معرفی کتاب «مبادی اخلاق در قرآن » (فارسی)

این کتاب، دهمین جلد از تفسیر موضوعی حضرت آیة الله جوادی آملی است. کتاب حاضر، حاصل درس های تفسیر موضوعی این مفسر ژرف اندیش قرآن کریم است که در جمع دانشجویان سراسر کشور در شهر مقدس قم، بیان شده و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز آن را پخش کرده است

این کتاب، دهمین جلد از تفسیر موضوعی حضرت آیة الله جوادی آملی است. کتاب حاضر، حاصل درس های تفسیر موضوعی این مفسر ژرف اندیش قرآن کریم است که در جمع دانشجویان سراسر کشور در شهر مقدس قم، بیان شده و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز آن را پخش کرده است. اینک، بخشی از آن مباحث اخلاقی که بیش تر صبغه فلسفه اخلاق و فلسفه علم اخلاق را دارد، با عنوان «مبادی اخلاق در قرآن » تقدیم تشنه گان مباحث قرآنی شده است. در تذکر ناشر می خوانیم:

به جز نکاتی که حضرت استاد، مدظله العالی، در بازنگری، ذیل بعضی مباحث افزودند، سایر مباحث، اثر گفتاری معظم له است که در تنظیم و ویرایش، کوشش شد تا از حالت گفتاری خارج شود.

در اغلب مباحث کتاب، زمینه غنی سازی بحث ها وجود داشت، لیکن برای این که حجم مطالب از میزان کنونی فراتر نرود و از دسترس فهم و استفاده عموم قرآن پژوهان محترم نیز خارج نگردد، این کار صورت نپذیرفت و تنها، مباحث موجود آماده نشر گردید. شیفتگان مباحث قرآنی می توانند در هر مبحث، به تفسیر تسنیم -تفسیر ترتیبی حضرت استاد، مدظله العالی- مراجعه کنند.

این کتاب، در بخش یکم، از رابطه جهان بینی و اخلاق و در بخش دوم، از رابطه انسان و اخلاق، و در بخش سوم، در باره اهمیت و آثار اخلاق بحث می کند. بخش پایانی نیز، عنایت علمی و عملی فرزانگان بشری به اخلاق را مورد ارزیابی قرار می دهد.

نمایه فهرست مطالب بخش یکم، درباره رابطه جهان بینی و اخلاق و دارای چهار فصل به این ترتیب است: 1 - تاءثیر متقابل جهان بینی و اخلاق; 2- خاستگاه احکام اخلاقی; 3- کمال انسان از نظر دین; 4- سعادت روح و بدن.

بخش دوم، درباره انسان و اخلاق، با این فصل ها است: 1- انسان و اخلاق; 2- تغییر پذیری خلق; 3- تاءثیر و تاءثر اخلاقی; 4- جاودانگی اخلاق; 5- شناخت اراده و میل و اختیار; 6- متعلم و معلم اخلاق.

بخش سوم، در اهمیت و آثار اخلاق، شامل شش فصل است: 1- اهمیت علم اخلاق; 2- منشاء نیاز به اخلاق; 3- اهمیت تهذیب نفس; 4- آلودگی و طهارت روح; 5- نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر; 6- نقش اخلاق در کارگزاران نظام.

بخش چهارم، درباره فرزانگان و اخلاق است با این فصول: 1- فارابی و اخلاق; 2- ابن سینا و اخلاق; 3- مقامات عارفان در نگاه ابن سینا; 4- گزارشی از رساله الطیرو صدرالمتاءلهین و تحول علم اخلاق.

نیکو است که با گزیده چند نکته مرتبط با فلسفه اخلاق از متن کتاب، با آن آشنا شویم:

گستردگی نقش اخلاق همان گونه که در شرح رساله الطیر مرحوم بوعلی - در ترتیب علوم- از معلم اول آمده، شایسته است که طلاب و دانشجویان، ابتدا، اخلاق بیاموزند و آن گاه به ترتیب، علوم منطق و طبیعی و ریاضی و الهی را فرا بگیرند. بزرگان دیگر علم اخلاق نیز همین روش را توصیه کرده اند. مثلا، مرحوم ابن مسکویه در طهاره الاعراق همین راه را پیشنهاد می کند; زیرا، کاربرد اخلاق در همه علوم و اعمال، مشخص است. اگر اخلاق نباشد، علومی که انسان فرا می گیرد، اولا، در فراگیری آن ها آلوده خواهد شد و ثانیا، در کاربرد آن ها صفا نخواهد داشت.

ابن مسکویه می گوید:

«من، تجربه تلخی در این زمینه دارم و حاضر نیستم شما به این تجربه تلخ مبتلا شوید. من، مقداری از عمر را به سرگرمی لذت های صوری گذراندم، ولی اکنون پشیمان ام.» .

او، می افزاید:

«برخی سعی می کردند کودکان شان را به اشعار امرءالقیس و نابغه ذبیانی و... سرگرم و به پوشیدنی ها و نوشیدنی ها مشتاق کنند; زیرا، خیال می کردند لذت و کمال در این ها است، در حالی که مقداری از عمر انسان که سپری می شود، می فهمد که این ها، لذائذ راستین و حقیقی نیست و اگر کسی بخواهد عمر سپری شده را ترمیم و تدارک کند، نمی تواند، نه گذشته را می تواند برگرداند و نه آینده را با اطمینان می توان تاءمین کرد. انسان، وقتی به هوش می آید که جز پشیمانی، کاری ندارد و این پشیمانی هم سودمند نیست. اگر انسان با پستان طبیعت، انس گرفت، باید کودکی را رها کند و دوران شیرخوارگی را پشت سربگذارد و دیگر، شیر طبیعت را ننوشد.» . (1) نیاز به علم اخلاق و مسائل آن هیچ کس نمی تواند بگوید: «من، کاری به مسائل اخلاقی ندارم.» برخی حکیمان، سخن بسیار عمیقی درباره برخی مسائل فلسفی دارند که درباره مسائل اخلاقی نیز جاری است. آنان می گویند: بعضی می گویند: "ما با مسائل فلسفی، کاری نداریم، ولی باید به آنان یادآور شد که گرچه شما با آن مسائل کاری ندارید، ولی آن ها با شما کار دارند."

در مسائل اخلاقی نیز چنین است; ممکن نیست در خاطرات و اوصاف نفسانی ما، فرشته یا شیطان، نفوذ نداشته باشند. آن سرمایه اولیه، یعنی (فاءلهمها فجورها و تقواها) (2) که الهامات الهی است در نهاد و نهان هرکسی ذخیره شده و فرشته ها و انبیا می کوشند، آن را شکوفا کنند: «ویثیروا لهم دفائن العقول » (3).

نقش انبیا و فرشتگان، شناسایی گنج های معدنی دل و عرضه به بازار معرفت و معدلت است و کار شیاطین، دفن کردن آن ها است: (و قد خاب من دساها (4) ) اعتقاد به جدایی دین از سیاست [قبول] آتش بس مظلومانه، [منظلمانه] و یک طرفه افراد ناآگاه و منزوی و یا رفاه طلب است. سیاست مداران یا سیاست بازان قهار نمی گویند که « سیاست از دین، جدا است.» ، آن ها همه امور را در کام خود می کشند و حتی دین را به سود خود تفسیر می کنند.

در هر صورت، اگر شما با شیطان کاری نداشته باشید، او با شما کار دارد و طولی نمی کشد که شما را می رباید و تصاحب می کند.

در مسائل علمی نیز بعضی می گویند: «ما، کاری با معارف الهی و فلسفه و عرفان نداریم و به همان ایمان سنتی اکتفا می کنیم.» که باید گفت: «گرچه شما با شبهات، کاری ندارید، ولی آن ها با شما کار دارند، شما چه بخواهید یا نخواهید، در درون جان تان سوالی پدید می آید، ممکن است سخنی نگویید، ولی آن شبهات، شما را جذب می کند و آگاهانه یا ناآگاهانه، براساس آن ها می اندیشید.» .

پس، چاره ای جز این نیست که انسان، در معارف دین، بنیان مرصوص داشته باشد و در فضایل اخلاقی نیز سدی بسازد که نفوذ در آن، میسور کسی نباشد.

(و مااستطاعوا له نقبا) (5) ، دیوار فلزی که ذوالقرنین برای صیانت از یاءجوج و ماءجوج ساخت، به قدری مستحکم و مرتفع بود که نه کسی می توانست بر بالای آن برود و نه از میان آن، نقبی بزند. ما هم ناچاریم بنیان مرصوصی در نهان خود بنا کنیم که شیطان از هیچ طرف به آن راه نیابد. (6) ترسیم جهان بینی از امتیازهای مهم این اثر، بهره مند وافر از فیوضات آسمانی و معارف قرآنی است و از آن جا که این مشک، خود می بوید و نیازی نیست که عطار بگوید، گلبرگی از این بوستان را می بوییم:

قرآن کریم، در آیاتی چند، جهان بینی صحیح را ترسیم و راه سیر و سلوک را به عارفان سالک نشان می دهد، خدا را به عنوان (هوالاخر) (7) معرفی می کند; یعنی، دورترین مقصد و عالی ترین مقصود، او است.

اما کسی که همت اش متوسط است، بالاترین مقصودش، ورود به بهشت است و خدا را از این جهت می خواهد که او را به بهشت ببرد، مثل این که انسان، راهنما را دوست دارد، زیرا او را به مقصد می رساند.

بنابراین، چنین کسی، خدا را به عنوان «هوالهادی » قبول دارد اما به عنوان «هوالاخر» نمی پذیرد.

ثانیا می فرماید: کاروان هستی، به سمت لقای حق، در حال صیرورت و «شدن » است: (اءلا الی الله تصیر الامور) (8) ولی شخصی که همت اش نجات از دوزخ یا ورود به بهشت است، با قافله هستی هماهنگ نیست.

ثالثا می فرماید: (وابتغوا الیه الوسیله) (9); برای لقای حق، وسیله اتخاذ کنید که خدا، هدف است و غیر خدا - هرگونه عمل قربی - وسیله، ولی این شخص می گوید: «وابتغوا الله وسیله » در حالی که کلام خدا در قرآن این است که برای رسیدن به لقای خدا وسیله بجویید.

بنابراین، کسی که همت اش بلند نیست، با این سه آیه، مخالف است; یعنی، عملا به گونه ای حرکت می کند که با محتوای این گونه از آیات هماهنگ نیست.

رابعا، ماسوای حق را هالک و فانی می شمارد: (کل شی ء هالک الا وجهه) (10) و نیز مضمون اشعاری مانند «اءلا کل شی ء ماخلاالله باطل » (11) مورد تصدیق صاحب شریعت است، ولی این شخص، «الله » را طلب نمی کند بلکه «ماسوی الله » را طلب می کند.

خامسا، از خدا، به عنوان خیر مطلق یاد می کند، یعنی گرچه در بخشی از قرآن می فرماید: در بخشی دیگر سخن از (والله خیروابقی) (13) است. هر چند که آخرت، بهتر از دنیا است، ولی خدا، بهتر از آخرت و دنیا است و این را کسی درک می کند که از هر تعلقی برهد.

ساحران فرعون که به قصد مبارزه با موسای کلیم علیه السلام آمده بودند، مشمول عنایت حق شدند و اعجاز آن حضرت برای آنان، بینه ای شد و آنان متنبه شدند و از این رو، در برابر فرعون و دیگران علنا اعتراف کردند که: «حق، با موسای کلیم است.» و به خدایی که بنی اسراییل به او ایمان آورده بودند، ایمان آوردند، با این که می دانستند این کار برای آنان، به قیمت شهادت، تمام خواهد شد; زیرا، فرعون آن ها را تهدید کرده و گفته بود: (فلا قطعن اءیدیکم و اءرجلکم من خلاف ولاصلبنکم فی جذوع النخل) (14) -دست راست و پای چپ و دست چپ و پای راست تان را قطع می کنم و شما را به دار می آویزم-، اما آنان در جواب گفتند: (فاقض ما اءنت قاض انما تقضی هذه الحیوه الدنیا) (15).

کسی که حاضر است بدترین کیفر را برای رضای خدا تحمل کند و بدن او پاره پاره شود، بدون شهود «خیر مطلق » نخواهد بود; زیرا، چنین مقاومتی، با ایستادگی «صاحب شنود» نیست بلکه منطق «صاحب شهود» است و یافتنی است نه شنیدنی. از این رو قرآن کریم، سخنان آنان را در این زمینه، چنین نقل می کند که گفتند: (والله خیرو اءبقی) (16) نه این که (وما عندالله خیرو اءبقی) (17) آن چه در نزد خدا است (بهشت) بهتر و پایدارتر است; بلکه خود خدا بهتر و ماندنی تر و بلکه خیر مطلق است.

در موارد دیگر که سخن از حفظ یا رزق و یا... است، خدا به عنوان (فالله خیر حافظا) (18) و یا (خیرالرازقین) (19) و... معرفی شده است پس خدا، خیر مطلق است، نه خیر نسبی و اما زاهد و عابد، به این سمت حرکت نمی کند.

گروه سوم، کسانی هستند که عارفانه حرکت می کنند; حرکت های فکری و تحریکی آنان، بر محور اصلی است که قانون اساسی جهان نیز بر آن استوار است و آن این که خدا اول و آخر یا مبداء و منتها است، نه وسط و واسطه: (هوالاول و الاخر و الظاهروالباطن) (20). خدا مبداء نخست است و نباید انسان، به وسیله چیزی به خدا برسد و یا کاری را از غیر خدا بخواهد، بلکه باید از او به غیر او رسید و از غیر او کاری نخواست، و اگر خدا، هدف نهایی است، نباید او را واسطه قرار داد.

اما گروه نخست و دوم - به تعبیر جناب ابن سینا- کسانی هستند که حق را واسطه قرار می دهند، نه هدف. خدا را به این منظور می خواهند که آنان را به بهشت برساند و یا از عذاب برهاند. این دو گروه - که در حقیقت بر خلاف مسیر جهان آفرینش حرکت می کنند- در حجاب اند، ولی نمی دانند، اما عارف، کسی است که به همه این معارف، آگاهی دارد و بعد اثباتی این امور را فراهم و بعد سلبی آن را طرد کرده است; یعنی، زاهد و عابد، خائفانه یا تاجرانه، زاهد و عابدند، ولی عارف، محبانه، زاهد و عابد است، به طوری که عبادت و حرکت و ادراک خود را «هوالوسط » و خدا را (هوالاول و الاخر) (21) تلقی می کند و می گوید: «مبداء نخست که همه این فیض ها را به ما عطا کرده، خدا است و هدف نهایی زهد و عبادت و دیگر شئون دینی هم او است.» .

عابد، عبادت می کند تا لقای حق را تلقی کند و این لقا را هم برای حق، طلب می کند; نه این که خود این لقا یا ملاقی، یعنی خود را بخواهد. او کسی است که در مسیر جهان حرکت می کند. کل جهان، خدا را به عنوان آغاز و انجام می شناسد، عارف نیز خدا را به عنوان (هوالاول و الاخر) (22) می شناسد. او، در این فکر است که کدام عبادت، نیایش، خضوع و کرنش، او را به پیشگاه خدا نزدیک تر می کند و در این فکر نیست که برای کدام عبادت، ثواب بیش تری نوشته اند و درجات بیش تری در بهشت می دهند.

کسانی که خدا را «وسط » قرار می دهند، از لوث شرک مخفی و روث وثنیت مستور، مصون نیستند. (23) در پایان باید از کسانی که در سامان دادن و نشر این درس ها، تلاش گسترده و کوشش بسیار کرده اند، تشکر کرد.

این اثر، با چاپی متناسب، حروفی چشم نواز و فهرست های کارآمد مانند: «فهرست اجمالی » و «فهرست تفصیلی مطالب » و «فهرست آیات و روایات و اشعار و اعلام کتب و مآخذ» منتشر شده است.

توفیق الهی را برای استفاده بیش تر از محضر حضرت استاد و لیاقت ارائه معارف دینی آن محضر را برای خویش و همه کسانی که در این مسیر می کوشند، از ولی توفیق، خواهانیم.

آدرس مرکز نشر اسراء: قم، بلوار امین، کوچه دکتر صادقی، تلفن 931168 - 931178 - فاکس: 931169

پی نوشت ها:

1- مبادی اخلاق، صص 146 - 147.

2- شمس (91): 8.

3- نهج البلاغة، خطبه 1، بند 37.

4- شمس (91): 10.

5- کهف (18): 97.

6- مراحل اخلاق در قرآن، صص 105 - 106.

7- (حدید): 3.

8- (شورا): 53.

9- مائده (5): 35.

10- قصص (28): 88.

11- لبید بن ربیعه (اسد الغابة، ج 4، ص 489).

12- اعلی (87): 17.

13- طه (20): 73.

14- طه (20): 71.

15- همان: 72.

16- همان: 73.

17- قصص (28): 60.

18- یوسف (12): 64.

19- جمعه (62): 11.

20- حدید (57): 3.

21- همان.

22- همان.

23- مبادی اخلاق در قرآن، صص 282 - 286.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان