ظاهر ماجرا تقریبا راضیکننده است؛ بهویژه اینکه هر کیلووات برق از 87 تومان به بالای 120 تومان رسیده است، اما این تمام ماجرا نیست و این روند بازندههایی هم دارد که تا قبل از اجرای این طرح نقش غیرقابل انکاری در بازار برق بازی میکردند؛ صحبت از خردهفروشهاست که معتقدند حساس نبودن شرکتهای توزیع به سود و زیان و بالا رفتن دستوری قیمتها باعث شده تا عملا از صحنه خارج شوند؛ این طرح قربانیان دیگری هم دارد که به اعتقاد خردهفروشان همان صنایعی هستند که با وضعیت جدید و خرید برق از بورس نمیدانند که اجازه استفاده از برق خریداریشده در پیک تابستان را دارند یا خیر؟! فارغ از این، آیا تامین نقدینگی شرکتهای توزیع بعد از پیک تابستان هم ادامه دارد؟ در پاییز و زمستان توانیر چه برنامهای برای قیمت دستوری برق دارد؟
در همین خصوص کارشناس ارشد صنعت برق معتقد است: به دلیل اینکه شرکتهای توزیع هیچگونه حساسیتی به سود و زیان ندارند، امروز با حجم نقدینگی بالایی در بورس مواجهیم که بیش از 99درصد خریداران آن را بخش دولتی بر اساس نرخهای تعیین شده تشکیل میدهد تا وزارت نیرو با یک تیر چند نشان را بزند؛ به این معنا که چون در گذشته نیروگاههای دولتی به خاطر ارگانهای نظارتی و بازرسی امکان قراردادهای دوجانبه را نداشتند، هر کدام از نیروگاهها سهمی از کیک نقدینگی دریافت میکردند و برخلاف شرکتهای بخش خصوصی، دولتیها تشنه نقدینگی بودند، اما امروز عملا با اجرای این طرح تامین نقدینگی نیروگاههای دولتی افزایش یافت و سهم خصوصیها کمتر شد. دومین مزیت برای توانیر این بود که قیمت تمامشده برق در سنوات گذشته تا 180 تومان بر اساس نرخهای بازار تعیین میشد، اما امروز شرکتهای توزیع، برق را 35 تا 40درصد ارزانتر از پارسال خریداری میکنند؛ در واقع با پولی که قرار بود مطالبات نیروگاهها پرداخت شود، برق را ارزانتر از آنها میخرند.
به گفته قهاری در زمانی که تامین نقدینگی نیروگاهها از محل مطالبات جوابگوی هزینههایشان نبود، باید نقدینگی موردنیازشان را در خارج بازار و از طریق شرکتهای خردهفروش انجام میدادند؛ بنابراین خودشان ترجیح میدادند برق را به صورت عمده به خردهفروشها بدهند و خردهفروش برق را به صنایع بفروشد، اما 2هزار میلیاردی که قبلا از محل مطالبات پرداخت میشد، از این به بعد تبدیل به درآمدهای جاری نیروگاهها از طریق بورس شده؛ نکته جالب اینکه ما برق موردنیاز اردیبهشت ماه را 86 تومان خریداری میکردیم، اما با ورود شرکتهای توزیع به 120 تومان رسید چرا که اصولا این شرکتها نسبت به قیمتهای بورس حساسیتی ندارند و ما هم قربانی این اقتصادی نبودن میشویم؛ ضمن اینکه مدیران توانیر برای شرکتهای توزیع تعیین میکنند که برق را با چه قیمتی از بورس خریداری کنند. متن پیشرو ماحصل گفتوگوی «دنیایاقتصاد» با قهاری، مدیرعامل شرکت توسعه انرژی پاک و کارشناس ارشد صنعت برق در مورد خرید برق نیروگاه توسط شرکتهای توزیع و تبعات این تصمیم برای صنعت برق است .
اخیرا وزارت نیرو در حوزه بورس انرژی برای شرکتهای توزیع جهت خرید برق نقدینگی در نظر گرفته است. تا چه اندازه این طرح را موفق میدانید؟
قبل از هر چیز لازم میدانم به این نکته اشاره کنم که 49درصد سهام شرکتهای توزیع تحت عنوان سهام ممتاز متعلق به توانیر است که علاوه بر تعیین مدیران، خطمشی شرکتهای توزیع را تعریف میکند و 51درصد مربوط به بخش خصوصی است. تا قبل از این اتفاق قیمتهای خرید برق شرکتهای توزیع، بر اساس قیمت تمامشده بازار برق بود؛ ضمن اینکه قیمتهای فروش به مشترکان بر اساس تعرفههایی بود که وزارت نیرو برای بخشهای مختلف خانگی، صنعتی، کشاورزی و... تعیین میکرد؛ بنابراین عملا شرکتهای توزیع در خرید و فروش برق دخالتی نداشتند و علاوه بر بودجه سالانه، ماهانه بر اساس هزینههای جاری همچون حقوق و دستمزد پیمانکاران از توانیر بودجه میگرفتند؛ به این ترتیب که در گذشته حدود 2هزار میلیارد تومان توسط توانیر به مدیریت شبکه برق ایران پرداخت میشد و مدیریت شبکه هم هزینه جاری نیروگاهها را به نسبت از محل بدهیهایی که به نیروگاهها داشتند، پرداخت میکرد اما بر اساس تصمیمات و مصوبات مجلس و وزارت نیرو برای راهاندازی انرژی، همان بودجهای که برای پرداخت مطالبات نیروگاهها از طریق مدیریت شبکه میپرداختند، به شرکتهای توزیع واگذار شد تا از این پس برق به طور مستقیم از بورس خریداری شود.
به دلیل اینکه شرکتهای توزیع هیچگونه حساسیتی به سود و زیان ندارند، امروز با حجم نقدینگی بالایی در بورس مواجهیم که بیش از 99درصد خریداران آن را بخش دولتی بر اساس نرخهای تعیینشده تشکیل میدهد تا وزارت نیرو با یک تیر چند نشان را بزند؛ به این معنا که چون نیروگاههای دولتی به خاطر ارگانهای نظارتی و بازرسی امکان قراردادهای دوجانبه را نداشتند، هر کدام از نیروگاهها سهمی از کیک نقدینگی دریافت میکردند و برخلاف شرکتهای بخش خصوصی، دولتیها تشنه نقدینگی بودند، اما امروز عملا با اجرای این طرح تامین نقدینگی نیروگاههای دولتی افزایش یافت و سهم خصوصیها کمتر شد. دومین مزیت برای توانیر این بود که قیمت تمامشده برق در سنوات گذشته تا 180 تومان بر اساس نرخهای بازار تعیین میشد، اما امروز شرکتهای توزیع، برق را 35 تا 40درصد ارزانتر از پارسال خریداری میکنند؛ در واقع با پولی که قرار بود مطالبات نیروگاهها به آنها پرداخت شود، برق را ارزانتر از آنها میخرند.
در چنین بازاری خردهفروشها با چه چالشهایی مواجه میشوند و چه آیندهای برای خصوصیها متصور هستید؟
از زمانی که مشترکان بالای 5 مگاوات ملزم به خرید برق از سازوکاری خارج از تعرفههای برق شدند، خردهفروشی شکل گرفت؛ در حالی که مشترکان بالای 5 مگاوات عمدتا همان مشترکان برق منطقهای روی ولتاژهای فوق توزیع و انتقال بودند خردهفروشان در شکلگیری این روند نقش جدی داشتند. چرا که با صرف وقت و هزینه نهتنها بازاریابی میکردند، بلکه با یک کار مهندسی و مارکتینگ خریداران را مجاب به خرید برق کردند و نهایتا امروز حدودا 90 پروانه خردهفروشی برق صادر شده که حدودا 15 شرکت خردهفروشی در این حوزه فعالیت جدی دارند.
در زمانی که تامین نقدینگی نیروگاههای خصوصی از محل مطالبات جوابگوی هزینههایشان نبود، باید نقدینگی موردنیازشان را در خارج بازار و از طریق شرکتهای خردهفروش انجام میدادند؛ بنابراین خودشان ترجیح میدادند برق را به صورت عمده به خردهفروشها بدهند و خردهفروش برق را به صنایع بفروشد و از این محل خردهفروشها سود بسیار کمی هم دریافت میکردند، اما امروز یک رقیب بسیار بزرگ جلوی خردهفروشها قرار گرفته و بر این اساس تامین نقدینگی به سمت بورس انرژی سرازیر شد و 2هزار میلیاردی که قبلا از محل مطالبات پرداخت میشد، از این به بعد تبدیل به درآمدهای جاری نیروگاهها از طریق بورس شده و خریداران برق شرکتهای توزیعی هستند که عمده مشترکان آنها دارای قدرت قراردادی زیر یک مگاوات بوده و تکلیفی به خرید برق از بازار دوجانبه و بورس ندارند و این در حالی است که مشترکان شرکتهای خردهفروش بالای یک مگاوات بوده و ملزم به خرید خارج ازسازوکار تعرفهها هستند، اما امروز شرکتهای توزیع حجم بالای نقدینگی را در حسابهای خودشان دارند و نیروگاهها هم چارهای جز فروش در این بازار ندارند. نکته جالب اینکه ما برق موردنیاز اردیبهشت ماه را 86 تومان خریداری میکردیم، اما با ورود شرکتهای توزیع به 120 تومان رسید، چرا که اصولا این شرکتها نسبت به قیمتهای بورس و سود و زیان حساسیتی ندارند و ما هم قربانی این اقتصادی نبودن میشویم؛ ضمن اینکه مدیران توانیر برای شرکتهای توزیع تعیین میکنند که برق را با چه قیمتی از بورس خریداری کنند.
البته از اینکه قیمت برق در بورس افزایش پیدا کرد، ناراضی نیستیم و خوشحالم که قیمت برق افزایش یابد اما عملا خردهفروشها بایکوت شدند چون نیروگاهها برقی را که قبلا با نرخهای 86 تا 88 تومانی به خردهفروشها میدادند اکنون تمایلی به ادامه قرارداد ندارند و خردهفروشها که سهم 15 درصدی از خرید و فروش برق به صنایع بزرگ را داشتند، اکنون باید با شرکتهای توزیعی رقابت کنند که برق را با پول یک نهاد دیگر خریداری میکنند، شرکتهای خردهفروش مکاتبات زیادی را با مدیران وزارت نیرو، شورای رقابت و شورای عالی بورس انجام دادهاند که بازخوردی نداشته است.
شرکتهای خردهفروش امروز حدود 4 تا 5هزار مگاوات کمبود برای تامین برق صنایع خود دارند و نیروگاههای خصوصی که تامین نقدینگی خود را به کمک شرکتهای خردهفروش انجام میدادند با توجه به این اتفاق از تمدید و انعقاد قرارداد فروش برق با شرکتهای خردهفروش خودداری کردهاند بنابراین فعالیتی که بیش از 5 سال برای آن زحمت کشیده شد تا برق مشترکان بالای یک مگاوات تامین شود، وارد چالش جدی شده و صنایعی که بابت خاموشیهای برق دچار مشکل هستند اکنون با شرکتهای خردهفروشی مواجه هستند که نه با افزایش سقف بازار برق و پایه آمادگی بلکه با جابهجایی نقدینگی از نقطهای به نقطه دیگر امکان فروش برق با نرخهای گذشته را ندارند و وارد چالش حقوقی با صنایع خواهند شد.
با توجه به اینکه به پیک نزدیک شدهایم، قراردادهای دوجانبه یکساله چه سرنوشتی پیدا میکند؟
برخی از نیروگاهها بهرغم مذاکرات انجامشده در خصوص تغییر و افزایش قیمتها فعلا تمایلی به انعقاد قرارداد دوجانبه ندارند و از علتهای مهم آن سوالات اساسی است که مطرح میشود که آیا تامین نقدینگی شرکتهای توزیع بعد از پیک تابستان هم ادامه دارد؟ آیا در پاییز و زمستان توانیر قیمتها را کاهش میدهد؟ و آیا سقف قیمت انرژی و پایه آمادگی افزایش خواهد یافت؟ سوالاتی از این دست باعث شده تا مدیران نیروگاههای خصوصی برق نیز در عرضه برق در بورس دچار تردید شوند.
عملا با توجه به اینکه نیروگاهها پول بیشتری در ازای فروش هر کیلووات برق به شرکتهای توزیع در بورس دریافت میکنند، اما شما اعتقاد دارید دچار چالشهایی هم میشوند. این چالشها به طور مشخص چه مواردی هستند؟
نیروگاههای خصوصی در دو بخش وارد چالش میشوند؛ در گذشته با فروش برق در بازار عمدهفروشی در تابستان و بهار بر اساس سقف قیمتی بازار و نرخ آمادگی بیشترین درآمد را در حسابهای مالی هر چند به صورت مطالبات دریافتنشده شاهد بودند، اما با توجه به اینکه بازار برق در حال کوچک شدن است، هر کیلووات را 30 تا 40 تومان ارزانتر از سال گذشته میفروشند و سودآوری کاهش خواهد یافت ضمن اینکه با حضور نیروگاههای دولتی قطعا سهم آنها از نقدینگی کاهشی خواهد بود و پیشبینی میشود نرخها بعد از ماههای پیک روند کاهشی خواهد داشت و از طرفی فضای مبهم آینده آنها را دچار مشکل میکند؛ کما اینکه قبلا شرکت توانیر تزریق نقدینگی به شرکتهای توزیع را برای خرید برق از بورس انرژی انجام داد، اما دو، سه ماه دوام داشت و نیروگاهها نگران این هستند که اولا قرارادهای دوجانبه را از دست بدهند و از طرفی در پاییز و زمستان هم قیمتها با توجه به کاهش نیاز مصرف و هماهنگی شرکتهای توزیع افت کند.
چرا بورس واقعی انرژی هیچ وقت شکل نگرفت؟
تجربهای که سالها وجود دارد این است که قیمتگذاری و تکلیف کردن هیچ وقت به نتیجه نمیرسد ضمن اینکه بورس انرژی طی سالهای گذشته خودش را بر اساس قوانین صنعت برق و نیازهای مشترک اصلاح نکرد؛ در واقع با توجه به حجم تراکنشهای پایین در بورس انرژی، سپردهگذاری مرکزی علاقهای به تغییر زیرساختها نداشت. از سوی دیگر صنایع برقی را خریداری میکنند که نمیدانند قرار است اجازه این مصرف را بدهند یا خیر؛ بنابراین مشترکانی که آخر ماه صرفا بعد از صدور قبض، هزینهها را به توانیر پرداخت میکردند امروز باید به صورت نقدی برقی را خریداری کنند که نمیدانند با توجه به مدیریت مصرف تابستان و شبکههای توزیع مستهلک اجازه استفاده از آن را دارند یا خیر و به همین جهت بود که صنایع ترجیح میدادند برق موردنیاز خود را از طریق قراردادهای دوجانبه تامین کنند، چون دقیقا معادل مصرف خود برق را خریداری میکردند.
پیشنهاد شما در شرایط کنونی به وزارت نیرو و توانیر چیست؟
ما به عنوان شرکتهای خردهفروش باید به عنوان شرکای نیروگاهها، حافظ منافع آنها باشیم و از طرفی سود صنایع را تضمین کنیم و در کل باید هر دو طرف را مدنظر داشته باشیم و بنده معتقدم وزارت نیرو با این تصمیم بدون در نظر گرفتن جوانب آن آسیب جدی به بازیگران مهم صنعت برق از جمله شرکتهای خردهفروش وارد کرده است؛ حتی اگر تزریق نقدینگی قرار بود انجام شود، باید به صورت تدریجی صورت میگرفت و مسوولیت خرید برق به شرکتهای توزیع محول نمیشد تا مشترکان بالای یک مگاوات و خردهفروشها برای خرید از بورس انگیزه پیدا کنند و بر این اساس معتقدم باید بورس را به سمتی میبردند که مصرفکنندگان واقعی در آن فعالیت میکردند نه شرکتهای توزیع که اصولا قیمت برایشان مهم نیست. از نظر من برای شکلگیری بازار و تامین نقدینگی نیروگاهها وزارت نیرو باید تامین برق مشترکان توزیع با ظرفیت 30 کیلووات به بالا را به شرکتهای خردهفروش واگذار کرده و شرکتهای توزیع برق کماکان به عنوان سیمدار فعالیت کنند؛ در این صورت است که بورس واقعی شکل میگیرد.