ماهان شبکه ایرانیان

جنگ احد، درس ها و عبرت ها [بخش چهارم حسرت بر کشتگان و ...]

ای گرویدگان به دین اسلام شما بمانند آنان که راه کفر و نفاق پیمودند، نباشید که گفتند اگربرادران و خویشان ما به سفر نرفتند و یا به جنگ حاضر نمی شدندبه چنگ مرگ نمی افتادند، این آرزوهای باطل را خدا حسرت دلهای آنان خواهد کرد و خدا است که زنده می گرداندو می میراند(در هر وقت و به هرسبب که می خواهد)و به هر چه کنید آگاه است(۱۵۶).

یا ایها الذین آمنوالا تکونوا کالذین کفروا و قالوا لاخوانهم اذا ضربوا فی الارض او کانوا غزی لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسرة فی قلوبهم و الله یحیی و یمیت و الله بما تعملون بصیر (156)و لئن قتلتم فی سبیل الله او متم لمغفرة من الله و رحمة خیر مما یجمعون (157)و لئن متم او قتلتم لالی الله تحشرون (158)فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین (159)ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذا الذی ینصرکم من بعده و علی الله فلیتوکل المؤمنون (160)و ما کان لنبی ان یغل و من یغلل یات بما غل یوم القیامة ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون (161)ا فمن اتبع رضوان الله کمن باء بسخط من الله و ماواه جهنم و بئس المصیر (162)هم درجات عند الله و الله بصیر بمایعملون (163)لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولامن انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین (164)...

صفحه : 83

ترجمه آیات

ای گرویدگان به دین اسلام شما بمانند آنان که راه کفر و نفاق پیمودند، نباشید که گفتند اگربرادران و خویشان ما به سفر نرفتند و یا به جنگ حاضر نمی شدندبه چنگ مرگ نمی افتادند، این آرزوهای باطل را خدا حسرت دلهای آنان خواهد کرد و خدا است که زنده می گرداندو می میراند(در هر وقت و به هرسبب که می خواهد)و به هر چه کنید آگاه است(156).

اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، در آن جهان به آمرزش و رحمت خدا نائل شوید و آن بهتر ازهر چیزی است که در حیات و زندگی دنیا انسان می تواند برای خود فراهم آورد(157).

اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید(اندوهگین نشویدکه)به رحمت ایزدی پیوسته و به سوی خدامحشور خواهید شد(158).

رحمت خدا تو را با خلق، مهربان و خوش خوی گردانید،و اگر تند خو و سخت دل بودی مردم ازپیرامون تو متفرق می شدند، پس چون امت به نادانی در باره تو بدکنند از آنان درگذر و از خدا بر آنها طلب آمرزش کن و برای دلجوئی آنان در کار جنگ مشورت نما لیکن آنچه را که خود تصمیم گرفتی با توکل به خداانجام ده که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد و یاری می کند(159).

اگر خدا شما را یاری کند، محال است کسی بر شما غالب آیدو اگر به خواری واگذارد آن کیست که بتواند بعد از آن شما را یاری کند؟و اهل ایمان تنها به خدا(و قدرت و رحمت او)باید اعتمادکنند(160).

و البته هیچ پیغمبری خیانت نخواهد کرد، و هر کس خیانت کند روز قیامت به کیفر آن خواهد رسیدو بطور کلی هر کس هر عمل نیک و بد در دنیا بجا آورددر قیامت تمام و کامل به جزای آن برسد و به هیچ کس ستمی نخواهد شد(161).

آیا کسی که با ایمان در راه رضای خدا قدم بردارد مانندکسی است که با کفر راه غضب خداپیماید؟منزل گاه او جهنم است و بسیار بد جایگاهی است(162).

این دو گروه مؤمن و کافر را به مراتب ایمان و کفرنزد خدا درجات مختلفه است و خداوند به هر چه می کنند آگاه است(163).

خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان بر انگیخت که بر آنها آیات خدارا تلاوت کند و نفوسشان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند وبه آنها احکام شریعت و حقایق حکمت بیاموزد هر چند قبلا گمراهی آنان آشکار بود(164).

...

صفحه : 84

بیان آیات

این آیات نیز تتمه آیاتی است که در خصوص جنگ احد نازل شده، و این آیات متعرض مساله دیگری است که برای مسلمین پیش آمد و آن عبارت بود از تاسف وحسرتی که از کشته شدن جنگجویانشان و بزرگانشان در دلشان پر شده بود، و قلم درشت کشتگان از طایفه انصار بود، چون ازمهاجرین - بطوری که گفته شده - به جز چهار نفر کشته نشدند، و این حدس انسان را قوی می کند که بیشتر مقاومت ازناحیه انصار، و بیشتر ترس و وحشت ازناحیه مهاجرین بوده، و مهاجرین قبل از انصار گریختند.

و کوتاه سخن اینکه آیات مورد بحث خطا و خبطی را که باعث این اسف و حسرت شدبیان می کند، و سپس به امر دیگری اشاره می کند که زائیده آن اسف و حسرت بود، و آن عبارت بود از سوء ظن به رسول خدا(ص)، و اینکه آن جناب، اعث شد که مسلمانان گرفتار آن حسرت و اسف شوند،و در آن مهلکه بیفتند، و این معنا از گفتار آنان استفاده می شود، گفتاری که آیات: لوکانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا...، و گفتار منافقین درآیات آینده یعنی آیه: لو اطاعونا ما قتلوا...بر آن اشاره دارد چون خواسته اند بگویند: لو اطاعونا و لم یطیعوا رسول الله، اگر اطاعت ما می کردند، و رسول خدا(ص)را اطاعت نمی کردند، نه می مردند و نه کشته می شدند،(پس اگر رودربایستی نبودصریحا می گفتند)رسول خدا(ص)آنان را به کشتن داد.

و آیات مورد بحث بیان می کند که رسول خدا(ص)به احدی خیانت نمی کندو این شان او نیست، بلکه او که فرستاده ای از ناحیه خدای تعالی است، شریف النفس وکریم الاصل و عظیم الخلق است، و به رحمتی از خدای تعالی دارای خوئی نرم است، از خطاکاران مردم عفو می کند، برایشان استغفار می نماید، و در امور، به دستور خدای تعالی با ایشان مشورت می کند، و خدا با فرستادن چنین پیامبری بر آنان منت نهاده تا ازضلالت به سوی هدایت خارجشان کند.

یا ایهاالذین آمنوا لا تکونوا کالذین کفروا...منظور از این کفار(که به مؤمنین می فرماید مثل آنان نباشید)خود کفارند، (چون ظاهرجملهالذین کفرواهمین است)نه منافقان- که بعضی گفته اند - ، برای این که نفاق بدان جهت که نفاق است منشا چنین سخنی - (که اگر با ما بودند کشته نمی شدند)نمی شود، و اگر

صفحه : 85

منافق هم این حرف را بزند - که البته می زند - به خاطر کفرش می باشد، پس باید این سخن را به کفارنسبت دهد - که داده - نه به منافقین.

و تعبیرضرب فی الارضکنایه است از مسافرت و کلمه: غزیجمع غازی(جنگجو)است، همانطور که کلمهطلبجمع طالب و کلمهضربجمع ضارب است، و معنای جمله:لیجعل الله ذلک حسرةاین است که خدای تعالی همین سخن را مایه حسرت دلهای آنان قرار داد، تا عذابشان کند، پس این تعبیر از باب به کار بردن مقدمه در جای نتیجه است، چون حسرت،مقدمه عذاب است، و جمله: و الله یحیی و یمیتبیان حقیقت امراست، حقیقتی که کفار و گویندگان: لو کانوا... در باره آن خطا کردند و کلمه: یمیت می میراند،هم شامل مرگ در بستر می شود و هم شامل قتل، چون در سابق هم گفتیم که وقتی کلمهموتبطور مطلق در کلام آیه، شامل هردو می شود، و جمله: و الله بما تعملون بصیردر جای تعلیل بکار رفته، می خواهد نهی درلا تکونوا...را تعلیل کند،یعنی بفرمایداگر گفتیم شما مسلمین مثل کفار نباشید، برای این است که خدا بدانچه می کنید بینا است.

و در جملهماماتوا و ما قتلوا...موت مقدم بر قتل آمده، تا نشر هم به ترتیب لف درجملهاذا ضربوا فی الارض او کانوا غزی باشد، چون در این جمله نیز اول مسافرت آمده که معمولا مرگ در آن مرگ طبیعی است، و بعد جنگ آمده که معمولا مرگ در آن به کشته شدن است، ممکن هم هست که به این خاطر این موت را مقدم ذکر کرده که مردن امری طبیعی وعادی است،و کشته شدن امری غیر طبیعی است، و لذا آنکه طبیعی بود جلوتر آمده.

نهی مؤمنین از هماهنگ شدن با کفار در باره شهدای جنگ احدو خلاصه معنای آیه نهی مؤمنین است از اینکه مثل کافران باشند، و در باره کسانی که در بیرون شهر یادر غیاب بستگان و یا در جنگ از دنیا بروند بگویند: اگر نزد ما مانده بودندنمی مردند و کشته نمی شدند، برای اینکه این سخن آدمی را به سوی عذابی قلبی و شکنجه ای الهی که همان حسرت باشد گرفتار می کند، علاوه براینکه سخنی است ناشی از جهل، برای اینکه دوری فلان شخص از خانواده و بستگانش، نه او را زنده می کند و نه می میراند،و اصولااحیا و اماته از شؤون مختص به خدای تعالی است، خدای وحده که شریکی برای او نیست، پس زنهار که شما مسلمانان مثل آن کفار نباشید، که خدا بدانچه می کنید بصیر و بینا است.

و لئن قتلتم فی سبیل الله او متم لمغفرة من الله و رحمة خیر مما یجمعونظاهرامراد ازما یجمعونمال و ملحقات آن است که مهم ترین هدف در زندگی دنیا است، واگر در این جمله قتل را جلوتر از موت ذکر کرد، برای این بود که کشته شدن درراه خدا نزدیک تربه مغفرت است تا مردن، پس این نکته باعث شد که در خصوص آیه مورد

صفحه : 86

بحث، قتل را جلوتر از موت بیاورد، و لذا در آیه بعد باز می بینیم که به همان ترتیب طبیعی برگشته و موت را قبل از قتل آورده، می فرماید: و لئن متم اوقتلتم لالی الله تحشرون، چون نکته ای که گفتیم در اینجا نبود.

فبمارحمة من الله لنت لهم...کلمه: فظبه معنای جفا کاربی رحم است و غلیظ بودن قلب کنایه است از نداشتن رقت و رافت، و کلمه:انفضاضکه مصدر فعلانفضوااست متفرق شدن است.

در این آیه شریفه التفاتی به کار رفته، چون در آیات قبل خطاب متوجه عموم مسلمین بود، و در این آیه متوجه شخص رسول خدا(ص)شده، و خطاب در اصل معنادرحقیقت باز به عموم مسلمین است و می خواهد بفرماید: رسول ما به رحمتی از ناحیه ما نسبت به شما مهربان شده است، وبه همین جهت به او امر کردیم که از شما عفو کند و برایتان استغفار نمایدو باشما در امور مشورت کند، و وقتی تصمیمی گرفت بر ما توکل کند.

پس با اینکه اصل معنا این بود، باید دید چرا خطاب را به شخص رسول خدا(ص)بر گردانید؟و چه نکته ای باعث آن شد؟ نکته اش همان مطلبی است که در اول آیات مربوط به جنگ خاطر نشان کرده و گفتیم: این آیات آمیخته با لحنی از عتاب و سرزنش است، به دلیل اینکه می بینیم خدای تعالی هر جا که مناسبت داشته از مردم به خاطرنا فرمانیهایشان اعراض کرده است و یکی از آن موارد همین آیه موردبحث است که متعرض یکی از حالات آنان است، آن حالتی که نوعی ارتباط با اعتراضشان بر رسول خدا(ص)دارد، وآن عبارت است از اندوهی که از کشته شدن دوستانشان داشتند، چون چه بسا که همین اندوه وادارشان کرد که در عمل رسول خدا خرده گیری نموده، کشته شدن آنان رابه آن جناب نسبت دهند، و بگویند: تو باعث شدی که ما این چنین مستاصل و بیچاره شویم، و بخاطر همین نسبت ناروا، خدای تعالی از سخن گفتن با آنان اعراض نموده و روی سخن به رسول خدا(ص)کرده، فرموده: فبما رحمة من الله لنت لهم.

و این سخن به خاطر اینکه حرففادر اول آن آمده فرع و نتیجه گیری از کلامی دیگر است که البته صریحا در آیات نیامده، ولی سیاق بر آن دلالت دارد و تقدیر کلام چنین است: و اذا کان حالهم ما تریه من الشباهة بالذین کفروا، و التحسر علی قتلاهم،فبرحمة منا لنت لهم، و الا لانفضوا من حولک (1).

............................................ (1)وقتی حالشان چنین است که می بینی، سخنانی نظیر سخنان کفار دارند، و بر کشتگان خودتحسر و اندوه می خورند، پس به رحمتی از ما نسبت به آنان مهربانی می کنی، چون اگر چنین نکنی ازپیرامونت متفرق می شوند.(و خدا داناتر است).

صفحه : 87

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامراین جمله برای این آمده که سیره رسول خدا(ص)را امضا کرده باشد، چون آن جناب قبلا هم همینطور رفتار می کرده و جفای مردم را با نرمخوئی و عفو ومغفرت مقابله می کرده و در امور با آنان مشورت می کرده است، به شهادت اینکه اندکی قبل ازوقوع جنگ با آنان مشورت کرد، و این امضا اشاره ای است به این که رسول خدا(ص)بدانچه مامور شده عمل می کند و خدای سبحان از عمل او راضی است.

در این جمله خدای تعالی رسول گرامی خود(ص)را مامور کرد تااز آنان عفو کند تا در نتیجه بر اعمال ایشان اثر معصیت مترتب نشود و اینکه از خدا بر ایشان طلب مغفرت کندبا اینکه مغفرت بالاخره کار خود خدای تعالی است دستور الهی به پیامبر(ص)مبنی بر گذشت از مردم و مشورت با آنها شامل احکام الهی نمی شودو عبارتاستغفر لهمهر چند مطلق است، و اختصاصی به مورد بحث آیه ندارد،و لیکن موارد حدود شرعی و امثال آن را شامل نمی شود، (و چنان مطلق نیست که حتی اگر فردی مرتکب قتل شد اورا هم ببخشاید و یا اگر زناکرد تنها برایش طلب مغفرت کند و دیگر حد شرعی را بر او جاری نسازد)چون اگر اطلاق تااین مقدار شمول داشته باشد باعث لغو شدن تشریع می گردد، علاوه بر اینکه جمله: و شاورهم فی الامرکه به یک لحن عطف بر مساله عفو و مغفرت شده، خود شاهد بر این است که این دوامر: یعنیعفوومغفرتدر چارچوب ولایت و تدبیرامور عامه بوده، چون اینگونه امور است که مشورت بر می دارد، و اما احکام الهی خیر، پس عفو و مغفرت هم در همان امور اداری جامعه است.

فاذاعزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلینو چون خدای تعالی تو را به خاطر اینکه به او توکل کرده ای دوست می دارد در نتیجه ولی و یاور تو خواهد بود، ودرمانده ات نخواهد گذاشت و به همین جهت که اثر توکل به خدایاری و عدم خذلان است، دنبال این جمله فرمود: ان ینصرکم الله...ومؤمنین را هم دعوت کرد به توکل و فرمود: اگر خدا شما را یاری کند کسی نیست که بر شما غلبه کند، و اگر شمارادرمانده گذارد کیست که بعد از خدا شما را یاری کند؟آنگاه در آخر آیه با بکار بردن سبب توکل(که ایمان باشد)در جای خود توکل مؤمنین را امر به توکل نموده و می فرماید: و علی الله فلیتوکل المؤمنون، یعنی مؤمنین به سبب اینکه ایمان به خدادارند و ایمان دارند به اینکه ناصر و معینی جز او نیست باید فقط بر او توکل کنند.

صفحه : 88

و ما کان لنبی ان یغل...کلمهغلکه مصدریغلاست، به معنای خیانت می باشد، و ما در تفسیر آیه: وما کان لبشر ان یؤتیه الله الکتاب (1) ، گفتیم که معنای این سیاق تنزیه ساحت رسول خدا(ص)از بدیها، اعمال زشت و طهارت دامن آن جناب از هر آلودگی است و معنایش این نیست که پیغمبر نباید چنین و چنان کند، بلکه معنایش این است که پیغمبر ساحتش مقدس تر از این است که چنین و چنان کند، در آیه مورد بحث هم معنایش این است که حاشابر رسول(ص)که به پروردگار خود و یا به مردم خیانت کند، (چون خیانت به مردم هم خیانت به خدا است)با اینکه هر خیانتکاری با خیانتش پروردگارش رادیدار می کند، و آنگاه آنچه کرده است بدون کم و کاست تحویل می گیرد.

بعد از تنزیه ساحت رسول خدا(ص)می فرماید: نسبت خیانت به رسول خدا(ص)دادن قیاسی است ظالمانه، و علاوه بر آن قیاسی است مع الفارق، برای اینکه آن جناب پیرو رضای خدا است، و از رضای خدای تعالی تجاوز نمی کند، وخیانتکاران با خیانت خود خشم عظیمی از خدا را به دست می آورند، و جایشان جهنم است که بدترین جایگاه است، این است منظور از جمله: ا فمن اتبع رضوان الله کمن باء بسخط من الله....

هر چند ممکن هم هست که بگوئیم مراد از آن تعریض به مؤمنین است، و می خواهدبفرماید: این حالاتی که شما دارید متعرض خشم خدا شدن است، و خدای تعالی با این مواعظخود شما را به سوی رضوان خویش می خواند، و معلوم است که رضوان خدا و خشم و سخط اومساوی نیستند.

خدای سبحان بعد از تقسیم مردم به این دو قسم می فرماید:هر یک از این دو طایفه درجاتی مختلف دارند، آنها که تابع رضوان خدایند، همه با هم مساوی نیستند،آنها هم که تابع سخط خدایند همه در یک درجه نیستند، و خدا بصیر به اعمال است، و می داند هر کسی در چه درجه ای از پیروی سخط و یا رضای او است، پس خیال نکنید که خیر اندک و یا شر مختصر ازقلم اومی افتد، و به خاطر این خیال باطل در این جور خیر و شرها مسامحه کنید.

لقدمن الله علی المؤمنین...در این آیه التفاتی دیگر به کاررفته و آن التفات از خطاب به مؤمنین به غیبت فرضی آنان است، (با اینکه قبلا از مؤمنین می پرسید: آیا کسی که پیرو رضوان خدا است مثل کسی

............................................ (1)سوره آل عمران آیه: 79.

صفحه : 89

است که چنین و چنان کند؟)در اینجا آنان را غایب فرض کرده و می فرماید: خدا بر مؤمنین واجب کرده که چنین و چنان کنند، و ما در سابق به طور کلی وجه اینگونه التفاتها را بیان کردیم، و اما وجه آن در خصوص این مورد این است که آیه شریفه در زمینه منت گذاری برمؤمنین به خاطر صفت ایمانشان سخن می گوید و می خواهد بفرماید علت این منت گذاری صفت ایمان ایشان است و این معنا را تنهابا آوردن صفت یعنی کلمه - مؤمنین می توان رسانید، حتی تعبیر الذین آمنواهم آنرا نمی رساند، چون بطوری که گفته اندتنها صفت می تواند مشعربه علیت باشد، نه فعل، و اگر ما به این شوری نگوئیم حد اقل می گوئیم صفت بهتر علیت رامی رساند تا فعل، معنای آیه روشن است.

البته در این آیه بحث هائی دیگر هست که ان شاء الله العزیز در هر موضعی مناسب یکی از آنها ایراد می گردد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان