفید باشد یا به آن نزدیک باشد، میتوانم اسمش را موفقیت بگذارم.
لزلی: تو به موانع و مشکلاتی که در توییتر هست اشاره کردی. آیا انگیزهات از خرید این شرکت، رفع این مشکلات بوده؟
یکی از چالشهای توییتر، باتها و اکانتهای فیک هستند. برای آنکه مردم به توییتر اعتماد کنند، باید شفافیت وجود داشته باشد. به نظرم الگوریتم توییتر باید open source باشد تا مردم بتوانند نقدش کنند و بهبودش دهند. مثلا توییتر آبی را در نظر بگیرید. در توییتر آبی هم که نسخه پولی توییتر است، سیستم تغییری نکرده. شاید بهتر باشد یک نسخه پولی برای توییتر در نظر بگیریم که اکانت در ازای پرداخت پول، اصالتسنجی شود. وقتی اکانت به نام من، اصالتسنجی شود، مردم میفهمند که من اسپم یا فیک نیستم.
لزلی: حالا که قرار است مالک توییتر شوی، بگذار درباره کارمندها و نحوه کار کردن در اینجا صحبت کنیم. کار توزیعشده، بخش مهمی از استراتژی ماست. بسیاری از افراد ما به شکل ترکیبی کار میکنند. یعنی هم حضوری و هم دورکاری.1500 نفر هم کاملا دورکار هستند. خود تو هم در تسلا چنین اقدامی را در نظر داشتهای. نظرت درباره دورکاری چیست؟
کار تسلا، خودروسازی است پس بسیاری از فعالیتها ناگزیر به صورت حضوری و در کارخانهها انجام میشوند. امکان دورکاری وجود ندارد. اما بعضی از شغلها میتوانند دورکار باشند، مثل نرمافزار یا طراحی. اگر کسی کارش استثنایی و خارقالعاده باشد، میتواند دورکاری کند. و این وظیفه مدیران است که آن را تایید کنند. البته حتی دورکارها هم گاهی بهتر است به محل کار بیایند و همکارانشان را بشناسند که اگر در خیابان از کنار هم رد شدند، اینطور نباشد که همدیگر را نشناسند. این اصلا خوب نیست. ترجیح من، کار حضوری است چون وقتی همکارهایت، دو تا میز با تو فاصله دارند، راحتتر و بهتر با آنها ارتباط برقرار میکنی در حالی که اگر در یک منطقه دیگر باشی، خیلی سختتر میشود ارتباط برقرار کرد.
لزلی: یکی از کارمندها درباره امکان و حق کاربران در فیلتر کردن محتوایی که مایل به دیدنش نیستند، سوال کرده.
معیار فیلتر کردن، (باید) بسیار فراتر از عدم توهین به افراد باشد. باید بر اساس سرگرم شدن و اطلاعات گرفتن هم باشد. تو شاید با محتوایی که میگذاری به کسی توهین نکنی اما ممکن است حوصله او را سر ببری. و همین میتواند باعث شود که کاربر، دیگر تمایلی به استفاده از اپلیکیشن نداشته باشد. به همین خاطر است که به نظر من، تیکتاک کارش را عالی انجام میدهد چون محتوایش بسیار سرگرمکننده است و حواسشان هست که این رویه از بین نرود. شاید بعضی از محتواها توهینآمیز باشند اما کسلکننده نیستند. البته صرفا سرگرمکننده بودن کافی نیست. تیکتاک، محیط جذابی است اما باید در رابطه با مسائل مهم، اطلاعات هم کسب کنی. و به نظرم توییتر با توجه به فضایی که دارد، در زمینه مسائل جدی و مهم، میتواند نقش بهتری در اطلاعرسانی به مردم ایفا کند. هر مساله، دو وجه دارد. بیشتر مسائل جهان، پیچیدهتر از این هستند که 100 درصد بد یا 100 درصد خوب باشند. اگر ابعاد مختلف یک ماجرا را به مردم ارائه کنیم، جامعه مطلعتری خواهیم داشت.
لزلی: درباره قانون و تاثیر آن بر محتوا چه نظری داری؟ کشورهایی در سطح جهان هستند که قوانینشان، بیان را محدود میکند. توییتر هم از دیرباز روی این تمرکز کرده که همه مردم بتوانند نظرشان را بگویند. نظرت درباره قوانین محلی چیست؟
من طرفدار این هستم که تا جایی پیش برویم که قانون اجازه میدهد. پس یا به قوانین یک کشور احترام میگذاریم یا از آنجا خارج میشویم اما سعیمان این است که همه بتوانند حرفشان را بزنند.
لزلی: میتوانم دیدگاه سیاسیات را بپرسم؟
من نگاهی اعتدالگرایانه دارم. اگر بگویی نقطه مرکزی تمام دیدگاههای سیاسی کشور چیست، دیدگاه من نزدیک به مرکز است. من طرفدار سیاست اعتدالی هستم اما باید افراد دارای دیدگاههای افراطی نیز اجازه بیان نظراتشان را در چارچوب قانون داشته باشند. حتی علنی گفتهام که اگر 10 درصد راستگرایان تندرو و 10 درصد چپهای افراطی در توییتر، ناراحت باشند، این یعنی نتیجه احتمالا خوب است.
لزلی: صحبتهایی شده در این باره که آیا مدیرعامل شرکت خواهی شد یا نه. نقش تو در شرکت چه تاثیری بر استراتژی و چشمانداز و امور روزمره شرکت خواهد گذاشت؟
من خیلی در قید و بند لقب و عنوان نیستم. اما میخواهم محصول را در مسیر خاصی بیندازم و بهبودش دهم. برای من، مهم این است که محصول، با سرعت تکامل یابد. پس مدیرعامل شدن برایم مهم نیست. اما افراد باید حرفشنوی داشته باشند و انتظار دارم اگر گفتم میخواهم فلان قابلیتها را به محصول اضافه کنم، افراد به حرفم گوش کنند. این کاری است که من در تسلا و اسپیسایکس میکنم. سرعتبخشی به رواج انرژی تجدیدپذیر و امکانپذیری زیست در چند سیاره و نهایتا، بهبود طول عمر آگاهی. تمدن ما بالاخره یک روزی به پایان میرسد اما باید کاری کنیم تا جایی که ممکن است ادامه یابد. خیلی عالی میشود اگر درباره ماهیت کائنات بیشتر بدانیم و درکش کنیم. چرا اینجاییم؟ معنای زندگی چیست؟ به کجا میرود؟ از کجا آمدهایم؟ آیا میتوانیم به منظومههای دیگر سفر کنیم و ببینیم تمدنهای بیگانه وجود دارند؟
لزلی: باورم نمیشود که گفتوگویمان از توییتر به آدم فضایی رسید.
منظورم لزوما آدم فضایی نیست. اما بله، آدم فضاییها. البته من تصمیم دارم دیگر درباره آدم فضاییها سر به سر مردم نگذارم چون مردم یک فکرهایی میکنند. خیلی از من سوال میکنند. من شواهدی مبنی بر وجود آنها ندیدهام. ممکن است تمدنهای مردهای آن بیرون باشند که پنج میلیون سال پیش زندگی میکردهاند. در حالی که تمدن انسان، عمرش تنها یک میلیون سال است که در برابر آنها، هیچی نیست. سن زمین، به سختی به پانصد میلیون سال میرسد. تمدن ما مثل یک اتفاق زودگذر است. ما میتوانیم اقداماتی کنیم که این اتفاق، مدت بیشتری به طول انجامد.