و الذین یرمون ازواجهم و لم یکن لهم شهداءالا انفسهم فشهادة احدهم اربع شهادات بالله انه لمن الصادقین.و الخامسة ان لعنت الله علیه ان کان من الکاذبین .
اینجا یک سؤال مطرح می شود و آن اینکه شما گفتید که اگرمردی زنی را متهم به زنا کرد باید چهار شاهد بیاورد.حال اگرچهار شاهد نداشت تکلیفش چیست؟باید بداند که چون شاهدندارد،اگر شهادت دهد خودش را تازیانه می زنند،پس وظیفه اش سکوت کردن است.حال اگر آن مردی که دیده آن زن زنا می کندشوهر آن زن باشد تکلیفش چیست؟آیا او هم اگر چهار شاهد وجودداشت بیاید پیش حاکم شرعی اظهار کند که زن من زنا کرده است؟اگر بخواهد چهار شاهد پیدا کند آنها کارشان تمام شده است.اگر شاهد،غیر شوهر بود،می گفتند حال که چهار شاهدنیست،سکوت کن،حرف نزن،به تو چه ربطی دارد؟اگر بگویی،خودت را تازیانه می زنند.
شوهر وقتی پیش حاکم شهادت می دهد باید چهار بارسوگند به خدا بخورد و خدا را گواه بگیرد که اینکه می گوید راست است و دروغ نمی گوید.یعنی یک بار شهادت دادن کافی نیست،باید چهار بار باشد.چهار بار هم باید توام با سوگند باشد.آیا این مقدارکافی است؟باز هم کافی نیست.در مرتبه پنجم باید به خودش لعنت کند و بگوید:«لعنت خدا بر من اگر دروغ بگویم ».آیاهمین جا کار تمام می شود و به زن می گویند ثابت شد که تو زناکرده ای؟نه.به زن تکلیف می کنند و می گویند شوهرت «لعان »
کرد،یعنی چهار بار قسم خورد و یک بار هم خودش را لعنت کرداگر دروغگو باشد،تو چه می گویی؟اگر زن اقرار کرد مجازات می شود و اگر هم سکوت کرد و از خود دفاع نکرد،باز مثل اقراراست،ولی یک راه دیگر جلوی زن می گذارند، می گویند تو هم بیامثل او قسم بخور.تو هم چهار بار قسم بخور که شوهرت دروغ می گوید.چهار بار خدا را گواه بگیر و قسم بخور که شوهرت دروغ می گوید و در دفعه پنجم بگو«غضب خدا بر من اگر شوهرم راست می گوید».اگر حاضر نشد این کار را انجام دهد می گویند معلوم است تو زنا کرده ای و مجازات می شود.اما اگر حاضر شد و گفت من هم از خودم دفاع می کنم،تکلیف چه می شود؟مرد چهار بار شهادت داده و خودش را هم لعنت کرده اگر دروغ گفته باشد،و زن هم چهاربار قسم خورده که شوهرش دروغ می گوید و برای پنجمین بار گفته است که «غضب خدا بر من اگر شوهرم راست گفته باشد»، اسلام چه حکم می کند؟آیا اینجا مرد را در حکم قاذف و تهمت زن می شناسد و به او تازیانه می زند؟نه.آیا زن را گناهکار می شناسد واو را مجازات می کند که در اینجا مجازاتش رجم و سنگسار است؟
نه.پس چه می کند؟اسلام می گوید:حال که کار به اینجا کشیده است،میان شما جدایی مطلق باید باشد و طلاق هم لازم نیست،همین عمل در حکم طلاق است،شما دیگر از یکدیگر جدا هستید، او این طرف جو و او آن طرف جو،دیگر از این ساعت زن و شوهرنیستید.این[عمل]در فقه اسلام «لعان »یا«ملاعنه »نامیده می شود.
یک نوبت در زمان پیغمبر اکرم(ص)و در حضور ایشان این عمل صورت گرفت که می گویند شان نزول این آیه همان است.
مردی به نام هلال بن امیه،روزی هراسان آمد خدمت رسول اکرم(ص)و گفت:یا رسول الله من به چشم خود زنم را دیدم که بافلان مرد زنا می کرد.پیامبر اکرم(ص)رویشان را برگرداندند.برای بار دوم و بار سوم نیز این سخن را بر زبان آورد و گفت یا رسول الله خدا خودش می داند که من راست می گویم و دروغ نمی گویم.همین آیات نازل شد و پیامبر اکرم(ص)بعد از نزول آیات،هلال بن امیه را احضار فرمود و زنش را هم احضار کرد.زنش از اشراف مدینه وفامیل دار و قبیله دار بود.هلال هم با فامیل و قبیله خودش آمد.برای اولین بار پیغمبر اکرم(ص)مراسم «لعان »را اجرا کرد.به مرد فرمودبیا چهار بار قسم بخور و خدا را گواه بگیر که راست می گویی،دفعه پنجم هم لعنت خدا بر تو اگر دروغگو باشی.آمد و با کمال رشادت اینها را گفت.به زن هم گفتند که چهار بار قسم بخور که شوهرت دروغ می گوید.زن اول سکوت کرد و زبانش تقریبا بند آمد. نزدیک بود اعتراف کند.نگاهی به چهره خویشاوندان خود کرد[و با خود]گفت:نه،من هرگز روی اینها را سیاه نمی کنم و اسباب خجلت اینهارا فراهم نمی کنم.گفت:من این کار را می کنم.وقتی هلال بن امیه چهار بار خدا را قسم خورد و واست خودش را لعنت کند پیغمبراکرم(ص)فرمود بدان که عذاب آخرت از عذاب دنیا خیلی شدیدتراست،مبادا زن خود را به دروغ متهم کرده باشی؟از خدا بترس! گفت:نه یا رسول الله.خدا خودش می داند که من دروغ نمی گویم.
به زن هم بعد از چهار شهادت،وقتی خواست بگوید«غضب خدا برمن...»فرمود از غضب خدا بترس،آنچه در آخرت است از آنچه دردنیاست خیلی شدیدتر است،مبادا اگر حرف شوهرت حقیقت دارداو را تکذیب کنی!این بود که زبان زن بند آمد. یک مدتی هم توقف کرد و نزدیک بود اعتراف کند اما سرانجام این جمله را گفت.
پیغمبر اکرم(ص)فرمود دیگر از این ساعت شما زن و شوهر یکدیگرنیستید.
بعد می فرماید: «و لو لا فضل الله علیکم و رحمته و ان الله تواب حکیم » اگر نبود فضل الهی و اگر نبود رحمت الهی و اینکه خداوند تبارک و تعالی تواب(توبه پذیر)و حکیم است،مطلب طوردیگری بود،یعنی خداوند احکام شدیدی بر شما نازل می کرد.ممکن است شما فکر کنید که آنچه ما در این زمینه برای شما بیان کرده ایم دستورهای شدیدی است،ولی بدانید اینها فضل و رحمت الهی ومظهر توبه پذیری الهی است.مصلحت شما چنین ایجاب می کند.
بعد از این،آیات دیگری داریم به نام آیات «افک ».
«افک »یعنی تهمت که مربوط به یک جریان تاریخی است.یکی از همسران پیغمبر اکرم را در یک جریانی،منافقین مورد اتهام قراردادند.آن زن به عقیده اهل تسنن،عایشه بوده و به عقیده بعضی از اهل تشیع،ماریه قبطیه بوده ولی به عقیده بعضی دیگر هم عایشه بوده است.شاید فکر کنید که کار باید بر عکس باشد،باید شیعه هابگویند آن زن متهم عایشه بوده و سنیها بگویند آن زن متهم ماریه بوده است.چرا سنیها اصرار دارند که آن زن متهم عایشه بوده و شیعه های متعصب اصرار دارند که آن زن متهم ماریه بوده است؟برای اینکه این تهمت بعد به شکلی درآمد-چه از نظر وضع عمومی مردم و چه از نظر آیات قرآن در شان آن زن متهم-که برای آن زن متهم یک افتخار به شمار آمد،یعنی شک نماند که این اتهام درباره آن زن متهم دروغ بوده و او تطهیر شد و صد در صد معلوم شد که قضیه دروغ است.
این است که اهل تسنن اصرار دارند که آن زن متهم که پاکی او ازنظر این عمل زشت صد در صد اثبات شد عایشه بوده و بعضی ازشیعه ها می خواهند این افتخار را برای ماریه قبطیه ثابت کنند.حال جریان چه بوده است؟آیات افک را با داستان آن که مفصل هم هست ان شاء الله در جلسه بعد برایتان عرض می کنم.و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین.