درآمد
دیر زمانی است که از نزول آیات قرآن کریم می گذرد؛ کتاب مقدسی که رهنمودهایش تا ابد بشر را به خیر و راستی رهنمون خواهد بود. نزول بسیاری از آیات این کتاب الهی مسبوق به سبب و حادثه خاصی بوده است که دانستن آن، افزون براین کهما را در فهم معنای صحیح آیه یاری می رساند، بعضا از فضایل یا مساوی عده ای پرده برمی دارد. از مهم ترین این موارد، آیاتی چند از سوره مبارکه دهر است که به گواهی خاصه و عامه در شأن حضرت امیر علیه السّلام، حضرت فاطمه زهرا علیهما السّلام و حسنین علیهم السّلام نازل گردیده و گوشه ای از فضایل و مناقب آن بزرگواران را برای ما به تصویر می کشد.
در این میان، برخی چون ابن جوزی، ابن تیمیه، احمد امین مصری و... با طرح شبهاتی -که برخی رنگ افترا به خویش گرفته است-اصل نزول این سوره را در شان اهل بیت علیهم السلام زیر سؤال می برند. شبهات مزبور را می توان در دو محور خلاصه کرد:
الف)ضعف سندی،
ب)ضعف محتوایی هم چون:
وجود برخی اشعار رکیک و دور از فصاحت در این روایات[1]،
تناقض مکی بودن سوره دهر با مدنی بودن سبب نزول.[2]
از آن جا که بزرگانی چون شیخ طبرسی در مجمع البیان، سید بن طاووس در سعد السعود و آیت اللّه میلانی در تشیید المراجعات، نیز محققانی چون دکتر صمد عبد اللهی عابد درشماره 94 فصلنامه علوم حدیث، محور دوم را موضوع بحث قرار داده اند، ما همت خویش را مصروف محور نخست نموده و درپی آنیم تا با مأخذشناسی و ارزیابی سندی این دسته از روایات، شبهات وارده در این محور را بررسی نماییم.
شبهات درباره سند روایات دال بر نزول سوره هل اتی در شان اهل بیت علیهم السّلام
ابن جوزی[3]، ابن کثیر[4]، این تیمیه[5] و...، برخی روایات ضعیف السند یا ضعیف الدلاله در بیان سبب نزول سوره هل أتی را محور قرار داده و با خدشه وارد ساختن براین روایات، اصل نزول این سوره را در شأن اهل بیت علیهم السّلام اسطوره ای ساخته و پرداخته شیعیان دانسته و همه روایات مطرح در این عرصه را موضوع و مجعول خوانده اند. ابن تیمیه دراین باره می نویسد: «ان هذا الحدیث من الکذب الموضوع باتفاق أهل المعرفة بالحدیث الذی هم أئمة هذا الشأن و حکامه و قول هؤلاء هو المنقول فی هذا الباب و لهذا لم یرو هذا الحدیث فی شی ء من الکتب التی یرجع إلیها... و غیرهم من العلماء الأکابر الذین لهم فی الإسلام لسان صدق و تفاسیرهم متضمنة للمنقولات التی یعتمد علیها فی التفسیر»و ابن جوزی می گوید: «هذا حدیث لا یشک فی وضعه».
در مقام بررسی این شبهات، بحث را در چهار محور دنبال می نماییم:
1- مأخذشناسی
اگر با نگاهی منصفانه و به دور از تعصب به منابع متقدم عامه و خاصه بنگریم، درمی یابیم که روایت بیانگر سبب نزول سورۀ دهر، یکسره از صدر تا ذیل[6]، مجعول و ساخته دست شیعیان نیست. زیرا منابع عامه، همواره پا به پای منابع خاصه به نقل این روایات همت گماشته اند:
برخی از مؤلفان مسلمان و منابع اسلامی بیانگر نزول سورۀ دهر در شأن اهل بیت علیهم السّلام:
الف. منابع اهل سنت
مقاتل بن سلیمان(م 150 ق)، تفسیر، تحقیق: أحمد فرید، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1424 ق، ج 3، 428.
عمرو بن بحر الجاحظ(م. 255 ق)، العثمانیة، تحقیق: و شرح عبد السلام محمد هارون، بیروت: دار الکتاب العربی، بی تا، ص 319.
محمد بن سلیمان کوفی(م حدود 300 ق)، مناقب الامام امیر المؤمنین علیه السّلام، تحقیق: محمد باقر بهبودی، قم: مجمع احیاء التراث الثقافیة، 1412 ق، ص 56-57، 162-165، 171-186.
ابن عبد ربه مالکی اندلسی(م 328 ق)، العقد الفرید، دار الکتاب العربی، بیروت: ج 5، ص 93.
قاضی نعمان مغربی(م 363 ق)، شرح الاخبار، تحقیق: سید محمد حسینی جلالی، مؤسسة النشر الاسلامی، 1414 ق، ج 2، ص 353.
سمرقندی(م 375 ق)، بحر العلوم، تحقیق: محمود مطرجی، بیروت: دار الفکر، بی تا، ج 3، ص 527.
ابن مردویه(م 410 ق)، مناقب علی بن ابیطالب علیه السّلام، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، قم: دار الحدیث، 1424 ق، ص 341.
ثعلبی(م 427 ق)، الکشف و البیان، تحقیق: ابن محمد بن عاشور، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1422 ق، ج 10، ص 99-102.
واحدی(م 468 ق)، اسباب نزول، تحقیق: کمال بسیونی زغلول، الاولی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1411 ق، ص 470.
حاکم حسکانی(م 470 ق)، شواهد التنزیل. تحقیق: شیخ محمد باقر محمودی، تهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، 1411 ق، ج 71 ص 18-21 و ج 2، ص 403-409.
محسن بن کرامه(م. 494 ق)، تنبیه الغافلین، تحقیق: السید تحسین آل شبیب الموسوی، مرکز الغدیر، 1420 ق، ص 179.
بغوی(م 516 ق)، معالم التنزیل، به تحقیق: خالد بن عبد الرحمان العک، بیروت: دار المعرفة، بی تا، ج 5، ص 191.
میبدی(م 520 ق)، کشف الاسرار، تهران: امیرکبیر، 1363 ش، ج 10، ص 320.
زمخشری (م 538 ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التاویل، بیروت: دار الکتاب العربی، 1407 ق، ج 4، ص 670.
خوارزمی(م 568 ق)، المناقب، تحقیق: شیخ مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1414 ق، ص 269.
فخر رازی(م 606 ق)، مفاتیح الغیب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1420 ق، ج 30، ص 243-246.
ابن عربی(م 628 ق)، تفسیر، تحقیق: عبد الوارث محمد علی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1422 ق، ج 2، ص 370.
محمد بن طلحه شافعی(م 652 ق)، مطالب السؤول، تحقیق: ماجد بن احمد العطیة، بی جا، بی نا، بی تا، ص 40.
سبط ابن جوزی(م 654 ق)، تذکرة الخواص، تهران: مکتبة نینوی الحدیثة، ص 315.
بیضاوی(م 685 ق)، أنوار التنزیل و اسرار التاویل، بیروت: دار الفکر، بی تا، ج 5، ص 271.
نظام نیشابوری(م. بعد از 728 ق)، غرائب القرآن، تحقیق: شیخ زکریا عمیرات، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1416 ق، ج 6، ص 413.
حموینی خراسانی (م. 730 ق)، فرائد السمطین، تحقیق: شیخ زکریا عمیرات، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1416 ق، ج 6، ص 413.
حموینی خراسانی(م. 730 ق)، فرائد السمطین، تحقیق: شیخ محمد باقر المحمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی للطباعة و النشر، 1400 ق، ج 2، ص 135.
غرناطی کلبی (م 741 ق)، التسهیل لعلوم التنزیل، الطبعة الرابعة، بیروت: دار الکتاب العربی، 1403 ق، ج 4، ص 167.
العینی(م. 855 ق)، عمدة القاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 19، ص 270.
ابن دمشقی(م 871 ق)، جواهر المطالب، تحقیق: شیخ محمد باقر محمودی، قم: مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1415 ق، ج 1، ص 221.
سیوطی(م 911 ق)، الدر المنثور، بیروت: دار المعرفة للطباعة و النشر، ج 6، ص 299.
کشفی ترمذی(م 1061 ق)، کوکب دری فی فضائل علی علیه السّلام، تحقیق: کوروش مرتضوی، چاپ اول، تهران: روزنه، 1380 ش، ص 65.
شوکانی(م 1173 ق)، فتح القدیر، دار ابن کثیر، دمشق: دار الکلم الطیب، 1414 ق، ج 5، ص 348.
آلوسی(م 1270 ق)، روح المعانی، بی جا، بی نا، بی تا، ج 29، ص 157.
قندوزی(م 1294 ق)، ینابیع المودة، تحقیق: سید جمال علی الحسینی، دار الاسوة، 1416 ق، ج 1، ص 279 و ج 2، ص 277.
ب. منابع شیعه
حبری کوفی(م 286 ق)، تفسیر: تحقیق: محمدرضا حسینی، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السّلام، 1408 ق.
ابن الجحام(م قرن 4)، تأویل ما نزل من القرآن فی نبی و آله، تحقیق: فارس تبریزیان، مرکز الابحاث العقائدیة، بی جا، بی تا، ص 438-442.
علی بن ابراهیم قمی(م 329 ق)، تفسیر القمی، تصحیح: سید طیب جزائری، الطبعة الثالثة، قم: مؤسسة دار الکتاب، 1404 ق، ج 2، ص 398.
فرات بن ابراهیم(م 352 ق)، تفسیر، محمد الکاظم، تهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، 1490 ق، ص 519 -526.
شیخ صدوق(م. 381 ق)، أمالی، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة، مرکز الطباعة و النشر فی مؤسسة البعثة، 1417 ق، ص 329-330.
شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، تحقیق: حسین اعلمی، الطبعة الولی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1404 ق، ج 1، ص 205-207.
شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1405 ق، ص 95.
خزار قمی(م 400 ق)، کفایة الأثر، قم: انتشارات بیدار، 1401 ق: ص 120.
شیخ مفید(م 1413 ق)، الارشاد، تحقیق: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، بیروت: دار المفید للطباعة و النشر و التوزیع، 1413 ق، ج 2، ص 29-30.
شیخ مفید، الافصاح، بیروت: دار الفید، 1414 ق: ص 161-162 و 211.
شیخ مفید، مسار الشیعة، تحقیق: الشیخ مهدی نجف، بیروت: دار المفید، 1414 ق، ص 24.
ابو الفتح کراجکی(م 449 ق)، التعجب، تحقیق: فارس حسون کریم، بی جا، بی نا، بی تا، ص 119.
شیخ طوسی(م 460 ق)، مصباح المتهجد، بیروت: مؤسسة فقه الشیعة، 1411 ق، ص 768.
شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج 10، ص 211.
طبرسی(م اوایل ق 6)، الاحتجاج، تحقیق: سید محمد باقر خرسان، دار النعمان، بی تا، ج 1، ص 76.
فتال نیشابوری(م. 508 ق)، روضة الواعظین، تحقیق: سید محمد مهدی خرسان، قم: منشورات الرضی، : ص 260-264.
طبرسی (م 548 ق)، مجمع البیان، تهران: انتشارات ناصرخسرو، 1372، ج 10، ص 612.
قطب الدین راوندی (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، تحقیق: مؤسسة الامام المهدی، قم: مؤسسة الامام المهدی(عج)، 1409 ق، ج 2، ص 890.
ابن شهرآشوب(م. 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، النجف الاشرف: مطبعة الحیدریة، 1956 م، ج 3، ص 147- 149.
ابن ادریس حلی (م. 598 ق)، السرائر، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1410 ق، ج 1، ص 418.
ابن بطریق (م 600 ق)، العمدة، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1407 ق، ص 345 -349.
ابن بطریق، خصائص الوحی المبین، تحقیق: شیخ مالک محمودی، قم: دار القرآن الکریم، 1417 ق، ص 175-182.
ابن طاووس (م 664 ق)، اقبال الاعمال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1414 ق، ج 2، ص 374-377.
ابن طاووس، الطرائف، الطبعة الاولی، قم: مطبعه الخیام، 1399 ق، ص 107 -110.
ابن طاووس، سعد السعود، قم: منشورات الرضی، 1363، ص 141-144 و 291.
ابن طاووس، کشف الغمة، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق، ج 1، ص 307.
تحقیق: سید احمد حسینی، نهج الایمان، مشهد: مجتمع امام هادی علیه السّلام 1418، ص 172-175.
علامه حلی (م. 726 ه)، الرسالة السعدیة، تحقیق: عبد الحسین محمد علی، الطبعة الاولی، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، 1410 ق، ص 20.
- ------، منتهی المطلب، بی جا، بی نا، بی تا، ج 2، ص 612.
- ------، کشف المراد، تحقیق: آیت اللّه حسن زاده آملی، الطبعة السابعة، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1417 ق، ص 525.
علی بن یونس عاملی(م 877 ق)، الصراط المستقیم، تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران: مکتبة المرتضویة، 1384، ج 1، ص 182 -184 و 258.
محقق اردبیلی(م 993 ق)، زبدة البیان، تحقیق: محمد باقر بهبودی، مکتبة المرتضویة، ص 422 -434.
اکنون پرسش مهم این است که آیات می توان همه اخبار بیانگر نزول سورۀ دهر در شأن اهل بیت علیهم السّلام را در همۀ این منابع، جعل و نویسندگان آنها را جعّال و دروغ پرداز یا گزارشگر دروغ و جعل دانست؟ چنین امری معقول و منطقی نمی نماید و پاسخ به این پرسش، طبعا منفی است.
2. شهرت روایی و تواتر معنوی
اگر سیر نقل روایات سبب نزول علیهم السّلام سورۀ دهر را در گذر زمان دنبال نماییم، درمی یابیم که اصل نزول سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام-که قدر مشترک همۀ اعضای این خانواده حدیثی است-، با توجه به تعدد طرق نقل و کثرت راویان غالبا عامّی مذهب آن در هر طبقه، از حدّ شهرت و استفاضه گذشته و به تواتر معنوی نزدیک گردیده است. از این رو، دیگر جایی برای تردید در صحت اصل این موضوع باقی نمی ماند. نمودار زیر نشان دهندۀ تعداد راویان این مجموعه روایی در هر طبقه است.[7]
نمودار طبقه بندی برخی راویان روایات نزول سورۀ دهر در شان اهل بیت علیهم السّلام:
طبقه اول و دوم، طبقه صحابه
حضرت امیر (ع)، زید ابن رقم، ابن عباس، عامر بن واثله.
طبقه سوم(حدود سال 110-75 ه)
امام سجاد (ع)، مجاهد بن جبر، ضحاک بن مزاحم، قاسم بن عوف شیبانی، طاووس بن کیسان، اصبغ بن نباته، سعید بن جبیر، عبد اللّه بن الحارث المکتب الزبیدی الکوفی، ابو کسر زهیر بن اقمر الزبیدی.
طبقه چهارم(حدود سال 145-110)
امام باقر(ع)، باذام ابو صالح، ابو روق عطیه بن حارث الهمدانی، عمرو بن مره.
طبقه پنجم(حدود سال 175-145)
امام صادق(ع)، محمد بن سائب کلبی، أبو خالد عبد الملک بن عبد العزیز بن جریج الرومی، عطاء بن میسره، لیث بن ابی سلیم، نهاس بن فهم، مقاتل بن سلیمان، ابو العمیس عتبه بن عبد اللّه المسعودی، ابو الجارود، ابو الطارق سراج، پدر ابو سعید وراق.
طبقه ششم(حدود سال 200-175)
محمد بن کثیر کوفی، عبد اللّه بن میمون القداح، وکیع بن جراح، حبان بن علی، یحیی بن ابی روق الهمدانی، محمد بن مروان السدی الصغیر، ابو ساسان هشام بن سری، موسی بن عبد الرحمان تقفی، ابو عبد اللّه سمرقندی، محمد بن عبد اللّه بن عبید اللّه بن ابی رافع، سلمه بن خالد، روح بن عبد اللّه، قاسم بن یحیی الفنوی، اسحاق بن نجیح، ابو سعید وراق.
طبقه هفتم(حدود سال 235-200)
امام هادی(ع)، قاسم بن بهرام، احمد بن حماد المروزی، عبد الغنی بن سعید، حماد بن عیسی، هذیل بن حبیب، حکم بن مسکین، مامون بن هارون، حفص بن منصور العطار
طبقه هشتم(حدود سال 270-235)
امام عسگری(ع)، حسن بن مهران، محمد بن بحر، ابراهیم بن هاشم قمی، محبوب بن حمید القصری، شعیب بن واقد، عبد اللّه بن محمد بن عبد الوهاب الخوارزمی، محمد بن ابراهیم بن محمد العلوی، حسن بن حسین العرنی، محمد بن النعمان بن الشبل، موسی بن بهلول، عثمان بن ابی شیبه، محمد بن الحسن بن خطاب، احمد بن التغلبی، ثابت بن یعقوب محمد بن خالد العباسی، احمد بن عبد الحمید، عثمان بن سعید العمری.
طبقه نهم(حدود سال 300 -270)
محمد بن زکریا البصری، هاشم بن احمد بن معاویه، عبد الرحمان بن فهد بن هلال، محمد بن یونس الکدیمی، حسن بن محمد بن بهرام، محمد بن احمد بن روح الطرطوسی، حسین بن حکم، جعفر بن محمد العلوی، بکر بن سهل.
طبقه دهم (حدود سال 330-300)
ابو محمد عبد اللّه بن ثابت المقری، محمد بن ابراهیم بن زکریا، ابو النضر العیاشی، محمد بن حفص الخثعمی، ابراهیم بن ابیطالب، احمد بن روح، فاطمه بنت محمد بن شعیب، محمد بن أحمد بن سهیل بن علی، سعد بن عبد اللّه بن ابی خلف، حسن بن عبد الواحد، محمد بن احمد بن علی الهمدانی، حسین بن روح، محمد بن یعقوب کلینی، فرات بن ابراهیم کوفی، علی بن ابراهیم قمی، احمد بن محمد بن حسن بن الشرقی، علی بن الحسین بن بابویه.
طبقه یازدهم(حدود سال 365-330)
عبد العزیز بن یحیی، محمد بن ابراهیم بن اسحاق، احمد بن عبد اللّه المزنی، علی بن محمد بن عبید اللّه، محمد بن أحمد بن سالم، ابو القاسم ماسرجسی، عمر بن احمد بن روح، عثمان بن احمد السماک الدقاق، محمد بن عباس بن علی بن مروان بن ماهیار، احمد بن محمد بن ابی الثلج، عبد الرحمان بن محمد الحسنی، ابن ولید، احمد بن محمد بن الحسن القطان.
طبقه دوازدهم(حدود سال 400-365)
جعفر بن قولویه، حسن بن احمد بن الشیبانی العدل، عبد اللّه بن حامد ماهانی، شیخ صدوق، محمد بن موسی بن عبد، سلیمان بن احمد الطبرانی، احمد بن جعفر بن محمد بن سالم الختلی، ابو بکر محمد بن عبید اللّه
طبقه سیزدهم(حدود سال 435 -400)
ابو نعیم اصفهانی، ابن مردویه، ابو القاسم القرشی، حاکم نیشابوری، ابو القاسم عبید اللّه بن محمد السقطی، عقیل بن الحسین النسوی، علی بن الحسین بن القیده، ثعلبی، شیخ مفید.
طبقه چهارم (حدود سال 470-435)
حاکم حسکانی، حسن بن ع لی جوهری، محمد بن علی بن البیع، احمد بن محمد بن عبد اللّه کاتب، ابو علی حسن بن عبد الرحمان بین البیع.
3- سندشناسی
همان گونه که پیش از این گذشت، کسانی چون ابن جوزی، ضعف برخی روایات این مجموعه حدیثی را دستاویزی برای ردّ اصل قضیه قرار داده اند؛ درحالی که:
اولا. به فرض نبود روایات با سند صحیح، ضعف روایات ضعف السند این مجموعه منجر به کثرت طرق نقل و شهرت روایی است.
ثانیا. سند همه این روایت، ضعیف نیست و روایات صحیح السند و عالی المضمونی در این مجموعه روایی قرار دارند که به تنهایی مثبت اصل قضیه اند.
آن چه در ذیل می آید، تفصیل و اثبات این دو امر است:
الف. جبران ضعف سندی روایات با کثرت طرق نقل
اسناد روایات دال بر نزول سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام، غیر از سندی که در فصل بعد خواهد آمد، به طرق متعدد، در نقطه نهایی خویش به امام سجاد و صادقین علیهم السّلام، زید بن ارقم، ابن عباس، طاووس بن کیسان، سعید بن جبیر و اصبغ بن نباته منتهی می شوند، اسناد مزبور عبارت اند از:
اسناد روایات معصومان علیهم السّلام
الف. «أبو أحمد عبد العزیز بن یحیی الجلودی و أبو عبد اللّه محمد بن زکریاء البصری قالا: حدثنا الحسن بن مهران، قال: حدثنا سلمة بن خالد، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبیه علیه السّلام».[8]
ب. «حدثنا فرات بن إبراهیم الکوفی قال: حدثنا محمد بن إبراهیم بن زکریا الغطفانی قال: حدثنی أبو الحسن هاشم بن أحمد بن معاویة عن محمد بن بحر عن روح بن عبد اللّه عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جده».[9]
ج. «علی بن ابراهیم قمی عن ابیه عن عبد اللّه بن میمون القداح عن ابی عبد اللّه علیه السّلام».[10]
د. «حدثنا أحمد بن الحسن القطان قال: حدثنا عبد الرحمن بن محمد الحسنی قال: حدثنا أبو جعفر محمد بن حفص الخثعمی قال: حدثنا الحسن بن عبد الواحد قال: حدثنی أحمد بن التغلبی قال: حدثنی أحمد بن عبد الحمید قال: حدثنی حفص ابن منصور العطار قال: حدثنا أبو سعید الوراق، عن أبیه، عن جعفر بن محمد، عن أبیه عن جده علیهم السّلام».[11]
از میان این اسناد، سند نخست به دلیل مجهول الحال بودن حسن بن مهران و سلمه بن خالد، و سند دوم به دلیل ناشناخته بودن محمد بن ابراهیم، هاشم بن احمد، محمد بن بحر و روح ب عبد اللّه ضعیف تلقی می شوند. سند سوم نیز، گرچه تا علی بن ابراهیم صحیح است، اما به دلیل مجهول الحال بودن واسطه بین او و نسل های بعد ضعیف به شمار می آید؛ زیرا تفسیر علی بن ابراهیم، نگاشته خود او نیست و توسط کسی گردآوری شده که وضعیت آن بر رجال شناسان مجهول است. سند پایانی نیز، همه روات آن تا امام صادق علیه السلام جز احمد بن تغلبی در منابع رجالی ناشناخته اند.
اسناد روایت ابن عباس
الف. طریق مجاهد
1- «حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحاق حدثنا أبو أحمد عبد العزیز بن یحیی الجلودی البصری، حدثنا محمد بن زکریا حدثنا شعیب بن واقد»[12] و«قال الشیخ أبو محمد الحسن بن أحمد بن محمد بن علی الشیبانی العدل: أخبرنا أبو حامد بن محمد بن الحسن بن الشرفی، حدثنا أبو محمد عبد اللّه بن محمد بن عبد الوهاب الخوارزمی حدثنا أحمد بن حماد المروزی، حدثنا محبوب بن حمید القصری»[13]: «حدثنا القاسم بن بهرام عن لیث، عن مجاهد، عن ابن عباس».
از رجال این سند، شعیب بن واقد، عبد اللّه بن محمد بن عبد الوهاب و محبوب بن حمید، مجهول الحال و قاسم بن بهرام[14] و لیث بن ابی سلیم[15] ضعیف تلقی می شوند. وثاقت یا ضعف احمد بن حماد نیز مورد اختلاف است.[16]
ب. طریق أبو الصالح
1- «قال الثعلبی: أخبرنا عبد اللّه بن حامد، أخبرنا أبو محمد أحمد بن عبد اللّه المزنی، حدثنا أبو الحسن محمد بن أحمد بن سهیل بن علی بن مهران الباهلی، حدثنا أبو مسعود عبد الرحمان بن فهد بن هلال، حدثنی القاسم بن یحیی الغنوی، عن محمد بن السائب، عن أبی صالح عن ابن عباس».[17]
2- «قال الفرات فی تفسیره: حدثنی محمد بن أحمد بن علی الهمدانی حدثنا جعفر بن محمد العلوی حدثنا محمد، عن محمد بن عبد اللّه بن عبید اللّه بن أبی رافع عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس».[18]
3- «أخبرنا أبو محمد الحسن بن علی بن محمد الجوهری حدثنا أبو عبید اللّه محمد بن عمران بن موسی بن عبید المرزبانی قراءة علیه حدثنا أبو الحسن علی بن محمد بن عبید اللّه الحافظ حدثنی الحسین بن الحکم عبید المرزبانی حدثنا حسن بن حسین حدثنا حبان علی، عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس».[19]
اسناد مزبور به دلیل اشتمال بر راویان ضعیفی چون محمد بن احمد بن سهیل[20]، محمد بن سائب کلبی[21]، ابو صالح[22]، حسن بن حسین[23] و حبان بن علی[24] و نیز، راویان مجهول الحالی نظیر محمد بن احمد بن علی همدانی و عبد الرحمان بن فهد بن هلال صحیح نیستند.
ج. طریق عطاء بن میسره
1- «قال ابو النضر (العیاشیی): حدثنا أبو أحمد محمد بن أحمد بن روح الطرطوسی حدثنا محمد بن خالد العباسی حدثنا إسحاق بن نجیح، عن عطاء-بن میسره ابی مسلم مرسلا-: عن ابن عباس».[25]
2- «قال الحاکم فی شواهد التنزیل: أخبرنی أبو نعیم أحمد بن عبد اللّه الأصبهانی کتابه أخبرنا سلیمان بن أحمد الطبرانی حدثنا بکر بن سهل الدمیاطی أخبرنا عبد الغنی بن سعید، عن موسی بن عبد الرحمان، عن ابن جریج، عن عطاء عن ابن عباس».[26]
در منابع رجالی اسحاق بن نجیح[27]، بکر بن سهل[28] و موسی بن عبد الرحمان[29]، تضعیف شده اند و وثاقت محمد بن احمد بن روح و محمد بن خالد عباسی نیز معلوم نیست. لذا اسناد مزبور، ضعیف تلقی می شوند.
د. طریق ضحاک بن مزاحم
1- «قال ابن مردویه: حدثنا محمد بن أحمد بن سالم، حدّثنی إبراهیم بن أبی طالب النیشابوری، حدّثنا محمد بن النعمان بن شبل، حدثنا یحیی بن أبی زوق الهمدانی، عن أبیه، عن الضحاک، عن ابن عباس».[30]
سند مزبور، نه تنها به دلیل ضعیف بودن یحیی بن ابی زوق همدانی[31] و نیز مجهول بودن محمد بن نعمان، بلکه به دلیل انقطاع در سند غیر قابل اعتماد است؛ زیرا واسطه میان ابن عباس و ضحاک بر ما آشکار نیست.
ه. طریق ابو کثیر الزبیری
1- «محمد بن العباس قال: حدثنا محمد بن احمد-ابی الثلج-الکاتب عن الحسن بن -محمد -بهرام، عن عثمان بن أبی شیبة عن وکیع عن المسعودی عن عمرو بن مرة عن عبد اللّه بن الحارث المکتب عن أبی کثیر الزبیدی عن عبد اللّه بن العباس».[32]
از رجال این سند، به جز، حسن بن بهرام که مجهور است، سایران در منابع رجالی توثیق شده اند؛ امّا حتی مجهول بودن یک راوی نیز به ضعف سند می انجامد.
اسناد روایات زید بن ارقم
1- «قال الحاکم فی شواهد التنزیل: أخبرنا أبو القاسم القرشی و الحاکم، قالا: أخبرنا أبو القاسم الماسرجسی حدّثنا أبو العباس محمد بن یونس الکدیمی حدثنا حماد بن عیسی الجهنی حدثنا النهاس بن قهم عن القاسم بن عوف الشیبانی: عن زید بن أرقم».[33]
در سلسله راویان این سند، محمد بن یونس نزد کسانی چون احمد بن حنبل و شافعی، ثقه و حسن الحدیث و در نزد برخی دیگر، به دلیل نثل روایات غریب و منکر، ضعیف شناخته شده است.[34] نیز ضعف قاسم بن عوف در بین رجال شناسان مورد اختلاف[35]، امّا ضعف نهاس بن قهم امری مورد اتفاق و یقینی است.[36]
باتوجه به این که حماد بن عیسی از اصحاب اجماع است، اگر قایل به این دیدگاه شویم که در بررسی روایات، صرف صحت سند تا اصحاب اجماع کافی است و نیازی به بررسی ادامه سند نیست، و نیز، اگر دربارۀ محمد بن یونس، توثیق ابن حنبل و شافعی را بپذیریم، سند مزبور صحیح است. امّا از آن جا که چنین تعریفی از اصحاب اجماع در نزد بزرگان رجالی[37] پذیرفته نیست و صحت سند تا آنها، ما را از بررسی ادامه رجال سند بی نیاز نمی سازد، ضعف نهاس بن قهم به ضعف سند می انجامد.
اسناد روایت طاووس بن کیسان
1- «قال ابن مغازلی: أخبرنا أبو طاهر محمد بن علی بن محمد البیع، أنبأنا أبو عبد اللّه أحمد بن محمد بن عبد اللّه بن خالد الکاتب، حدثنا أحمد بن جعفر بن محمد بن سالم الختلی، حدثنی عمر بن أحمد، قال: قرأت علی أمی فاطمة بنت محمد بن شعیب بن أبی مدین الزیات، قالت: سمعت أباک أحمد بن روح یقول: حدّثنی موسی بن بهلول، حدثنا محمد بن مروان -بن عبد اللّه بن اسماعیل الکوفی البصری السدی-، عن لیث بن أبی سلیم: عن طاووس».[38]
از رجال این سند، عمر بن احمد[39]، محمد بن مروان[40] و لیث بن ابی سلیم[41]، ضعیف و فاطمه بنت محمد بن شعیب و احمد بن روح، مجهول اند. همچنین، مروی عنه طاووس، نامشخص و سند حدیث، مرسل است. نیز باتوجه به این که طاووس، از بزرگان تابعان است، سندی که به وی ختم شود، مقطوع نام می گیرد.
اسناد روایت اصبغ بن نباته
1- «قال ابن الجوزی: أخبرنا محمد بن ناصر، أنبأنا أبو عبد اللّه بن أبی نصر الحمیدی أنبأنا أبو علی الحسن بن عبد الرحمان بن البیع، أنبأنا أبو القاسم عبید اللّه بن محمد السقطی، أنبأنا عثمان بن أحمد الدقاق، أنبأنا عبد اللّه بن ثابت، حدّثنا أبی(ثابت بن یعقوب)، عن الهذیل بن حبیب و أبی عبد اللّه السمرقندی عن محمد بن کثیر الکوفی عن الأصبغ بن نباته».[42]
2- «قال الحاکم فی شواهد التنزیل: أخبرنا عقیل(بن الحسین النسوی) أخبرنا علی بن الحسین(بن قیده) حدثنا(ابو بکر) محمد بن عبید اللّه حدثنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن السماک، حدثنا عبد اللّه بن ثابت المقرئ قال: حدثنی أبی (ثابت یعقوب)، عن الهذیل، عن مقاتل، عن الأصبغ بن نباته».[43]
اسناد مزبور به دلیل مجهول الحال بودن عبد اللّه بن ثابت مقری و پدرش(ثابت بن یعقوب)، ابو عبد اللّه سمرقندی و هذیل بن حبیب، و نیز به دلیل مورد اختلاف بودن وثاقت محمد بن کثیر[44] و ضعیف بودن علی بن حسین[45]، و همچنین به دلیل نامشخص بودن مروی عنه اصبغ بن نباته، ضعیف، مرسل و مقطوع محسوب می گردد.
اسناد روایت سعید بن جبیر
1- «قال الحاکم فی شواهد التنزیل: أخبرن عقیل (بن الحسین النسوی)أخبرنا علی بن الحسین(بن قیده)حدثنا (ابوبکر)محمد بن عبید اللّه حدثنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن السماک، حدثنا عبد اللّه بن ثابت المقرئ قال: حدثنی أبی(ثابت بن یعقوب)، عن الهذیل، عن مقاتل عن سعید بن جبیر».[46]
در رجال این سند، علی بن حسین، عبد اللّه بن ثابت، پدر وی و هذیل بن حبیب، مجهول الحال و مروی عنه سعید بن جبیر، نامعلوم است. لذا سند مزبور، ضعیف، مرسل و مقطوع است.
اسناد روایت عامر بن واثله
1- «قال ابن بابویه: حدّثنا أبی، و محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید، قالا حدّثنا سعد بن عبد اللّه-أبی خلف الاشعری قال: حدّثنا محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن الحکم بن-مسکین الثقفی، عن أبی الجارود و هشام أبی ساسان و أبی طارق السراج، عن عامر بن واثلة».[47]
ضعف این سند به ضعیف بودن ابو الجارود[48] و مجهول بودن هشام و ابو الطارق باز می گردد.
باید دانست که گرچه این مجموعه اسناد به لحاظ ارزیابی رجال شناختی، غالبا به دلیل وجود یک یا دو راوی مجهول، بعضا به سبب اشتمال بر برخی راویان نا موثق و یا راویانی که وثاقت یا ضعف آنا مورد اختلاف است و به صورت نادر نیز به دلیل عدم اطمینان از انتساب کتاب به مؤلف و مجهول الحال بودن حلقه وصل آن به نسل های بعد، ضعیف تلقی می شوند، امّا ضعف آنها منجبر به شهرت روایی است.
ابن صلاحدر مقدمه خویش یکی از راه های جبران ضعف سند را، مشروط به این که ضعف ناشی از کذاب بودن راوی نباشد، کثرت طرق نقل می داند.[49] محمد ناصر البانی نیز دراین باره چنین می نویسد:
مشهور در نزد بزرگان این است که یک روایت اگر به طرق متعدد روایی، هرچند ضعیف، نقل شود، قوّت یافته و حجت می گردد.[50]
این قاعده در سیره حدیث پژوهی محدثان خاصّه و عامّه منعکس است؛ چنانکه ابن حجر حتی در روایات شدید الضعف نیز، کثرت طرق نقل را جبران کننده ضعف سند می داند و معتقد است که این گونه روایات، گرچه از طریق صحیح به دست ما نرسیده اند، امّا به هر حال ریشه در واقعیت دارند.[51] همچنین شوکانی، آن گاه که به روایتی در باب آیه 43 سوره نساء می رسد، ضعف سندی آن را منجبر به کثرت طرق نقل می داند.[52]
همین قاعده درمیان بزرگان شیعه نیز رواج دارد؛ به عنوان نمونه شیخ مفید، بزرگ اندیشمند مکتب حدیثی بغداد-که در امر حدیث و قبول اخبار، جدی و سختگیر بوده و حتی حدیث واحد صحیح السند را فاقد حجیت می داند.[53] آن گاه که به برخی اخبار مربوط به معجزات حضرت امیر علیه السّلام می پردازد، عامل شهرت را موجب بی نیازی از بررسی سندی آن می داند.[54] نیز، آن گاه که خطبه شقشقیه را موضوع گفتار قرار می دهد، چنین می نگارد:
خطبه مزبور که ابن عباس به نقل آن همت گماشته، مشهورتر از آن است که بخواهیم برای اثبات سند آن، خوشتن را به تکلف اندازیم.[55]
در دوره معاصر نیز می توان از علامه شعرانی نام برد که در باب اصل صدور برخی معجزات از حضرت امیر علیه السّلام این گونه می گوید:
این روایت، به طرق متعدد نقل گردیده و ضعف اسناد آن، منجبر به کثرت طرق نقل است.[56]
باتوجه به آنچه پیش از این درباره شهرت روایی و تواتر معنوی اصل صدور سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام بیان گردید، می توان گفت ضعف سندی این مجموعه روایی، حتی بنابر مبانی حدیث پژوهی خود دانشمندان عامی مذهب، منجبر به شهرت و کثرت طرق نقل است و لذا خانواده حدیثی مزبور که بررسی و ارزیابی اسنادش پیش از این گذشت؛ هم چنان اثبات گر فضیلتی بزرگ برای خاندان عصمت و طهارت است.
ب. روایت صحیح السند و قوی المتن
صحیح ترین سند موجود برای اثبات نزول سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السلام، سند ذیل است:
قال محمد بن المشهدی فی المزار: اخبرنی بهذا الحدیث، العالم أبی جعفر محمد المعروف بابن الحمد النحوی، رفع الحدیث عن الفقیه الامام العسکری صلوات اللّه علیه فی شهور سنة إحدی و سبعین و خمسمائة؛ و أخبرنی الفقیه الاجل أبو الفضل شاذان بن جبرئیل القمی علیه السّلام، عن الفقیه العماد محمد بن أبی القاسم الطبری، عن أبی علی، عن والده، عن محمد بن محمد بن النعمان، عن أبی القاسم جعفر بن قولویه، عن محمد بن یعقوب الکلینی، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن أبی القاسم بن روح و عثمان بن سعید العمری، عن أبی محمد الحسن بن علی العسکری، عن أبیه صلوات اللّه علیهما:... السلام علیک یا امیر المؤمنین... انت مطعم الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا لوجه اللّه لا ترید منهم جزاء و لا شکورا، و فیک انزل اللّه تعالی: «و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون...».[57]
توصیف رجال شناختی هریک از رجال سند این روایت به شرح ذیل است:
1- ابو عبد اللّه بن المشهدی
نویسندۀ مزار کبیر ابو عبد اللّه محمد بن جعفر بن علی المشهدی الحائری، معروف به ابن المشهدی از بزرگان علمای شیعه در قرن ششم است و کتاب مزار قدیمی ترین منابع ادعیه و زیارات است که سید رضی الدین علی بن طاووس در کتاب مصباح الزائر و برادرش سید عبد الکریم بن طاووس در کتاب فرحة الغری به آن سخت اعتماد نموده و روایات زیادی را از آن نقل نموده اند.
نیز از متأخران، علامۀ مجلسی در بحار الانوار بدان اعتماد نموده و آن را مزار کبیر نامیده است. علوّ مرتبت و رفعت منزلت این عالم فرزانه در علم و عمل، از تعظیم و تکریم دانشوران بزرگ شیعه نسبت به وی کاملا روشن می گردد. شیخ حر عاملی در وصف او گفته است:
کان فاضلا محدثا صدوقا له کتب یروی عن شاذان...[58]
شهید اول نیز، در اجازه خویش به شیخ شمس الدین، از ابن مشهدی این گونه یاد می کند:
الشیخ الإمام السعید ابو عبد اللّه بن المشهدی.[59]
از اجازه شیخ حسن صاحب معالم، فرزند شیخ زین الدین شهید ثانی-که شخصیتی است نقّاد و کتاب مهم منتقی الجمان را در تفکیک حدیث شیعه به انواع صحیح، ضعیف و... نگاشته است-چنین برمی آید که ابن مشهدی کتاب های متعددی داشته است. متن بیان وی در این خصوص چنین است:
و بالاسناد عن الشیخ نجیب الدین محمد عن الشیخ السعید ابی عبد اللّه محمد بن جعفر المشهدی الحائری جمیع کتبه و روایاته.[60]
ملاحظه می شود که در این اجازه از همه مصنفات و منقولات روایی ابن مشهدی سخن رفته است. افزون براین، از اجازه مزبور چنین استفاده می شود که مؤلف مزار کبیر در همان سنین جوانی اهل علم و فضل بوده است؛ زیرا شیخ حسن از نجم الدین بن نما و او از پدرش چنین نقل می کند که ابن مشهدی کتاب شریف المقنعه اثر شیخ مفید را پیش از بیست سالگی بر ابی منصور محمد بن حسن بن منصور نقاش موصلی قرائت نموده است.[61]
2- ابو الفضل شاذان بن جبرئیل قمی
ابن مشهدی در این سند از شاذان بن جبرئیل بن«الفقیه الاجلّ»تعبیر نموده[62] و شیخ حرّ عاملی در امل الآمل درباره شاذان آورده است:
الشیخ الجلیل الثقة، کان عالما فاضلا فقیها عظیم الشأن جلیل القدر، له کتب.[63]
3- محمد بن ابی القاسم الطبری
شیخ منتجب الدین در فهرست خویش از او با عنوان«الشیخ الامام عماد الدین فقیه ثقه»[64] یاد نموده و شیخ حرّ عاملی درباره وی چنین می نویسد:
هو ثقه جلیل القدر محدث له کتب.[65]
4- ابو علی
ابو علی کنیه حسن بن محمد بن حسن طوسی، فرزند شایسته شیخ طوسی است. شیخ منتجب الدین در فهرست خویش نسبت به وی می نویسد:
الشیخ الجلیل فقیه عین ثقه، قرء علی والده جمیع تصانیفه.[66]
همچنین شیخ حر عاملی او را چنین می ستاید:
کان عالما فاضلا فقیها محدثا جلیلا ثقه له کتب.[67]
وی پس از پدر، زعامت شیعیان نجف را بر عهده گرفت و به لقب«مفید دوم»مقلب گردید.[68]
5- شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی
موقعیت برجسته و ممتاز شیخ طوسی چنان بوده است که نجاشی وی را با عبارت«جلیل فی اصحابنا ثقه عین»[69]، توصیف و علامه حلی او را با وصف «شیخ الامامیه و وجههم و رئیس الطائفه جلیل القدر عظیم المنزله ثقه صدوق و جمیع الفضائل منتسب الیه»معرفی می سازد.[70]
از توفیقات برتر و امتیازات شیخ طوسی، تنقیح و تهذیب اعتقادات شیعه در اصول و فروع و نگارش دو کتاب شریف التهذیب و الاستبصار است.
6- محمد بن محمد بن نعمان
شیخ مفید از تمکلمان برجسته امامیه به شمار می رود که در حیات نورانی اش ریاست طایفه شیعه به او منتهی شد و در دانش دین و فقاهت، بر همه دانشمندان پیشی گرفت، تا جایی که نه تنها رجال شناسان شیعه چون نجاشی دربارۀ وی چنین نگاشته اند:
شیخنا و استاذنا-رضی اللّه عنه-فضله اشهر من ان یوصف فی الفقه و الکلام و الروایة و الثقه و العلم، له کتب.[71]
بلکه اندیشمندان عامه نیز از مدح وی فروگذار نکرده اند.[72]
ابن حجر نیز او را از فقها و بزرگان شیعه در عهد خویش معرفی نموده است.[73]
7- ابو القاسم جعفر بن قولویه
به حکایت تاریخ دانان و رجال شناسانی چون نجاشی، ابن قولویه از بزرگان شیعه و ثقات امامیه است:
کان ابن قولویه من ثقات اصحابنا و اجلائهم فی الحدیث و الفقه و کل ما یوصف به الناس من جمیل فهو فوقه، له کتب حسان.[74]
8- محمد بن یعقوب الکلینی
شیخ کلینی مؤلف کتاب الکافی، زعیم شیعه در عهد خود بوده و نجاشی شأن او را چنین ستوده است:
کان اوثق الناس فی الحدیث و اثبتهم، صنّف الکتاب الکبیر یسمّی الکافی فی عشرین سنه.[75]
9- علی بن ابراهیم
علی بن ابراهیم از روات ثقه و بزرگان امامیه است که در حق او چنین گفته اند:
ثقه فی الحدیث ثبت معتمد.[76]
10- ابراهیم بن هاشم قمی
وی در اصل، کوفی و از رجال کاامل الزیارات است که به قم مهاجرت نمود و 6414 حدیث از احادث کتب اربعه، از وی روایت شده است.[77] رجال شناسان در وصف وی چنی گفته اند:
انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم، له کتب.[78]
سید بحر العلوم دربارۀ وجه دلالت این عبارت بر وثاقت ابراهیم این گونه می نویسد:
باتوجه به سیره مکتب حدیثی قم در پذیرش اخبار و تسریع آن در جرح و سخت گیری آن در تعدیل راویان معلوم می گردد که اگر ابراهیم بن هاشم در نزد محدثان قم ثقه نبود، حدیثش را نپذیرفته و او را طرد می کردند.
لذا توصیف وی با عبارت: «اول من نشر حدیث الکوفیین بقم»، از جایگاه و شخصیت و الای او حکایت می کند.[79] از همین روست که میرداماد نیز، توصیف ابراهیم بن هاشم را به عنوان نخستین نشر دهنده حدیث کوفیان در قم، نشانه حسن و مقبولیت نامبرده دانسته است.[80]
11- ابو القاسم حسین بن روح بن ابی بحر النوبختی
وی سومین سفیر از سفرای چهارگانه حضرت بقیة اللّه(عج) در غیبت صغری است. شیخ طوسی در کتاب غیبت، درباره او چنین می نگارد:
کان من اعقل الناس عند المخالف و الموافق.[81]
محمد بن عثمان وی را به عنوان جانشین خویش و سومین نائب حضرت معرفی ساخته و فرموده است:
هذا ابو القاسم الحسین بن روح بن ابی بحر النوبختی، القائم مقامی و السفیر بینکم و بین صاحب الامر، و الوکیل و الثقة الامین.[82]
12- عثمان بن سعید
عثمان بن سعید، سفیر نخست حضرت صاحب الامر و از خدمت گزاران حضرت هادی علیه السّلام بوده است. در شأن و الای او همین بس که حضرت عسکری علیه السلام در حقّ وی فرمود:
هذا أبو عمرو الثقة الامین ثقة الماضی و ثقتی عن المحیا.[83]
بنابراین سخن، دیگر نیازی به اثبات وثاقت وی نیست.
همان گونه مشاهده می گردد، سند این روایت در کمال صحت و اعتبار است و اهل روایت و درایت، بر وثاقت، صداقت و عدالت راویان آن گواهی داده اند. محدّث نوری دربارۀ این سند چنین می نویسد:
هذا سند لا یوجد نظیره فی الصحّه.[84]
همچنین این روایت، به لحاظ مضمونی نیز از ایرادهایی که برخی چون ابن جوزی بر دیگر روایات رسیده در این مقام وارد ساخته اند، مبرّاست و اصل نزول سوره هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام را با کوتاه ترین و صریح ترین عبارت، این گونه بیان می دارد:
یا امیر المؤمنین!انت مطعم الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا لوجه اللّه، لا ترید منهم جزاء و لا شکورا.
دفع یک اشکال محتمل
ممکن است این اشکال وارد شود که قول راویان شیعه تنها برای خود آنها معتبر است و ضرورتی ندارد سایر مسلمانان آن را بپذیرند. برای پاسخ به این اشکال، باید دانست که بنابر معیار بسیاری از حدیث پژوهان عامه چون شافعی، آنچه در صحت یک حدیث دخیل است، صدق و ضبط راوی است و مذهب او هیچ دخالتی در پذیرش یا عدم پذیرش حدیث وی ندارد.[85] بغوی دراین باره می نویسد:
اکثر محدثان، روایات اهل بدعت را چنانچه در گفتار صادق باشند، می پذیرند؛ چنانچه بخاری از فردی به نام عباد بن یعقوب روایت می کند که به نقل محمد بن اسحاق بن خزیمه، در گفتار، صادق و در مذهب، منحرف است.[86]
نیز، ابن حجر تنها روایات فردی را نمی پذیرد که منکر یکی از ضروریات دین باشد؛ در غیر این صورت هر فردی از هر مذهبی که راستگوی در کلام و اهل تقوی و ورع باشد، روایتش پذیرفته است.[87] بر همین اساس، سیوطی نام روایاتی که از اهل سنّت نیستند، لیکن بخاری در صحیح خود از آنها روایت نموده، گردآورده است.[88] لذا حتّی اگر رجال راوی این روایت را که بزرگان اهل سنّت چون ذهبی، به علوّ قدر و رفعت منزلت برخی از آنها معترف اند، به مصداق«کل حزب بما لدیهم فرحون»[89]، مبتدع بخوانند، باز از اصالت و حجیّت روایت مذکور در اثبات اصل نزول سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام چیزی کاسته نمی شود.
4- اختلاف نظر درمیان صاحب نظران اهل سنت
مجعول دانستن این دسته از روایات و اصل فضیلت مزبور، در بین خود علمای عامه نیز بی جواب نمانده و برخی از بزرگان اهل سنت، به این گفتارها پاسخ گفته اند.
خود ابن جوزی نخستین کسی است که به نقض گفتار خویش پرداخته و باوجود این که در کتاب موضوعات، این روایات را از مجعولات شیعه دانسته، در کتاب تبصره اش در وصف اهل بیت علیه السّلام چنین سروده است:
دلم در هوای ولایت علی می تپد و ایمانم محبت اوست... اگر مناقب علی را نشنیده ای. فضایلش را در سوره
هل أتی جستجو کن که همین یک فضیلت برای وی کفایت می کند.[90]
از دیگر کسانی که به نقد گفتار ابن جوزی در کتاب الموضوعات پرداخته اند، نوه وی، معروف به سبط ابن جوزی است که در پاسخ به جدش، می نویسد:
اگر گفته شود این روایت را جدّ تو در کتاب موضوعاتش آورده و درباره آن گفته است: «اشعار منسوب به اهل بیت علیهم السّلام در این روایت، اشعاری عاری از فصاحت است که با شان ایشان سازگار نیست. نیز بعید است که حضرت امیر و فاطمه زهرا علیها السّلام اطفال خردسال خویش را از طعام بازدارند. همچنین در سند آن اصبغ بن نباته قرار دارد که به لحاظ رجالی متروک الحدیث است». در پاسخ می گوییم:
اولا. این گونه نحوه بیان در اشعار رجزگونه معمول است و ایرادی متوجه ابیات مزبور نیست.
ثانیا. ما همین روایت را با سندی غیر از طریق اصبغ نقل نمودیم و لذا مشکل سند نیز مرتفع می شود.
ثالثا: تعجب است از ابن جوزی که باوجود انکار این روایت در کتاب الموضوعات، در منتخب خویش این گونه می نگارد: «هان ای بزرگان دین، آیا هیچ می دانید علی و فاطمه علیهم السلام از چه رو نیازمندان را بر اطفال گرسته خویش ترجیح دادند؟آیا گمان می کنید که آنها روایت«ابدا بمن تعول»را نشنیده بودند؟نه چنین است، بلکه این از آن روست که آن دو بزرگوار از درجه و الای صبر و تحمل حسنین علیهم السّلام، این دو ثمره شاخساری نبوی و دو بضعه شجره فاطمی آگاه بودند...».[91]
آلوسی از دیگر شخصیّت های اهل سنّت است که به نقد گفتار ابن جوزی پرداخته و ردّ اصل این فصیلت را نپذیرفته است. وی در تفسیر روح المعانی، پس از ذکر روایت نزول سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام به سخن ابن جوزی در الموضوعات می پردازد و در پاسخ بدان می گوید:
چگونه است که ابن جوزی، خود در کتاب تبصره اش همین روایت را ذکرنموده و آن را مجعول ندانسته است؟... بنابراین، احتمال نزول این سوره در شان اهل بیت علیهم السلام هم چنان مطرح است... و حتی اگر به این احتمال گردن ننهیم، باز چیزی از قدر و منزلت آنها کاسته نمی شود، زیرا دخول آن بزرگواران در زمره ابرار، مسلم و بلکه اولی است. به راستی چه کسی سزاوارتر به این آیات از علی مولی المؤمنین، فاطمه، بضعه پیامبر و حسنین علیهم السّلام، سید جوانان بهشت؟و این اعتقاد، نه رفض. که هرچه جز آن گمراهی است: «أنا عبد الحق لا عبد الهوی*لعن اللّه الهوی فیمن لعن». اگر فضیلت سورۀ هل أتی را برای اهل بیت علیه السّلام ثابت بدانیم، نکته لطیفی ظهور می یابد و آن این است که خداوند در این سوره به دلیل رعایت حرمت فاطمی، از حور العین یاد نمی کند.[92]
افزون بر موارد فوق-که صراحتا به نقد گفتار ابن جوزی پرداخته اند-اشعار و گفتار دیگر بزرگان عامه، خود، گواهی است بر تأیید صحت اصل نزول سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام و شاهدی است بر بطلان گفتار کسانی چون ابن جوزی که اصل فضیلت نزول سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام را ساخته شیعیان و اسطوره ای بی اساس می دانند. ذیلا به نمونه هایی چند از این سخنان اشاره می شود:
-حموینی خراسانی، صاحب کتاب فرائد السمطین؛ وی در کتاب گران قدر خویش، پیش از نقل روایت، درباره نزول سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام می نویسد:
این فضیلتی است که حتی دشمنان خفاش صفت نیز ناگزیر از نقل آن گردیده اند و شب های تاریک همواره از فروغ آن نور می گیرند.[93]
-حاکم حسکانی؛ وی در مقمه کتاب شواهد التنزیل، معلوم می دارد که آنچه موجب نگارش این اثر گردیده، دفاع از فضائل اهل بیت علیهم السّلام، بویژه فضیلت سورۀ هل أتی است که توسط عدّه ای نابخرد، این گونه زیر سؤال رفته بود:
لم یقل أحد من المفسرین أنه نزل فی علی و أهل بیته سوره هل أتی و لا شی ء سواها من القرآن.
از همین رو، وی با هدف پاک سازی چهره حق از نقار عداوت ها، به اثبات فضایل اهل بیت علیهم السّلام همت گماشته است:
فرأیت من الحسبة دفع هذه الشبهة عن الأصحاب و بادرت إلی جمع هذا الکتاب... و سمیته بشواهد التنزیل لقواعد التفضیل.[94]
-ابو جعفر إسکافی؛ وی که از عالمان بزرگ اهل سنت در قرن سوم است، حتی آن گاه که به مخاصمه و احتجاج با شیعه پرداخته، این فضیلت اهل بیت علیهم السّلام را نادیده نگرفته و درباره آن می گوید:
ما هرگز این را انکار نمی کنیم که حضرت امیر علیه السّلام در راه رضای پروردگار، طعام خویش را به مسکین و یتیم و ایر بخشید و خداوند سوره ای کامل دربارۀ او و خانواده اش نازل فرمود.[95]
-خطیب خوارزمی؛ او در مناقب خویش، آن گاه که اسما و القاب حضرت امیر را برمی شمرد، از آن گرامی با عنوان «الذی نزول فیه هل اتی»یاد می کند.[96] و در جای دیگر، در شأن حضرت چنین می سراید:
همانا علی علیه السّلام، پیشوای اوصیا و سرور ابوبکر و عمر است... آیا سوره هل أتی در مدح کسی جز او و نذر خالصانه اش فرود آمده است؟.[97]
-ابن طلحه فقیه شافعی؛
در عبادت علی همین عبادت و در مناقب وی همین منقبت کفایت می کند که طعامش را باوجود احتیاج، در راه رضای خدا اطعام نمود. از همین روست که این واقعه، جایگاهی عظیم و ماندگار یافته و خداوند درپی آن آیات قرآن را نازل فرموده است. به راستی که این خاندان، برای کسی که بدآنها، چنگ زند، عروة الوثقای حق اند و مناقب ایشان در کلام وحی بیان گردیده است. مناقبی که سورۀ شوری، هل أتی و احزاب آنها را برای مردمان به تصویر می کشند.[98]
نیز:
گوش بسیار تا مدح امام هدایتگر را از زبان آیات الهی بشنوی... آیات سوره احزاب، تحریم و هل أتی که ثنای وی گفته و مدح او می گویند.[99]
-اقبال لاهوری؛
همسر فاطمه، فردی است که تاج فضیلت سورۀ هل أتی را بر سر دارد؛ فضیلتی که در پرتو آن، خورشید رنگ می بازد.[100]
-بوصیری؛
خواستم زبان به مدح شما بگشایم که دیدم کتاب الهی برای مدح شما کفایت می کند. چه بسیار فضایل و کراماتی که سورۀ هل اتی از شما خاندان برایم به تصویر کشیده است.[101]
نتیجه
اصل نزول سورۀ هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السّلام، مسأله ای است که در طول تاریخ، منابع عامه همگام با منابع شیعی به نقل آن همت گماشته اند. نیز، شهرت روایی و تواتر معنوی این قضیه-که حاصل کثرت روات آن در هر طبقه است-می تواند ما را از بررسی سندی آن مستغنی می سازد؛ گرچه پرداختن به ارزیابی سندی آن، اصالتش را بیش ازپیش برای ما به تصویر خواهد کشید؛ زیرا:
اولا. روایت صحیح السند و عالی المضمونی در دست است که از همه اشکالات سندی و محتوایی، عاری و خود، به تنهایی برای اثبات این فضیلت بسنده است.
ثانیا. روایت صحیح مزبور، معتضد به روایات بسیار است که گرچه سند آنها به لحاظ ارزیابی های اولیۀ رجالی ضعیف به نظر می رسد، امّا بنابر اصول علم مصطلح الحدیث در نزد عامه و خاصه، ضعف آنها منجبر به شهرت روایی است؛ به گونه ای که حتی اگر روایت صحیح مزبور نیز در دست نبود، باز این مجموعه روایی برای اثبات اصل فضیلت کفایت می نمود.
بزرگان عامه، حتی خود ابن جوزی، به این فضیلت اهل بیت علیهم السّلام اقرار ورزیده و حتی کسانی چون سبط ابن جوزی و حاکم حسکانی به دفاع از آن پرداخته اند. لذا دیگر جایی برای افترائات ابن تیمیه و هم فکرانش-که با خرده گیری بر یک نقل از این مجموعه روایی و نادیده گرفتن دیگر روایات آن، اصل واقعه را زیر سؤال برده و آن را مجعول شیعیان معرفی می سازند-باقی نمی ماند.
کتابنامه
- الارشاد، محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید، تحقیق: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث علیهم السلام، بیروت: دار المفید، 1413 ق.
- الامالی، محمد بن علی بن بابویه معروف به شیخ صدوق، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة، قم: مرکز الطباعة و النشر فی مؤسسة البعثة، 1417 ق.
- امل الامل، شیخ محمد بن حسن عاملی، بغداد: مکتبة الاندلس، بی تا.
- بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمة الاطهار، علامه محمد باقر مجلسی، تحقیق: ربانی شیرازی، عبد الرحیم، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1403 ق.
- البدایة و النهایة، اسماعیل بن کثیر الدمشقی، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1988 م.
- تاریخ الاسلام، أبو عبد اللّه شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، تحقیق: عمر عباد السلام التدمری، بیروت: دار الکتاب العربی، بیروت، 1407 ق.
- تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1417 ق.
- تاویل الآیات، علامه شرف الدین الحسینی، تحقیق: مدرسۀ امام المهدی(عج)، قم: مدرسة الامام المهدی(عج)، 1366 ق.
- التبصره، ابو الفرج عبد الرحمان بن الجوزی، قاهره: عیسی البابی الحلبی و شرکاؤه، 1390 ق.
- تدریب الراوی فی شرح تقریب النووی، السیوطی، عبد الرحمان بن ابی ابکر، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف، مکتبة الریاض، ریاض، بی تا.
- تذکرة الحفاظ، أبو عبد اللّه شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
- تذکرة الخواص، الحافظ سبط بن الجوزی، تهران: مکتبة نینوی الحدیثة.
- تفسیر فرات، فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، 1410 ق.
- تفسیر قمی، ابو الحسن علی بن ابراهیم قمی، تصحیح: سید طیب جزایری، قم: مؤسسة دار الکتاب، 1404 ق.
- تقریب التهذیب لخاتمة الحفاظ، ابن حجر عسقلانی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1955 م.
- تمام المنة فی التعلیق علی فقة السنة، محمد ناصر الدین الالبانی، دار الرایة للنشر، 1409 ق.
- ثمرات النظر فی علم الأثر، محمد بن اسماعیل الامیر الصنعانی، تحقیق: رائد بن صبری بن ابی علفه، الریاض: دار العاصمة، 1417 ق.
- الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم رازی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1372 ق.
- الجمل، محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید، قم: مکتبة الداوری، بی تا.
- جمیع دواوین الشعر العربی علی مرّ العصور(محتویات موقع ادب).
- خاتمه المستدرک، میرزا حسین نوری، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السّلام لإحیاء التراث، 1415 ق.
- خصال، ابن بابویة، ابو جعفر محمد بن علی بن حسین مشهور به صدوق، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جامعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، بی تا.
- خلاصة الاقوال، علامه جمال الدین حسن بن یوسف حلّی، تحقیق: شیخ جواد قیومی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1417 ق. نیز چاپ دوم، نجف، 1381 ق.
- الذریعة الی تصانیف الشیعة، آغابزرگ تهرانی، بیروت: دار الاضواء، 1403 ق.
- الرواشح السماویة، محمد باقر الحسینی الاسترآبادی، معروف به میرداماد، تحقیق: غلامحسین قیصریه ها و نعمة اللّه جلیلی، قم: دار الحدیث للطباعة و النشر، 1422 ق.
- روح المعانی، محمد آلوسی، تحقیق: علی عبد الباری العطیة، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1415 ق.
- سعد السعود، رضی الدین ابو القاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس، قم: منشورات الرضی، 1363 ش.
- سوالات حمزه، دار قطنی، تحقیق: موفق بن عبد اللّه بن عبدالقادر، ریاض: مکتبة العارف، 1404 ق.
- سیر الاعلام النبلاء، أبو عبد اللّه شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، تحقیق: شعیب الارنؤوط و حسین الاسد، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1993 م.
- شرح اصول الکافی، ملا صالح مازندرانی، تعلیق: میرزا أبو الحسن الشعرانی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1421 ق.
- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، عبید اللّه بن احمد الحاکم الحسکانی، تحقیق: شیخ محمدباقر، محمودی، تهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، 1411 ق.
- الضعفاء، أبو جعفر محمد بن عمرو بن موسی العقیلی، تحقیق: دکتر عبد المعطی امین قلعجی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1418 ق.
- طرائف المقال، سید علی بروجردی، تحقیق: سید مهدی رجایی، قم: مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، 1410 ق.
- العثمانیة، عمرو بن بحر الجاحظ، تحقیق و شرح: محمد هارون، عبد السلام، بیروت: دار الکتاب العربی، بی تا.
- العمدة(عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار)، یحیی بن الحسن الاسدی الحلی، معروف به ابن البطریق، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1407 ق.
- الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، علامه عبد الحسین احمد الامینی النجفی، بیروت: دار الکتب العربی، 1977 م.
- الغیبة، شیخ محمد بن حسن طوسی، تحقیق: شیخ عباد اللّه طهرانی و احمد علی ناصح، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411 ق.
- فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد الجوینی الخرسانی، تحقیق: شیخ محمد باقر المحمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی، 1400 ق.
- فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ابو العباس احمد بن علی الأسدی الکوفی النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری الزنجانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1416 ق.
- فهرست منتجب الدین، شیخ منتجل الدین علی بن بابویه، تحقیق: محدث ارموی، قم: مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، 1358 ش.
- الفوائد الرجالیه، علامه سید محمد مهدی بحر العلوم، تهران: مکتبة الصادق، 1363 ق.
- قاموس الرجال، محمدتقی شوشتری، قم، 1410 ق.
- قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، جمال الدین محمد قاسمی.
- الکامل، ابن عدی، تحقیق: دکتر سهیل زکار، بیروت: دار الفکر، 1409 ق.
- کتاب الرجال، تقی الدین حسن بن علی بن داود حلی، النجف: مطبعة الحیدریة، 1392 ق.
- کتاب المجروحین، محمد بن حبان، تحقیق: محمود ابراهیم زاید، مکه مکرمه: دار الباز، بی تا.
- الکشف و البیان، ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن محمد بن ابراهیم، تحقیق: ابی محمد بن عاشور، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1422 ق.
- لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1971 م.
- مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، تصحیح شیخ ابو الحسن شعرانی، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1395 ق.
المزار، محمد بن المشهدی، تحقیق: جواد القیومی الاصفهانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1419 ق.
- مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، محمد بن طلحة الشافعی، تحقیق: ماجد بن احمد العطیة، بی نا، بی جا، بی تا.
- معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، الخویی، آیه اللّه سید ابو القاسم موسوی، بی جا، بی نا، 1413 ق.
- المقدمة، عثمان بن عبد الرحمان معروف بن ابن صلاح، تحقیق: صلاح بن محمد بن عویضة، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1416 ق.
- مناقب آل ابی طالب، محمد بن علی بن شهرآشوب، النجف الاشرف: مطبعة الحیدریة، 1956 م.
- مناقب الامام امیر المؤمنین علیه السّلام، محمد بن سلیمان کوفی، تحقیق: محمدباقر بهبودی، قم: مجمع احیاء التراث الثقافیه، 1412 ق.
- مناقب علی بن ابیطالب علیه السّلام، ابو بکر احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، قم: دار الحدیث، 1424 ق.
- المناقب، موفق، خوارزمی، تحقیق: شیخ مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1414 ق.
- منهاج اهل السنة، ابو العباس احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی، تحقیق: محمد رشاد سالم، مؤسسه قرطبه، 1406 ق.
- المنهاج، ابو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1392 ق.
- موسوعة مؤلفی الامامیه، مجمع الفکر الاسلامی، قم: مجمع الفکر الاسلامی، 1422 ق.
- الموضوعات، ابو الفرج عبد الرحمان بن علی بن الجوزی القرشی، تحقیق: محمد عثمان، عبد الرحمان، المدینة المنورة: المکتبة السلفیة، 1966 م.
- میزان الاعتدال، محمد بن احمد ذهبی، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت: دار المعرفة، 1382 ق.
- نزهة النظر فی توضیح نخبةالفکر فی مصطلح اهل الأثر، ابن حجر عسقلانی، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1401 ق.
- نیل الاوطار، محمد بن علی بن محمد الشوکانی، بیروت: دار الجیل، 1973 ق.
پی نوشت ها:
[1] در پاسخ به این شبهه باید گفت که:
اولا، این ابیات تنها در چند روایت از این مجموعه روایی قرار دارند و روایات قوی المتنی در دست است که هم از وجود این اشعار، عاری است و هم نزول این سورۀ در شأن اهل بیت علیهم السّلام را اثبات می سازد.
ثانیا، ممکن است رکاکت الفاظ و دوری آنها از فصاحت لازم، ناشی از نقل به معنا و اشتباهات راویان در گذر زمان باشد.
ثالثا، این گونه بیان در اشعار رجز گونه معمول بوده و حتی در اشعار شعرای بزرگ عرب نظیر آن دیده می شود(تذکرة الخواص، ص 315).
[2] برای آگاهی از پاسخ این شبهه، ر. ک: مجمع البیان، ج 10، ص 404-405؛ سعد السعود، ص 291-294؛ الغدیر، ج 3، ص 169-171.
[3] الموضوعات، ج 1، ص 392.
[4] البدایة و النهایة، ج 5، ص 351.
[5] منهاج اهل السنة، ج 7، ص 174-179.
[6] گرچه احتمال دخل و تصرف یا کم و زیاد نمودن سبب نزول مزبور از جانب برخی روات منتفی نیست، لیکن این امر به اصل ماجرا خدشه ای وارد نمی سازد.
[7] برای تعیین طبقات، از کتاب های طرائف المقال بروجردی؛ لسان المیزان و تقریب التهذیب ابن حجر؛ تذکرة الحفاظ و تاریخ اسلام ذهبی استفاده نموده ایم. ضمنا با توجّه به این که با گذر زمان بر تعداد روات آن در هر طبقه افزوده می شود، در نمودار مزبور، تنها طبقات روات را تا اواخر قرن پنج دنبال نمودیم.
[10] تفسیر القمی، ج 2، ص 398.
[12] مناقب الامام امیر المؤمنین، ج 1، ص 178؛ امالی الصدوق، ص 330.
[13] الکشف و البیان، ج 10، ص 99؛ العمدة، ص 346.
[14] لسان المیزان، ج 4، ص 458؛ میزان الاعتدال، ج 4، ص 583.
[15] ضعفاء، ج 4، ص 14 -17؛ تقریب التهذیب، ج 2، ص 48.
[16] خلاصة الاقوال، ص 323؛ معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 111-113؛ میزان الاعتدال، ج 1، ص 94.
[17] الکشف و البیان، ج 10، ص 99.
[18] تفسیر فرات، ص 529؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 403.
[19] شواهد التنزیل، ج 2، ص 406.
[20] الکامل، ج 6، ص 303-304.
[21] الجرح و التعدیل، ج 7، ص 270-271؛ کتاب المجروحین، ج 2، ص 253 -256.
[22] میزان الاعتدال، ج 1، ص 296.
[23] لسان المیزان، ج 2، ص 199-200؛ میزان الاعتدال، ج 1، 483-485.
[24] تاریخ بغداد، ج 8، ص 249-251؛ تقریب التهذیب، ج 1، ص 187.
[25] شواهد التنزیل، ج 2، ص 403.
[27] الجرح و التعدیل، ج 2، ص 235-236.
[28] میزان الاعتدال، ج 1، ص 345-346؛ سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 425-427.
[29] کتاب المجروحین، ج 2، ص 242.
[30] مناقب علی بن ابیطالب علیه السّلام، ص 341.
[31] لسان المیزان، ج 6، ص 253؛ میزان الاعتدال، ج 4، ص 374.
[32] تأویل الآیات، ج 2، ص 750.
[33] مناقب الامام أمیر المؤمنین علیه السّلام ج 1، ص 58.
[34] تذکرة الحفاظ، ج 2، ص 618-619؛ تاریخ بغداد، ج 4، ص 206-211.
[35] الجرح و التعدیل، ج 7، ص 114-115؛ ضعفاء، ج 3، ص 477.
[36] الجرح و التعدیل، ج 8، ص 510-511
[37] معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 57-61؛ کلیات فی علم الرجال، ص 196.
[38] مناقب ابن مغازلی، ص 272.
[40] الکامل، ج 6، ص 256-266؛ تقریب التهذیب، ج 2، ص 131.
[41] ضعفاء، ج 4، ص 14-17؛ تقریب التهذیب، ج 2، ص 48.
[42] الموضوعات، ج 1، ص 390.
[43] شواهد التنزیل، ج 2، ص 404.
[44] قاموس الرجال، ج 3، ص 537.
[45] میزان الاعتدال، ج 3، ص 120؛ کتاب المجروحین، ج 2، ص 114 -115.
[46] شواهد التنزیل، ج 2، ص 404.
[48] رجال النجاشی، ص 170؛ معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 188-190، تقریب التهذیب، ج 1، ص 323.
[49] مقدمه، ص 34. برای آگاهی بیشتر از این قاعده ر. ک: به: قواعد التحدیث، ج 1، ص 63.
[50] «المشهور عند أهل العلم أن الحدیث إذا جاء من طرق متعددة فإنه یتقوی بها، و یصیر حجة، و إن کان کل طریق منها علی اضعیفا...»(تمام المنة، ص 31).
[51] تدریب الراوی، ج 1، ص 177.
[52] نیل الاوطار، ج 1، ص 199.
[53] التذکرة باصول الفقه، ص 8.
[54] «و من ذلک ما رواه أهل السیر و اشتهر الخبر به فی العامة و الخاصة حق نظمه الشعراء و خطب به البلغاء و رواه الفهماء..، و یغنی عن تکلف إیراد الاسناد له»(الارشاد، ج 1، ص 334).
[55] «فأما خطبته علیه السّلام التی رواها عنه عبد اللّه بن عباس فهمی أشهر من ندل علیها و نتحمل لثبوتها»(الجمل، ص 62).
[56] «و اما هی-فمروی بطریق عدیدة و.. ضعف الإسناد منجبر بکثرة الطرق»(شرح اصول الکافی، ج 6، ص 418.
[58] امل الامل، ج 2، ص 253.
[59] بحار الانوار، ج 104، ص 197.
[63] امل الآمل، ج 2، ص 130.
[64] فهرست منتجب الدین، ص 107.
[65] امل الآمل، ج 2، ص 76.
[66] فهرست منتجب الدین، ص 46.
[67] امل الآمل، ج 2، ص 76.
[68] الذریعه، ج 1، ص 428.
[69] رجال النجاشی، ص 403.
[70] خلاصه الاقوال، ص 248.
[71] رجال النجاشی، ص 400.
[72] به عنوان مثال، ذهبی می نویسد: «الشیخ المفید: عالم الرافضة، صاحب التصانیف، الشیخ المفید، و اسمه: محمد ابن محمد بن النعمان، البغدادی الشیعی، و یعرف بابن المعلم. کان صاحب فنون و بحوث و کلام، و اعتزال و أدب ذکره ابن أبی طی فی "تاریخ الامامیة"فأطنب و أسهب. و قال: کان أوحد فی جمیع فنون العلم: الاصلین، و الفقه، و الاخبار، و معرفة الرجال، و التفسیر، و النحو، و الشعر. و کان یناظر أهل کل عقیدة مع العظمة فی الدولة البویهیة، و الرتبة الجسیمة عند الخلفاء، و کان قوی النفس، کثیر البر، عظیم الخشوع، کثیر الصلاة و الصوم، یلبس الخشن من الثیاب، و کان مدیما للمطالعة و التعلیم، و من أحفظ الناس، قیل: إنه ما ترک للمخالفین کتابا إلا و حفظه، و بهذا قدر علی حل شبه القوم، و کان من أحرص الناس علی التعلیم...»(سیر اعلام النبلاء، ج 17، ص 344).
[74] لسان المیزان، ج 2، ص 125.
[75] رجال النجاشی، ص 377.
[76] رجال ابن داوود، ص 135.
[77] موسوعة مؤلفی الامامیة، ج 1، ص 436.
[79] «تلقی القمیین من أصحابنا أحادیثه بالقبول، إلا أن العمدة فیه ملاحظة أحوال القمیین، و طریقتهم فی الجرح و التعدیل، و تضییقهم أمر العدالة، و تسرعهم إلی القدح و الجرح و الهجر و الاخراج بأدنی ریبة کما یظهر من استثنائهم کثیرا من رجال نوادر الحکمة، و طعنهم فی یونس بن عبد الرحمن مع جلالته و عظم منزلته، و إبعادهم لأحمد بن محمد بن خالد من قم لروایته عن المجاهیل و اعتماده علی المراسیل، و غیر ذلک مما یعلم بتتبع الرجال، فلو لا أن إبراهیم بن هاشم عندهم بمکان من الثقة و الاعتماد لما سلم من طعنهم و غمزهم بمقتضی العادة، و لم یتمکن من نشر الأحادیث التی لم یعرفوها إلا من جهته فی بلده» (فوائد الرجالیه، ج 1، ص 464).
[80] الرواشح السماویة، ص 82.
[82] خلاصة الاقوال، ص 432.
[84] خاتمة المستدرک، ج 1، ص 362.
[85] مقدمه، ص 90 -91؛ ثمرات النظر، ج 1، ص 60-90.
[86] «اختلفوا فی روایه المبتدعه و أهل الأهواء فقبلها أکثر أهل الحدیث إذا کانوا فیها صادقین فقد حدث محمد بن إسماعیل عن عباد بن یعقوب الرواجنی. و کان محمد بن إسحاق بن خزیمة یقول: حدثنا الصدوق فی روایته المتهم فی دینه عباد بن یعقوب»(المنهاج، 1 ج، ص 61).
[87] «و التحقیق أنه لا یرد کل مکفر یبدعته لأن کل طائفة تدعی أن مخالفیها مبتدعة و قد تبالغ فتکفر مخالفیها فلو أخذ ذلک علی الإطلاق لاستلزم تکفیر جمیع الطوائف. فالمعتمد أن الذی ترد روایته من أنکر أمرا متواترا من الشرع معلوما من الدین بالضرورة و کذا من اعتقد عکسه. فأما من لم یکن بهذه الصفة و انضم إلی ذلک ضبطه لما یرویه مع ورعه و تقواه فلا مانع من قبوله»(نزهةالنظر، ج 1 ص 26).
[88] تدریب الراوی، ج 1، ص 328 – 329.
[90] «أهوی علیا و إیمانی محبته، کم مشرک دمه من سیفه و کفا*إن کنت ویحک لم تسمع مناقبه، فاسمع مناقبه من هل أتی و کفی»(التبصره، ج 1، ص 401).
[91] تذکرة الخواص، ص 315.
[92] روح المعانی، ج 29، 157-158.
[93] فرائد السمطین، ج 2، ص 53.
[94] شواهد التنزیل، ج 1، ص 19.
[96] المناقب خوارزمی، ص 43.
[97] «ان علیا سید الاوصیاء مولی ابی بکر و مولی عمر*. و هل اتی مدح فتی هل اتی لغیرة فی هل اتی إذ نذر»(مناقب آل ابی طالب، ص 66).
[98] «فکفی بهذه عبادة، و بإطعام هذا الطعام مع شدة حاجتهم إلیه منقبة، و لو لا لک لما عظمت هذه القصة شانا، و علت مکانا، و لما أنزل اللّه تعالی فیهای علی رسول اللّه قرآنا: هم العروة الوثقی لمعتصم بها جاءت بوحی و إنزال *مناقب فی الشوری و سورة هل أتی و فی سورة الأحزاب یعرفها التالی»(مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ص 4).
[99] «اصح و استمع آیات وحی تنزلت بمدح امام بالهدی خصه اللّه*و فی آل عمران المباهله التی بانزالها اولاه بعض مزایاه و احزاب حمیم و تحریم و هل اتی شهود بها اثنی علیه و زکاه»(همان، ص 118).
[100] «و لزوج فاطمة بسورة هل أتی. تاج یفوق الشمس عند ضحاها».
[101] «و أنتم أناس أذهب الرجس عنهم ,فلیس لهم خطب و إن جلّ جاهد*و قدت علیکم بالمدیح و کلکم,علیه کتاب اللّه بالمدح وافد*و قد بینت لی هل أتی کم أتی بها مکارم أخلاق لکم و محامد»(جمیع دواوین الشعر العربی علی مرّ العصور، ج 8، ص 361).