قضاوت قاطع قرآن کریم‏ (۱)

...قضاوت قرآن در مورد متن و مفهوم روایات مورد بحث، قاطعیت تمام دارد، چنان که ما با صرفنظر ار بیارزشى سند این روایات، کاملا میتوانیم با تکیه بر قرآن آنها را نقد کنیم.

قضاوت قاطع قرآن کریم‏ (1)

...قضاوت قرآن در مورد متن و مفهوم روایات مورد بحث، قاطعیت تمام دارد، چنان که ما با صرفنظر ار بیارزشى سند این روایات، کاملا میتوانیم با تکیه بر قرآن آنها را نقد کنیم.

با دقت و تتبع در کتاب آسمانى اسلام، این مسئله با روشنى روى مینماید که نبوت رسول اکرم یک حادثه غیر مترقبه و ناشناخته نبوده است، بلکه در ابعاد گوناگون مطرح گشته و به صور مختلفى عرضه شده است.

اعتقاد به وجود پیامبرى او از تمام پیامبران به عنوان یک «میثاق» مؤکد خواسته شده، و عهد و پیمان براى نصرت و یارى او گرفته شده است، پیامبران بزرگ وجود و ظهور و بعثت او را بشارت دادهاند.

آن حضرت و بعضى از یاران او در تورات و انجیل نام و نشان داشتهاند.

اهل کتاب آن حضرت را کاملا میشناخته و با علم و آگاهى کامل به خصائص و صفات و نام و نشان وى را پذیرفته یا احیانا (به خاطر کبر وحسد و ریاستطلبى و دنیاخواهى) انکار کردهاند.

اینگونه آیات را با بحث مختصرى در پیرامون هر یک در سطور بعد میبینیم:

1- وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‌ ذلِکُمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ. «1»

و [یاد کنید] هنگامى که خدا از همه پیامبران [و امت هایشان‌] پیمان گرفت که هرگاه کتاب و حکمت به شما دادم، سپس [در آینده‌] پیامبرى براى شما آمد که آنچه را [از کتاب هاى آسمانى‌] نزد شماست تصدیق کرد، قطعاً باید به او ایمان آورید و وى را یارى دهید. [آن گاه خدا] فرمود: آیا اقرار کردید و بر این [حقیقت‌] پیمان محکم مرا [به صورتى که به آن وفا کنید] دریافت نمودید؟ گفتند: اقرار کردیم. فرمود: پس [بر این پیمان‌] گواه باشید و من هم با شما از گواهانم.

در اعتقاد (ما پیروان اهل بیت) پیامران صد و بیست و چهار هزار تن هستند، و از میان ایشان سیصد و اندى به رسالت و پیامرسانى نیز برگزیده شدهاند. «2»

یعنى همه این گروه با غیب هستى مربوط هستند، ولى تنها پیامآوران و صاحبان رسالت مأمورند، آگاهى خود را از جهان غیب به مردم برسانند.

در آیه شریفه صحبت از میثاق و عهدى است که از همه انبیا یعنى مجموعه گروه صد و بیست و چهار هزار تنى ایشان گرفته شده تا نسبت به رسولانى که بعد میآیند، و تصدیقکننده حقایقى که به همراه شماست هستند باید دو وظیفه را پاس بدارید:

الف- به ایشان حتما ایمان بیاورید: لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ‌

ب- و ایشان را یارى کنید: لَتَنْصُرُنَّهُ‌

در تفسیر این آیه دو نظریه وجود دارد، یک نظریه بر اساس روایات معتبرى است که در دو مکتب (تشیع) امامت و (تسنن) خلافت وجود دارند.

این روایات به وضوح و صراحت نشان میدهند که این میثاق از همه پیامبران، از حضرت آدم تا آخرین ایشان عیسى بن مریم (ع) گرفته شده است که به پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) ایمان بیاورند، و در صورتى که روزگار آن حضرت را درک کردند یاریاش دهند، و سپس فرمان داده شده که از قوم خود نیز بر این مسئله عهد و پیمان بگیرید.

از امیرمؤمنان على (ع) نقل میکنند که فرمود:

خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد- آدم و بعد از او- مگر این که از او عهد و پیمان گرفت که اگر در زمان پیامبر اسلام زنده بود و آن حضرت برانگیخته شد حتما به او ایمان بیاورند و یاریاش کنند، و به ایشان دستور داده شد که از قومشان چنین عهد و میثاقى بگیرند. «3»

چنین آمده: خداوند از پیامبران (ع) میثاق گرفت که بعثت پیامبر خاتم و رفعت مقام او را به امتهاى خود خبر و بشارت دهند، و به ایشان فرمان دهند که در صورت همزمان شدن با آن جناب، حضرتش را تصدیق نمایند. «4»

2- وَ إِذْ قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنِی إِسْرائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ:

به یاد آرید آن زمان را که عیسى بن مریم گفت: اى بنى اسرائیل من پیامآور خداوند به سوى شما هستم، و تصدیقکننده توراتى که پیش من نازل شده، و درباره پیامبرى که پس از من میآید و نامش احمد است بشارت میدهم، ولى هنگامى که پیامبر اسلام نشانهها و دلایل [اثباتکننده نبوتش را] براى آنان آورد گفتند: اینها سحر و جادوئى آشکار است.

پیامى که در این آیه هست در کمال صراحت میباشد، آیه با روشنى اعلام میدارد که پیامبر اسلام با نام خاص خویش در عصر بعثت عیسوى مطرح شده، و حضرت مسیح در بخشى از پیام خویش وجود و رسالت ایشان را بشارت دادهاند.

این که فکر شود چنین سخنى ادعائى بیش نمیباشد به هیچ وجه صحیح نخواهد بود، زیرا میدانیم قرآن کریم در محیطى پر از کینه و دشمنى نازل شده، و دشمنان اسلام که تا پاى جان براى مبارزه با آن کوشیدهاند در برابر چنین ادعائى- اگر دروغ بود- یک لحظه آرام نمینشستند. آنان که هزاران تن سپاهى و جنگجو در برابر پیروان قرآن بسیج میکردند میتوانستند با استفاده از یک اشتباه و یک ادعاى واهى بیهیچ زحمت اسلام را در نطفه خفه کنند.

سخنان گذشته همه بر فرض این بود، که بشارتهاى مزبور در اناجیل موجود عصر ما نباشد، ولى خوشبختانه ترجمهها و چاپهاى قدیمیتر انجیل نمونههائى از این بشارت به دست میدهد، مثلا در ترجمه فارسى انجیل یوحنا به قلم کشیش ف لامنه فرانسوى و در ترجمه عربى همین کتاب به قلم را بنسن کشیش انگلیسى در فصل چهاردهم آیات 16 و 17 و 25 و 26 و در فصل پانزدهم آیه 26 و در فصل شانزدهم آیات 7 و 12 و 13 و 14 از «فارقلیط» که همان پریکلیتوس یونانى و احمد عربى است نام رده شده، و توصیفات و خصائص‌ ایشان ذکر شده است. «5»

3- الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ ... «6»

همان کسانى که از این رسول و پیامبر «ناخوانده درس» که او را نزد خود [با همه نشانه ها و اوصافش‌] در تورات وانجیل نگاشته مى یابند، پیروى مى کنند؛ پیامبرى که آنان را به کارهاى شایسته فرمان مى دهد، و از اعمال زشت بازمى دارد، و پاکیزه ها را بر آنان حلال مى نماید، و ناپاک ها را بر آنان حرام مى کند.

در این آیه شریفه اضافه بر آنچه آیه گذشته اظهار میداشت، سخن از این حقیقت به میان میآید که تنها انجیل نام و نشان پیامبر اسلام را دارد، بلکه تورات هم از این خورشید پرفروغ هدایت نام میبرد، و در سطور گذشته دانستیم، که در آن محیط پر از دشمنى و با وجود دانشمندان یهود در جامعه عربى، امکان چنین ادعائى به دروغ به هیچ وجه وجود ندشته است، و افزون بر این دلیل باز باید خوشبختانه بگوئیم در پارهاى از نسخههاى قدیمى تورات به آیهاى برخورد میکنیم که نشانیهاى صریحى از پیامآور اسلام را در خود دارد.

در باب سى و سوم از سفر تثنیه در آیات 1 و 2 و 3 میخوانیم:

«و این است دعاى خیر که موسى مرد خدا قبل از مردن بر بنى اسرائیل خواند و گفت: که خداوند از سینا برآمد و از سعیر نمودار گشت و از کوه فاران‌ نورافشان شد، و با ده هزار مقربان ورود نمود، و از دست راستش شریعتى آتشین برایشان رسید، بلکه قبائل را دوست داشت، و همه مقدساتش در قبضه تو هستند. «7»

در این آیات سخن از سه نقطه به میان آمده: سینا، سعیر، فاران.

«سینا» بر اساس متون رسمى یهودى و مسیحى مکانى است که خداوند شریعت و قوانین و فرامین خود را به حضرت موسى نازل فرموده است، در سفر لاویان از تورات باب هفتم آیات 37 و 38 میخوانیم:

این است قانون قربانى سوختنى و ... که خداوند به موسى در کوه سینا امر فرموده بود.

و نیز در همین سفر باب بیست و پنجم آیه اول میخوانیم: «و خداوند موسى را در کوه سینا خطاب کرده گفت.»

سفر خروج یعنى سومین کتاب از اسفار خمسه تورات داستان رفتن موسى به کوه سینا و میقات او را با خداوند چنین بیان میکند: و چون موسى بر فراز کوه برآمد ابر کوه را گرفت، و جلال خداوند بر کوه سینا قرار گرفت، و شش روز ابر آن را پوشانید و روز هفتمین موسى را از میان ابر ندا داد ... و موسى چهل روز و چهل شب در کوه ماند. «8»

محققین مذهبى مسیحى سینا را چنین توصیف میکنند:

کوهى است که در شبه جزیره طور سینا واقع و حضرت اقدس الهى از بالاى‌ آن شریعت خود را به قوم اسرائیل عطا فرمود. «9»

«سعیر» یا ساعیر سرزمینى است کوهستانى در جنوب فلسطین که ادوم یا ادومیه هم گفته میشود، به عقیده جغرافینویسان در این کوهها اولین بار انجیل بر حضرت عیسى بن مریم نازل شده است. «10»

«فاران» دربار این کلمه در کتب رسمى مسیحى توضیح قطعى و نهائى وجود ندارد، مثلا میگویند: کوه فاران همان کوهى است که خداوند هنگام آمدن از آنجا تجلى کرد، و آنگاه این عبارت را اضافه میکنند: و رأى معتبر آن است که کوه فاران جزء جنوبى کوههائى است در شمال شرقى دشت، که بنى اسرائیل در آن گردش میکردند. «11»

ولى نشانههائى وجود د دارد و قرائنى در دست است که محل فاران را به خوبى نشان میدهد، مثلا در سفر تکوین فصل بیست و یکم میخوانیم: و ابراهیم در صبحدم ... نان و مطهره آب را گرفته و به هاجر داده به دوشش گذاشت و هم پسرش را به او داده او را روانه نمود ... و آبى که در مطهره بود تمام شد، و پسر را زیر بوتهاى از بوتهها گذاشت و روانه شده در برابرش به مسافت یک تیر پرتاب نشست و گفت: که مرگ پسر را نبینم و در برابرش نشسته و آواز خود را بلند کرده گریست، و خدا آواز پسر را شنید و فرشته خدا هاجر را از آسمان آواز داده به او گفت که اى هاجر تو را چه واقع شده مترس زیرا که خداونند آواز پسر را در جاى بودنش شنیده است، برخیز و پسر را بردار

و به دستت او را بگیر، زیرا که او را امت عظیمى خواهم کرد، و خدا چشمان او را گشاده کرد، و چاه آبى دید و روانه شده مطهره را از آب پر کرد و به پسر نوشانید و خدا با پسر بود که نشو و نما کرد و در بیابان ساکن شده تیرانداز گردید و در بیابان باران ساکن شد.

اینجا صحبت از اسماعیل و هاجر است که همه میدانیم در بیابانهاى حجاز و مکه سکونت کردند، و چاه زمزم اولین بار براى اسماعیل در همین مکان از زمین جوشید، و اینک قبر اسماعیل و هاجر «حجر اسماعیل» در مسجد الحرام و شهر مکه مشهور است.

امت عظیمى که میبایست از او به وجود آیند و خداوند آن را به ابراهیم وعده داده، همان قوم عرب و قبیله قریش هستند که در عصر اسلام و پس از آن به صورت یکى از اقوام تاریخساز جهان درآمدند.

به این ترتیب جاى فاران یا پاران به خوبى روشن میشود، جغرافیانویسان قدیم هم به همین حقیقت تصریح میکنند. «12»

در اطراف شهر مکه پدیدار شدهاند، نشانههاى دیگرى که در آیه مذکور هست کاملا با پیامبر اسلام تطبیق میکند و آن این که:

1- از کوه فاران نورافشان شد و با ده هزار مقربان ورود نمود، چنان که دیدیم در آیه صحبت از سه بار ظهور الهى بود، یعنى سه بعثت بزرگ، یا برانگیخته شدن سه پیامبر اولوالعزم و صاحب شریعت، و تصریح میشود سومین تن از این پیامبران و سومین بعثت از کوه فاران انجام گرفته است و میدانیم اولین بار از وحى در شریعت خاتم انبیا در غارى از کوه حرا «فاران» یکى از کوههاى اطراف مکه و بیابان فاران بوده است، و نیز میدانیم هم آن حضرت بود که چند سال بعد با د ه هزار سرباز مسلمان وارد مکه شد و آن را فتح کرد، و داستان همراهى ده هزار مقرب تنها در زندگى پیامبر اسلام اتفاق افتاده است و بس زیرا حضرت موسى در ابتداى ظهور تنها برادرش هارون را به همراه داشت و در خروج از مصر با تمام بنى اسرائیل بود، که پارهاى از مورخان معتبر مذهى مسیحى، تعدادشان را بیش از ششصد هزار گفتهاند. «13»

و حضرت عیسى تا پایان دوران تعلیمات خویش اندکى پیرو یافت که بنا به کتاب اعمال رسولان در حدود صد و بیست و تن بودند. «14»

و از میان ایشان دوازده تن انتخاب شده و عنوان حواریان وى را یافتند که یاران همیشگى و همراهان دائمى و شاگردان مخصوص او بودند. «15»

مسیحیان کوشیدهاند که با تحریف این آیه در تورات، آن را با ظهور عیسوى تطبیق کنند لذا در پارهاى از نسخههاى جدیدتر به جاى جمله مذکور این عبارت را میخوانیم:

«و تلألأ من جبل فاران و اتى من ربوات القدس:» «16»

از کوه فاران پرتوافشان شد و از بلندیهاى قدس «بیت المقدس و فلسطین» آمد، اضافه بر این تحریف در این نسخه اصولا صحبت از همراهان وجود ندارد.

2- و از دست راستش شریعت آتشین براى ایشان رسید، این تعبیر یک نشان‌ دقیق اسلام است، ما میدانیم اسلام شریعت و دینى است که در آن جهاد به صورت یک عبادت، رکنى از دین را تشکیل میدهد، و در هیچ آئینى دیگر به این شکل مسئله جهاد مطرح نشده و به اینگونه ابعاد مختلف نیافته است.

3- «بلکه قبائل را دوست داشت» و این نشان دقیق دیگرى از اسلام و پیامبر آن است، و در قرآن کریم این معنى به این صورت آمده است:

وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ: «17»

و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ: «18»

[اى پیامبر!] پس به مهر و رحمتى از سوى خدا با آنان نرم خوى شدى.

در تورات قدیم سخن از این است که همه قبایل و همه ملل و همه مردمان و خلاصه جهانیان به طور دستهجمعى مورد مهر و دوستى پیامبرى است که از کوه فاران ظهور میکند. آیات قرآن نیز این خصوصیت را در مورد پیامبر اسلام اعلام و تصدیق میکند، اما در زمانهاى بعد در نسخههاى جدیدتر از تورات این معنا هم به تحریف دچار شده و به صورت «به درستى که قبایل خود را دوست داشت» و یا «به درستى که قوم خود را دوست میدارد» درآمده است تا به این وسیله مسأله جهانى بودن محبت و رحمت پیامر مبعوث شده در کوه فاران نفى شده و اختصاص به قوم بنى اسرائیل پیدا کند، و با حضرت عیسى تطبیق یابد.

4- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً

سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‌ عَلى‌ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ... «19»

محمّد، فرستاده خداست و کسانى که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند، همواره آنان را در رکوع و سجود مى بینى که پیوسته فضل و خشنودى خدا را مى طلبند؛ نشانه آنان در چهره شان از اثر سجود پیداست.

این است توصیف آنان در تورات، و اما توصیفشان در انجیل این است که وجودشان چون زراعتى است که جوانههاى خود را رویانیده، پس تقویتش نموده تا ستبر و ضخیم شده و در نتیجه بر ساقههایش «محکم و استوار» ایستاده است به طورى که دهقانان را از رشد و انبوهى خود به شگفتى میاندازد، تا خدا به وسیله «انبوهى و نیرومندى» مؤمنان، کافران را به خشم درآورد ...

میبینیم که نه تنها پیامبر که حتى یاران او نیز با صفات مخصوصشان در تورات و انجیل، یعنى قرنها بیش از ظهور اسلام نشانه داشته و مورد توجه قرار گرفتهاند.

5- وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ‌

و هنگامى که براى آنان از سوى خدا کتابى [چون قرآن‌] آمد که تصدیق کننده‌ توراتى است که با آنان است، و همواره پیش از نزولش به خودشان [در سایه ایمان به آن‌] مژده پیروزى بر کافران مى دادند، پس [با این وصف‌] زمانى که قرآن [که پیش از نزولش آن را با پیشگویى تورات مى شناختند] نزد آنان آمد، به آن کافر شدند؛ پس لعنت خدا بر کافران باد.

یهود از یمن به جزیز العرب پا نهاد، یهودیانى که در مدینه و حوالى آن سکونت داشتند به انتظار و امید دیدار آخرین پیامر خدا به این سرزمین کوچ کرده بودند، چه آنان که در فدک میزیستند، چه آنان که در خیبر سکونت داشتند، و چه آنان که در مدینه اقامت نمودند، همه و همه به دنبال هم هدف موطن اصلى خود را ترک نموده بودند.

یهودیان ساکن مدینه بعد از مدتى با کوچ قبایل عرب یمن روبرو شدند، اعراب یمنى که به مدینه کوچ کردند رفته رفته گسترش یافته و با نام اوس و خزرج دو قیله بزرگ تشکیل دادند.

گاه و بیگاه درگیریهائى میان این دو دسته از یک طرف و از طرف دیگر با یهودیان به وجود میآمد، در این نبردها بوده است که یهودیان چون همه خداپرستان براى پیروزى خود دست به دعا برمیداشتند و از خداوند به نام و به احترام پیامبر بزرگ آینده درخواست پیروزى مینمودند، قرآن مجید از این مسئله با عبارت:

یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا.

تعبیر میکند.

گاه نیز به هنگام شکستها به قبیله اوس و خزرج میگفتند: به زودى پیامبرى در این سرزمین ظهور خواهد کرد، ما به او ایمان میآوریم، و در سایه قدرت او از شما انتقام خواهیم گرفت.

بخاطر همین زمزمههاى گاه و بیگاه و در میان همین تهدیدها بوده است که اوس و خزرج یعنى اعراب غیر یهودى مدینه با نام و خصوصیات پیامبر اسلام آشنا شدند، لذا در اولین برخوردى که با آن حضرت در مکه داشتند به او گرویدند، با این که تنها به این علت به مکه آمده بودند که از قریش کمک جنگى بگیرند. «20»

 

پی نوشت ها:

 

______________________________
(1)- آل عمران: 81.

(2)- خصال صدوق 604، اختصاص مفید 264، بحار 11 ص 32- 30.

(3)- تفسیر طبرى ج 3 ص 236- تفسیر ابن کثیر ج اول ص 378، تفسیر فخر رازى ج 8 ص 115.

(4)- تفسیر تبیان ج 2 ص 513 مجمع البیان ج 2 ص 468، صافى ج 1 ص 274.

(5)- انجیل ترجمه ف لامنه چاپ پاریس موجود در کتابخانه مجلس شوراى قدیم به شماره 1763.

(6)- اعراف: 157.

(7)- تورات ترجمه کشیس رابنسن از اصل عبرانى چاپ چاپخانه ریچارد واطس در لندن سال 1839 میلادى.

(8)- سفر خروج باب 24 آیات 15 و 18.

(9)- قاموس کتاب مقدس ماده سینا ص 498 جلد اول دکتر جمیز هاکس.

(10)- معجم البلدن ماده ساعیر ج 3 ص 171 و ماده فاران ج 4 ص 225 و قاموس کتاب مقدس ماده ادومیه 30- 27.

(11)- قاموس کتاب مقدس 642.

(12)- معجم البلدان ج 4 ص 225 چ بیروت.

(14)- قاموس کتاب مقدس ماده خروج 349 چ اول بیروت 1928.

(15)- عهد جدید باب اول آیه 16.

(16)- تاریخ کلیساى قدیم چ آلمان ترجمه على نخستین ص 32- 31.

(17)- تورات ترجمه عربى طبع مطبعه آمریکائى بیروت سال 1907.

(17)- انبیا: 107.

(18)- آل عمران: 109.

(19)- فتح: 29.

(20)- سیره ابن هشام ج 2 ص 36 چ قاهره.

 

 ادامه دارد...

مطالب فوق برگرفته شده از

 کتاب:تفسیر حکیم ، ج9،

نوشتهاستاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان