ماهان شبکه ایرانیان

امام خمینی (ره) و آداب تلاوت قرآن کریم

در قرائت قرآن کریم مطلوب آن است که در قلب، صورت باطنی آن نقش بندد و اوامر و نواهی آن تاثیر کند و دعوت های آن جای گزین شود و از نظر عرفا این غایت حاصل نمی شود، مگر آن که آداب تلاوت لحاظ شود و توسط قاری رعایت گردد

امام خمینی (ره) و آداب تلاوت قرآن کریم

در قرائت قرآن کریم مطلوب آن است که در قلب، صورت باطنی آن نقش بندد و اوامر و نواهی آن تاثیر کند و دعوت های آن جای گزین شود و از نظر عرفا این غایت حاصل نمی شود، مگر آن که آداب تلاوت لحاظ شود و توسط قاری رعایت گردد. مقصود از آداب، آن نیست که پیش قاریان متداول شده است؛ به طوری که همّ و غمّ قاری فقط به مخارج الفاظ و ادای حروف و رعایت تجوید معطوف شود، تاحدی که به غفلت از معنی و تفکر در آن بینجامد. این یکی از کیدهای شیطان است که انسان متعبد را تا آخر عمر به الفاظ قرآن سرگرم می کند و از سّر نزول قرآن و از حقیقت معارف والای آن به کلی غافل می کند. تازه بعد از 50 سال قرائت، معلوم می شود که از شدت تغلیظ و تشدید در آن، از صورت کلام به کلی خارج شده و صورت غریبی پیدا کرده است، بلکه مقصود آدابی است که در شریعت مقدسه منظور شده است که عمدۀ آن ها تفکر و تدبر و اعتبار به آیات آن است.

١. صلوات

صلوات، نشانۀ محبت، مودت و وفاداری به خاندان پیامبر گرامی اسلام است که قرآن آن را اجر رسالت پیامبر دانسته است. صلوات صیقل دهندۀ روح زنگار گرفته است[1] و نفاق را ازبین می برد.[2] صلوات عاملی برای محو گناهان[3]، وسیله ای برای گشایش درهای آسمان[4]، سبب استغفار و دعای فرشتگان در حق انسان[5]، و وسیله ای برای تقرب به پیامبر در قیامت و دریافت شفاعت اوست.[6] خوش عاقبت کسی است که آخرین کلامش در دنیا صلوات باشد.[7]

یا اهل بیت رسول الله حبکم

فرضٌ من الله فی القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر اَنکم

من لم یصَلِّ فلا صلوه له

امام خمینی (قدس سّره) در این باره می فرمایند: «از آداب مهم تلاوت قرآن، معرفت حرمت رسول اکرم(ص) است که بندۀ مومن باید به قلب بفهماند که اگر وجود نازنین آن سرور نبود، کسی را راه به عبودیت حق و وصول به مقام قرب و معراج معرفت نبود. پس باید توجه داشت که رفیق و مصاحب راه معرفت، حضرت ختمی مرتبت(ص) و معصومین از ائمه اطهار(ع) هستند و آن ها ولی نعمتان و ابزار نزول برکات حق و وسایل وصول هستند.»[8]

2. استعاذه[9]

امام(ره) یکی از آداب قرائت قرآن را استعاذه به خداوند از شیطان رجیم بیان می کنند. یعنی قاری قرآن باید ابتدا از شیطان رجیم به خدا پناه ببرد، چراکه شیطان در قرآن قسم یاد کرده است که: بر سر راه فرزندان آدم قرار می گیرم و آن ها را از صراط مستقیم که همان مسیر کمال، هدایت و انسانیت است، دور می کنم. قاری قرآن باید برای بهره مندی از قرآن با تمام وجود از شیطان که قاطع طریق انسان هاست، به خدای رحمان پناه ببرد و با گفتن «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، ظاهراً و باطناً از شیطان دوری کند و به الله پناه ببرد. الله محل امن چنین قاری قرآنی باید باشد.

امام (ره) می فرمایند: «خود این استعاذه، یعنی پناه بردن به خدا، آدابی دارد.»

الف) اخلاص

یکی از آداب استعاذه، اخلاص است. وقتی قلب انسان خالص و فقط متوجه کمال مطلق شد، آن وقت انوار جمال الهی که خداوند در طینت آدم به ودیعه نهاده است، در آینۀ قلبش ظهور می کند. سپس این خلوص از باطن به ظاهر اعمال او سرایت می کند. درنتیجه، چنین انسان خالصی خودش را در حصن خداوند قرار می دهد و تحت تربیت حضرت حق قرار می گیرد و از ولایت و سرپرستی شیطان مصون می شود. قاری خودش را از شیطان و جنودش دور می کند و تحت تصرف الله قرار می گیرد و از مکر و حیله شیطان رها می شود. باید توجه داشت که وقتی می گوییم: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، این محتوا در قلبمان خطور می کند.

ب) رسیدن به توحید افعالی

انسان مؤدب به آداب قرائت قرآن، باید قلب خود را متذکر این حقیقت بکند که مالک حقیقی خداوند است. نتیجه این تذکر آن می شود که چشم طمع از سایر موجودات می بندد و فقط خدا را قدرت مطلق می داند. «لامؤثر فی الوجود الّا الله» را باور می کند و فقط خدا را در وجود و هستی مؤثر می بیند. خانۀ قلب خودش را به صاحب خانه وامی گذارد و تمام امور را تحت قدرت خداوند می بیند. به این ترتیب، جایی برای وسوسه شیطان و فریب کاری اش باقی نمی ماند.

ج) ایمان

خداوند می فرماید: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» [بقره 2/257]. یعنی سرپرستی و ولایت این گونه افراد را که اهل ایمان اند و برتر از عالمان اند، خدا خود برعهده می گیرد. در نتیجه این افراد را از گزند و فتنه شیطان دور نگه می دارد و از همۀ مراتب ظلمت که غفلت و جهالت از مصادیق آن است، رهایشان می کند. آن ها را از ظلمت معصیت، سرکشی، عصیان، خودبینی، خودپسندی و خودمحوری و بالاخره از همۀ رذایل اخلاقی به سوی نور، سعادت، بندگی، ایمان، خدابینی و خدامحوری می کشاند. وقتی که چنین انسانی به این مقام راه یافت، آن وقت به مقام «توکل» که یکی از شاخه های «ایمان» است، دست پیدا می کند. همۀ امور را به خداوند قادر متعال می سپارد و حالت انقطاع از خلق برایش حاصل می شود. در این صورت، استعاذۀ او حقیقت پیدا می کند و از شر شیطان و جنودش به سوی خداوند و قدرت مطلق پناه می برد و با تمام وجود می گوید: «اعوذبالله من الشیطان الرجیم».

نتیجه آن که اخلاص در تمام مراتبش، چه در مراتب عمل و چه در مراتب بالاتر، و درک توحید فعلی - با مراتبش- کسب ایمان - با مراتبش- و رسیدن به مقام توکل، همه از آداب استعاذه است.

هم چنین، امام راحل(ره) برای استعاذه مفید چهار رکن را ذکر می کنند که عبارت اند از:

الف) مستعیذ (پناه برنده)

مستعیذ کیست؟ انسان زاهد، ابعاد و ساحات متفاوتی دارد. کدام ساحت انسان مستعیذ است؟ امام می فرمایند: «حقیقت انسان و جوهرۀ انسان باید مستعیذ باشد.» در اربعین حدیث ایشان آمده است که: «انسان با عزم، جوهره انسانیتش شکوفا می شود. پس ما به صرف به دنیا آمدن و این رشد ظاهری، انسان- به تعبیر قرآن- نیستیم. اگر آن جوهره و حقیقت انسانی بیدار و متحقق شود، آن وقت مستعیذ می تواند پناه ببرد از شیطان به خدای بزرگ. به این ترتیب، تا وقتی که انسان گرفتار طبیعت و نفس است و به سیر و سلوک نپرداخته، نمی تواند مستعیذ باشد.»

ب) مستعاذمنه

ما باید از شر چه کسی پناه ببریم؟ امام می فرمایند: «این از شیطان است که به وسیلۀ گشودن دام های رنگارنگ بر سر راه انسان، او را از مسیر هدایت بازمی دارد و مانع طریق انسان می شود.»

ج) مستعاذ به

باید به چه کسی پناه ببریم؟ وقتی دشمن را شناختیم و نسبت به خود هم شناخت پیدا کردیم، می گوییم «اعوذبالله»، زیرا «الله» ملجأ و پناهگاه سالکان است. چون این اسم جامع جمیع اسمای خداوند است و قاری قرآن در قلعه و دژ محکم الله خودش را از شر شیطان دور می کند.

د) مستعاذ له

غایت و هدف این استعاذه چیست؟ اصل این استعاذه برای انسان پناه برنده مطلوب به ذات است. یعنی این مطلوب از سنخ کمالات و سعادت است. وقتی قاری به خدا از شر شیطان پناه برد، و استعاذۀ واقعی برایش محقق شد، کمالاتی نظیر سعادت های طبیعی، خرق عادات و کرامات، و... حاصل می شوند و غایت حقیقی وصول به مبدا مطلق، جمال و کمال مطلق و آینه خداشدن است.

در نتیجه، استعاذه حقیقی، جستن بالاترین، مهم ترین و پربارترین ادب باطنی تلاوت قرآن کریم است که نیل به آن می تواند بقیه آداب را با سرعت بیشتری محقق سازد و رعایت آن ها برای قاری حقیقی قرآن، راحت تر و سهل الوصول تر باشد.

از این دشمن مشو غافل که ناگاه

کمین بگشوده آید بر سر راه

به دامش افتی و بدنام گردی

چه بدنامی که دشمن کام گردی

٣. بسمله

یعنی آغاز کلام الهی با لفظ مقدس «بسم الله الرحمن الرحیم». مردم معمولاً هنگامی که می خواهند کاری را شروع کنند، آن را به نام شخصیت برجسته ای افتتاح می کنند. به این منظور که آن کار به وسیلۀ این عمل، فرخنده و میمون شود، یا برای این که یادبودی از آن شخصیت بزرگ باشد.

خداوند متعال نیز کلام بزرگ خود را به این روش آغاز کرده و آن را به نام نامی خود افتتاح فرموده است، تا معنای کلماتش به آن نام مربوط و نشانه ای از آن داشته باشد. ضمناً، سرمشقی برای بندگان باشد تا کردار و گفتار خود را به نام مقدسش شروع کنند و اعمال آن ها نشانه ای از حق و هم برای او بوده باشد و به این وسیله، فنا و نقصان به آن راه نیابد. زیرا به نام خداوندی آغاز شده است که زوال و نیستی به دامان کبریای او دراز نمی شود.[10]

هدف اصلی قرآن کریم، هدایت و سوق بشر به سعادت است. روی همین اصل، تمام سوره های قرآن به جزء توبه که آن هم دلیل خاص خود را دارد با بسم الله آغاز می شوند تا از آغاز تا انجام، با موفقیت و پیروزی و بدون شکست انجام شود.[11]

حضرت امام (ره ) در آثار خویش در مورد کلمه طیبۀ بسم الله این گونه بیان داشته اند: «بسم الله در هر سوره غیر از بسم الله در سوره دیگر است.»[12] که در هر سوره متعلق به خود آن سوره است. مثلاً بسم الله سورۀ مبارکه «حمد» متعلق به حمد است، زیرا هر قول و عملی که از انسان صادر می شود، به قیمومیت اسم الهی است.

در کتاب «شرح دعای سحر» امام که در اوج قله های رفیع عرفان است، به مطلب بسیار عرفانی و ملکوتی برمی خوریم. ایشان درمورد حقیقت بسم الله بر استاد عرفان خود، حاج میرزا جواد ملکی تبریزی ایراد می گیرند و این مصداق همان آیۀ شریفۀ «السابقون السابقون...» است که امام بر استادان خویش نیز پیشی گرفته اند. حاج میرزا جواد تبریزی، در کتاب «اسرارالصلوه» خویش عنوان می دارند: «بسم الله یک آیه است که در اول هر سوره نازل شده و با نزولش در هر سوره، حقیقتش اختلاف پیدا نمی کند و بسم الله سورۀ حمد مثلاً همان بسم الله سورۀ اخلاص است و تنها از آن جهت که چند مرتبه نازل شده، لازم نمی آید که در خواندنش بسم الله همان سوره را که می خواهی بخوانی، قصد کنی.»

حضرت امام(ره) دراین باره می فرمایند: «این سخن از آن بزرگوار غریب است. زیرا حقیقت بسم الله در آغاز سوره ها با هم اختلاف دارند، بلکه بسم الله گفتن بر حسب اختلاف اشخاص مختلف است و بلکه گفتن بسم الله از شخص واحد به حسب اختلاف حالات و مقاماتش مختلف است و در هر مقامی، گفتن بسم الله حقیقتی مخصوص به آن مقام دارد.»[13]

آیت الله حسن زاده آملی در کتاب ولایت تکوینی خویش در مورد بسم الله می گوید: «بسم الله عارف به منزلۀ کن الله (جل جلاله ) است و باید از بسم الله به روی انسان دری گشوده شود.»[14]

4- فهم عظمت، بزرگی، جلالت و کبریای قرآن کریم

یکی از آداب مهم قرائت کتاب الهی که عرفا و مردم عادی از آن انتظار نتایج حسنه و نیکو دارند و موجب نورانیت قلب و حیات می شود، تعظیم و بزرگداشت این تحفه آسمانی است که منوط به فهم و درک بزرگی، عظمت و جلالت آن است. این درک عالی مختص ذات مبارک نبی مکرم اسلام(ص) در محفل انس«قاب قوسین اودنی»و تعداد معدودی ازخالص ترین اولیای الهی، نظیر معصومین (علیهم السلام) است و دست اقشار عامه بشریت از آن کوتاه است. اما مصداق این ضرب المثل که:

آب دریا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تشنگی باید چشید

باید قاری قرآن سعی خود را در این باره مبذول دارد تا ان شاء اللّه به بارقه هایی از این درک عالی دست یابد.

5- تفکر در آیات الهی و مقصد کتاب شریف

یکی دیگر از آداب مهم باطنی تلاوت، تفکر است و مقصوداز تفکر آن است که از تلاوت آیات شریفه مقصود و مقصد را جست وجو کند. چون خود قرآن مقصد و هدف این صحیفه نورانی را هدایت به راه سلامت و خارج کردن از همۀ مراتب ظلمت به عالم نور و هدایت به راه مستقیم دانسته است، پس قاری باید با تفکر در آیات شریفه، مراتب سلامت نفس و روح را تا منتهی الیه آن که نیل به حقیق قلب سلیم است، به دست آورد. سلامت جسم و قوای ملکوتی (جان )، گم شده قاری است که در این کتاب آسمانی موجود است، این گم شده موجودات را باید با«تفکر» از آن استخراج کرد.

وقتی شخص قاری مقصد را یافت، در تحصیل و به دست آوردن آن بینا می شود و راه استفاده از قرآن شریف بر او گشوده و درهای رحمت حق برایش مفتوح می گردد. عمرکوتاه عزیز خود و سرمایه تحصیل سعادت خویش را در امور پست صرف نمی کند و به درک مطالب و معارف بلندی از قرآن نایل می آید که تا آن زمان به هیچ وجه برایش ممکن نبود. در این هنگام شفا بودن قرآن را برای امرض قلبیه می فهمد: «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظّالمین الا خسارا»

6- تطبیق مفاد قرآن با حال خود و شفای امراض به وسیله آن

مهم ترین امری که انسان را به نتایج بسیار و استفاده های بی شمار نائل می کند. «تطبیق» است. به این ترتیب که در هر آیه از آیات قرآن که تفکر می کند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند و نقص خود را به وسیلۀ آن برطرف سازد و امراض خود را با آن مداوا کند. مثلا درقصه حضرت آدم(علیه السلام)، ببینید علت طرد شیطان از بارگاه قدس، با آن همه سجده ها و عبادت های طولانی، چه بوده است تا خود را از آن تطهیر کند. زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است و با اوصاف و اخلاق شیطانی در آن بارگاه نمی توان قدم گذاشت. قاری باید همه معارف و احوال قلب و اعمال باطن و ظاهر خود را با کتاب خدا تطبیق دهد و عرضه دارد تا به حقیقت قرآن متحقق و قرآن صورت باطنی او شود.

7- قصد تعلیم داشتن و استفاده نمودن

مطلب مهمی که باید در نظر داشت تا راه استفاده ازکتاب شریف برایتان باز شود و درهای رحمت، معارف وحکمت ها برقلب گشوده شود، این است که به قرآن باید نظر تعلیم داشت و آن را کتاب آموختن و فایده بردن دانست و خود را به تعلیم و استفاده از آن موظف کرد. به این علتاستفادۀ ما از این کتاب بزرگ بسیار کم است که یا به آننظر تعلیم و تعلم نداریم و قرآن را برای ثواب و اجر تلاوت می کنیم، و یا اگر نظر تعلیم داریم، با نکات غیرضروری مانند وجود اعجاز آن، سبب نزول آیات، اوقات نزول، مکی و مدنی بودن آیات و... خود را مشغول می کنیم که خود آن ها موجب دورشدن از معارف غنی قرآن و غفلت از ذکر الهی می شوند.

این صحیفۀ الهی، کتاب احیای قلوب به حیات ابدی است. این کتاب خداست و انسان را به شئون الهی دعوت می کند. قاری و مفسر باید این شئون را بیاموزند و به مردم تعلیم دهند. مردم نیز باید برای تعلم و آموختن شئون الهی به آن مراجعه کنند تا استفاده از آن حاصل شود. چه خسارتی بالاتر از این که سال ها کتاب الهی را قرائت و به تفاسیر مراجعه کنیم، اما از مقاصد آن بازمانیم! (ربنّا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین).

8- رفع موانع انس با کلام الهی

زمانی که عظمت کتاب خدا از همۀ جهات، معلوم و راه استفاده از معارف غنی آن باز شد، قاری و مستعیذ به قرآن باید یکی دیگر از آداب مهم را به کار بندد تا استفاده به صورت تام و کامل صورت پذیرد و آن برطرف کردن موانع استفاده است که امام خمینی(ره) و سایر عرفا از آن ها به حجب بین مؤمن و قرآن تعبیر می کنند. در این مقاله به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

الف) حجاب خودبینی

یکی از شاهکارهای مهم شیطان این است که شخص متعلم، خود را به واسطۀ این حجاب، از استفاده از قرآن بی نیاز بداند. انسان را به آن چه که دارد، راضی و قانع سازد و نیل به مراتب بالاتر را از نظر او ساقط کند. مثلا، اهل تجوید را به همان علم جزئی، اصحاب تفسیر را به پرداختن به ریشه های لغوی و ترجمه و اصطلاحات و... سرگرم کند و آن را درنظرشان جلوه های فراوان بدهد و آنان را از سایر علوم غافل سازد.

شخص قاری باید تمام حجاب ها و موانع را از پیش روی خود بردارد و از منظر بالاتر به قرآن بنگرد. وگرنه از قافله سالکان الی اللّه باز می ماند. و از دعوت های شیرین الهی محروم می شود. این امر از خود قرآن شریف نیز استفاده می شود که مؤمن نباید به یک حد معین قانع شود و در یک مرتبه بماند. بلکه باید برای نیل به مقام های بالاتر، به نمونه ها و اسطوره هایی نظیر موسی کلیم اللّه (ع) و حضرت ابراهیم خلیل اللّه(ع) و... نظر عبرت و درس آموزی بیفکند.

حجاب چهرۀ جان می شود غبار تنم

خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم

ب) حجاب عقیده و روش باطل

در بعضی موارد ممکن است اعتقاد غلطی در انسان به صرف شنیدن از پدر و مادر یا بعضی از اهالی منبر یا استادان یا خواندن مطلبی در جایی در وجود انسان شکل بگیرد که این خود به مانع بزرگی بین ما و آیات شریفۀ قرآن تبدیل می شود و به راحتی حاضر نمی شویم که اگر هزاران آیه و روایت دراثبات خلاف این عقیده آورده شود، از عقیدۀ باطل خود چشم بپوشیم. اما راحل(ره) این حجاب را مهم ترین عامل مهجور گذاشتن قرآن دانسته اند و بر این قضیه بسیار تاسف می خورند.

ج) حجاب عدم تفکر و تدبر

یکی دیگر از موانع این است که بعضی ها معتقدند جز آن چه که مفسرین نوشته یا فهمیده اند، کسی حق استفاده از قرآن شریف را ندارد و تدبر و تفکر در آیات را با تفسیر به رأی-که ممنوع است- اشتباه می گیرند. با این عقیدۀ باطل، قرآن را از همه راه های استفاده و سودبردن عاری و آن را به کلی مهجور کرده اند در صورتی که بهره های اخلاقی، ایمانی و عرفانی، به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیستند، چه رشد به تفسیر به رأی.

د) حجاب معاصی

یکی دیگر از حجاب هایی که مانع از فهم قرآن شریف واستفاده از معارف و مواعظ این کتاب آسمانی می شود، حجاب گناهان و تاریکی های حاصل از طغیان و سرکشی نسبت به ساحت قدس پروردگار عالمیان است.

باید دانست، هریک از اعمال ما، چه حسنه و چه سیئه، دارای صورتی در عالم ملکوت است. متناسب با آن، هم چنین، صورتی در ملکوت نفس انسان حاصل می شود که به واسطۀ عمل صالح در باطن ملکوت نفس نورانیت به دست می آید و قلب مطهر و منور می شود. در این صورت، نفس چون آینه صیقل می یابد و لایق ظهور حقایق و معارف الهی می شود.

و یا عمل پلید و سیئه، نفس را ظلمانی می کند و قلب چون آینه زنگار زده و چرکین می شود که هیچ یک از حقایق غیبی در آن انعکاس نمی یابد. کم کم قلب تحت سلطه شیطان قرار می گیرد و حکم ران آن ابلیس خواهد شد.

«لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل.»

قاری باید همه معارف واحوال قلب و اعمال باطن و ظاهر خود را با کتاب خدا تطبیق دهد و به قرآن عرضه دارد تا به حقیقت قرآن متحقق و قرآن صورت باطنی او شود.

ه) حجاب حب دنیا

«حبّ الدنیا رأس کل خطیئه»[15]

ضخیم ترین پرده و حجاب بین ما و مواعظ قرآن، حجاب حب دنیاست که به واسطۀ آن، قلب تمام همّ خود را صرف آوردن مواهب دنیا می کند. چنین محبتی انسان را از ذکر خدا غافل می سازد. این حایل در برخی موارد به قدری غلیظ و ضخیم می شود که حتی نور فطرت الهی در وجود انسان به کلی به خاموشی می گراید و درهای سعادت به روی انسان بسته می شود. شاید قفل های قلب که در آیۀ شریفۀ:

«افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» آمده است، همین قفل و بندهای علایق دنیوی باشد.

کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهی و انوار آیات کریمۀ قرآن بهره مند شود، باید قلب را از این ناپاکی ها و پلیدی ها و عوامل اشتغال پاک سازد، زیرا که غیرمطهر محرم اسرار نیست. درخت حب دنیا و آرزو را باید از دل ریشه کن کرد تا قلب ساکن و مطمئن شود.

در ضمیر ما نمی گنجد به غیر از دوست کس

هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس

امام(ره) در «محرم اسرار» می فرمایند:

این قفل ها را بازکن، از این قفس پرواز کن

انجام را آغاز کن، کانجا زیارآوا بود

این تارها را پاره کن، وین دردها را چاره کن

آوره شو، آواره کن، از هرچه هستی زا بود

بردار این ارقام را، بگذار این اوهام را

بستان ز ساقی جام را، جامی که در آن لا بود[16]

بعضی ها معتقدند جز آن چه که مفسرین نوشته یا فهمیده اند، کسی حق استفاده از قرآن شریف را ندارد و تدبر و تفکر در آیات را با تفسیر به رأی-که ممنوع است -اشتباه می گیرند

اما خمینی(ره) علاقۀ وافری به قرآن داشتند. ایشان شیفتۀ قرآن بودند و انس با قرآن کریم در سرلوحۀ امورشان قرار داشت. گویی قرآن نامۀ محبوب است که الان به دستشان رسیده است، با اشتیاق فراوان به قرائت قرآن می پرداختند و ازآن لذت می بردند. لذا ایشان می فرمود:

«اگر قرآن نبود باب معرفت اللّه بسته الی الابد.»

منابع

1. سرّ الصلوه. امام خمینی(ره ). مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س). 1387.

2. امام در سنگر نماز، ستاد اقامه نماز، 1387.

3. قرآن باب معرفت الله (مجموعه بیانات و نوشته های امام خمینی(ره) دربارۀ قرآن) موسسۀ فرهنگی قدر ولایت. 1374.

4. تفسیر سورۀ حمد. امام خمینی(ره). ترجمۀ علی اصغر ربانی خلخالی. 1400ه. ق.

5. شرح دعای سحر. امام خمینی(ره). ترجمۀ سیداحمد فهری. انتشارات خیرخواه. 1359.

6. فصل نامۀ بینات. سال یازدهم. شمارۀ 2. تابستان 1383.

7. سیمای نماز در آثار علامه حسن زاده آملی. انتشارات نبوغ. چاپ دوم. 1387.

پی نوشت ها:

[1] وسائل الشیعه، ج4، ص1216.

[2] اصول کافی، ج2. ص492.

[3] بحارالانوار، ج94. ص54.

[4] وسایل الشیعه، ج4. ص 1220.

[5] مرآه العقول، ج 12. ص 109.

[6] بحارالانوار، ج94. ص63.

[7] وسائل الشیعه، ج4، ص 1216.

[8] اسرارالصلوه، ص115.

[9] استعاذه: یعنی پناه گرفتن و شیطان عبارت از هر متمردی از انس و دوّاب (چهارپا و... ) و جانّ (جن) است.

[10] ترجمۀ تفسیر المیزان، ج1، ص13.

[11] تفسیر نمونه، ج1، ص13.

[12] تفسیر سورۀ حمد، ص40، شرح دعای سحر، ص159، سرالصلوه، ص88.

[13] شرح دعای سحر، ص 161 تا 163.

[14] سیمای نماز در آثار علامه حسن زاده آملی، عباس عزیزی، ص 136.

[15] اصول کافی، ج 1، حدیث 1. به نقل از امام صادق(ع)

[16] دیوان امام، ص 103.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان