به همین ترتیب، قطر بهجای اشاعه ارزشهای سیاسی خود، سعی کرده است از طریق اشاعه ارزشهای سیاسی غربی سود ببرد. در نظر گرفتن ارزشهای سیاسی بهعنوان عنصری از قدرت نرم قطر، مستلزم تحلیل نقش قطر در جریان بهار عربی است. مطالعه سیاست آمریکا طی جنگ عراق نشان داده است که نظرات داخلی و خارجی نسبت به سیاستها عنصری حیاتی در ایجاد قدرت نرم است. سیاستهایی که ریاکارانه به نظر میرسند، میتوانند قدرت نرم را تضعیف کنند. برای مثال، درباره قطر، ادعاهای این کشور مبنی بر حمایت از دموکراسی توسط ساختار سیاسی غیردموکراتیکش تضعیف شد. به همین دلیل، اقدامات قطر در جریان بهار عربی را نمیتوان بهعنوان شاهدی بر قدرت نرم این کشور درک کرد. این مثال ممکن است نشان دهد که قدرت قطر، همانطور که واکر و لودویگ در سال2017 معرفی کردند، «تیز» یا «ستیهنده» نیست؛ زیرا آشکارا از ارزشهای غربی حمایت میکرد و درعینحال همچنان توسط یک رژیم بهشدت خودکامه اداره میشد.
قطر تلاشهایی برای بهدست آوردن «قلبها و ذهنها» در سطح بینالمللی -حداقل در ابتدا- با الجزیره انجام داد. جوزف نای قطر را بهعنوان نمونهای از یک کشور کوچک مطرح میکند که قدرت هوشمند را بهکار میبندد و از منابع قدرت سخت و نرم با استراتژیهای کاملا تعریفشده تحت رهبری ماهرانه استفاده میکند. قطر روابط خود با ایالاتمتحده را با ایجاد یک پایگاه هوایی نظامی طی جنگ ایالاتمتحده و عراق تقویت کرد؛ درحالیکه الجزیره بهعنوان یک منبع قدرت نرم مورد استفاده قرار گرفت. محققانی که فقط بر خاورمیانه تمرکز میکنند، مخالف این هستند که قطر قدرت نظامی را –همانطور که در بالا توضیح داده شد- ایجاد کرده است. از آنجا که قدرت هوشمند به عنوان ترکیبی از قدرت سخت و نرم تعریف میشود و اگر قطر نتواند بهطور استراتژیک یکی از این دو را بهکار گیرد، آنگاه قدرت هوشمند نمیتواند بهطور کامل درباره قطر اعمال شود. علاوه بر این، در نتیجه بحران خلیجفارس در سال2014 و ادامه تنش بین قطر و سایر کشورهای عربی که به بحران خلیجفارس در سال2017 منجر شد، اعتبار الجزیره در بین بینندگان کاهش یافت و قدرت نرم این کشور هم روند نزولی گرفت.
با استفاده از استدلال «پل براناگان» و «ریچارد گویلیانوتی» مبنی بر اینکه تلاش قطر برای افزایش نفوذش از طریق قدرت نرم با میزبانی جام جهانی2022 منجر به «ناتوانی نرم» شده است- بهدلیل انتقاداتی که به آن وارد شد- میتوان ادعا کرد که نقش رو به افول الجزیره را باید بهعنوان «ناتوانی نرم» نیز در نظر گرفت؛ زیرا روشن نیست که چگونه میتوان ابتکارات قدرت نرم را که در واقع انتقاد و همچنین نفوذ را به همراه داشته است، اندازهگیری کرد.