ماهان شبکه ایرانیان

اهمیت شناخت اسباب نزول و راه های دست یابی به آن

در اهمیت شناخت اسباب نزول یا شان نزول باید گفت:همان گونه که می دانیم قرآن،تدریجی و در مناسبت های مختلف نازل شده است

در اهمیت شناخت اسباب نزول یا شان نزول باید گفت:همان گونه که می دانیم قرآن،تدریجی و در مناسبت های مختلف نازل شده است.بر حسب اقتضا اگرحادثه ای پیش می آمد یا مسلمانان دچار مشکلی می شدند،یک یا چند آیه و احیانایک سوره برای رفع مشکل نازل می گردید.پر واضح است که آیات نازل شده در هرمناسبتی،به همان حادثه و مناسبت نظر دارد.پس اگر ابهام یا اشکالی در لفظ یامعنای آیه پدید آید،با شناخت آن حادثه یا پیش آمد،رفع اشکال می کرد.در نتیجه برای دانستن معنا و تفسیر کامل هر آیه، باید به شان نزول آن رجوع کرد تا کاملاموضوع روشن شود.پس شان نزول می تواند قرینه ای باشد تا دلالت آیه را تکمیل کند و بدون آن،دلالت آیه ناقص می ماند.مثلا در مورد آیه ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما... (1) اشکال شده است که سعی میان دو کوه صفا و مروه در حج و عمره از ارکان است،چرا به لفظ «لا جناح » (2) تعبیر شده است؟

معنای ظاهری آیه چنین است:گناهی نیست که میان آن دو کوه سعی نمایید.این عبارت جواز را می رساند نه وجوب را.ولی با مراجعه به شان نزول آیه روشن می شود که این عبارت برای رفع توهم گناه آمده است،زیرا پس از صلح حدیبیه درسال ششم هجری مقرر شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و صحابه سال بعد برای انجام مراسم عمره به مکه مشرف شوند و در این قرار داد چنین آمده بود که به مدت سه روزمشرکان بت های خود را از اطراف بیت و هم چنین از روی کوه صفا و مروه بردارند تامسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند.پس از گذشت سه روز بت هابرگردانده شد.برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند وبا بازگرداندن بت ها،چنین گمان بردند که با وجود بت ها،سعی میان صفا و مروه گناه است.آیه مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نکنند،زیرا اساساسعی از شعائر الهی است و وجود بت ها امر عارضی است و به آن زیان نمی رساند (3). لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شان نزول کاملا واضح و روشن می شودو مساله جواز یا وجوب سعی در کار نیست،بلکه صرفا«دفع توهم منع »است.

یعنی با وجود بت ها منعی از انجام سعی نیست.پس شناخت اسباب نزول نقش اساسی در فهم و پی بردن به معانی بسیاری از آیات ایفا می کند (4).

راه شناخت و پی بردن به اسباب نزول بسی دشوار است،زیرا پیشینیان در این زمینه مطلب قابل توجهی ثبت و ضبط نکرده اند،جز اندکی که کاملا چاره سازنیست.شاید یکی از علل عدم ضبط دقیق این بود که خود به وضع آشنا بودند ودیگر نیازی نمی دیدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند برای آینده ثبت کنند.بعدها روایاتی در این زمینه فراهم شد که بیش تر دارای ضعف سند و غیرقابل اعتماد بوده و احیانا اعمال غرض در کار وجود داشته است.به ویژه در دوران تاریک حکومت بنی امیه که از روی غرض ورزی،آیات بی شماری با تنظیم شان نزول های ساختگی،طبق دل خواه تفسیر و تاویل شده است.از امام احمد بن حنبل در این باره نقل شده:«سه چیز اصل و پایه درستی ندارد:روایاتی که درباره جنگ های صدر اسلام ثبت شده،روایاتی که درباره فتنه های آخر الزمان گفته شده وروایاتی که درباره تفسیر و تاویل قرآن آورده اند».امام بدر الدین زرکشی از برخی محققین نقل می کند: «مقصود بیش ترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست،نه این که همه آن ها قابل اعتماد نباشند» (5).معروف ترین کسی که در این باره روایاتی جمع آوری کرده است،ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری(متوفای 468)

است که جلال الدین سیوطی(متوفای 911)بر او خرده گرفته و می گوید که درفراهم کردن روایات ضعیف همت گماشته،صحیح و سقیم را به هم آمیخته وبیش تر روایات خود را از طریق کلبی از ابی صالح از ابن عباس آورده است که جداواهی و ضعیف است (6)... سپس خود سیوطی در این زمینه رساله ای نگاشته به نام لباب النقول(برگزیده های منقول)که خود نیز در انتخاب روایات از روایت های ضعیف،مصون نمانده است.مثلا درباره آیه و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین،و اصبر و ما صبرک الا بالله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیق مما یمکرون،ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون (7) نوشته است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن گاه که بر سر نعش حمزه ایستاد و او را بدان حالت زار یافت،فرمود:«لامثلن بسبعین منهم مکانک،هر آینه با هفتاد نفر از آنان(قریش)همان کنم که با تو کردندبریدن گوش و بینی و پاره کردن شکم ».آن گاه جبرئیل این آیات را نازل نمود و او را ازاین کار منع کرد (8)...در حالی که سوره نحل از سوره های مکی است.سال ها پیش ازجنگ احد که در مدینه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد،نازل شده است.به علاوه از مقام پیامبر صلی الله علیه و آله که تربیت شده آیین اسلام است و هم واره عدل و انصاف را درزندگی خود پیش گرفته،کاملا به دور است که چنین اندیشه ناعادلانه ای را به خودراه دهد.آری آیات فوق در مکه موقعی که مسلمانان مورد شکنجه کفار بودند نازل شد که هرگز تجاوز نکنید و بهتر است شکیبا باشید (9).

سبب نزول یا شان نزول

چه فرقی میان این دو عبارت وجود دارد؟بیش تر مفسرین فرقی میان این دوقایل نشده اند و هر مناسبتی را که ایجاب کرده است آیه یا آیه هایی نازل شود،گاه سبب نزول و گاه شان نزول گفته اند.در صورتی که میان این دو عبارت فرق است،ازاین جهت که شان نزول اعم از سبب نزول است.هر گاه به مناسبت جریانی درباره شخص و یا حادثه ای،خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض احکام،آیه یاآیاتی نازل شود همه این موارد را شان نزول آن آیات می گویند،مثلا می گویند که فلان آیه درباره عصمت انبیا یا عصمت ملائکه یا حضرت ابراهیم یا نوح یا آدم نازل شده است که تمامی این ها را شان نزول آیه می گویند.اما سبب نزول،حادثه یاپیش آمدی است که متعاقب آن،آیه یا آیاتی نازل شده باشد و به عبارت دیگر آن پیش آمد باعث و موجب نزول گردیده باشد.لذا سبب،اخص است و شان اعم.

راه یافتن به اسباب نزول

چون اسباب نزول از راه نقل روایت به دست می آید و متاسفانه وقایع و حوادث در گذشته ضبط نمی شد،بنابر این غالب روایات منقول چندان منابع قابل اعتمادی نیستند،جز اندکی که بیش تر آن ها ضعیف السند یا متعارض و متهافت است.

واحدی در اسباب النزول می گوید:«جایز نباشد در اسباب نزول آیات چیزی گفته شود،مگر آن که روایت صحیح و قابل اعتمادی در دست باشد و از کسانی روایت شده باشد که خود شاهد حوادث اتفاق افتاده آن زمان بوده باشند.نه آن که از روی حدس و گفته های بی اساس،سخنی گفته باشند».سپس از ابن عباس روایت می کندکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«از نقل حدیث بپرهیزید مگر بدان علم و شناخت صحیح داشته باشید،زیرا هر کس بر من و قرآن دروغی ببندد،جای گاه خود را در آتش فراهم ساخته است ». لذا سلف صالح از هر گونه سخن درباره قرآن خودداری می کردند.محمد بن سیرین می گوید:«از عبیده،یکی از سرشناسان تابعین، درباره تفسیر آیه ای از قرآن پرسشی نمودم گفت:رفتند کسانی که می دانستند در چه جهت قرآن نازل شده است ».یعنی علم به اسباب النزول داشته اند.واحدی می گوید:«دراین زمان بسیارند کسانی که در این زمینه دروغ پردازی های فراوانی دارند،لذا برای رسیدن به حقایق قرآن باید راه احتیاط را پیمود» (10).سخن امام احمد بن حنبل دراین باره گذشت:«ثلاثة لا اصل لها:المغازی و الفتن و التفسیر».جلال الدین سیوطی،با تمام توانی که در این زمینه ها دارد،نتوانسته است بیش از 250 حدیث مسند،اعم از صحیح و سقیم جمع آوری کند (11) ،ولی خوشبختانه در مکتب اهل بیت علیهم السلام روایات فراوانی است که به گونه صحیح از طرق ایشان به دست ما رسیده است و تابه حال بیش از چهار هزار روایت در این زمینه جمع آوری شده است (12).

منابعی که امروزه در دست داریم و برای دستیابی به اسباب نزول مورد استفاده قرار می گیرند تا حدودی قابل اطمینانند.مانند جامع البیان طبری،الدر المنثورسیوطی،مجمع البیان طبرسی،تبیان شیخ طوسی و علاوه بر آن ها کتاب هایی نیزبه طور خاص درباره اسباب نزول نگاشته شده است،مانند اسباب النزول واحدی ولباب النقول سیوطی.البته در این نوشته ها صحیح و سقیم در هم آمیخته و بایستی باکمال دقت در آن ها نگریست.تشخیص درست از نادرست،مخصوصا در مواردتعارض،به یکی از راه های زیر امکان دارد:

1- باید سند روایت،به ویژه آخرین کسی که روایت به او منتهی می شود مورداطمینان باشد.یعنی یا معصوم باشد یا صحابی مورد اطمینان،مانندعبد الله بن مسعود و ابی بن کعب و ابن عباس که در کار قرآن سر رشته داشته و موردقبول امت بوده اند.و یا از تابعین عالی قدر باشد،مانند مجاهد،سعید بن جبیر وسعید بن مسیب که هرگز از خود چیزی نمی ساختند و انگیزه دروغ پردازی نداشته اند.

2- باید تواتر یا استفاضه(کثرت نقل)روایات ثابت شده باشد،گر چه با الفاظمختلف ولی مضمونا متحد باشند و در صورت اختلاف در مضمون،قابل جمع باشند.در این صورت اطمینان حاصل می شود که خبر مذکور صحیح است،مانندروایاتی که درباره تحویل قبله و اسباب نزول آیات مربوط وارد شده است.

3- باید روایاتی که درباره سبب نزول آیات وارد شده است،به طور قطعی اشکال را حل و ابهام را رفع می کند.که این خود شاهد صدق آن حدیث خواهد بود،گر چه ازلحاظ سند به اصطلاح علم الحدیث روایت صحیح یا حسن نباشد.بیش تر وقایع تاریخی از همین قبیل هستند که با ارتباط دادن چند واقعه تاریخی به صحت یک جریانی پی می بریم و آن را می پذیریم و گرنه از راه صحت اسناد امکان پذیرش نیست.در مورد آیه «نسی ء»مطلب از همین قرار است.

در سوره توبه آمده است: «انما النسی ء زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما لیواطؤا عدة ما حرم الله فیحلوا ما حرم الله،زین لهم سوء اعمالهم والله لا یهدی القوم الکافرین، (13) نسی ء[ جا به جا کردن و تاخیر ماه های حرام]فزونی در کفر[مشرکان]است که با آن،کافران گم راه می شوند.یک سال آن را حلال و سال دیگر آن را حرام می کنند تا به مقدار ماه هایی که خداوند حرام کرده موافق سازند[وعدد چهار ماه به پندارشان تکمیل گردد]و به این ترتیب آن چه را خدا حرام کرده،حلال گردانند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند».

جنگ در ماه های حرام ممنوع بود و دلیل آن،برای به وجود آمدن امنیت درمسیر رفت و آمد عرب که از دورترین نقاط جزیره برای حج در سه ماه ذو القعده،ذو الحجه و محرم و در ماه رجب برای ادای عمره به مکه سفر می کردند،بوده است.

ولی زورگویان قبایل عرب هرگاه در آستانه پیروزی بر قبیله دیگر قرار می گرفتند واحیانا یکی از ماه های حرام پیش می آمد،جای آن ماه را با ماه دیگر عوض می کردند.مثلا می گفتند فعلا ماه رجب را از جای خود بر می داریم و ماه شعبان راجلو می آوریم و با این توجیه به جنگ خود ادامه می دادند و در احکام الهی و سنت جاری تصرف می کردند.این شیوه ناپسند در سال نهم هجری به کلی ممنوع شد (14).

بنابر این آن چه در سبب نزول آیه آمده است با جملات آیه تطبیق می کند و قرائن وشواهد هم مطلب را تایید می کند و از معنای آیه هم رفع ابهام می کند،گر چه از نظرسند قوی نباشد.موارد دیگر را می توان بر اساس این قاعده تبیین نمود.

حضور ناقل سبب

آیا شرط است ناقل سبب نزول خود شاهد حادثه باشد؟بیش تر علما حضورناقل اول سبب نزول را شرط کرده اند تا سند روایت از خود واقعه منقطع نباشد،وسند تا وی نیز متصل بوده باشد.واحدی می گوید:«لا یحل القول فی اسباب النزول الا بالروایة و السماع ممن شاهدوا التنزیل و وقفوا علی الاسباب و بحثوا عن علمها» (15).ولی دیگران علم قطعی ناقل را به سبب نزول کافی می دانند و حضور او رادر حادثه شرط نمی دانند.حاکم نیشابوری در علم الحدیث گفته است:«اگرصحابی ای که زمان وحی و نزول قرآن را درک کرده است بگوید:آیه کذا در حادثه کذا نازل شد،این کلام به منزله حدیث مسند است.یعنی حدیث،منقول ازپیامبر صلی الله علیه و آله تلقی می شود» (16).این قول صحیح تر به نظر می رسد،زیرا حضور ناقل بافرض قاطع بودن،عادل بودن و صادق بودن او در گفتار خود،شرط نیست و صرفاوثاقت و درستی و مورد اعتماد بودن او مورد نظر است.به همین دلیل روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام درباره قرآن برای ما اطمینان بخش است و مورد پذیرش قرار می گیرد.

پی نوشتها:

1- بقره 2:158.

2- جناح معرب گناه است.

3- ر.ک:تفسیر عیاشی،ج 1،ص 70.

4- ر.ک:التمهید،ج 1،ص 243 به بعد.

5- البرهان،ج 2،ص 156.

6- ر.ک:لباب النقول در حاشیه جلالین،ج 1،ص 11.

7- نحل 16:128-126.

8- ر.ک:لباب النقول در حاشیه جلالین،ج 1،ص 213.

9- ر.ک:التمهید،ج 1،ص 253-247.

10- اسباب النزول،ص 4.

11- ر.ک:الاتقان،ج 4،ص 257-214.

12- این روایات به وسیله جناب آقای برهان جمع آوری شده است و در ده مجلد آماده چاپ است.

13- توبه 9:37.

14- ر.ک:تفسیر طبرسی،ج 5،ص 29.

15- اسباب النزول،ص 4.

16- المستدرک،ج 2،ص 258 و 263.معرفة علوم الحدیث،ص 20-19.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان