سرویس سیاست مشرق- یکی از طیفهای مهم در جریان اصلاحات که به دنبال هژمون ساختن دیدگاههایش بوده و از سوی دیگر میکوشد خاتمی را متأثر از دیدگاههای خود نماید، اصلاحطلبان ساختاری میباشند.
اصلاحطلبان ساختاری به لحاظ تشکیلاتی با محوریت حزب اتحاد ملت و با همراهی احزابی همچون گروهک غیرقانونی نهضت آزادی، مجمع ایثارگران انقلاب اسلامی، سازمان عدالت و آزادی به فعالیت مشغول هستند. چهرههای اصلی و ایدهبخش در این جریان با محوریت مصطفی تاجزاده فعالاند و افرادی همچون حجاریان و علوی تبار نیز به آن کمک فکری میدهند.
رادیکالهای ساختاری برای خود مانیفست ویژهای نیز در عالم سیاست دارند، این طیف میکوشند تا با اعلام رسمی پایان یافتن گفتمان و شیوه اصلاحطلبی دوم خرداد، بیانیه 15 مادهای خاتمی را اساس و بنیان بازاندیشی در گفتمان جدید اصلاحات قرار دهند. از سویی اصلاحطلبان ساختاری دوگانه اصلاحات «انتخابات محور- جامعهمحور» را مطرح و بر ضرورت جامعهمحوری اصلاحطلبان تأکیددارند.
این طیف با اختراع یک شعار خاص، قائل به راهبرد «جامعه توانا- دولت توانا» میباشند. بر اساس فحوای مطرحشده در اظهارات چهرههای جریان اصلاحات، بیانیه 15 مادهای خاتمی بهنوعی تلاش برای دگرسازی از بیانیه گام دوم انقلاب بهعنوان دِگر خود میباشد. از سویی رادیکالهای اصلاحات تلاش دارند تا ایجاد انگیزه و سامان بخشی نخبگان و بدنه اجتماعی خود را بر اساس تقابل با بیانیه گام دوم طراحی و پیگیری کنند.
شناور با نخبگان در دریای بودن بازگشت التقاط
رادیکالهای اصلاحطلب خود را تجدیدنظرخواه میدانند، اصلاحطلبان ساختاری با تزریق این امید به بدنه اجتماعی به سرانجام حاکمیت به تجدیدنظر در سیاستهای خود پرداخته و تلاش میکنند طی یک گفتگوی عمومی در جریان اصلاحات به راهکارهایی برای سرعت بخشیدن به وادارسازی نظام جهت تجدیدنظر بپردازند.
اصلاحطلبان ساختاری همچنان اولویت اصلی خود را نزاع با حاکمیت تعریف کرده و قائل به رقابت انتخاباتی به معنای مرسوم آن نیستند.
اصلاحطلبان رادیکال میکوشند با تأکید بر وجود مشکلات ساختاری در قانون اساسی، مسئله اساسی در قانون اساسی را مسئله جدایی مدیریت و قدرت دانسته و بهطور ضمنی بر مشروط سازی قدرت تأکید و تصریح میکنند.
اصلاحطلبان ساختاری با تأکید بر نگاه همزمان اصلاحطلبان به الیت (نخبه) و توده، موفقیت پروژههایی همچون حجاب اختیاری را توجه به مطالبه چهلساله در پسوپیش این موضوع دانسته و بر ضرورت بهرهگیری از این مدل در برابر پروژههای مورد تأکید خود تصریح میکنند.
اصلاحطلبان ساختاری و نگاه به انتخابات مجلس دوازدهم
تاملی بر مطالب مطرح شده از سوی اصلاحطلبان ساختاری بیانگر آن است که آنان در خصوص انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سال جاری در ابتدا بر ضرورت تقدم «اصلاحات بر انتخابات» تأکید داشته و تصریح میکنند انتخابات بهمثابه طریقی برای رسیدن به تغییرات اساسی است که نسل حاضر و آینده میخواهد.
این بخش از رادیکالهای اصلاحات همچنین ضمن تأکید بر مشارکت مشروط در انتخابات ادعا میکنند که اصلاحطلبان باید در انتخاباتی حضور پیدا کنند که جنبش «زن، زندگی، آزادی» هم بتواند در آن شرکت کند؛ یعنی کسانی که در ذیل شعار «زن، زندگی، آزادی» قرار میگیرند بتوانند انتخابات را به رسمیت بشناسند.
به عبارتی نگاه جریان بر آن است که در آینده سیاسی کشور باید شرایطی تمهید شود و فضایی به وجود بیاید که جنبش «زن، زندگی، آزادی» بتواند در سرنوشت سیاسی خود نقش ایفا کند. اصلاحطلبان ساختاری همچنین تأکید میکنند که جریان اصلاحات باید شرطهای خود را بهصراحت در فضای عمومی مطرح کند که ما در انتخابات شرکت میکنیم؛ بهشرط اینکه مردم از پیش انتخابات ما را انتخاب کرده باشند!
بررسیها اما نشان میدهد اصلاحطلبان ساختاری طی ماههای گذشته تلاش کردند تا به هژمون ساختن دیدگاههای خود پرداخته و به تعبیری معنا دهی به فضای انتخاباتی را دنبال کنند.
در این رابطه مهندسی حزب اتحاد ملت موجب ریاست آذر منصوری از حامیان دیدگاه مشارکت مشروط در انتخابات بر جبهه اصلاحات شد و بهزاد نبوی بهعنوان نماد مشارکت در انتخابات از مدیریت این جبهه خلع شد. همین تغییرات در جبهه اصلاحات موجب شد که اصلاحطلبان ساختاری در قالب جبهه اصلاحات اقدام به هژمون کردن دیدگاههای خود در خصوص مشارکت مشروط در انتخابات کنند که با انتقاداتی در جبهه اصلاحات نیز روبرو شد.
اخبار بهدستآمده از شدت اختلافات در جبهه اصلاحات ایران حکایت دارد. گفته میشود این اختلافات که بیش از هر چیز حول اعتراض به کودتای اتحاد ملتیها در خصوص انتخاب آذر منصوری بهعنوان رئیس جبهه اصلاحات شکلگرفته دامنهاش به اعتراض به رفتارها و تصمیمهای غیر دموکراتیک، انفعال درزمینهٔ انتخابات، تأثیرپذیری خاتمی از حزب اتحاد ملت، فیلتراسیون در جبهه اصلاحات کشیده است.
از سوی دیگر طیف اصلاحطلبان ساختاری در توجیه تغییرات صورت گرفته در جبهه اصلاحات دلیل آن را همراهی به جامعه بهویژه نسل زِد عنوان کرده و تأکید میکنند یکی از بزرگترین آسیبهای جدی اصلاحطلبان تأخیر در تصمیمگیری میباشد. این طیف از اصلاح طلبان با اشاره به اینکه این جریان مورد خطاب و عتاب نسل جدید است تصریح میکنند به دلیل عدم جسارت لازم و نیز نداشتن ایدههای جدید تلاشهای برخی از اصلاحطلبان برای قدرتطلبی مذبوحانه شده است.
اصلاحطلبان ساختاری همچنین با تعریف منتقدین هیئترئیسه جدید جبهه اصلاحات ایران بهعنوان «بازی به هم زن» تأکید میکنند، باید مشخص بشود که این افراد عضو جبهه اصلاحات هستند و چارچوبها و اصول جمعی و لوازمات حضور را پذیرفتهاند یا نه اگر نمیپذیرند باید شک کرد که نکند اینها برای اختلال آمدهاند.
از سوی دیگر اما اصلاحطلبان «نهادی یا سیاستی» نیز با انتقاد از راهبرد مشارکت مشروط برای حضور در انتخابات چند مسئله را مطرح میسازند که همین مسائل باعث شده است که اصلاحطلبان ساختاری ضمن عبور از کلیدواژه «تحریم» صرفاً سکوت در برابر انتخابات را مطرح سازند. از دیگر سو اما پس از تصویب قانون جدید انتخابات و آغاز پیش ثبتنامها، اصلاحطلبان ساختاری که حساب ویژهای را برای معنادار سازی انتخابات و تولید فشار بهنظام و شورای نگهبان تا هنگام ثبتنام و اعلام نظر در خصوص صلاحیتها تدارک دیده بودند، با اختلال تحلیلی مواجه شوند.
این مسائل اما زمانی اصلاحطلبان ساختاری را با اختلال مواجه کرد که آنان در برابر چهار موضوع در برابر اصلاحطلبان نهادی و یا سیاستی با بحران پاسخ مواجه شدند. این موارد عبارت است از؛
1- در صورت عدم مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات، اصلاحطلبان ممکن است با عدم اعتماد حاکمیت برای حضور آنان در انتخابات ریاست جمهوری 1404 مواجه شوند.
2- در صورت عدم مشارکت در انتخابات، زمینه لازم برای ایجاد تَرک در دیواره حاکمیت یکدست را ازدستداده و تریبون لازم برای سازمان دهی، تولید پیام انتخاباتی و جلب و جذب حامیان را در انتخابات ریاست جمهوری از دست بدهند.
3- این جریان با توجه به تصمیم برای مشارکت برای انتخابات خبرگان رهبری و عدم مشارکت در انتخابات مجلس که همزمان برگزار میشود دچار تناقض رفتاری- انتخاباتی در برابر افکار عمومی خواهند شد.
4- این جریان گرچه در شهرهای بزرگ ممکن است با سد شورای نگهبان برای ورود افراد مسئلهدار مواجه شوند اما 190 کرسی مجلس در شهرهای کوچک وجود دارد که امکان حضور و مشارکت را خواهند داشت که در صورت مدیریت درست میتوانند کرسیهای اقلیت تأثیرگذار را به خود اختصاص دهند.
با توجه به مطالب گفتهشده، اما در شرایط کنونی اصلاحطلبان ساختاری گرچه به لحاظ رسمی از مشارکت مشروط در انتخابات سخن به میان میآورند اما در جلسات خود تأکید دارد که باید محورهای زیر برای بررسی حضور در انتخابات موردبررسی قرار گیرد؛ بررسی وجود چهرههای توانمند برای نمایندگی مطالبات اصلاحطلبان؛ انتظار برای تأیید صلاحیت کاندیداهای مزبور و تلاش برای قانع شدن مردم برای حضور در انتخابات ازجمله تحرکات این جریان برای برنامهریزی در انتخابات است.
این طیف از اصلاحطلبان در ادامه با برجستهسازی کلیدواژه تلاش برای «نجات کشور» میکوشند خود را در قالب منجیای تعریف و تفسیر کنند که به صخره ستبر بنبست برخورد کرده و تصریح میکنند که برای تغییر موازنه قوا راهی جز توجه به افکار عمومی وجود ندارد. به نظر میرسد که اصلاحطلبان ساختاری از سویی نمایش قهر انتخاباتی را نشان میدهند و از سوی دیگر، در شهرهای کوچک شرکت در انتخابات را دنبال کنند.
فراموش شدنی نیست اصلاح طلبان در حالی از منافع ملی صحبت می کنند که همین چندسال پیش در همایش هایی از لزوم نرمش قهرمانانه با اسرائیل جهت حل مسائل منطقه ای سخن به میان می آورند پیشنهادی که بعدها با ترور سردار حاج قاسم سلیمانی پاسخ داده شد.