این هفتاد و دو نفر، مؤمن واقعى بودند و از تمام حرکات، حالات و اخلاق آنان، آثار مثبت ایمان طلوع داشت، و آن سى هزار نفر بىدین واقعى بودند و از وجودشان تمام فسادها ظهور مىکرد؛ چه در زمانى که آنها در کوفه بودند و زمینه را آماده کردند تا هانى بن عروه «1» پیرمرد نود سال عاشق امیرمؤمنان علیه السلام، عاشق اهلبیت علیهم السلام و عاشق حضرت ابىعبدالله الحسین علیه السلام کشته شود، و چه زمانى که زمینه فراهم کردند و میدان را به دست دشمنان دادند تا با آن وضع دلخراش مسلم بن عقیل «2» را اسیر کنند و بعد او را به میدان دارالاماره بیاورند و در مقابل ابنزیاد پست، او را وادار کنند که بایستد و به مسلم بگویند: چرا به امیر سلام نکردى؟ یعنى دشمنان یک مؤمن واقعى را شماتت کنند که چرا به یک بىدین سلام نکردى و بعد حکم قتل او را بدهند. وقتى حکم قتل مسلم داده شد، او به ابن زیاد گفت: من چند وصیت دارم، به مهلت بده که من وصیتهایم را بکنم. ابنزیاد گفت: وصیت کن. مسلم گفت: بعد از کشته شدن من، زره و شمشیر و به طور کلى وسایل جنگى من را بفروشید؛ چون من در این شهر بدهکارم و با آن بدهى مرا بدهید. وصیت دیگر من هم این است که من مىخواهم نامهاى به حضرت سید الشهداء علیه السلام بنویسم، یا به کسى بگویم چنین نامهاى را برایم بنویسد و سریع هم این نامه را به پسر فاطم زهرا برساند. من مىخواهم در آن نامه بنویسم، حسین جان! من در نام قبلى به شما نوشتم که بیاید؛ امّا حالا در این نامه مىنویسم که نیایید. من در نام قبلىام به شما نوشتم وقتى مىآیید، تنها نیایید و قمر بنىهاشم، على اکبر، خواهرانت و تمام اهلِبیتت را با خود بیاورید، ولى در این نامه مىخواهم بنویسم حسین جان! نه خودت بیا و نه یک نفر از کسانت را با خود بیاور؛ چرا که اگر بیایى، گرفتار این مردم ظالم و ستمگر خواهى شد. «3» اما آنها به وصیت مسلم عمل نکردند و به مکه خبر ندادند، و ابىعبدالله با همان نام اول مسلم حرکت کرد و گرفتار این ستمگران شد. آنها هشت روز حضرت را محاصره کردند تا روز عاشورا که خود حضرت و هم یاران، برادران و اصحابش را با لب تشنه سر بریدند و قطعه قطعه کردند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1) 17. هانى بن عروه: هانى بن عروه بن الفضفاض بن عمران مرادى یکى از بزرگان کوفه و رئیس بنى مراد و از یاوران نزدیک امیرمؤمنان علیه السلام بود. هنگامى که مسلم بن عقیل از طرف امام حسین علیه السلام به کوفه آمد، هانى کمکهاى زیادى به او کرد و خانهاش پناهگا اصحاب مسلم و محل جمعآورى سپاه شد. عبیدالله بن زیاد به جستوجوى مسلم بن عقیل پرداخت. وى در خانه هانى بن عروه پنهان شده بود. ابن زیاد همیشه هانى را بزرگ مىداشت و به او احترام مىگذاشت. هنگامى که این خبر به او رسید، سخت خشمگین شد و هانى را نزد خود خواند و وى را سرزنش کرد. هانى ابتدا انکار و سپس اعتراف کرد؛ اما از تسلیم مسلم به عبیدالله سرباز زد. در نتیجه، ابنزیاد وى را دستگیر کرد و با این که رئیس قبیله بود، او را بر زمین کشیدند و بردند. سرانجام به دستور ابن زیاد، هانى بن عروه را به همراه مسلم بن عقیل، روز هشتم ذیحجه سال 60 هجرى، در دارالاماره کوفه گردن زدند و اجساد اّنان را از بالاى بام به زیر انداختند. خبر شهادت مسلم و هانى در بین راه کوفه در محلى به نام «ذات عرق» به امام حسین علیه السلام رسید، در حالى که اّن حضرت همراه خانواده به سوى کوفه در حرکت بود. منبع: دانشنام رشد
(2) 17. مسلم بن عقیل: او نو ابوطالب از قبیل بنىهاشم بود. مسلم در زمان خلافت عمویش على علیه السلام، از جانب وى متصدى منصبهاى نظامى در لشگر اسلام بود. در دوران امامت حسن بن على علیه السلام مسلم در خدمت ایشان بود. سپس در زمان امامت حسین بن على علیه السلام وى به عنوان نماینده و براى بررسى اوضاع و گرفتن بیعت از مردم کوفه، عازم این شهر شد و توانست از هزار نفر بیعت بگیرد. با عوض شدن والى کوفه نعمان بن بشیر و سر کار آمدن ابن زیاد شرایط براى فعالیت مسلم سخت گردید. با ایجاد جو رعب و وحشت و دستگیرىها، بیم و هراس بر مردم سایه افکند و از دور مسلم پراکنده شدند. مسلم بن عقیل در کوفه تنها و غریب و بى پناه ماند. پس از آن که جایگا او براى ابنزیاد معلوم شد، مسلم یک تنه با سربازان ابن زیاد جنگید تا آن که گرفتار شد. او را به قصرابنزیاد بردند. به دستور ابنزیاد، او را بالاى قصر برده، سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را به زیر افکندند. سر مسلم را همراه سر هانى، نزد یزید فرستادند. شهادت مسلم بن عقیل، روز هشتم ذیحجه سال (روز عرفه) بود. قبر مسلم در کوفه است و داراى گنبد و ضریح. محدث قمى پس از ذکر اعمال مسجدجامع کوفه، نماز و زیارتنامهاى براى حضرت مسلم نقل کردهاست. منبع: ویکىپدیا، دانشنامه آزاد با تلخیص
(3) 18. مثیرالأحزان، ص 37.
منبع:
کتاب: ایمان و آثار آن
نوشته: استاد حسین انصاریان