ماهان شبکه ایرانیان

بخش دوم مقاله توماس فریدمن در نیویورک تایمز

چرا نتانیاهو زیر بار راه حل بایدن - دو دولتی - نرفت؟

او امنیت سیاسیِ شخصی خود را بر امنیت ملیِ اسرائیل ترجیح داد و از آن زمان همه را بازی داد تا این اولویت را پنهان کند. تصور می‌کرد همین که به دنیا بگوید اسرائیل از مرزهای خود دفاع می‌کند، کافی است تا پشت‌‌سرش صف بکشند؛ اما فقط کنگرۀ ایالات متحده (با اکثریت محافظه‌کار و جمهوری‌خواه) مجاب شد و برایش هورا کشید.

    عصر ایران؛ترجمه (‌لیلا احمدی): بخش اول با اشاره مقاله توماس فریدمن به راه حل دو دولتی به پا‌یان رسید.  مراد آنان از راه‌حل دو دولتی (دو کشوری) Two-state solution، راهکاری مسالمت‌آمیز برای رفع اختلافات تاریخیِ اسرائیل و فلسطینیان است که به جای خصومت با اسرائیلی‌ها برای «راندن آنان به بیرون از منطقه»، یا «نابودی و پایمال‌کردنِ حقوق فلسطینیان»، چاره را در برقراری دو کشور جداگانۀ اسرائیل و فلسطین به‌طور هم‌زمان و به‌ رسمیت شناختنِ طرفینِ درگیر می‌داند.

    راه حل دوکشوری در نقطۀ مقابل راه‌حل یک‌کشوری قرار دارد که بر اساس آن، دولتی واحد در اسرائیل، کرانۀ باختری و نوار غزه تشکیل می‌شود و همۀ اهالی این مناطق باید تابع آن باشند. راه‌حل دوکشوری مورد تأیید سازمان ملل متحد است و در دکترین بایدن نیز لحاظ شده است، اما برخی استراتژیست‌ها آن را محکوم به شکست می‌دانند. برخی سیاست‌مداران تراز اولِ ایرانی هم موافقت خود را با راه‌حل دو دولتی و آتش‌بس در منطقه اعلام کرده‌اند.  

 بخش دوم و پایانی:

تبعیت از استراتژی دوراندیشانۀ بایدن این فواید را داشت:

1) راه را برای انزوا و فشار بر حماس برای موافقت با آتش‌بس باز می‌کرد و اسرائیل در ازای آزادیِ همۀ گروگان‌ها از غزه خارج می‌شد؛ درنتیجه جنگ پایان می‌یافت و حزب‌الله هم بهانه‌ای برای حمله به مرزهای شمالی اسرائیل نداشت.

 2) راه را برای عادی‌سازیِ روابط عربستان سعودی با اسرائیل باز می‌کرد و با این کار ضربه‌ای ویرانگر به جناح مقابل می‌زد.

3) راه را برای پابه‌میدان‌گذاشتنِ امارات متحدۀ عربی باز می‌کرد تا با نسخۀ اصلاح‌شدۀ تشکیلات خودگردان فلسطین متحد شود، نیروهایش را در غزه مستقر کند و کاری کند که جناح مقابل از آن بیزار است؛ یعنی با حمایت صدها میلیون دلاری برای بازسازی غزه، حاکمیت را در دست بگیرد و بدین‌سان به محبوب‌ترین قدرت امیدبخشِ فلسطینی در غزه مبدل شود.

با همۀ این‌ها، بی‌بی تاکنون استراتژی بایدن را نپذیرفته و آشکارا در زمین ترامپ و راست‌گرایان افراطی بازی می‌کند. لازمۀ اجرای راهبرد بایدن این بود که نتانیاهو از دیوانه‌های دست‌راستی که او را به قدرت رسانده‌اند جدا شود و ائتلاف دولتیِ متفاوتی با احزاب میانه‌روتر تشکیل دهد. [‌عصر ایران: در کلام آقای فریدمن شکر: البته نتانیاهو نشان داده از هر دیوانه راست افراطی دیوانه‌تر است!]

    بی‌بی امنیت سیاسیِ شخصی خود را بر امنیت ملیِ اسرائیل ترجیح داد و از آن زمان همه را بازی داده تا این اولویت را پنهان کند. تصور می‌کرد همین که به دنیا بگوید اسرائیل از مرزهای سرزمینی‌اش در برابر حماس، حزب‌الله، حوثی‌ها و ایران دفاع می‌کند، کافی است تا خیل هواداران پشت‌‌سرش صف بکشند؛ اما فقط کنگرۀ ایالات متحده (با اکثریت محافظه‌کار و جمهوری‌خواه) مجاب شد و برایش هورا کشید.

سایر کشورهای جهان، به‌ویژه کشورهای میانه‌رو عرب و اروپایی‌ها به بی‌بی گفتند: «دستانت آلوده است. نمی‌توانی وانمود کنی که علم آزادی و آزادگی در برابر حماس و حزب‌الله به دست گرفته‌ای و درعین‌حال به اشغال فلسطین، افزایش شهرک‌نشینان اسرائیلی درکرانۀ باختری و آدم‌کشی ادامه دهی. آن‌چنان که می‌گویی برحق نیستی و روایت‌ات یک‌سویه و حق‌به‌جانب است. نخست‌وزیر اسرائیل، «دکترین نتانیاهو» را برگزید و بر آن شد تا هرچه باداباد بگوید و یکه‌تازانه در سه جبهۀ غزه، لبنان و کرانۀ باختری شمشیر بزند، بی‌آن‌که چشم‌اندازی به آیندۀ روشن بجوید. 

بی‌بی دکترین بایدن را با همۀ فوایدش رد کرد. بایدن می‌خواست اسرائیل را در ائتلافِ ایالات متحده، اسرائیل و اعراب میانه‌رو قرار دهد، ایران و نیروهای نیابتی‌اش را منزوی کند و کورسویی باشد برای برپاییِ دو کشور مستقل برای دو مردم بومی در حدفاصل رود اردن و دریای مدیترانه. این‌گونه جهان درمی‌یافت که منشأ مشکل در منطقه، نه حزب‌ خدای اسرائیل، که حزب خدای لبنان، یمن و ایران است. 

دکترین نتانیاهو فاجعه‌بار است. یکی از فرماندهان نظامی آمریکایی که از نزدیک شاهد استراتژی جنگی اسرائیل در غزه بود، محرمانه به من می‌گفت: «واضح است که تنها راهِ غلبه بر دشمن، استراتژیِ معروفِ «پاک‌سازی، نگهداری و بازسازی» است. برای نابودی دشمن، باید قلمرو را از آن خود کنید و سپس مرجعی محلی و قانونی را برای ادارۀ منطقه مستقر سازید؛ ولی می‌بینیم که استراتژی اسرائیل در غزه همیشه این بوده است: «پاک‌سازی، رفتن، آمدن ... پاک‌سازی از نو، رفتن و بازگشتن ... و باز هم پاک‌سازی.»

 
[م. به استراتژیِ ضدشورشِ “clear, hold and build” اشاره دارد. دکترین بایدن هم در کنار ائتلاف‌سازی، ناظر بر همین استراتژی است که در خلال آن، پرسنل نظامی، منطقه‌ای را از چریک‌ها یا سایر شورشیان پاک‌سازی می‌کنند و از ورود مجدد مهاجمان، ممانعت به عمل می‌آید. درعین‌حال می‌کوشند با تجمیع مطالبات محلی، نظر مردم را به دولت و سیاست‌های قانونی جلب کنند. این فرایند شامل 3 رکن اساسی است: عملیات غیرنظامی، عملیات رزمی و جنگ اطلاعاتی. فقط مناطق بسیار استراتژیک برای انجام چنین عملیاتی انتخاب می‌شوند. با ایمن‌سازی منطقه، عملیات به‌تدریج به مناطق کمتر استراتژیک بسط می‌یابد و تا وقتی ادامه می‌یابد که واحد جغرافیایی مورد نظر (شهر، استان یا کشور) کاملاً ایمن باشد. هنگامی‌که منطقه‌ به این شکل پاکسازی شد، اقتدار پلیسِ محلی (به‌جای اقتدار نظامی) برقرار می‌شود و دولت صاحب‌اختیار خواهد بود. (منبع: یواس‌آرمی: مستندات مربوط به عملیات ضدشورش، صص 3 تا 13،)]

فرماندۀ کهنه‌کار شرح می‌داد که به‌این‌ترتیب می‌توان شورش شبه‌نظامی را به شورش کلاسیک مبدل کرد. مقالۀ معروف هاآرتص را در روز حملۀ تکان‌دهندۀ اسرائیل به حزب‌الله با انفجار پیجرها خوانده‌اید؟ اگر خوانده بودید، جور دیگری می‌اندیشیدید. یک سال پس از شروع جنگ غزه، سربازان جوان اسرائیلی را می‌بینیم که در حال نبرد با حماس در غزه جان می‌دهند. هر روز در اخبار می‌خوانیم که تعداد زیادی از غیرنظامیان غزه در عملیات اسرائیل علیه جنگجویان حماس که میان مردم عادی به سر می‌برند، کشته شده‌اند. غزه اکنون بلاتکلیف، خونین و رهاشده است.

بله، نقد و نظر شما را می‌دانم. لابد می‌گویید خیالات به سرتان زده. کدام رهبر اسرائیلی یا فلسطینی در چنین طرحی مشارکت می‌کند؟ پاسخ این است که دو دوستِ میانه‌روی من قبلاً این کار را کرده‌اند. «ایهود اولمرت» (نخست‌وزیر پیشین اسرائیل) و ناصر القدوه (وزیر خارجۀ پیشینِ تشکیلات خودگردان فلسطین) را می‌گویم. می‌توانید طرح اجرایی آ‌ن‌ها را بررسی کنید. بایدن باید هر دو را به دفتر بیضی‌شکل (اتاق کار رسمی رئیس‌جمهور ایالات متحده) دعوت کند و به استقبال پروژۀ آن‌ها برود که کاملاً منطبق با منافع ایالات متحده است.

[م. ایهود اولمرت، دوازدهمین نخست‌وزیر اسرائیل از سال 2006 تا 2009 میلادی است که از ماه ژانویهٔ 2006، در پی مرگ مغزی آریل شارون نخست‌وزیر اسرائیل شد. او همچنین شهردار سابق اورشلیم است. در زمان او جنگ دوم اسرائیل با لبنان، که در ایران به «جنگ 33 روزه» معروف است، روی داد.] 

اولمرت در خاطراتش نقل می‌کند که "من با مقامات فلسطینی مذاکره کرده‌ام. بیشتر مذاکراتم با محمود عباس (رهبر تشکیلات خودگردان) بود. رهبران اسرائیل، صدها ساعت با فلسطینی‌ها مذاکره کرده‌اند و به جایی نرسیده‌اند؛ مذاکرۀ صلح بر مبنای راهبرد دو کشوری که با آرمان‌ها و بنیان‌های فلسطینی هماهنگ است. پذیرفته بودم که فلسطینی‌ها کشور خودشان را داشته باشند، آماده بودم که اسرائیل عقب بکشد و قلمروها بر پایه توافق 1967 تعیین شود. آماده بودم که بخش عربی اورشلیم، پایتخت فلسطینی‌ها باشد. حتی حاضر بودیم مسجدالاقصی تحت حاکمیت کامل دولت اسرائیل نباشد، بلکه هیأتی از پنج کشور (سه کشور مسلمان، سعودی، اردن و فلسطینی‌ها، به‌ اتفاق دو کشور آمریکا و اسرائیل) با نظارت شورای امنیت سازمان ملل و نهادهای مقدس مسلمانان، یهودیان و مسیحیان، آن را اداره کنند. آماده بودم مسالۀ آوارگان فلسطینی را در چارچوب ابتکار عربی بپذیرم، پیشنهاد من به فلسطینی‌ها این بود، اما آن‌ها نپذیرفتند. اسرائیل مسئول برقرارنشدنِ صلح با فلسطینی‌ها نیست. آن‌ها نقطۀ عطف بزرگ تاریخی را برای خاورمیانه و جهان رد کردند. اگر آن پیشنهاد را می‌پذیرفتند، صلح محقق می‌شد."

با روی‌کار‌آمدنِ نتانیاهو آن پیشنهادها از سر گرفته نشد. صلح و مذاکره با اسرائیلی‌ها به تاریخ پیوست.

اولمرت می‌گوید: "شاید آن‌زمان، فلسطینی‌ها اشتباه کردند که نپذیرفتند، اما ما نیز  در ادامه اشتباه کردیم، چون مغرور بودیم. دولت نتانیاهو و لابی تندرواش، به صلح بازنگشتند. باید پیوسته به تشکیلات خودگردان فلسطین گوشزد می‌کردیم آمادۀ از سرگیری مذاکرات در چارچوب راه‌حل دو کشوری هستیم. باید به همان چشم‌انداز بازگردیم و دریابیم که راه‌حل نظامی تنها گزینه نیست. ما تمایلی به اشغال غزه نداریم. آماده‌ایم به محض خروج شبه‌نظامیان، آن‌جا را ترک کنیم. آنچه می‌خواهیم صلح است."

                                                                                                   یهود اولمرت و ناصر القدوه

یهود اولمرت و ناصر القدوه

 
[م. ناصر القدوه، وزیر امور خارجۀ پیشین تشکیلات خودگردان فلسطین، رئیس هیئت امناء بنیاد عرفات و خواهرزادۀ عرفات است. او در سال 1969 به سازمان فتح پیوست و در سال 1981 تا سال 1986 عضو شورای مرکزی سازمان آزادی‌بخش فلسطین شد. قدوه نقش فعالی در اعتراض به طرح دیوارهای اسرائیل در سازمان ملل داشت. تلاش او منجر به رأی دادگاه لاهه شد که اعلام کرد کشیدن دیوار غیرقانونی است و باید به فلسطین غرامت داده شود. محمود عباس (رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین) طی حکمی او را از جنبش فتح اخراج کرد. علت، اظهارات تفرقه‌افکنانۀ ناصر القدوه ذکر شده‌است. (منبع: الجزیره)]

اسرائیل در معرض خطر مهیبی قرار دارد. گرچه حماس آتش جنگ غزه را شعله‌ور ساخت و همۀ این فجایع در پاسخ به تهاجم هفت اکتبر شکل گرفت، اما حالا اسرائیل بیش از هر زمان دیگری منفور است. علت آن است که بدون چشم‌انداز روشن می‌جنگد و با حضور فلسطینیان میانه‌روتر برای ادارۀ غزه مخالف است. عملیات نظامی اسرائیل کشتار بی‌پایانی است که چشم‌اندازی جز نابودی ندارد.

مسیر خردمندانۀ صلح و آشتی به بیراهه رفته و دیگر امیدی به بازگشت نیست. راهی که نتانیاهو اسرائیل را به آن کشانده، سراسر آتش است و به ویرانه ختم می‌شود. در همین مسیر باشید تا مردمتان را از دست بدهید و اسرائیل برای همیشه به تاریخ بپیوندد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان