امام خمینی (ره) با اینکه اسلام عزیز را در تحصیل و تدریس و مطالعه و تحقیق و توفیق خود و عنایات ویژه ربانی می شناخت و با تمام وجود اعتقاد به اسلام را در اصول و فروع و اخلاق باور جدی داشت، ولی سعی بلیغ می نمود که اندیشه و گفتار و عمل و موضع گیرها را بر اساس کتاب خدا و سنت رسول (ص) و سیره آن حضرت و ائمه هدی (ع) تنظیم نماید.و این تعبیر که از معظم له به یادگار مانده است، تاییدی بر این باور جدی و عمیق در وجود ایشان است: «ما که از خودمان چیزی نداریم، هرچه می گوئیم قال الله است.قال رسول الله است و قال ابو عبد الله است » .
امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) شناختی روشن از جهان را از محتوای اسلام درک کرده بود که همه چیز در جهان اعم از خرد و کلان، از روی حکمت و منظم و هدفدار و مرتبط با مجموعه آفریده شده اند و در عین تعدد و تکثر، یک واقعیت بهم مرتبط هستند. درباره فقه اسلام نیز این باور را به صورتهای گوناگون از خود بیادگار گذاشته اند که «فقه اسلام، فقهی حکومتی است » .و در عین اینکه بخشی از فقه مسائل عبادی و معرفتی است، ولی بخشهای دیگری از احکام معاملاتی و اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی، سیاسی و مدیریتی را بهمراه خود دارد.فقه اسلام مجموعه ای دارای تنوع و تعدد و تکثر فراوان ولی در عین حال در مجموع، یک واقعیت مرتبط با هم و دارای نظم دقیق است که زندگی بشر را به صورتهای فردی، خانوادگی، اجتماعی، امتی و جهانی در برنامه های خرد و کلان خود جا داده است و آنچه را که ما ناقص می بینیم به علت شناخت محدود و ناچیز ما از فقه اسلام عزیز است.
امام بزرگوار اسلام را در قالب یک نظام منسجم و کامل و رشد یابنده به جهان باوراند.نظامی با ابعاد اعتقادی و عبادی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، زیرا ذات اقدس حق جل جلاله در آیه کریمه ای در قرآن عظیم فرموده است: الیوم اکملت لکم دینکم...
معظم له ضعف ملل اسلامی را در اثر انحراف از فقه حکومتی می دانستند و به صورتهای مناسب در هر مجال ارشاد می فرمودند: که اگر مسلمین جهان فقه را حکومتی و کامل بدانند، ناگزیر از پذیرش آن خواهند بود که اعرف، افقه، اعدل و اتقی باید فقه را در حکومت پیاده کند.
ایشان این باروها را از روزهای اول نهضت اسلامی بعد از رحلت مرحوم آیة الله العظمی بروجردی، شخصا یا توسط اسلام شناسان تربیت شده و همراه خود به صورتها و عبارتهای گوناگون ارائه می کردند که برخی از آنها را مرور می کنیم:
1- اسلام نظام حکومتی منسجم و مرتبط و کامل دارد.
2- نظام حکومتی اسلام در کشورمان قابل پیاده شدن است.
3- حکومت اسلامی می تواند مردم را در امور دنیا و آخرت موفق و سعادتمند کند.
4- امامت و ولایت در اسلام افزون بر مدیریت جامع الاطراف، خطرات و تهاجمات و فتنه ها را در پیشگیری و علاج می کند و امامت، مردم پراکنده را یگانه، متحد و قدرتمند می سازد.
5- فراگیر بودن محتوای حکومت اسلامی قابلیت گسترش جهانی و ابدی شدن را دارد.ارائه این آموزشها از یک باور اصیل و عمیق و صادقانه حکایت داشت که مردم خوب ما به ویژه علماء و طلاب و فرهنگیان و دانشگاهیان حقجو و اسلامخواه را متعهد می کرد وهمراه می ساخت.ایشان اعتقاد داشتند که اگر مردم دریابند وظیفه حکومتی دارند و اسلام نیز از آنها خواسته است و درست هم حرکت کنند، گرفتن حکومت از ید غاصبان آسان است و شاید مناسبت دارد که یک عبارت یادگاری از روزهای اول انقلاب اسلامی را از ایشان مرور کنیم: «بعضی از آقایان قبل از انقلاب می گفتند که گرفتن حکومت مشکل است و من در جواب می گفتم حکومت گرفتن آسان است ولی حکومت کردن مشکل است » .
امام (قدس سره الشریف) این اعتقاد را هم ترویج می کردند که مردم ما نمونه خوبی از مردم معاصر و حتی در تاریخ ثبت شده جهان هستند.ایشان مردم شناسی را وظیفه هر رهبر در جامعه می دانستند.اینجانب می توانم بطور قطع بگویم که آن حضرت در دوران خودشان در زمره معدود مردم شناسان معاصر بلکه در بین آنها مردم شناس ترین بودند.
ایشان با شناخت خوبی که از مردم خوبمان داشتند و اعلام می فرمودند که: «در زمان هیچ پیغمبری حتی پیغمبر خاتم (ص) و در زمان هیچ وصی و امامی حتی امیر مؤمنان علی (ع)، آن بزرگواران از چنین مردم خوبی برخوردار نبوده اند «و این شناخت و ارزیابی سبب این بود که ایشان مردم را بدرستی باور کنند و به آنها اعتماد نمایند.
نمونه ای از مردم دوستی ایشان را مرور کنیم.در روزهای نخستین سال 1342 پس از تهاجم وحشیانه جلادان رژیم سفاک به مدرسه فیضیه قم، مرحوم آیت الله العظمی حکیم (رضوان الله تعالی علیه) با ابراز تاسف از بی حرمتی ها و تجاوز به حریم حوزه های علمیه و مراجع تقلید و علماء و طلاب علوم دینیه، از تمامی مراجع عظام تقلید و علماء بزرگ دیگر خواستند که به عنوان اعتراض، به نجف اشرف هجرت نمایند و هر کدام از مراجع و علماء در پاسخ نوعی عذر خواستند.امام راحل قدس سره پاسخی ارسال داشتند که حدودا مضمون آن چنین بود: «ضمن تشکر از عنایت و ابراز تسلیت و همدردی با اینکه اینجانب مشتاق زیارت اجداد بزرگوارمان هستیم و اشتیاق دیدار شما بزرگان را هم دارم ولی چون مردم ما زیر چکمه و شلاق هستند من در کنار این مردم خوب می مانم تا اگر پیروز شوند در جشن آنها شرکت داشته باشم و اگر سیلی خوردند من هم در کنار آنها سیلی بخورم » .
فکر می کنم شایسته است که نمونه هائی از اندیشه های ویژه معظم له را مرور داشته باشیم.می توان چنین تعبیر کرد که عناصر فرهنگی نشئت گرفته از اندیشه های تابناک مکتب توحید به ویژه اسلام عزیز که در طول قرون و اعصار توسط مغرضین یا معاندین یا کج اندیشان منحرف شده یا از واقعیت کارساز تهی شده یا مسخ شده بودند، ایشان آنها را شناسائی و اصلاح و مناسب روحیه مردم زمان بازسازی و از طریق وسائل و امکانات ممکن به مردم ارائه می کردند که در این فرصت محدود به برخی از آنها اشاره ای گذرا خواهیم داشت.
اول: اندیشه پیروزی حق که عنصر فرهنگی کارسازی می توانست باشد، ولی در جامعه شکل عرضه کردن و جریان داشتن آن در فرهنگی که حاکم بر اکثریت مردم بود، از محتوای حرکت آفرین و کارساز تهی شده بود و بصورت شایع در زبان حق جویان این چنین جریان داشت که حق پیروز است.
ناگفته پیداست که چنین اندیشه ای در فرهنگ عمومی حق جویان، می بایست انگیزه اشتیاق به پیروز شدن حق قرار می گرفت. زیرا پیروزی حق، خود بخود حتمی جلوه می کرد و تنها حق جویان می بایست اشتیاق پیروز شدن حق را ابراز کنند و حد اکثر در دعاهایشان استدعا کنند.امام (رضوان الله تعالی علیه) شناسایی و کامل کردن، جهت دار نمودن و حرکت آفرین ساختن و خلاصه کارساز کردن این اندیشه را در فرهنگ عمومی وجه همت خود قرار دادند و در بیانات خودشان در مقدمه شروع درس و حث حوزه ای و در اختتامیه های هر دوره دروس حوزوی زمینه ای فراهم می فرمودند و خودشان و اسلام شناسان تربیت شده همراهشان در بحثها و سخنرانیها و بیانیه ها یا اعلامیه ها، این اندیشه را بصورت ضمنی چنین همراهشان در بحثها و سخنرانیها و بیانیه ها یا اعلامیه ها، این اندیشه را بصورت ضمنی چنین بیان می فرمودند: «حق پیروز شدنی است و این اهل حق هستند که باید در راه پیروزی آن جهاد و مبارزه و فداکاری و استقامت کنند تا حق پیروز شود» .
نسل جوان ما اگر دقت اندکی در این همت امام و همراهان ایشان داشته باشند، در می یابند که چه حرکت زیر بنائی صورت گرفته و چه تغییر فرهنگی کارساز در پیروز ساختن حق، پدید آورده است.
دوم: اندیشه جهانی شدن مکتب توحیدی اسلام که بی شک اندیشه ای تابناک و محرک و سازنده و راهگشا بوده و هست، ولی در جامعه بصورتی جلوه گر شده بود که اکثریت مردم را منتظر حاکمیت خود بخودی اسلام عزیز می ساخت و تصور اغلب اهل ایمان این شده بود که بالاخره اسلام بر جهان حاکم خواهد شد و امام (قدس سره الشریف) و همراهان اسلام شناس معظم له با تلاشها و همتها و آموزشها به متن مردم رساندند و فرهنگ کردند که اسلام محتوای جهانی شدن، و قدرت چیره شدن بر تمامی ادیان و مکاتب را داراست و این اهل ایمان و اسلامخواهان هستند که در مسیر جهانی ساختن و قدرت چیرگی آن باید تلاش و مجاهده و استقامت مناسب داشته باشند.نباید تردید داشت که بازسازی و کامل کردن این اندیشه در فرهنگ عمومی، کارسازی در سامان جدی مردم داشت که قابل پیش بینی نبود.
سوم: اندیشه انتظار فرج و قطعی بودن ظهور منجی بشریت (حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) که جای تردید نبوده و نیست که انتظار فرج سبب امید کار سازی می شود و قطعا منتظر فرج از نومیدی و یاس دور می گردد و اگر انتظار واقعی فرج در جامعه ای فرهنگ باشد، شیطان و شیطنت ها نه تنها نمی توانند برای تسلط خودشان بر آن جامعه بذر یاس بپاشند، بلکه جامعه منتظر واقعی فرج می تواند سبب ریشه کن شدن یاس در دیگر جوامع هم باشد.
ولی از جمله انحرافهای ایجاد شده در فرهنگ عمومی در این زمینه این بود که اهل ایمان یعنی مدعیان انتظار فرج، در اثر تلقین ها و بد آموزی ها باورشان شده بود که باید در انتظار باشند که حضرت مهدی (سلام الله علیه) بیایند، هم فسق ها و فجورها را ریشه کن کنند و هم کارها را اصلاح کنند، تا عدالت در رفتار اشخاص و عدالت اجتماعی در جامعه برقرار شود.چنین باوری نه تنها سبب مبارزه با ظلم و جور و فساد و تباهی نمی شد، بلکه سوء استفاده گرانی ترویج می کردند که هر چه فسق و فجور و جور بیشتر شود، سبب تعجیل در ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می گردد و امام راحل (نور الله مضجعه الشریف) و برجستگان اسلام شناس مجاهد همراهش با جدیت تمام سعی کردند که این انحراف را با بهره گیری از متون اسلامی اصیل به مردم خدا جوی و منتظر فرج معلوم دارند و معنای قابل قبول انتظار فرج را در فرهنگ عمومی اهل ایمان جایگزین کنند و بصورتهای ممکن در درس و بحث و منبر و خطبه و جزوه ها و کتابها بیان کردند که: انتظار فرج واقعی همراه فراهم کردن مقدمات ترویج و آماده کردن لوازم ظهور منجی، قابل قبول شرع انور بوده و معقول است و در قرآن و سنت و سیره پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) انتظار فرج بدون تهیه مقدمات امکان ندارد و قابل قبول نیست.زیرا قرآن کریم هدایت می فرماید:
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم...
مروری بر یک یادگاری یعنی توفیق زیارت امام راحل (ع) را در اواخر سال 1341 در این زمینه مناسب است که تعدادی از برادران در محضرشان در منزلشان موفق شدیم و صبح جمعه بود و در جمع برادران، معظم له بیاناتی نزدیک به این مضمون فرمودند:
«امروز جمعه است و روز مبارکی است و به امام زمان (ع) نسبت دارد و اهل ایمان انتظار دارند که در مثل امروزی آن حضرت ظاهر شوند و در زیارتنامه امروز می خوانیم:
«هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک...»
و در مثل امروز اهل ایمان در جلسات خودشان در مساجد و اماکن متبرکه و هیئت ها و حسینیه ها ضمن شنیدن معارف و وعظ توسلاتی دارند و توسل هم به آن حضرت دارند و هم رو به قبله می ایستند و با توجه به سینه های خود می زنند و با هم می خوانند: یا حجة بن الحسن (ع)، عجل علی ظهورک.
چه شعر جالب و چه شعار پسندیده ای و در چه روز مناسب، ولی افسوس که این شعار و این حال فقط در همان جلسات نورانیت و روحانیت خاص خود را دارد و اهل ایمان وقتی از آن جلسات خارج می شوند، گویی شعارها را فراموش کرده اند.در صورتیکه منتظر قدوم مبارک منجی که می داند آن حضرت (ع) آن همه دشمن دارد و در مسیر حاکم شدنش آن همه مشکلات وجود دارد، نباید فقط با شعار و سینه زدن انتظار خود را ثابت کند، بلکه در زندگی شخصی و خانوادگی و اجتماعی باید با برنامه ریزیهای مناسب مقدمات ظهور منجی را فراهم و با تمام وجود و امکانات حالت منتظران واقعی را داشته باشد» .
امام راحل در موارد متعددی به عبارات متنوعی، این مطلب را در سالهای آغازین نهضت اسلامی اعلام می فرمودند:
«ما برای فراهم کردن ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، موظف هستیم »