عوامل نارضایتی اجتماعی که زمینه را برای انقلاب فراهم کرده بود متعدد است. بی توجهی به ارزشهای مسلط مذهبی و بی تفاوتی در قبال خواسته های رهبران مذهبی، آزادی و بی بند و باری زیاده از حد، رواج فساد و فحشا، عدم مراعات عفت عمومی، اشتغال بهائیان و صهیونیستها در پستهای کلیدی و حساس دولتی و کنترل اقتصاد جامعه توسط ثابت پاسال های بهائی و القانیان های صهیونیست، و تغییر تاریخ اسلامی و بازگشت به ارزشها و سنتهای قبل از اسلام و ترویج و تبلیغ آنها موجبات جریحه دار ساختن احساسات مذهبی جامعه ایرانی را فراهم کرده بود.
بر این عوامل باید حضور خیل عظیم خارجیان و به خصوص آمریکاییها، نارسایی خدمات اجتماعی، بیکاری روزافزون طبقات و اقشار مختلف متوسط و پایین و وسیعتر شدن شکاف میان طبقه مرفه و طبقات دیگر اجتماع را افزود.
عوامل دیگر و انزوای روزافزون مردم از سیستم سیاسی و همچنین ناتوانی قدرت سیاسی از تامین حداقل خواسته ها و نیازهای اجتماعی با توجه به ویژگیهایی که برای آن برشمردیم زمینه را برای انجام یک تحول اساسی در نظام سیاسی - اجتماعی ایران فراهم کرده بود. و برای کمتر کسی تردیدی وجود داشت که با توجه به وضعیت حاکم بر جامعه ایرانی می توان وضع موجود را حفظ کرد.
مردم ایران در طول یک قرن اخیر، مبارزات پیگیری علیه نظام سیاسی حاکم انجام داده و تجربه کافی در این زمینه کسب کرده ولی در عمل با شکستهای تلخی مواجه شده بودند. نهضت مشروطیت که برای کنترل و محدود کردن قدرت پادشاهان ایران صورت گرفت، نهضت تنباکو و ملی شدن صنعت نفت که به منظور قطع دست اجانب و بیگانگان انجام شد، در نهایت منجر به کودتای انگلیسی - آمریکایی 1332 و تثبیت رژیم دیکتاتوری و خودکامه شاه و نفوذ روزافزون و فزاینده امریکاییان در سرنوشت جامعه ایرانی گردید. تجربیات تاریخی مزبور ثابت کرد تا حرکتی اساسی و بنیادین به منظور قطع کامل ریشه های فساد سیستم سیاسی و برقراری نظامی نوین بر پایه ایده آلها و ارزشهای قلبی مردم صورت نگیرد، باز هم در موقع مقتضی بقایای نظام پوسیده رشد کرده و همه دستاوردهای حرکت مردم را خواهد بلعید. بدین ترتیب فشارهای داخلی و خارجی برای تحمیل یک نوع سازش و مصالحه، برای رهبران نهضت تردیدی باقی نگذاشت که باید با همه توان خود برای تحقق خواسته های متعالی خود که همانا برقراری حکومت اسلامی بود، تلاش و مجاهده کنند.