از این رو در این نوشته تلاش میشود در وهله اول اقدامات انجام شده توسط عربستان در قبال این بحران مورد بررسی قرار گیرد و در وهله دوم چالشها و فرصتهایی را که این نبرد برای آنها در پی خواهد داشت، مورد ارزیابی قرار دهیم. فعالیتهای عربستان کاملا ماهیت سیاسی داشت و در بیانیهها و اعلام مواضعشان تلاش کردند تا روند سیاسی معتبر و راهحل دودولتی برای برقراری امنیت و صلح را مدنظر قرار دهند. عربستان سعودی صبح 7 اکتبر اولین بیانیهاش را در شرایطی صادر کرد که طی 6 ماه قبل از آن بحث درباره مذاکراتشان با آمریکا برای برقراری روابط رسمی با رژیم صهیونیستی به بحث اول محافل سیاسی منطقهای تبدیل شده بود. اولین بیانیه سعودیها در مقایسه با بیانیه کشورهای غربی و حتی برخی کشورهای عربی مانند مغرب، امارات و بحرین لحن ملایمتری نسبت به حماس داشت و مهمترین بخش آن تاکید بر «حق فلسطینیها برای داشتن دولت مستقل و پایان اشغالگری اسرائیل» بر اساس راهکار دودولتی بود.
سعودیها به فراخور تحولات در غزه از جمله آغاز حمله زمینی در 28 اکتبر، حمله به بیمارستان المعمدانی در17 اکتبر، کشتار در مدرسه الفاخوره، حمله به اردوگاه آوارگان نصیرات و... با صدور بیانیههای مختلف اقدامات رژیم صهیونیستی را محکوم کردهاند. عربستان سعودی غیر از این، دو اجلاس مهم هم برگزار کرد که اولی در سطح وزرای خارجه سازمان همکاریهای اسلامی در جده برگزار شد و دومین نشست هم در سطح سران در ریاض بود که البته منجر به اقدامی عملی علیه رژیم نشد. همچنین وزیر خارجه عربستان بعد از نشست سران سازمان همکاریهای اسلامی در ریاض کمیتهای با حضور رئیس این سازمان و وزرای خارجه اردن، مصر، اندونزی و تشکیلات خودگردان فلسطین تشکیل داد و برای کمک به پایان جنگ راهی پکن، مسکو، واشنگتن، لندن و پاریس شد تا بتواند به توقف جنگ کمک کند.
بررسی محور بیانیههای وزارت خارجه، نشستهای تحت میزبانی عربستان و مصاحبه مقامات این کشور نشان میدهد که توقف فوری جنگ و فراهم شدن مذاکرات سیاسی، التزام به حقوق و عدمکشتار غیرنظامیان، مخالفت با کوچ اجباری و تاکید بر راهحل دودولتی مبتنی بر مرزهای 1967 که تامینکننده حقوق فلسطینیها باشد، مهمترین محورهای مدنظر سعودیها بوده است. این موضعگیریها در حالی بود که عربستان تا قبل از بحران تحت فشار افکار عمومی بهویژه در کشورهای عربی قرار داشت و نسبت به آینده رابطه با اسرائیل سکوت کرده است.
عربستان در قبال جنگ غزه تا قبل از آتشبس موقت (در 23 نوامبر) فعالیت پررنگی داشت و بیشتر از دیگر کشورهای عربی تلاش داشت که روندهای سیاسی مربوط به جنگ را هدایت کند. این درحالی است که به طور سنتی مصریها بازیگر اصلی پرونده فلسطین بودهاند؛ چراکه این پرونده بخشی از امنیت ملی آنها تلقی میشود ولی این بار عربستان نوک پیکان تلاشهای دیپلماتیک محسوب میشد. در همین زمینه مصر در نظر داشت که نشستی برگزار کند ولی این نشست به دلیل عدمهمراهی عربستان تاکنون برگزار نشده؛ چرا که سعودی در حوزه فلسطین زیر بلیت مصر نمیرود کما اینکه در نشست اول قاهره نیز سعودیها در سطحی نازل مشارکت کردند.
اما برخلاف این حضور پررنگ در عرصه خارجی، در داخل سعودیها تلاش کردند تا مانع از توجه افکار عمومی مردمشان نسبت به این بحران شوند و به عبارتی مانع از تبدیل مساله فلسطین به امر اجتماعی و سیاسی در داخل شوند. این درحالی است که سیاست تیم محمد بنسلمان این بوده که جامعه عربستان به طور ویژه به سوی غیرسیاسی شدن حرکت کند تا بتواند از این رهگذر اصلاحات اقتصادی مدنظرش را به پیش ببرد. در این میان بلاگرها و اینفولئنسرها در شبکههای اجتماعی سعودی نقش مهمی در منحرف کردن افکار عمومی در عربستان نسبت به غزه ایفا کردند و بخشهای مذهبی نیز توسط علمای وهابی و سلفی مردم را به تبعیت از «اولیالأمر منکم» دعوت کردند که البته این نقشآفرینی مجدد علما در سالهای اخیر امری بدیع بود و نقش این علما از زمان روی کار آمدن محمد بنسلمان به طور چشمگیری کاهش یافته بود. با این حال عربستان امیدوار است که با مشخص شدن نتایج جنگ بتواند در دوره آتشبس و توقف درگیریها نقش مهمتری در تعیین سرنوشت غزه ایفا و نیروهای نزدیک به خودش را در فلسطین تقویت کند که البته در این میان قاهره، دوحه و ابوظبی هم دستورکارهای خودشان را برای آینده غزه آماده میکنند.