ماهان شبکه ایرانیان

خنده‌هایی که در سکوت خانه گم می‌شوند

طلاق عاطفی! آیا تا به حال این جمله را شنیده‌اید؟ این روزها وقتی اختلالاتی بین زوجین رخ می‌دهد، به‌جای بررسی دلایل، حل مشکلات و به کارگیری راه حل‌های مناسب، اقدام به طلاق عاطفی می‌شود

خنده‌هایی که در سکوت خانه گم می‌شوند

به قلم : مهناز احمدی آور -  روان‌درمانگر

 

تحریریه زندگی آنلاین : طلاق عاطفی! آیا تا به حال این جمله را شنیده‌اید؟ این روزها وقتی اختلالاتی بین زوجین رخ می‌دهد، به‌جای بررسی دلایل، حل مشکلات و به کارگیری راه حل‌های مناسب، اقدام به طلاق عاطفی می‌شود، در واقع نوعی جدایی بین یک زوج رخ می‌دهد و به این سرد شدن روابط میان آن‌ها، طلاق عاطفی گفته می‌شود که اگرچه زن و مرد زیر یک سقف زندگی می‌کنند، اما هیچ مهر و عاطفه‌ای بین آن‌ها وجود نداشته و ریشه‌های شادی و نشاط در زندگی مشترک خشک می‌شود و هر کدام در دنیای خود به سر می‌برند.

بیشتر بخوانید:

راز داشتن یک زندگی عاشقانه فاش شد!

 

 

 

سردی تمام جنبه‌های زندگی مشترک

طلاق عاطفی به نوعی پیش مقدمه‌ای برای کمرنگ شدن صمیمیت بین زوجین و عمیق شدن تنش‌ها بین آن‌ها است که این سردی تمامی جنبه‌های زندگی مشترک زن و مرد مانند روابط عاطفی و روحی، تعاملات گفتاری و ... را در بر می‌گیرد. در منابع مختلف علمی بحث طلاق عاطفی با شاخص‌هایی چون فرسودگی زناشویی و دلزدگی زناشویی سنجیده می‌شود؛ در تعاریف منابع مختلف علمی توصیفاتی مثل عدم تناسب بین واقعیات و توقعات در مفهوم دلزدگی زناشویی وجود دارد.؛ از سویی فرسودگی زناشویی نیز تنیدگی‌های طولانی‌مدت ازدواج به همراه تهی سازی و خستگی‌های جسمی، روحی و فکری تلقی می‌شود. یعنی ازدواجی که تهی است و هیچ سرمایه‌گذاری عاطفی در آن دیده نمی‌شود و زن و مرد در زیر یک سقف با احساساتی از قبیل: رنجیدگی، خشم، نفرت و عصبانیت به‌عنوان رابطه پوچ معرفی می‌شود و به تعبیری همان تعریف طلاق عاطفی را پیش می‌کشد که مرحله‌ای قبل‌تر از وقوع طلاق قانونی به‌حساب می‌آید. از سوی دیگر در عواملی مانند آمادگی نداشتن برای ازدواج، ازدواج‌های تحمیلی و مصلحتی که فرد فقط خود را ملزم به پایبندی به برخی شئونات و تعهداتی می‌کند؛ که شاید از درون به آن‌ها مقید نیست به ازدواج آسیب جدی رسانده و آینده شادی برای آن نتوان متصور شد؛ چراکه صمیمیت که شامل رفتارهای مشترک خوشایند، درک متقابل، لذت و تجربه‌های دلپذیر بین زوج‌ها تعریف می‌شود و اکسیر سرزندگی ازدواج آن‌ها خواهد بود.

 

 طلاق عاطفی ازدواج سنتی یا ازدواج‌های مدرن

متاسفانه در ازدواج‌های سنتی به دلیل اینکه زن و مرد در نقش‌های جنسیتی و کلیشه‌ای باقی می‌مانند، مشارکت و همکاری در انجام فعالیت‌های صمیمانه و وقت گذراندن باهدف شکل دادن پیوند و رابطه‌ای که در آن زن و مرد خیلی باهم گفت‌وگو و همراهی دارند، کمتر به چشم می‌خورد. حتی به کارگیری مهارت‌های ویژه‌ای مثل حل تعارض و برقراری ارتباط مؤثر به دلیل نگرش‌های مختلف کمتر پذیرفته شده‌ است؛ این در حالی است که لازمه‌ی بقای ازدواج در عبور از فصل‌های مختلف آن، انعطاف‌پذیری و توانایی سازگاری، پذیرش در کنار برخورداری از نگرش و انتظارات کارآمد است. بر این اساس به دنبال نتایج مطالعات، ازدواج‌های سنتی بیشتر در معرض آسیب طلاق عاطفی قرار گرفته و زنان بین ماندن و رفتن، ماندن را انتخاب می‌کنند و این اغلب تصمیم اتخاذ شده از روی عقلانیت است؛ به عبارتی ساختار سنتی خانواده، قبیح دانستن پدیده طلاق، دشواری‌های طلاق، ترس از انگ "آبروی خودم و خانواده‌ام خواهد رفت " و احساس مسئولیت نسبت به فرزندان، درکل اجبار اطرافیان به ادامه زندگی توأم با تداوم نارضایتی از همسر و ازدواج خواهد بود. حتی حمایت نشدن فرد به همراه فرزندانش پس از طلاق به دنبال باورها و ارزش‌های فرهنگی جامه‌ی سنتی نوعی فشار بیرونی بوده که وضعیت طلاق عاطفی را بدتر کرده و مانع از به اتمام رسیدن آن و منتهی شدن به طلاق قانونی می‌شود. طلاق عاطفی به نوعی جدایی خاموش بوده که زن و شوهر عواطف خود را از یکدیگر دریغ می‌دارند؛ چراکه "اعتماد"، یعنی جذابیت رابطه به پایان رسیده است، در این نوع ازدواج‌ها مرد و زنی حضور دارند که گویا نوعی تعهد ضمنی کرده‌اند که "برای ازدواجمان کاری اثرگذار نکنیم" و با آمیزه‌ای از احساسات تسلیم و نفرت به وضعیت گیرکردن در ازدواج خود ادامه می‌دهند. البته اگر افراد در بافت فرهنگی گذر از سنتی به مدرن به روش بسیار مدرن همسر انتخاب کنند، درحالی‌که خانواده‌ها رضایت و تأیید موردنیاز را به عمل نیاورند، متاسفانه طبق تحقیقات مختلف، چنین ازدواج‌هایی نیز چندان عاقبت بخیری پیش‌بینی نمی‌شود؛ چراکه نارضایتی خانواده‌ها از قوی‌ترین عوامل وقوع طلاق قانونی است.

بیشتر بخوانید:

اشتباه در انتخاب همسر چه دلایلی دارد؟

رمزو رازهای زندگی زناشویی موفق

 

چه نوع ازدواج‌هایی اغلب موفق‌تر هستند؟

در بین خانواده‌هایی به سبک زندگی مدرن که شاید حق آزادی، اراده انتخاب‌گری و احترام به تصمیمات فردی از سوی هر دو خانواده مورد پذیرش قرار گرفته است و از تابو و قبیح بودن جدایی نیز لکه‌زدایی شده است؛ میزان تجربه طلاق عاطفی کمتر است. درکل عقیده بر ترویج همسان همسری است یعنی زوجی که نقاط اشتراک بیشتری با همدیگر داشته و فرآیند آشنایی‌شان به شیوه صحیح زیر نظر خانواده‌ها در کنار مشورت گرفتن از متخصصان حوزه رابطه و خانواده شکل گرفته است، انتظار می‌رود صاحب ازدواج مانا و سازنده شوند. اما ازدواج‌های سنتی‌تر که جنبه سفارشی‌تر دارند و در آن جهت آشنایی سالم و برقراری تفاهم به افراد اجازه‌ای داده نمی‌شود، ریشه در مشکلات عدیده‌ای بین زن و شوهر خواهد داشت.

 

شایع‌ترین عواملی که منجر می‌شود زوجین به این موضوع اقدام کنند چیست؟

برای این مسئله در واقع اقدام نمی‌کنند، بلکه این مسئله اتفاق می‌افتد، به عبارتی زوج‌های شاکی از یکدیگر به‌ویژه خانم‌ها آمار عظیمی از مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره‌های حضوری و تلفنی را به خود اختصاص می‌دهند با شکایت از صفات طرف مقابل و اعلام درماندگی و ناچاری و بلاتکلیفی از وضعیت ازدواجشان درخواست راهنمایی و کمک  از درمانگر و مشاوره خانواده می‌نمایند؛ اما به بیان صریح‌تر؛ مشکلات حل نشده و روی هم انباشته شده در قالب انتظاراتی که طی سال‌های متمادی  صحیح بیان و برآورده نشده است، باعث وقوع این مسئله می‌شود.

 بیشتر بخوانید:

مردان چگونه عاشق زنان می شوند؟

4 ترفند زنانه برای عاشق کردن همسر!

 

 

 

 راهکاری که برای بهتر شدن روابط پیشنهاد می‌کنید آیا مؤثر بوده و مجدداً زوجین برای برگشت به زندگی قانع می‌شوند؟

 حساس شدن بر مشکلات رابطه و ازدواج البته نه وسواسی شدن در مورد آنها و عدم برخورد کمال گرایانه در ازدواج برکم و کیف ارتباط زناشویی یک توصیه‌ی بسیار عمومی و رایج در مقابله با این مسئله است. به عبارتی ازدواج مانند ماشینی می‌باشد که با هدف رسیدن به مقصدی از آن استفاده می‌شود و از همه مهم‌تر اینکه اگر بنزینی تمام کرد، بعید است که آن را وسط بیابان رها کنیم و خود سرگردان بمانیم؛ در نتیجه هرچه افراد آگاه‌تر و با آمادگی بیشتر و با قصد شناخت واقعی از یکدیگر وارد ارتباط پیش از ازدواج و گذراندن مراحل مربوط به آن زیر نظر متخصصین رابطه باشند، میزان خطر شکست در آینده ازدواج بشدت کاهش می‌یابد. حتی اگر تهدیدی نیز وجود داشته باشد، غنی‌سازی خزانه‌ای از مهارت‌هایی مثل کنترل خشم و تنظیم هیجان، برقراری ارتباط مؤثر و حل تعارض، همه آنها همانند واکسینه شدن در برابر مشکلات احتمالی پیش رو ازدواج عمل خواهند کرد.

البته این آمادگی‌ها در ابعاد و زمینه‌های مختلف مطرح است؛ به‌عنوان مثال به‌طور متعدد شاهد بوده‌ایم که متاسفانه ازدواج در سنین بسیار پایین و دوران نوجوانی وقوع فرسودگی زناشویی را تسریع می‌بخشد؛ در مجموع طبق نظریه‌ی پیشگیری، ارائه آموزش‌ها و تربیت افراد در سطح عمومی باید مورد هدف قرار گیرد، و در گام بعدی افرادی که آسیبی جدی در بافت ازدواجشان را تجربه کرده‌اند، مثل "خیانت" که زوجین مشاوره‌های درمانی دریافت نکرده‌اند، مورد هدف واقع می‌شوند. در نهایت، زن و شوهرهایی وجود دارند که الگوهای ناکارآمد عمیق‌تری داشته، صدمات، آسیب‌های جدی و افزایشی را بر بنیان زندگی زناشویی تحمیل می‌سازند.

 هم‌چنین سایر راهکارها برای پیشگیری از وقوع طلاق عاطفی عبارتند از: تربیت افراد اخلاق مدار و متعهد به ازدواج، انتخاب همسان همسری، دریافت آموزش‌هایی در زمینه‌ی مهارت‌های ارتباطی به‌ویژه در زنان آسیب‌دیده از خیانت، آموزش مدیریت سرکوب هیجانات منفی و نشخوار فکری و به تأخیر انداختن واکنش‌های هیجانی، تغییر جهت توجه و ایجاد حواس‌پرتی و ارزیابی مجدد موقعیت، آگاهی از خطای فکر و زیر سؤال بردن فکرها، اعمال این راهکارها باعث می‌شود زنان در قبال تنش‌های روزمره زندگی رفتار مناسب‌تری داشته باشند.  علاوه بر این آموزش‌های قبل از ازدواج،  و اصلاح باورها در زمینه ازدواج، مطرح کردن نیازها و مراجعه به مراکز سلامت و بهداشت و استفاده از خدمات مشاوره تلفنی رایگان همچون سامانه بهزیستی 1480 که همه روزه حتی ایام تعطیل نیز آماده ارائه خدمات به افراد هستند، کمک می‌کند تا از بدتر شدن اوضاع پیشگیری به عمل آید.

بیشتربخوانید:

روش های جلوگیری از طلاق عاطفی

 

 

 

دلایل کلی طلاق عاطفی

علل طلاق عاطفی در پژوهش‌های متعدد مواردی چون؛ عدم تأمین نیاز عاطفی، بی‌توجهی مرد، مشکلات ارتباطی، عدم همدلی و همراهی مرد با زن، انتخاب نادرست همسر و عدم شناخت نسبی و صحیح قبل از ازدواج، بی‌توجهی مرد، مشکلات ارتباطی، عدم همدلی و همراهی مرد با زن، رفتارهای خشونت‌آمیز مرد عدم وقت گذراندن مشترک با یکدیگر، نارضایتی جنسی، بی‌اعتمادی، عدم تعادل روحی مرد و عدم احساس مسئولیت مرد می‌باشد که در این میان عواملی هم به‌عنوان میانجی‌گر باعث تسهیل وقوع طلاق عاطفی بین زن و مرد می‌شوند؛ عبارتند از دخالت‌های خانواده، نارضایتی بین خانواده‌ها و عدم پذیرش عروس یا داماد، ناهماهنگی خانواده‌ها و تناسب اندک بین آنها، شیوه تربیتی نادرست، زندگی با خانواده مرد، وضعیت اشتغال مرد، اعتیاد مرد، زندگی در شهر دیگر، اختلاف سنی و فرهنگی زیاد، ازدواج در سنین پایین، تنفر از همسر، بیماری روانی، آزار و اذیت از سوی مرد، خیانت و یا داشتن همسر دوم از سایر علل مؤثر در شکل‌گیری طلاق عاطفی است.  به عبارتی تعاملات سرد و بی‌روح در محیط خانواده، به ویژگی‌هایی از زن و مرد و شرایط و تاریخچه آن ازدواج مربوط می‌شود، به‌عنوان مثال خانم‌هایی که مشکل مهارتی در ابراز وجود، بیان عقاید، احساسات خود دارند و بین طغیان برای آزادی و میل به اطاعت و فرمانبرداری در حال نوسان هستند، اغلب از شیوه‌های حل تعارض ناسالم‌تری در مواجهه با مشکلات خانوادگی استفاده می‌کنند. روزانه تماس‌های بسیاری در مشاوره‌های تلفنی هستند که سال‌هاست به دلیل عدم مخالفت و نداشتن جرات بیان عقاید خود کینه ماجرایی را به دل‌بسته و تصمیمات ناصحیح پی در پی را در برخورد با خانواده همسر داشته‌اند که پیامد آن تسهیل وقوع طلاق عاطفی شده است؛ چراکه افراد بیشتر انگشت روی تفاوت‌ها می‌گذارند تا شباهت‌ها.

هم‌چنین از ویژگی‌های که آقایان با خود به ازدواج می‌آورند؛ رفتاری نسبتاً اجتنابی‌تر در برخورد با مسائل و شکایت‌های همسر دارند که حتی به زبان آوردن مشکلات و نشستن پای صحبت دو به دو با همسر را نیز انکار می‌کنند و مقبول و مورد پذیرش نیز تلقی نمی‌کنند درحالی‌که زوج‌های شاد اغلب خیلی از وقتشان را به صحبت و شوخی سالم با یکدیگر می‌گذرانند؛ همچنین اغلب افراد کناره‌گیر، قهرکن، تغییرگریز، کم‌تحرک از نظر کلام، کمال‌گرای جبری، دارای خودمحوری و ناسازگارانه باعث افزایش تعاملات منفی و شکل‌گیری ازدواج‌های بی‌روح می‌شوند.

 

چه مدت بعد از ازدواج، زوجین تصمیم به طلاق عاطفی می‌گیرند؟

6 الی 7 سال بعد از ازدواج از سخت‌ترین سال‌های زندگی زناشویی است؛ چراکه تکلیف سازگار شدن با یکدیگر و شرایط جدید زندگی در کنار نقش‌ها و وظایف تازه برعهده گرفته شده و رابطه جوانه زده را به‌طور مداوم به چالش خواهد کشید. به عبارتی اگر در بهار و تابستان ازدواج، زوج‌ها بتوانند رابطه را قوی‌تر سازند در خزان و زمستان آن نیز،  همین پیوند جان سالم‌تری به درخواهد برد، اما متاسفانه مسئله وخیم‌تر از آن است چرا که زن و شوهرهایی هستند که به‌طور میانگین 25 سال است که در وضعیت مشابه طلاق عاطفی بسر می‌برند، زمانی که در مصاحبه‌ها با خانم‌هایی که در دامنه سنی 39 تا 52 سال قرار دارند سؤال می‌شود که مشکل خاص اکنون مطرح شده از چه زمانی شکل گرفته و موجود است، متاسفانه با پاسخ‌های بسیار پرتکرار " این از اول هم همینجوری بود"، " از اول ازدواجمان ما همین مشکل را داشتیم" روبرو هستیم.

 بیشتربخوانید:

آیا شما طلاق عاطفی گرفته اید؟

 

 

 

 اثر منفی طلاق عاطفی برای کل خانواده و بر روی فرزندان و آینده آنان چگونه بررسی می‌شود؟

تبعات و پیامدهای طلاق عاطفی برای زنان عبارتند از افسردگی، بی‌حوصلگی، اضطراب و نگرانی، احساس حقارت و خرد شدن شخصیت زن، از دست دادن روحیه و انگیزه ادامه زندگی، احساس شکست زن، از دست رفتن اعتمادبه‌نفس زن، نداشتن احساس نشاط، ابتلا زن به بیماری‌های جسمی با منشأ عصبی، شکستگی زودرس زن، گوشه‌گیری زودرس و متاسفانه محیط بی‌نشاط برای فرزندان است که این موضوع منجر به اضطراب شدید، مشکلات رفتاری و عادتی، انزوا و گوشه‌گیری، اجتناب از خانه و روی آوردن به محیط بیرون، افت تحصیلی، احساس عدم امنیت، پرخاشگری، کج‌خلقی، دروغگویی در بین فرزندان افرادی که پدر و مادر در طلاق عاطفی به سر می‌برند، شده است.

درکل تجربه و درک اغلب زنان از پدیده طلاق عاطفی به‌صورت خلأ ارتباطی و حمایتی گزارش می‌شود؛ درواقع زنان در مواجهه با مشکلات روحی راهبردهایی از جمله مراجعه به مشاوره، تلاش برای اصلاح رابطه، سازگاری با شرایط و پذیرش آن، پنهان کردن مشکلات از دیگران، مطرح کردن مشکلات با خانواده و دوستان، تمرکز بر فرزندان و فرزندپروری، تصمیم برای بچه‌دار نشدن، بی‌تفاوت نسبت به رابطه همسری، اشتغال و ورود به بازار کار، ادامه به تحصیل، کمک گرفتن از معنویت و افزایش ارتباط با خدا، و یا روابط خارج از چهارچوب خانواده، برقراری ارتباط با همکاران آقا و جنس مخالفی که مشکلات مشابهی دارند را پیش می‌گیرند.

در واقع تفاوت زنان در به کارگیری استراتژی‌ها به سن، تجربه، پختگی و تحصیلات، سابقه زندگی مشترک آن‌ها بستگی دارد. زنان جوان‌تر از راهبردهایی هم چون تلاش برای رشد خود و سرمایه‌گذاری بر ادامه تحصیل، اشتغال، آموختن مهارت‌هایی خودکفایی، و در بدترین وضعیت به روابط غیر مجاز می‌پردازند؛ در حالی‌که زنان با سن بالا که ممکن است مدت‌زمان زیادی را از زندگی مشترکشان سپری کرده و تعداد فرزندان بیشتری داشته باشند، اغلب راهبردهایی چون تمرکز بر فرزندان  و موفقیت آنها و ایجاد صمیمیت و فداکاری را پیشه می‌سازند. در واقع به‌طورکلی؛ هر یک از این استراتژی‌ها می‌تواند اثرات مثبت، خنثی و بی‌تأثیر و حتی منفی بر وضع ازدواج و طلاق عاطفی موجود داشته باشد.

 

آیا طلاق عاطفی باعث ازدواج مجدد در مردان می‌شود؟

طلاق عاطفی، یعنی گیر کردن در ازدواج بی‌فایده و بدون کارایی که در آن هردو فرد نه حاضرند از جان مایه بگذارند و شرایط را تغییر دهند  و نه می‌توانند به مراحل قانونی کار را بکشاند؛ درواقع ازدواج مجدد دغدغه موجود و اصلی در وضعیت طلاق عاطفی نخواهد بود، بلکه خیانت و برقراری روابط خارج از ازدواج آفت اصلی و مسئله جدی گریبانگیر  این نوع خانواده‌ها می‌باشد.

 شرایط کرونا نیز به این مشکلات بیشتر دامن زده است. غیر قابل پیش‌بینی بودن اوضاع، عدم اطمینان از درمان، خطرناک بودن و کشنده بودن بیماری و زمان نامعین پایان بیماری، ترس از ابتلای خود و بستگان، مراقبت بیش از اندازه برای آلوده نشدن و آلوده نکردن دیگران، ترس از عواقب اقتصادی و اجتماعی بیماری از جمله استرس‌های مزمنی بود که بیماری کووید 19 بر بار روانی خانواده‌ها گذاشته است؛ علاوه بر این به دلیل فوت عزیزان و بستگان بحران‌های روحی و عاطفی را در بین زوجین دامن زده است؛ بنابراین ما انتظار نداریم که این استرس‌ها موجب تغییرات خوشایند در زندگی افراد شود، بلکه حتی تغییر در شیفت کاری، دورکاری، درگیر شدن بیش‌ازحد در فضای مجازی به شعله‌ور شدن آتش اختلافات قبلی بین زن و مرد نیز منجر شده است؛ این در حالی است که اگر بخواهیم دوران قرنطینه کرونا را به‌عنوان فرصتی برای انجام فعالیت‌های مشترک و وقت‌گذرانی با یکدیگر در نظر بگیریم، شاید جهت افزایش صمیمیت بین همسران غنیمتی ارزنده باشد.

 

  تعریف شما از رابطه خوب چیست؟

یک رابطه خوب با شاخصه‌ها و سنجه‌های اندازه‌گیری شده و یک تعریف عملیاتی از دید یک متخصص شامل: رضایت زناشویی، کیفیت رابطه، مرزبندی‌های بین زن و مرد و فرزندان در سیستم خانواده، نوع حل مسئله و برخورد با تفاوت‌ها و اختلاف‌های زناشویی است که نمود بیرونی رابطه سالم و شاد نیز با کارایی ساختار و صحیح ایفا شدن نقش‌ها در جایگاه خود  با تبادل‌های عاطفی دیده می‌شود.

به‌طورکلی طلاق عاطفی یک مشکل اساسی در نظام خانواده است؛ به عبارتی فرزندان بزرگ شده در ازدواج‌های سرد و خاموش، آن را به زندگی زناشویی خود انتقال خواهند داد و فرزندان امروز به همسران بی‌اعتنا و بی‌توجه در آینده تبدیل می‌شوند که با کوهی از مسائل روی هم جمع شده روبرو بوده و هر لحظه منتظر جرقه‌ای است تا انفجاری مهیبی رخ دهد.

 

 آسیب‌های روحی بلندمدت طلاق عاطفی در مردان و زنان به تفکیک چیست؟

 زمانی که ناهمخوانی بین نیازها و انتظارات زن و مرد وجود دارد، ابتدا شکل‌گیری چرخه تعامل " گریز- اجتناب" محتمل‌ترین اتفاق در ازدواج می‌باشد؛ به عبارتی یکی از زوجین مطالبه‌ای دارد و دیگری نیز از برقراری هر نوع ارتباط جهت رفع نیاز و پاسخگویی به انتظار همسرش شانه خالی می‌کند که طبق بستر و شرایط و وضعیت و مشکلات موجود هر رابطه تجربه این نوع تعاملات چرخه‌ای منحصربه‌فرد آن ازدواج خواهد بود، ولی متاسفانه اغلب مردان، آسیب‌پذیر سریع دچار نقش اجتناب کننده و فرار کننده از مسائل می‌شوند؛ تصور کنید، هر چقدر یکی از همسران کناره‌گیر باشد به تبع طرف مقابل عصبی‌تر و مطالبه گرتر خواهد بود و بعید است که بتواند از راهکارهای مفیدی برای حل و شکستن این الگوی معیوب کمک بگیرد؛ چراکه نادیده گرفته شده است، بنابراین شروع می‌کند به انتقاد کردن، سرزنش کردن، ایرادگیری و متلک و تیکه انداختن و استفاده از فرزندان به عنوان میانجی گر دعوایی پدر و مادر که اوضاع را وخیم‌تر می‌سازد.

چنان‌که نقش فراری، کناره‌گیرتر می‌شود و احساس به بن‌بست رسیدن تجربه مشترک هر دو طرف خواهد بود. هر چند اگر خوش‌بینانه بیندیشیم شاید زوج مربوطه اقدامات موثری جهت حل مسائل‌شان انجام داده باشند، ولی افسوس که آن نیز جزیره وار و بدون نتیجه بوده است و این چنین یک زوج ناسازگار طی زمان به وضعیت ناشادتر و سپس به سمت آشفتگی و بریدگی و درماندگی علی‌الخصوص در آن فرد مطالبه گر می‌انجامد و هر دو کاملاً به فردی  بی‌اعتنا نسبت به مسائل و مشکلات  تبدیل می‌شوند.

در کل می‌توان گفت زن و مرد رفتارهای غلط یکدیگر را در قالب الگوی تعاملی که چرخ‌دنده‌هایش متصل به هم می‌چرخد و هر کدام در سهم و اندازه خود می‌تواند آن را افزایش یا کاهش دهند با تداوم اقدامات و برخوردهای ناصحیح یا بی‌فایده و بی‌ثمر ماندگارتر می‌گردد. در این میان برخی از مردان به‌عنوان شخصیت‌های اجتناب گر از حل مسائل و حتی انکار کننده آنها در نقش کلیشه‌ای مرد سنتی ظاهر شده و حتی مراجعه به روان‌درمانگر و دریافت  کمک را قبیح می‌دانند. از طرفی خلأ عاطفی و رفع نیازهایشان را در یک سمت‌وسوی دیگری می‌جویند و یا اینکه به زندگی بی‌روح خود با هجمه‌ای از ناراحتی‌ها ادامه می‌دهند.

 

علل افزایش طلاق عاطفی در سال‌های اخیر

طلاق عاطفی یک آمار کشف نشده بوده و نماد وجود مشکلات حل نشده و روی هم انباشت شده سالیان طولانی در ازدواج‌ها و روابط زوجی به حساب می‌آید؛ هرچند بخشی از عوامل شکل‌گیری طلاق عاطفی مربوط به بستر نابسامان خانواده‌ها حتی قبل از ازدواج است که پس از ازدواج نیز عواملی چون ضعف در پایبندی به عهد و میثاق زناشویی و عدم متعهد بودن، عدم مقابله صحیح با مسئله خشونت خانگی و وجود مشکلات فرهنگی، افزون بر اینکه ضدونقیض بودن آموزه‌ها و نگرش‌ها در کنار استفاده نامطلوب از رسانه و فضای مجازی از سوی اعضای خانواده‌ها باعث افزایش شدت و میزان این مسئله شده است. در کل این واقعیت تلخ پذیرفتنی است که بنیان خانواده‌های ایرانی و اصالت و ارزش‌های مربوط به آنها در معرض تهدید و آسیب جدی قرار دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان