هر عملی از انسان سر زند، از اختیارش ناشی شده است، اما نتیجه و ثمرة عمل نمی تواند اختیاری باشد. انسانی که به قصد خودکشی روی بلندی می رود، تا قبل از اجرای عمل می تواند از تصمیم خود برگردد، اما بعد از آن نتیجه در دست خودش نیست و مرگ سرنوشت او را رقم می زند عاشق با نگاه و نظر و تقویت خیال بافی و ترسیم مناظر خاص در دل، نهادی پر احساس و عاطفه در درون خود به وجود می آورد. معلوم است در این نهاد چیزی جز کشش و میل فوق العاده رشد نمی کند. وقتی عشق به وجود آمد، ثمره ای غیر اختیاری دارد، یا او را می سوزاند یا به وصالش می رساند.
تعالیم دینی و آسمانی پیامبران برای این است که انسان حتی در پی کسب مقدمات عشقی که سبب تخریب و انحراف است نباشد، زیرا انسان موجودی است که از دو بُعد حیوانی و روحانی تشکیل شده است و این تعالیم بر بُعد روحانی انسان تأکید دارد. عاشق با حربة عشق، اختیار را از خود سلب می کند. اصولاً عشق با اختیار هیچ گونه سازگاری ندارد. عشق یعنی اضطراب، تلاطم و نا آرامی. وقتی انسان عاشق شد، نمی تواند از عشق خود دست بردارد.
منبع : پاسخگو