مقدمه
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ؛[1] ما آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت کنند و انجام خیرات، اقامه نماز و دادن زکات را به آنان وحی کردیم و آنان پرستش کنندگان ما بودند». بر اساس این آیه، شیعه باید سیره امامان علیهم السلام را الگوی زندگی خویش قرار دهند؛ زیرا تمسک به سیره اهل بیت علیهم السلام، موجب رستگاری و تخلف از سیره ایشان، موجب هلاکت می شود؛ چنانکه در زیات جامعه کبیره می خوانیم: «... وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّک بِکمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیکمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَکمْ وَ هُدِی مَنِ اعْتَصَمَ بِکمْ مَنِ اتَّبَعَکمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَکمْ فالنَّارُ مثْوَاهُ. ..؛[2] هر که به شما تمسک جست، به رستگاری رسید و هر که به شما پناه آورد، ایمنی یافت. کسی که شما را تصدیق نمود، سالم ماند و هر که متمسک به شما شد، هدایت یافت. کسی که از شما پیروی کرد، بهشت جای اوست و هر که با شما مخالفت ورزید، آتش جایگاه اوست». این نوشتار می کوشد برخی از زوایای سیره اجتماعی امام مجتبی علیه السلام را تبیین نماید.
نمود هایی از سیره اجتماعی امام حسن علیه السلام
1. حفظ کرامت انسانی
«کرامت انسانی»، یکی از اساس ترین ویژگی های انسان و بیانگر ارزشمندی و والایی ذاتی انسان و برتری او نسبت به موجودات دیگر است؛ چنانکه قرآن می فرماید: «وَ لَقدْ کرَّمْنَا بنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبحْرِ وَ رَزَقنَاهُم منَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً؛[3] به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب ها] بر نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آن ها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم».
علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: «مراد از آیه، بیان حال جنس بشر است؛ صرف نظر از کرامت های خاص و فضایل روحی و معنوی که به عده ای اختصاص داده است».[4] آیت الله جوادی آملی نیز می فرماید: «صیانت از کرامت انسانی در اندیشه حقوق اسلامی، کرامت از آن فضایل برجسته ای است که خدای سبحان فرشتگان را به این وصف ستود و انسان های وارسته را به این وصف موصوف کرد».[5]
بر این اساس حفظ کرامت انسانی در آیات قرآن و سیره معصومان علیهم السلام مورد تأکید قرار گرفته و توجه به ارزش ذاتی او از جهت انسان بودن، اهمیت ویژه ای داشته و رنگ و نژاد و جنس و زبان و حتی دین افراد، این ارزش را تحت تأثیر قرار نداده است. این در حالی است که متأسفانه امروزه کرامت و ارزش انسان، مسئله ای است که در برخی جوامع بشری فراموش شده است. ملت های استعمارگر برای رسیدن به اهداف استعماری خود، از هیچ ظلم و ستمی نسبت به انسان های دیگر دریغ نمی کنند. نعمت هایی چون عقل، حق حیات و استفاده طبیعی از آنچه خداوند مسخر انسان ساخته است، حق مسلم هر انسانی است.[6]
یکی از ویژگی های اخلاقی امام حسن علیه السلام، ارج نهادن به «کرامت انسانی» است؛ چنانکه در سیره اجتماعی آن حضرت می توان اوج اکرام و بزرگداشت مؤمن را مشاهده کرد:
مردی نامه ای را به دست امام حسن علیه السلام داد که در آن حاجت خود را نوشته بود. امام علیه السلام بدون اینکه نامه را بخواند، به او فرمود: «حاجتت چیست؟». شخصی عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! خوب بود نامه اش را می خواندی و می دیدی حاجتش چیست و آن گاه بر طبق حجتش پاسخ می دادی؟». امام علیه السلام فرمود: «بیم آن دارم که خدای تعالی تا به این مقدار که من نامه اش را می خوانم، از خواری مقامش مرا مورد مؤاخذه قرار دهد».[7]
در روایت آمده است امام حسن علیه السلام به مسئول اموال خود فرمود: «ما مجموعاً چقدر پول داریم» و او عرض کرد: «دوازده هزار درهم». حضرت به او دستور داد همه را بیاورد. او عرض کرد: «این، مخارج سال ماست و چیزی باقی نمی ماند». امام علیه السلام فرمود: «توکلت به خدا زیاد باشد». او تمام آن اموال را آورد و حضرت همه را به فقیر داد و فرمود: «این مال کم را قبول کن و گویا تو چیزی به ما نفروختی و ما هم چیزی از تو نخریدیم (آبروی تو کاملاً محفوظ است) و این هم مال اندکی بود که ما در بساط داشتیم».[8]
2. تواضع و فروتنی
یکی از گزاره های اخلاق دینی، تواضع و فروتنی است؛ چنانکه خداوند خطاب به رسول اعظم صلی الله علیه وآله فرموده است: «وَ اخفِضْ جناحَک لِلْمُؤْمِنینَ؛[9] بال [عطوفت] خود را برای مؤمنان فرود آر». تواضع، حالت خشوع و خضوع درونی است که نشانه های آن در رفتار آشکار می شود. تواضع به معنای قرار دادن نفس در مرتبه پایین تر است.[10] «خفض الجناح کنایة عن اللین و الرفق و التواضع»،[11] بر این اساس خفض جناح، کنایه از فروتنی همراه با محبت است.[12]
یکی از آموزه های اخلاقی امام حسن علیه السلام، فروتنی است؛ چنانکه راوی می گوید:
حسن بن علی علیه السلام بر فقرایی عبور کرد که آنان خرد ه های نان را بر روی زمین گذاشته بودند و آن ها را بر می داشتند و می خوردند. آنان به آن حضرت عرض کردند: «ای فرزند دختر رسول خدا! برای خوردن ناهار جلو بیا». امام علیه السلام نزد آنان رفت و نشست و فرمود: «خداوند افراد متکبر و مغرور را دوست ندارد». سپس همراه آنان شروع به خوردن نمود تا اینکه از خوردن دست کشیدند... سپس آنان را به میهمانی خود دعوت، به آنان غذا و لباس داد.[13]
یکی از بزرگان نقل کرده اند: زمانی یکی از طلاب بیمار شد. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله، دارویش را تهیه کرد و به منزل برد و به خانواده دستور داد که آن را آماده کنند. سپس خودش دارو را به حجره آن طلبه آورد و حتی به خادمش نداد که بیاورد.[14]
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش[15]
3. عفو و صفح
آموز های دینی گویای جایگاه و اهمیت عفو و بخشش از خطا های یکدیگر است؛ زیرا برقراری رابطه دوستانه میان هم نوعان بدون عفو و گذشت امکان ندارد. از این رو عفو و گذشت از نظر عقل و آموزه های وحیانی، رفتاری ارزشی و هنجاری پسندیده است. خداوند در آیات متعددی بر اهمیت و ارزشمندی عفو و گذشت تأکید کرده و حتی از صاحبان حق خواسته است که از حق خویش بگذرند و اشتباه دیگران را نادیده بگیرند: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ؛[16] و نیکی و بدی یکسان نیست؛ به شیوه ای که آن بهتر است، پاسخ گوی».
یکی از ویژگی های سیره اجتماعی امام حسن علیه السلام، بخشش خطای دیگران است؛ چنانکه وقتی حضرت دید پای گوسفند شکسته است، پرسید: «چه کسی شکسته است؟». غلام حضرت عرض کرد: «من شکستم. می خواستم شما را ناراحت کنم». حضرت تبسمی کرد و فرمود: «این ها به خاطر این است که تو آزاد نیستی». سپس او را آزاد کرد و هدیه خوبی به او داد.[17] بر این اساس امام حسن علیه السلام از شیعیان انتظار دارد که نه تنها خطاهای دیگران را به سادگی ببخشند؛ بلکه خطای او را با هدیه جبران کنند؛ زیرا قرآن مردم را افزون بر عفو، به صفح و نادیده گرفتن خطای دیگران سفارش می کند: «وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَکمْ؛[18] و باید که ببخشند و درگذرند. آیا دوست نمی دارید که خداوند شما را بیامرزد؟». در تفاوت معنایی «عفو» و «صفح» گفته اند که صفح، یک مرتبه برتر و بلیغ تر از عفو است؛ زیرا در عفو نکوهش زبانی نفی نشده است، اما در صفح افزون بر بخشش خطا، به خطاکار روی خوش نشان داده می شود و هیچ نوع شماتتی نسبت به او انجام نمی شود؛ چنانکه شهید مطهری رحمه الله می نویسد:
صفح... با عفو تفاوت دارد. وقتی کسی کار خطایی می کند، هم استحقاق معاقبه و مجازات دارد و هم استحقاق ملامت. عفو، گذشت از مجازات است؛ ولی صفح یک درجه بالاتر است. صفح این است که انسان نه تنها آن مجازات معمول را انجام نمی دهد؛ بلکه اصلًا نامش را هم نمی برد، به روی طرف هم نمی آورد، اسمش را هم نمی برد و لهذا اولیاءاللَّه همیشه مقامی بالاتر از عفو دارند؛ یعنی عفو آن ها به صورت صفح است.[19]
در دوران زعامت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی رحمه الله در شبی از شب ها که ایشان در نجف اشرف نماز مغرب و عشا را به جماعت می خواندند، شخصی بین دو نماز فرزند ایشان را شهید کرد. وقتی این پیرمرد هفتاد ساله از شهادت فرزندش باخبر شد، بسیار بردباری و صبوری و بزرگواری از خود نشان داد و فرمود: «لا حول و لا قوۀ الا بالله» و نماز عشا را خواند و قاتل فرزند را هم عفو کرد.[20]
چاره دفع بلا نبوَد ستم
چاره، احسان باشد و عفو و کرم[21]
بدی را بدی سهل باشد جزاء
اگر مَردی احسِن الی مَن اساء[22]
4. بخشش مالی
بذل و بخشش در راه خدا، یکی از ویژگی های اخلاقی امام حسن علیه السلام است که زبانزد خاص و عام می باشد تا آنجا که امام علیه السلام به «کریم» موصوف شد. البته همه ائمه علیهم السلام کریم بودند، اما کریم بودن امام حسن مجتبی علیه السلام صفات دیگرش را تحت الشعاع قرار داد؛ چنانکه امام علیه السلام در طول عمر خود دو بار اموال خود را در راه خدا تقسیم کردند و سه بار نیز ثروت خود را با فقرا به طور مساوی تقسیم نمود.[23] در روایتی آمده است: «خَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام مِنْ مَالِهِ مَرَّتَینِ وَ قاسَمَ اللَّه مالَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.[24] ..؛ آن حضرت دو بار تمامی دارایی خویش را در راه خدا دادند و سه بار اموال خود را با خدا تقسیم کردند...». نقل شده است امام حسن علیه السلام سوار اسب زیبایی بود، فردی دست بر سر اسب کشید و گفت: «می خواهم صاحب آن باشم». حضرت از اسب پایین آمد و اسب را به او بخشید.[25]
بخشش تنها این نیست که انسان به فقرا کمک مالی کند؛ بلکه گاهی واسطه گری، راهنمایی و وادار کردن دیگران به انفاق، کمتر از خود انفاق ثواب ندارد. گاهی ائمه علیهم السلام چنین روشی داشتند. روزی فقیری از امام حسن علیه السلام درخواست کمک کرد. اتفاقاً در آن هنگام امام علیه السلام پولی در بساط نداشت و از طرف دیگر از اینکه فرد تهیدستی از در خانهاش نا امید برگردد، ابا داشت؛ از این رو فرمود: «آیا حاضری تو را به کاری راهنمایی کنم که به مقصودت برسی؟». عرض کرد: «چه کاری؟». فرمود: «امروز دختر خلیفه از دنیا رفته و او عزادار شده و هنوز کسی به او تسلیت نگفته است. نزد وی برو و با سخنانی که به تو یاد می دهم، به وی تسلیت بگو که از این راه به هدف خود می رسی». عرض کرد: «چگونه تسلیت بگویم؟». فرمود: «وقتی نزد خلیفه رسیدی، بگو خدا را سپاس که او را با نشستن تو بر قبرش پوشیده داشت و با نشستنش بر قبرت مورد هتک حرمت قرار نداد؛ یعنی اگر دخترت پیش از تو از دنیا رفته و زیر خاک پنهان شده، در عوض زیر سایه پدر بوده؛ ولی اگر تو پیش از او از دنیا می رفتی، دخترت پس از مرگ تو دربه در می شد و ممکن بود مورد هتک حرمت واقع شود». مرد فقیر به این ترتیب عمل کرد. این جمله های عاطفی در روان خلیفه اثر عمیقی بر جای نهاد و از حزن و اندوه وی کاست و دستور داد جایزه ای به مرد فقیر بدهند. آن گاه پرسید: «این سخن از آن خودت بود؟». گفت: «نه، حسن بن علی علیه السلام آن را به من آموخته است». خلیفه گفت: «راست می گویی. او منبع سخنان فصیح و شیرین است».[26]
امام حسن علیه السلام سعی می کرد ضمن تشویق دیگران به دستگیری از مستمندان، موارد انفاق را نیز بیان کند؛ زیرا امام علیه السلام با این کار عملاً به نیازمندان می فهماند که جز در موارد خاص تقاضای کمک نکنند؛ زیرا ممکن است این امر موجب تنبلی انسان شود. روزی عثمان در کنار مسجد نشسته بود، مرد فقیری از او کمک مالی خواست. عثمان پنج درهم به وی داد. آن فقیر گفت: «مرا نزد کسی راهنمایی کن که کمک بیشتری کند». عثمان به امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام اشاره کرد. وی پیش ایشان رفت و درخواست کمک نمود. امام مجتبی علیه السلام فرمود: «درخواست کردن از دیگران جایز نیست، مگر در سه مورد: دیه ای به گردن انسان باشد که از پرداخت آن عاجز است یا بدهی و دَینی کمرشکن داشته باشد که توان ادای آن را ندارد و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد. کدام یک از این موارد برای تو پیش آمده است؟». عرض کرد: «اتفاقاً گرفتاری من یکی از همین سه چیز است. آن گاه حضرت پنجاه دینار به وی داد و به پیروی از آن حضرت، امام حسین علیه السلام چهل و نه دینار به وی عطا کردند. فقیر هنگام برگشت از کنار عثمان گذشت، عثمان گفت: «چه کردی؟». جواب داد: «تو کمک کردی، ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهم؟ اما امام حسن علیه السلام در مورد مصرف پول از من سؤال کرد؛ آن گاه پنجاه دینار عطا فرمود». عثمان گفت: «این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلت هستند. نظیر آن ها را کی می توان یافت؟».[27]
آبرو هرگز ندارد آن که در هر صبح و شام
پیشِ دُونان،[28] پشت را بهر دو نان خم می کند[29]
5. رعایت ادب در نشست و برخاست
آداب معاشرت، نمایش از رفتار انسان در روابط اجتماعی و حضور در جمع است. در بسیاری از موقعیت ها، رعایت جزیی ترین مسائل اخلاقی می تواند سبب جلب دیگران شود و محبوبیت اجتماعی انسان را افزایش دهد. بر این اساس یکی از آداب اجتماعی، رعایت حرمت انسان است که در نشست و برخواست و هم صحبت شدن با دیگران ظهور می کند؛ یعنی در آموزه های دینی حسن معاشرت تا بدان اندازه گسترده و دقیق است که حتی چگونگی برخورد با یک تازه وارد از مجلس و جا باز کردن برای وی مورد توجه قرار گرفته است. یکی از آموزه های سیره اجتماعی امام مجتبی علیه السلام، رعایت آداب نشست و برخاست است؛ یعنی امام علیه السلام در جزیی ترین مسائل مانند نشست و برخاست، آداب اجتماعی را رعایت می کرد تا الگویی برای ما شیعیان باشد. نقل شده است که روزی امام حسن علیه السلام در مکانی نشسته بود و هنگامی که خواست از آنجا برود، فقیری وارد شد. امام علیه السلام به آن مرد فقیر خوش آمد گفت و با او ملاطفت کرد و سپس به او فرمود: « ای مرد! تو وقتی نشستی که ما برای رفتن برخاستیم، آیا اجازه رفتن به من می دهی؟». مرد فقیر عرض کرد: «آری، ای پسر رسول خدا(ص)».[30]
6. رعایت حقوق حیوانات
حیوانات، موجودات زنده ای هستند که برخی از آن ها به انسان ها خدمت می کنند. از این رو در آموزه های دینی برای حیوانات حقوق تعریف شده است که از جمله آن، تأمین غذای آن هاست؛ چنانکه پیامبر فرموده است: «مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا وَ هِی تَسْأَلُ اللَّهَ کلَ صَبَاحٍ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی مَلِیکاً صَالِحاً یشْبِعُنِی مِنَ الْعَلَفِ وَ یرْوِینی منَ الْمَاءِ؛[31] هیچ جنبنده ای نیست، جز آنکه هر صبح از پروردگار درخواست می کند: خدایا! صاحبی نیکوکار نصیبم کن که سیر و سیرابم سازد». امام باقر علیه السلام نیز فرموده است: «خدای والا سیراب کردن تشنگان را دوست دارد و کسی که حیوانی تشنه کام یا جز آن را سیراب کند، خدا او را در روزی که سایه ای جز سایه او نیست؛ در سایه عرش خود جای می دهد».[32] بر این اساس امام حسن علیه السلام با حیوانات کریمانه برخورد می کرد؛ چنانکه نجیح می گوید:
حسن بن علی علیه السلام را دیدم که غذا می خورد و سگی کنار اوست. هر لقمه ای که می خورد، لقمه ای به سگ می دهد. عرض کردم آیا اجازه می دهی سگ را با سنگ برانم؟ حضرت فرمود: «دَعْهُ إِنِّی لَأَسْتَحْیی مِنَ اللَّه عزَّ وَ جلَ أَنْ یکونَ ذُو رُوحٍ ینْظُرُ فِی وَجْهِی وَ أَنَا آکلُ ثُمَ لَا أُطْعِمُهُ؛[33] آن سگ را به حال خود واگذار. من از خدا شرم دارم که حیوان دارای روحی به من نگاه کند و من چیزی بخورم و به آن حیوان ندهم».
در روایت دیگری آمده است که روزی امام علیه السلام دید غلامی قُرص نانی در دست داشت، تکه ای خود می خورد و تکه ای به سگی که پیش رویش بود، می داد. امام علیه السلام از انگیزه اش پرسید، غلام گفت: «از خدا شرم دارم خود بخورم و به آن سگ چیزی ندهم». امام علیه السلام پیش مولای غلام رفت و غلام را با باغی که در آن زندگی می کرد، خرید. سپس غلام را آزاد کرد و باغ را به او بخشید.
فهرست منابع
کتب
1. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب علیه السلام، چاپ اول، قم: علامه، 1379 ق.
2. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، چاپ چهارم، قم: مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق علیه السلام، 1375ش.
3. رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امام حسن علیه السلام، چاپ ششم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376 ش.
4. قریشی، باقر شریف، حیاة الإمام الحسن علیه السلام، تحقیق: مهدی باقر قرشی، چاپ اول، [بی جا]: انتشارات مهر دلدار، 1429ق.
5. صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، 1413ق.
6. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، چاپ چهارم، قم: الشریف الرضی، 1412 ق.
7. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق.
8. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، چاپ سوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1420ق.
9. مجلسی، محمدباقر، زندگانی حضرت زهرا علیها السلام و امام حسن علیه السلام (ترجمه ج 43 بحارالانوار)، ترجمه محمد روحانی علی آبادی، مهام، 1377ش.
10. ، بحارلانوار، چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.
11. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، چاپ 26، قم: بوستان کتاب، 1397 ش.
12. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ چاپ اول، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368ش.
13. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم: مدرسه امام علی بن ابیطالب علیه السلام ، 1377 ش.
نشریات
1. سلیمی زارع، مصطفی و کاظم قاضی زاده، «کرامت انسانی در پرتو قرآن و روایات»، فصلنامه بینات، شماره 53، بهار 1386، ص 95 - 68.
پی نوشت ها:
[1] انبیا: 73.
[2] محمد بن علی صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص613
[4] سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص156.
[5] پایگاه اطلاع رسانی حوزه،«دیدگاه آیت الله جوادی آملی درباره کرامات انسان»،06/07/1391، کد خبر
93916.https://hawzah.net/fa/News/View/93916
[6] مصطفی سلیمی زارع و کاظم قاضی زاده، «کرامت انسانی در پرتو قرآن و روایات»، مجله بینات، ص 70
[7] سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسن(ع)، ص339.
[8] پرتال فرهنگی راسخون، «آشنایی با سیره امام حسن(ع)»، 07/02/1399، کد مطلب 1517277.
https://rasekhoon.net/lifestyle/show/1517277
[10] حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 13، ص 131.
[11] محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 19، ص 162.
[12] ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 72.
[13] محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 43، ص 352.
[14] رضا مختاری، سیمای فرزانگان، ص 288.
[15] دیوان حافظ، غزل 278.
[17] باقر شریف قریشی، حیاة الإمام الحسن، ج 1، ص 214.
[19] مرتضی مطهری، مجمومه آثار، ج 27، ص 390.
[20] رضا مختاری، سیمای فرزانگان، ص 273 و274.
[21] محمد مولوی بلخی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت2990.
[22] مصلح الدین سعدی، بوستان، باب دوم، بخش 23.
[23] مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 90 و91.
[24] محمد بن علی ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 14.
[26] محمدباقر مجلسی، زندگانی حضرت زهرا (ع) و امام حسن(ع) (ترجمه ج 43بحارالأنوار)، ترجمه محمد روحانی علی آبادی، ص 396
[27] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 262.
[30] سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسن(ع)، ص 330.
2. محمد بن علی صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 289.
[31] حسن بن فضل طبرسی، مکارم الأخلاق، ص 135.
[32] محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 352.
[33] سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسن مجتبی، ص 336.