آنچه تاکنون رخ داده از این قرار است: در سالهای اخیر شاهد افت و خیزهای بزرگ در قیمت ارزهای دیجیتالی بودهایم. دوازدهماه پیش قیمت این ارزها از جمله بیتکوین و اتریوم به اوج خود رسید؛ اما در ماههای اخیر قیمتها سقوطی بزرگ را تجربه کرده و مدتهاست قیمتها در سطوح بسیار پایین قرار دارند. برای مثال، قیمت بیتکوین که به محدوده 69هزار دلار رسیده بود، زیر 17هزار دلار قرار گرفته و قیمت اتریوم در محدوده 1100دلار در نوسان است. به این ترتیب کسانی که 12ماه پیش بیتکوین خریدند، اکنون 70درصد داراییشان را از دست دادهاند. در واقع اکثر کسانی که بیتکوین خریدهاند، این کار را در اوج قیمت این ارز دیجیتالی انجام دادهاند. بنا به اعلام بانک تسویهحسابهای بینالمللی، اکثر سرمایهگذاران در این ارز یعنی سهچهارم آنها در زیان شدید قرار دارند.
البته زیان صرفا در بازار ارزهای دیجیتالی رخ نداده است. برای مثال کسانی که سهام شرکت متا یعنی شرکت مادر فیسبوک را در اوج قیمت در سال گذشته خریدند، تقریبا به همان اندازه که سرمایهگذاران در بیتکوین در زیان هستند زیان کردهاند. به این ترتیب کاهش قیمتها لزوما به این معنا نیست که صنعت ارزهای دیجیتالی محکوم به نابودی است. بسیاری از طرفداران این صنعت به تبلیغ برای آن و فعالیت در این بازار ادامه خواهند داد. کاهش قیمتها لزوما سبب از میان رفتن یک حوزه سرمایهگذاری نمیشود. موضوع دیگری که سبب نگرانی سرمایهگذاران شده، موارد ورشکستگی صرافیهای ارز دیجیتالی یا شرکتهای فعال در این حوزه بوده است. در تازهترین مورد، صرافی افتیایکس که یکی از بزرگترین صرافیهای ارز دیجیتالی است دچار ورشکستگی شده و هنوز دقیقا مشخص نیست که علت این ماجرا چیست و سرنوشت این صرافی و سرمایهگذاران در آن چه خواهد شد.
سوالی که باید بپرسیم، این است که اساسا چرا صرافیهایی نظیر افتیایکس یا ترا یعنی ناشر استیبلکوین که در ماه مه سقوط کرد تاسیس میشوند؟ سال 2008 سندی با عنوان «بیتکوین، سیستم پرداخت الکترونیک بینفردی» منتشر شد و به این ترتیب جنبش ارز دیجیتالی آغاز شد؛ این یعنی ایده اصلی آن است که توکنهای الکترونیک به افراد امکان میدهند تا نهادهای مالی را دور بزنند. اگر قصد دارید برای کسی پول بفرستید میتوانید یک «عدد» یا «کلید» برای او ارسال کنید و نیازی ندارید سیتیگروپ یا هر بانک دیگر این تراکنش را ثبت کند. هنوز مشخص نشده است که چرا افرادی غیر از خلافکارها مایلند از این سیستم غیرمتمرکز استفاده کنند. اگرچه طرفداران ارزهای دیجیتالی برای بیان علت حضور در این بازار به بحران مالی سال 2008 اشاره میکنند؛ اما واقعیت این است که آن بحران هرگز سبب ضعف سیستم پرداخت نشد و اختلالی در فرآیند انتقال پول از طریق بانکها به وجود نیامد. البته ایده سیستم پولی که ارتباطی با نهادهای مالی رسمی ندارد، ایده جالبی بود که ارزش داشت امتحان شود.
اکنون که حدود 14سال از بحران مالی سال 2008 و شروع رواج بیتکوین میگذرد، ارزهای دیجیتالی نتوانستهاند نقش سنتی پول را بازی کنند. برخی مبادلات با آنها انجام میشود؛ اما این ارزها برای دادوستدهای معمولی مناسب نیستند، برای مثال ارزش آنها بسیار متغیر و امنیت داراییهای دیجیتالی بسیار پایین است. در عوض، ارزهای دیجیتالی عموما از طریق صرافیهایی نظیر کوینبیس و افتیایکس خریداری میشود. آنها پول شما را میگیرند و توکنهای رمزنگاریشده را به نام شما نگهداری میکنند.
این صرافیها نهادهای مالی هستند که تواناییشان در جذب سرمایهگذاران به اعتماد سرمایهگذاران وابسته است. به عبارت دیگر، اکوسیستم صنعت داراییهای دیجیتالی به همان چیزی تبدیل شده که قرار بود جایگزین آن شود؛ یعنی سیستمی از میانجیهای مالی که توانایی فعالیتشان به قابل اعتماد بودنشان وابسته است. این سوال مطرح است که فایده چنین سیستمی چیست؟ چرا صنعتی که در خوشبینانهترین حالت صرفا بانکداری متعارف را از نو اختراع کرده است باید دارای ارزش ذاتی باشد؟ نکته دیگر این است که اعتماد به نهادهای مالی متعارف حاصل نظارت سیستم حکومتی بر آنهاست. دولت آمریکا بر بانکها نظارت دارد، با ریسکها مقابله میکند و بسیاری از سپردهها را تضمین میکند، در حالی که در بازار داراییهای دیجیتالی تحولات تحت نظارت نهادی نیست، بنابراین سرمایهگذاران مجبورند به صداقت و شایستگی کارآفرینها اعتماد کنند.
طرفداران ارزهای دیجیتالی همواره به ما یادآوری میکنند که پیشبینیهای قبلی درباره از میان رفتن قریبالوقوع بازار این ارزها تحقق نیافته است. در واقع اینکه بیتکوین و رقبای آن بهعنوان پول قابل استفاده نیستند، به این معنا نیست که آنها بیارزش هستند، طلا هم بهعنوان پول قابل استفاده نیست و در عین حال دارایی باارزشی است. اما اگر دولتها بالاخره در مسیر اعمال نظارت سختگیرانه بر شرکتهای فعال در حوزه بازار ارزهای دیجیتالی حرکت کنند شرکتهای یادشده نمیتوانند وعدههای دروغین، از جمله بازده بالا به مشتریها بدهند. آنگاه این شرکتها نسبت به بانکها مزیتی نخواهند داشت. حتی اگر قیمت بیتکوین به صفر نرسد و احتمال آن وجود دارد، زمینه برای افول صنعت داراییهای دیجیتال فراهم است.