قصه فطرس ملک در احادیث متعددی وارد شده و از قضایای بسیار معروف و مشهور است و هیچگونه مخالفتی هم با عقل و برنامه فرشتگان ندارد. بنابر این نمی توان آنرا کذب دانست.
قصه فطرس ملک در احادیث متعددی وارد شده و از قضایای بسیار معروف و مشهور است و هیچگونه مخالفتی هم با عقل و برنامه فرشتگان ندارد. بنابر این نمی توان آنرا کذب دانست.
امام صادق (ع) فرموده است: چون حسین بن على (ع) متولد شد، خداوند به جبریل فرمان داد همراه هزار فرشته به زمین فرود آید و به پیامبر (ص) از سوى خداوند و از سوى خود شاد باش بگوید. جبریل آمد و از کنار جزیره اى در دریا گذشت که در آن فرشته اى به نام فطرس افتاده بود. این فرشته از فرشتگانى بود که فرمان خداوند را ابلاغ مىکرد و خداوند او را براى انجام کارى گسیل فرمود و چون تأخیر کرد بالهاى او شکسته شد و در آن جزیره افتاد و هفتاد سال بود که به عبادت خداوند در آن جزیره مشغول بود.
و چون امام حسین متولد شد و جبریل فرود آمد، فطرس از او پرسید: اى جبریل! کجا مىروى؟ جبریل گفت: خداوند به محمد (ص) نعمتى ارزانى داشته و مأمور شدهام از سوى خداوند و خودم به ایشان شاد باش بگویم. فطرس گفت: اى جبریل! مرا هم با خود ببر، شاید محمد (ص) براى من دعا کند. جبریل او را با خود برد و چون به حضور پیامبر رسید و از سوى خداوند متعال و خود به ایشان شاد باش گفت و موضوع فطرس را به اطلاع رساند. پیامبر فرمودند: به او بگو دست بر این مولود بکشد و به جاى خویش باز گردد.
فطرس چنان کرد و بال گشود و برخاست و گفت: اى رسول خدا! همانا امت تو به زودى او را مىکشد و براى حسین (ع) بر عهده من است که هر زائرى او را زیارت کند و هر مسلمانى به او سلام دهد و هر کس به اودرود فرستد به او ابلاغ کنم و به آسمان پرکشید.
منابع:
1- بحارالأنوار: 43 / 243 باب11حدیث 18؛الأمالی صدوق: 137 حدیث8؛روضةالواعظین:1/ 155 ؛کاملالزیارات:66 ؛المناقب ابن شهرشوب:4 /74