فعالیتهای سیاسی ایرانیان در اروپا، در سالهای بعد از شهریور 1320 نخست از سوی حزب توده ایران آغاز گردید و در دوران مبارزات ملی شدن صنعت نفت، به اوج خود رسید.سران حزب توده، با امکانات تشکیلاتی و تبلیغاتی خود درصدد برآمدند با نفوذ در اتحادیه دانشجویان ایرانی، که در سالهای آخر دهه 1320 ایجاد شده بود، به سود مقاصد خویش، که اهم آن مقابله با نهضت ملی بود، بهره برداری کنند.کشمکشهای ملیون و توده ایها، بر سر قبضه کردن اتحادیه های دانشجویی در انتخابات سال 1331، نمونه ای از این گونه عملیات بود.
تشکیل جبهه ملی دوم ایران و برگزاری میتینگ بزرگ جلالیه در اردیبهشت 1340 و شایعه به حکومت رسیدن جبهه ملی، تاثیر مهمی در تقویت روحیه ملیون و هواداران جبهه ملی در اروپا و آمریکا و نیز ترغیب آنها به کوشش در جهت سازماندهی سیاسی داشت.
در سال 1339 خسرو قشقائی که پس از کودتای 28 مرداد 1332 در تبعید بسر می برد.به فکر ایجاد سازمان سیاسی برآمد و روزنامه باختر امروز را به عنوان ارگان جبهه ملی ایران در اروپا منتشر کرد، ولی چون از مواضعی دفاع می کرد که بیشتر به شعارهای حزب توده نزدیک بود، و از سوی دیگر سابقه و تجربه سازماندهی سیاسی نیز نداشت، کوششهای او به نتیجه نرسید.
اتحادیه دانشجویان ایرانی در اروپا
فعالیت اتحادیه دانشجویان ایرانی در خارج از کشور که بعدها منشا ایجاد انجمنها و کنفدراسیون دانشجویان در اروپا و آمریکا گردید، از این جهت حائز اهمیت است، که پس از کودتای 28 مرداد و نیز سرکوب همه نیروهای اپوزیسیون در ایران در اوایل دهه 1340 و سالهای بعد از قیام 15 خرداد 1342 به مبارزه ادامه داد.در این دوران تاریخی، دانشجویان با برپایی تظاهرات و پخش اعلامیه، بیانیه و خبرنامه ها، تبلیغات شاه را که سعی داشت خود را رهبر انقلاب و اصلاحات اجتماعی و سیاسی ایران بشناساند نقش بر آب ساختند و در سفرهای محمد رضا شاه، به اروپا و آمریکا، او را به عنوان یک دیکتاتور ستمگر به جهانیان معرفی کردند و حتی در یک مورد، با دستیابی به اسناد ساواک در سفارت ایران در سویس و انتشار وسیع آنها و معرفی عوامل ساواک در اروپا، از جنایات آن دستگاه مخوف، پرده برداشتند.
دانشجویان ایرانی در فرانسه و آلمان پیش از کودتای 28 مرداد انجمنهایی داشتند ولی با آغاز جنبش ملی شدن صنعت نفت، فعالیتهای سیاسی آنها شکل گرفت.دانشجویان وابسته به حزب توده به لحاظ فزونی تعداد و برخورداری از امکانات مالی و تبلیغاتی حزب، از دیگر دانشجویان فعالتر بودند و با پیروزی از سیاست رهبری حزب توده در ایران، علیه نهضت ملی و دولت مصدق عملی می کردند.ملیون، بخصوص دانشجویان وابسته به حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم) که از دیگر گروههای طرفدار دکتر مصدق متشکلتر بودند، با توده ایها به مقابله برخاستند و پس از چند ماه مذاکره توام با مشاجره، قرار گذاشتند برای تجدید سازمان انجمن دانشجویان، انتخاباتی برگزار کنند و هیئت اجرائی انجمن با رای اکثریت برگزیده شود.این انتخابات، در سال 1331 در پاریس انجام گرفت، ولی در جریان رای گیری، توده ایها که متوجه شده بودند ملیون اکثریت را به دست آورده اند، برای جلوگیری از اعلام نتیجه انتخابات، نیمه شب صندوق آراء را برداشته و فرار کردند! (1)
متعاقب این حادثه، انجمن دانشجویان ایرانی در فرانسه، دو پاره شد، ملیون و طرفداران مصدق که اکثریت دانشجویان را تشکیل می دادند، هیئت اجرائیه انجمن را از طریق انتخابات و رای اکثریت برگزیدند و انجمن دانشجویان را به نام «اتحادیه دانشجویان ایرانی در فرانسه » به عنوان مؤسسه غیر انتفاعی به ثبت رساندند، توده ایها نیز با حفظ نام انجمن دانشجویان ایرانی، فعالیتهای خود را در مبارزه علیه نهضت ملی و کوبیدن دکتر محمد مصدق، از سر گرفتند. (2)
به رغم یاس و نومیدی ناشی از پیروزی کودتای 28 مرداد 1332، دانشجویان بی کار ننشستند و طی چند ماه در چار چوب اتحادیه، فعال بودند، اما فشار و تهدید سفارت ایران در پاریس جنبش دانشجویی را در فرانسه تضعیف کرد، تا جایی که فعالیت عمده آن محدود به برگزاری مراسم شب عید نوروز گردید.فعالیتهای دانشجویان ایرانی در شهرهای دیگر اروپا، مانند لندن، بن، وین و فرانکفورت نیز به همین منوال بود.
در سال 1337 کوششهای تازه ای برای به حرکت درآوردن اتحادیه دانشجویان ایرانی در فرانسه آغاز شد.دانشجویان بار دیگر درصدد سازماندهی اتحادیه برآمدند و با انتخاب هیئت مدیره انجمن و بررسی و تحلیل اوضاع و مشکلاتی که دانشجویان در مورد تهیه و استفاده از گذرنامه مخصوص دانشجویی و تمدید آن از سوی سفارت ایران داشتند، بدین نتیجه رسیدند که اتحادیه جدید «صنفی » و غیر سیاسی باشد و دانشجویان با هر گونه عقیده و طرز تفکری، در آن عضویت داشته باشند، در چنین شرایطی، دانشجویان ضمن حفظ وحدت سازمانی نسبت به مسائل عمده کشور خود، مانند مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، احساس علاقه مندی و تعهد داشتند.
استقبال دانشجویان در قبول عضویت در اتحادیه چشمگیر بود.کوششهای هیئت اجرائیه در ترتیب دادن کنفرانسهای مختلف، در موضوعهای اجتماعی، علمی و حقوق صنفی دانشجویان و نیز انتشار نامه پارسی ناشر افکار دانشجویان ایرانی در اروپا، در اردیبهشت 1338 (مه 1959) در پیشبرد هدفهای اتحادیه، که اهم آن ایجاد وحدت بین دانشجویان ایرانی در اروپا بود، تاثیر اساسی داشت و مقدمات تشکیل کنفراسیونی از دانشجویان ایرانی را در کشورهای اروپا، که تعدادشان حدود ده هزار تن بود فراهم ساخت. (3)
همزمان با تجدید فعالیت دانشجویان ایرانی در فرانسه و انتشار نامه پارسی (سالهای 40- 1338) در دیگر کشورهای بزرگ اروپای غربی، انجمنهای دانشجویان ایرانی همکاری دسته جمعی خود را از سر گرفتند و اتحادیه های صنفی تشکیل دادند.
از سرگیری فعالیت انجمنهای دانشجویی دولت را نگران ساخت.جهانگیر تفضلی سفیر مخصوص شاه و سرپرست کل دانشجویان ایرانی در اروپا، با استفاده از عوامل ساواک، برای مقابله با اتحادیه دانشجویان دست به کار شدند و «کلوب دانشجویان » را علم کردند. این کلوب که مجهز به انواع وسایل تفریح، سرگرمی و عیاشی بود، به زودی تبدیل به مرکز توطئه علیه انجمن دانشجویان گردید. همچنین، نشریه ای به نام «اخبار ایران » که برای همه دانشجویان رایگان بود، از سوی سفارت انتشار یافت.در این نشریه، ضمن درج مطالب تبلیغاتی، مقالاتی علیه دانشجویان و گردانندگان نامه پارسی نوشته می شد و آنها را، به فعالیتهای سیاسی ضد دولتی متهم می کرد.چندی بعد، اعضای کلوب سفارت، همراه با ماموران ساواک برای بر هم زدن جلسات کنفرانس اتحادیه دانشجویان، به اخلالگری پرداختند، حتی از برگزاری مراسم عید نوروز سال 1340 دانشجویان، در یکی از هتلهای بزرگ پاریس جلوگیری کردند. (4)
اگر در گذشته مشکل انجمن دانشجویان و اتحادیه های دانشجویی، حزب توده و عوامل آن بود، پس از کودتای 28 مرداد 1332 سفیران شاه و ماموران ساواک با عنوان دیپلمات، با دانشجویان سر ستیز داشتند.
سرانجام، چند هفته بعد، دکتر علی اصغر حریری را - که اتحادیه به نام او به ثبت رسیده بود - به سفارت کشاندند و با مرعوب و مجذوب کردن وی، وادارش ساختند با مراجعه به وزارت کشور فرانسه، از خود سلب مسئولیت کند.بدین ترتیب اتحادیه دانشجویان ایرانی برای ادامه فعالیت فاقد مجوز قانونی گردید، و انتشار نامه پارسی نیز متوقف شد.
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی
پس از متوقف شدن فعالیت اتحادیه دانشجویان ایرانی در فرانسه، جمعی از نمایندگان انجمنهای دانشجویان ایرانی در اروپا، در شهر هایدلبرگ (آلمان غربی) گرد آمدند و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را بنیان گذاردند.
کنفدراسیون با برگزاری دو کنگره، با شرکت نمایندگان دانشجویان کشورهای فرانسه، آلمان غربی، اطریش، ایتالیا، سویس و ایالات متحده آمریکا، درباره اهداف، سازماندهی و فعالیتهای خود، تصمیماتی اتخاذ کرد، متاسفانه این سازمان نیز از آغاز کار به علت اختلاف نظرهای سیاسی و مرامی دانشجویان از هدفهای اساسی خود، منحرف گردید.به بیان دیگر، کنفدراسیون از صورت سندیکایی و دانشجویی متعهد، که می توانست همه دانشجویان ایران را در بر گیرد، خارج شد و گرایش سیاسی پیدا کرد و سرانجام به موضع و سنگر مبارزان سیاسی، با تاکتیک و شعارهای رنگارنگ تبدیل گردید. (5)
یکی از زیانهای تبدیل کنفدراسیون از یک سازمان مخفی و سندیکایی به سنگر سیاسی، آزادی عمل فعالیت ماموران سازمان امنیت در درون آن بود، بدین ترتیب که چون گردهماییهای کنفدراسیون علنی بود، ماموران سازمان امنیت به آسانی می توانستند فعالان اصلی را شناسایی کنند و برای آنها پرونده بسازند.افزون بر این، سازمان امنیت عده ای از عوامل خود را به عنوان دانشجو، به اروپا و آمریکا می فرستاد تا عضو انجمن دانشجویان شوند و از این راه به کنگره ها و نشستهای کنفدراسیون دست یابند و از اخبار و تصمیم گیریهای رهبران سازمان، قبل از آنکه به مرحله اجرا در آید، آگاه گردند.زیان دیگر تبدیل کنفدراسیون به سازمان سیاسی این بود که عده ای از بهترین فرزندان مملکت، که در بهترین دانشگاههای کشورهای اروپا و آمریکا درس خوانده بودند، به دلیل فعالیتهای سیاسی در کنفدراسیون، از بیم ایجاد مزاحمت برای آنها در ایران، در اروپا و آمریکا ماندگار شدند.
نتیجه کلی سیاسی شدن هدفهای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی این بود که چون همه فعالان آن نقطه نظرهای مشترکی نداشتند، با یکدیگر برخوردهای عقیدتی پیدا کردند.در انتخابات کمیته ها، در شهرهای مختلف، برای تعیین مسئولین رده بالا، رقابتهای نا معقولی به عمل آمد و کنفدراسیون صحنه کشمکشهای مرامی شد، مدتی عوامل کمونیسم در آن نفوذ داشتند، زمانی ملیون سازمان را قبضه کردند، از سال 1342 نفوذ حزب توده در کنفدراسیون به ضعف گرایید و موضع جبهه ملی قوت بیشتری پیدا کرد ولی چون ملیون از لحاظ سازمانی ضعیف بودند، گروههای مارکسیستی، کنفدراسیون را در اختیار گرفتند.سرانجام مبارزات درونی کنفدراسیون، قدرت و اعتبار آن را پایین آورد، به طوری که در سال 1352 این سازمان به تدریج در سراشیبی پراکندگی و انحلال قرار گرفت.
در اینجا، باید در ارزیابی بیلان عملکرد کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا، این نکته را یاد آور شویم که سازمان مزبور، به رغم انحراف از اهداف و اصولی که مبنای عملکرد آن بود، و نیز اختلاف نظرهای مرامی و مسلکی، در زمینه تبلیغات سیاسی علیه رژیم کودتا، عملیات چشمگیری انجام داد، و طی سالهای 1340 تا 1350 در مقابله با تبلیغات رژیم ایران و شناساندن ماهیت انقلاب به اصطلاح شاه و مردم به جهانیان موفق شد.
کنفدراسیون در طول فعالیت خود، نشریات متعددی منتشر ساخت از جمله: نامه پارسی، 16 آذر، پیمان، ایران ریپورت، پژواک، دانشجو، روشنفکر، اول بهمن...
سازمان اروپایی جبهه ملی ایران
پس از ایجاد جبهه ملی دوم در تیرماه 1339 در ایران، گروهی از هواخواهان دکتر مصدق و جبهه ملی در آلمان و فرانسه گرد آمدند و سازمانهای اروپایی جبهه ملی ایران را ایجاد کردند.ساختار این سازمانها مانند جبهه ملی دوم در ایران بود.پس از چند ماه نشریه ای به نام «ایران آزاد» منتشر کردند.از ویژگیهای سازمانهای مزبور، عدم تجانس فکری وسیاسی بین رهبران و فعالان آن بود. گروهی از فعالان سازمان دانشجویان وابسته به جبهه ملی در دانشگاه تهران نیز که به تدریج برای ادامه تحصیل به اروپا رفتند، به سازمانهای اروپایی جبهه ملی ایران پیوستند.اینان که با روش محافظه کارانه سران جبهه ملی در ایران مخالف بودند، جناح دیگری بر جناحهای موجود سازمانهای اروپایی افزودند. (6)
سران و فعالان سازمانهای اروپایی جبهه ملی ایران، دیدگاه سیاسی و اجتماعی مشخصی نداشتند، برخی مانند خسرو شاکری و حسن ماسالی، چپگرا، و چند تن مانند بنی صدر و حبیبی، ملی گرا با گرایش مذهبی بودند.بعضی دیگر نظیر قطب زاده و سلامتیان...جاه طلب بودند، یا منش ماجراجویی داشتند، در مجموع گروه نامتجانسی بود، با نقطه نظرهای مختلف، که هر چند رابطه منظم و ارگانیک با شورایعالی جبهه ملی در تهران نداشت، از جبهه ملی دوم و آرمانهای مصدق پشتیبانی می کرد.
در کنار این جناحها، جامعه سوسیالیستهای ایرانی بود که در اروپا فعالیت داشت و خود را سوسیالیست و طرفدار نهضت ملی ایران می دانست. (7)
سوسیالیستها که تجارب سیاسی و سازماندهی بیشتری داشتند و بخش قابل توجهی از دانشجویان ایرانی، در اروپا، به ویژه فرانسه، به آنها وابسته بودند، در نشریات و سخنرانیهای خود، ضرورت و اهمیت یگانگی و اتحاد عمل سیاسی نیروهای ملی را تاکید می کردند.تعریف این گروه، از «جبهه » با تعریف سران جبهه ملی دوم، متفاوت بود و بیشتر با نظریه دکتر مصدق همسویی داشت. اینان می گفتند همه احزاب و سازمانهای سیاسی (به استثنای حزب توده)، صرفنظر از افکار و عقایدشان، باید بر اساس برنامه مشترکی ائتلاف کنند و یک جبهه واحد برای تحقق برنامه مشترک به وجود آورند.
سران و فعالان جبهه ملی می گفتند: جبهه ملی ایران سازمان واحد است و هر گروه یا جمعیتی که بخواهد عضو جبهه ملی شود، باید ابتدا سازمان خود را منحل شده اعلام کند و اعضای آن به صورت انفرادی به سازمانهای اروپایی جبهه ملی بپیوندد.این کشمکش مانند مشاجارات درون جبهه ملی دوم در ایران، حدود سه سال ادامه یافت و سرانجام، با ارسال نامه هایی از سوی دکتر مصدق به شورایعالی جبهه ملی دوم و پاسخ شورایعالی، منجر به انحلال جبهه ملی گردید.جبهه ملی سوم، بر اساس تعریف دکتر مصدق، که در آن موقع در احمد آباد تحت نظر قرار داشت، ایجاد شد.نظریه مصدق این بود که «جبهه ملی اجتماعی است از احزاب و گروههایی که تشکیلاتی دارند و مرام آنها آزادی و استقلال ایران است » .
پس از انتشار نامه های دکتر مصدق، برای تشکیل جبهه ملی سوم در اروپا و اخذ تصمیم در مورد ساختار تشکیلاتی آن، قرار شد سمیناری تشکیل شود و هیئتهای نمایندگی سازمانهای اروپایی جبهه ملی نظریات خود را عنوان کنند.در این سمینار که در اسفند 1343 تشکیل شد، جامعه سوسیالیستها، تنها سازمان سیاسی بود که نظریات خود را در گزارش کتبی چهل صفحه ای مطرح کرد.در این گزارش با اشاره به فعالیتهای گذشته احزاب و سازمانهای سیاسی و نیز کوششهایی که در جهت مبارزات ضد استعماری ملت ایران در دوران ملی شدن صنعت نفت و پس از آن به عمل آمده بود، به ضرورت وحدت و اتحاد سازمانهای ملی برای ایجاد جبهه ملی سوم، در اروپا و نیز ایالات متحده آمریکا، تاکید شده بود.
در اردیبهشت 1345 کنگره ای با شرکت نمایندگان سازمانهای اروپایی جبهه ملی ایران در پاریس تشکیل شد و طرح پیشنهادی جامعه سوسیالیستها، در زمینه تشکیل جبهه ملی سوم در اروپا، به تصویب رسید، و اعلامیه «اتحاد» در 23 ژوئن 1965 (تیر 1344) انتشار یافت. (8)
با همه کوششی که برای اتحاد و همبستگی نیروهای ملی به عمل آمد، ایجاد جبهه ملی سوم در اروپا، به علت اختلاف نظرها، خود خواهی ها و جاه طلبی ها، که از ویژگیهای بیشتر رهبران و فعالان جوامع سیاسی در ایران است، پا نگرفت.در ایران نیز، جبهه ملی سوم، به علت دستگیری همه رهبران اپوزیسیون، در نطفه خفه شد و رهبران آن، از جمله خلیل ملکی و اعضای کمیته مرکزی جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی دستگیر و در دادگاههای نظامی محاکمه و محکوم گشتند.
سازمانهای دانشجوئی جبهه ملی ایران در اروپا نیز به طور پراکنده، به ابتکار خود عمل می کردند، بنی صدر و یارانش، سالها به نام جبهه ملی، فعال بودند و نشریه ای به نام «خبرنامه » منتشر کردند.حسن ماسالی یکی دیگر از فعالان جبهه ملی، که هواخواه مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی بود، به عراق رفت، تا در آنجا شعبه جبهه ملی را ایجاد کند.سازمانهای دانشجوئی جبهه ملی در اروپا، تا اواسط دهه 1350، بی آنکه فعالیت چشمگیری داشته باشند، ابراز وجود می کردند و گاه، اعلامیه هایی در مخالفت با رژیم شاه منتشر می نمودند.
جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا
بنیانگذاران جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا، فعالان حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری خلیل ملکی (نیروی سوم) بودند که پس از کودتای 28 مرداد 1330 و به اجبار و یا برای تحصیل و تحقیق به اروپا رفتند.اینان نخست سازمان دانشجویان نهضت ملی ایران در اروپا را ایجاد کردند و با انتشار «نامه پارسی » و یک سلسله فعالیت سیاسی، مقدمات ایجاد کنفدراسیون را فراهم ساختند.سرانجام پس از سه سال، در سومین کنگره کنفدراسیون، چون کنترل و رهبری کنفدراسیون از دست آنها خارج شد و در اختیار گروههای چپ و هواداران جبهه ملی افتاد، درصدد ایجاد یک سازمان سیاسی ملی، با اهداف سوسیالیسم ایرانی، منطبق با فرهنگ و سنن و شرایط ویژه ایران، برآمدند.
جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا، اولین سازمان سیاسی ملی و سوسیالیستی بود که در خارج از ایران به وجود آمد و در سایه فعالیتهای سیاسی، مطبوعاتی و تبلیغاتی شهرت یافت و گروه قابل توجهی از جوانان ایرانی را که از فعالیتهای سیاسی سرخورده بودند و یا امید و علاقه ای به تلاشهای سیاسی نداشتند جذب و بسیج کرد، به طوری که پس از چهار سال تعداد اعضای آن از سه هزار تن تجاوز نمود. (9)
جامعه سوسیالیستها، از لحاظ ساختار تشکیلاتی، از نوعی خود مختاری و استقلال نسبی برخوردار بود. «جامعه » در هر کشور اروپایی در انتخاب اعضای سازمان آزادی عمل داشت، هیئت اجرائیه خود را با رای مخفی، انتخاب می کرد و مسئول امور تشکیلاتی خود را به کمیته مرکزی جامعه معرفی می نمود.با خلیل ملکی و رهبران جامعه سوسیالیستهای وابسته به نهضت ملی در ایران ارتباط منظم داشت، ولی این رابطه و همکاری مشکلاتی برای دوستان و همفکران آنها در ایران فراهم ساخت، زیرا شعارهای ضد شاه و رژیم جامعه در اروپا، به حساب آنها گذاشته شد.یکی از استنادات دادستان ارتش در محاکمه و محکوم کردن خلیل ملکی و یارانش همان شعارها بود.
طرح اساسنامه جامعه، با شیوه دموکراتیک، در کنگره اول یا مؤسسان در سال 1337 در شهر هانور آلمان مطرح و مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و در کنگره دوم - سویس - تصویب شد.سپس کنگره های دیگری در پاریس، اتریش و آلمان برگزار گردید.
نشریه جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا به نام مجله سوسیالیسم، به مدیریت و سردبیری امیر پیشداد (مدیر سابق مجله «علم و زندگی » در تهران، و مدیر «نامه پارسی » در پاریس) هر دو ماه یکبار، با مقالات سیاسی، تحلیلی و تئوریک و نیز ضمیمه ای به نام «اسناد و مدارک » ، حدود سه سال به طور منظم انتشار یافت.بسیاری از رویدادهای داخل ایران، که روزنامه ها اجازه چاپ آن را نداشتند در مجله سوسیالیسم، چاپ و به ایران فرستاده شد.
فعالیتهای جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا و رشد کیفی و کمی آن، همراه با کوششهایی که برای شناساندن رژیم شاه و ماهیت انقلاب سفید، در سالهای اول دهه 1340 انجام می گرفت، موجب تشدید عملیات ساواک برای تضعیف جامعه از طریق فرستادن عوامل نفوذی در درون واحدهای جامعه گردید. (10)
و دانشجویان عضو جامعه، پس از پایان تحصیلات خود و مراجعت به ایران مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.از سوی دیگر چون فکر مبارزه مسلحانه و چریکی، در ایران و اروپا و آمریکا قوت گرفته بود، بقایای سازمانهای اروپایی جبهه ملی، بیش از پیش ضعیف شدند و در مسیر فروپاشی افتادند.
از سال 1349 به بعد همه جوانان مصمم به فعالیتهای سیاسی به این نتیجه رسیده بودند که دوران مبارزه علیه رژیم ایران در چار چوب قوانین مملکتی به سر رسیده است.فکر مبارزه مسلحانه شکل می گرفت و دیگر فعالیتهای سیاسی مخالفان، که منحصر به پخش اعلامیه های مخفی بود، کاربرد نداشت.در چنین شرایطی جامعه سوسیالیستها دیگر نمی توانست برای جوانان مصمم به مبارزات سیاسی جاذبه داشته باشد.بدین سان سازمان مزبور در سال 1353 فعالیت خود را متوقف کرد.
بخش دوم
اپوزیسیون در آمریکا
پس از کودتای مرداد 1332 دو گروه برای ایجاد جبهه ملی در آمریکا به فعالیت پرداختند، ابتدا، دکتر علی شایگان، یکی از یاران نزدیک دکتر محمد مصدق پس از رهایی از زندان به نیویورک رفت و در تاریخ 2 فوریه 1962 (بهمن 1340) جبهه ملی را در امریکا تاسیس کرد.
در اولین کنگره جبهه که در سال 1341 در شهر نیویورک برگزار شد، در مورد ساختار تشکیلاتی جبهه و برنامه سیاسی آن اختلاف نظر شدید به وجود آمد و در نتیجه، دومین کنگره جبهه، سه سال بعد، در بهار 1344 تشکیل گردید.در سالهای 1346 و 1347 نیز کنگره های سوم و چهارم برگزار شد. (11)
در همین اوان، محمد نخشب که از چندی پیش در ایالات متحده به سر می برد با گرایش سوسیالیستی - مذهبی، برای ایجاد سازمان دانشجویان جبهه ملی در سال 1339 به فعالیت پرداخت.گفتنی است که کوشش ملیون، در زمینه برقراری وحدت سازمانی بین جبهه ملی و سازمان دانشجویان، به نتیجه نرسید.جبهه ملی در آمریکا تا انقلاب سال 1357 جنبه «سمبولیک » داشت و فعالیت آن از صدور چند اعلامیه تجاوز نکرد، ولی سازمان دانشجویان جبهه، که به طور مستقل عمل می کرد، بسیار فعال و پویا بود، و پس از وابستگی به کنفدراسیون جهانی دانشجویان در سال 1342، با آن همکاری و وحدت داشت و به کنگره های فدراسیون نماینده می فرستاد.
گفتنی است که دانشجویان ایرانی در آمریکا، چند سال پیش از شهریور 1339، انجمنی داشتند که وابسته به دولت بود و سالانه 18 هزار دلار بودجه داشت (12 هزار دلاراداره سرپرستی دانشجویان ایرانی در آمریکا می پرداخت، و شش هزار دلار انجمن آمریکایی دوستداران خاورمیانه (12).
در شهریور 1339 همزمان با فعالیت جبهه ملی در ایران برای اولین بار 17 تن از دانشجویان ایرانی، به سرپرستی صادق قطب زاده و محمد نخشب، تظاهراتی علیه محمد رضا شاه، در مقابل ساختمان سازمان ملل در نیویورک ترتیب دادند.خبر تظاهرات مزبور، با وجود کمی تعداد شرکت کنندگان آن، در ایران بازتاب گسترده ای داشت و مخالفان رژیم ایران در آمریکا را تشویق به فعالیت کرد. یک ماه بعد، کنگره دانشجویان ایرانی در ایالت میشیگان، برای انتخابات هیئت اجرائیه انجمن تشکیل می شود، و اردشیر زاهدی، داماد شاه و سفیر ایران در آمریکا، در نطق افتتاحیه کنگره، با اشاره به تظاهرات دانشجویان در نیویورک آنها را «مصدقیهای وطن فروش!» می نامند.دانشجویان حاضر در جلسه علیه اردشیر زاهدی شعار می دهند و مانع ادامه سخنرانی او می شوند.در انتخابات هیئت اجرائی انجمن صادق قطب زاده، شاهین فاطمی، سیروس پرتوی و...به نمایندگی ملیون برگزیده می شوند.
از این پس بودجه دوازده هزار دلاری سفارت و متعاقب آن سهمیه پرداختی انجمن آمریکایی دوستداران خاورمیانه قطع می شود، انجمن دانشجویان از زیر سیطره سفارت خارج می گردد و گذرنامه دانشجویان مخالف رژیم، که صادق قطب زاده، در راس آنها بود، تمدید نمی شود.
در آغاز سال 1340 دو گروه سیاسی در ایالات متحده آمریکا فعالیت می کرد: جبهه ملی و توده ایها.سازمان دانشجویان ایرانی که ترکیبی از ملیون و توده ایها بود، همواره در معرض رقابت آن دو گروه برای زیر نفوذ قرار دادن سازمان قرار داشت.روزنامه اندیشه جبهه، به مدیریت نخشب، ارگان ملیون بود.چندی بعد، سیف پور فاطمی، شاهین فاطمی و خسرو قشقائی، سازمان جدیدی به نام جبهه ملی در تبعید، تشکیل دادند که پا نگرفت.
اعلام «انقلاب سفید» شاه، دستگیری سران جبهه ملی، سرکوب قیام 15 خرداد 1342 و محکومیت سران نهضت آزادی در دادگاههای نظامی، در روابط سازمانهای سیاسی و دانشجویی خارج از کشور تغییراتی به وجود آورد و منجر به درگیری ایدئولوژیکی بین آنها گردید.
پس از دستگیری و محاکمه سران نهضت آزادی، همه سازمانهای سیاسی و دانشجویی، حتی حزب توده، اعتراض کردند، ولی با مطرح شدن آیت الله خمینی، در جبهه ملی و کنفدراسیون دانشجویان، بر سر قضیه قیام روحانیون، اختلاف ایجاد شد و توده ایها موضع مخالف گرفتند.فکر ایجاد جبهه، بدون احزاب و با شرکت احزاب هم به صورت یک مسئله جدید مطرح بود.فروپاشی جبهه ملی دوم، به خارج سرایت کرد و ایجاد جبهه سوم در خارج از کشور نیز به نتیجه نرسید.اپوزیسیون در ایران سرکوب شده بود و فکر نبرد مسلحانه با رژیم مطرح بود.در چنین اوضاع و احوالی، ملیون ایرانی در آمریکا درصدد برآمدند با ایجاد نهضت آزادی، مبارزه را دنبال کنند.
نهضت آزادی ایران در آمریکا
رهبران بنیانگذار نهضت آزادی ایران در آمریکا، چند تن از فعالان سابق نهضت مقاومت ملی و سازمان دانشجویان جبهه ملی بودند که برای ادامه تحصیل و یا به حال تبعید، در خارج از ایران به سر می بردند.مشخصترین آنها علی شریعتی (در اروپا) ابراهیم یزدی، مصطفی چمران و صادق قطب زاده بودند.
علی شریعتی، روشنفکر برجسته، متفکر انقلابی و اسلام شناس، که برای ادامه تحصیل به اروپا رفته بود، با دوستان مبارز خود در آمریکا ارتباط داشت و شعبه نهضت آزادی را در خارج از ایران ایجاد کرد. (13)
ابراهیم یزدی، در سال 1310 در قزوین تولد یافت.تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دار الفنون با درجه ممتاز به پایان رسانید. سپس در رشته داروسازی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت، در عین حال یکی از رهبران انجمن اسلامی دانشجویان بود.در جریان قیام سی ام تیر 1331 در سازماندهی دانشجویان دانشگاه، در پشتیبانی از مصدق فعالیت کرد.پس از کودتای 1332 به نهضت مقاومت ملی پیوست و در کمیته انتشارات نهضت فعال بود.در سال 1339 برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته داروشناسی و نیز بخش تخصصی غده شناسی (14) به درجه دکترا نائل آمد.مدتی در مؤسسه تکنولوژی ماساچوست، مطالعه و تحقیق کرد، سپس در دانشکده پزشکی هوستن با عنوان دانشیار به تدریس پرداخت.
دکتر یزدی از فعالترین رهبران نهضت آزادی در آمریکا و نیز از طرفداران مبارزه مسلحانه بود.وی همراه با چند تن از یاران خود در تابستان 1343 برای فرا گیری آموزش چریکی به مصر رفت و مدت دو سال در آن کشور بود، سپس در لبنان به چمران پیوست. در سال 1357 همزمان با تبعید آیت الله خمینی از بغداد، به ایشان پیوست.پس از پیروزی انقلاب مدتی معاون نخست وزیر بود، سپس به جای دکتر سنجابی وزیر خارجه دولت موقت شد.یزدی، مردی هوشمند و نویسنده ای زبر دست به شمار می رود.وی، در درک و تحلیل مسائل سیاسی از تبحر خاصی برخوردار است.
مصطفی چمران، در سال 1311 در یک خانواده مذهبی ساکن جنوب تهران متولد شد.تحصیلات متوسطه را در دار الفنون و دبیرستان البرز تهران به پایان رسانید.از سنین نوجوانی عضو انجمن اسلامی دانشجویان بود.در سال 1332 در دانشکده فنی دانشگاه تهران به ادامه تحصیل پرداخت، در همین زمان به عضویت نهضت مقاومت ملی درآمد و در توزیع و پخش نشریات نهضت در دانشگاه فعال بود.چمران در سال 1338 دوره دانشکده را با رتبه ممتاز به پایان رسانید، پس از یکسال تدریس، با استفاده از بورس تحصیلی به ایالات متحده آمریکا رفت، ابتدا در تگزاس و سپس در دانشگاه برکلی کالیفرنیا، به تحصیلات عالی ادامه داد.او از برجسته ترین دانشجویان ایرانی بود و طی سه سال به درجه دکترا در رشته الکترونیک نائل آمد.چمران در کالیفرنیا، انجمن اسلامی دانشجویان را ایجاد کرد.پس از فراغت از تحصیل، به استخدام کمپانی «بل » در نیوجرسی درآمد.در سال 1343 به خاورمیانه سفر کرد و مدت دو سال همراه با یاران نهضت آزادی در مصر، سپس در لبنان تعلیمات چریکی را فرا گرفت.با امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان، و جنبش آمل، همکاری نزدیک داشت.پس از پیروزی انقلاب سال 1357 به ایران بازگشت و مدتی در کابینه موقت، وزیر دفاع بود.دکتر چمران یک انقلابی پرشور، مسلمانی متعهد و مبارزی شجاع بود.در آغاز جنگ ایران و عراق مقام وزارت دفاع و کرسی نمایندگی مجلس را رها کرد و در راس یک گروه چریک، که خود افراد آن را آموزش داده بود، به جبهه رفت و چند ماه در خط اول جبهه، با دشمن متجاوز جنگید و سرانجام در 31 خرداد 1360 به شهادت رسید.
صادق قطب زاده، متولد سال 1315 در اصفهان از یک خانواده ثروتمند بازاری بود.تحصیلات دبیرستانی را در دار الفنون تهران به انجام رسانید.از نوجوانی به فعالیتهای سیاسی پرداخت و از هواخواهان جبهه ملی بود.پس از کودتای 28 مرداد 1332 به عضویت نهضت مقاومت ملی درآمد.در سال 1337 برای ادامه تحصیل به ایالات متحده آمریکا رفت و از همان آغاز کار، با دیگر دانشجویان به فعالیتهای سیاسی پرداخت.در شهریور 1339 (سپتامبر 1960) همزمان با تجدید فعالیت جبهه ملی دوم، همراه 17 تن دانشجویان ایرانی طرفدار جبهه ملی، در برابر ساختمان سازمان ملل (نیویورک) علیه شاه تظاهراتی ترتیب داد.خبر این تظاهرات، با تفسیرهای گوناگون، در رسانه های خبری آمریکا انتشار یافت.در انتخابات کنگره انجمن دانشجویان ایرانی در میشیگان (15) در سپتامبر 1960 در اعتراض به سخنان اردشیر زاهدی در نطق افتتاحیه کنفرانس، همراه با دیگر دانشجویان مانع سخنرانی او گردید، و به کوشش او، نامزدهای ملیون (قطب زاده، شاهین فاطمی، سیروس پرتوی و...) به عضویت هیئت مدیره انجمن انتخاب شدند.در ژانویه 1961 (دیماه 1339) در مراسمی که در یکی از هتلهای شهر واشینگتن بر پا شده بود، سخنان تندی علیه محمد رضا شاه گفت و ضمن مشاجره با اردشیر زاهدی، سفیر ایران در آمریکا، به صورت وی سیلی زد.این حادثه نیز، در مطبوعات آمریکا و اروپا انتشار یافت.
در سازمان جبهه ملی ایران در آمریکا، به رهبری دکتر شایگان، قطب زاده به عضویت شورای مرکزی جبهه انتخاب شد.چندی بعد، سفارت ایران از تمدید گذرنامه دانشجویی او خودداری کرد.در نتیجه اقامت او در آمریکا و ادامه تحصیل وی دچار اشکال گردید.در پایان سال 1341 به اروپا و لبنان رفت و به فعالیت ضد رژیم ادامه داد.از اواسط دهه 1340 به بعد، قطب زاده دائما بین اروپا، آمریکا، کانادا و خاورمیانه رفت و آمد می کرد و مدتی در مصر به طی دوره آموزش چریکی پرداخت.وی، رابط اصلی بین جامعه دانشجویان مسلمان و رادیکالهای کشورهای عرب بود و با رهبران نهضت آزادی در آمریکا ارتباط داشت.در سال 1355 ساواک یکی از جنایتکاران حرفه ای را در پاریس برای کشتن او به خدمت گرفت، ولی شخص مزبور موضوع را به پلیس فرانسه اطلاع داد.خبر این موضوع مورد بحث مطبوعات فرانسه قرار گرفت. (16)
از اواسط دهه 1350 روابط قطب زاده با سران نهضت آزادی در تهران به سردی گرایید.پس از پیروزی انقلاب در معیت آیت الله خمینی به تهران آمد.ابتدا، مسئولیت اداره امور صدا و سیمای ایران را به عهده داشت، سپس مدتی وزیر امور خارجه شد.در جریان گروگانگیری و اشغال سفارت امریکا در تهران کوشش زیادی برای حل آن مسئله، که به صورت یک معضل جهانی در آمده بود، به عمل آورد.در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری نامزد شد.سرانجام در تابستان 1361 به اتهام توطئه علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران محاکمه و اعدام شد.
فکر ایجاد نهضت آزادی در خارج از کشور را علی شریعتی، که از سال 1338 برای ادامه تحصیلات عالی به اروپا رفته بود و از فعالان جبهه ملی در فرانسه بود، عنوان کرد.وی نامه ای به تاریخ 24 سپتامبر 1962 (آبان 1341) برای هواخواهان نهضت آزادی فرستاد و لزوم ایجاد نهضت آزادی را در خارج از ایران تاکید کرد، در عین حال خاطرنشان ساخت که انجام این مهم باید به آینده موکول شود و کوشش در تقویت جبهه ملی در اروپا، در اولویت قرار گیرد، همچنین نهضت آزادی زیر چتر حمایت جبهه ملی باشد.
در اواخر سال 1341 بنیانگذاران نهضت آزادی در خارج از کشور، در پاریس اجتماع کردند و درباره ایجاد سازمان مزبور به توافق رسیدند.قرار شد نهضت مانند «سایه » وجود داشته باشد و به طور علنی فعالیت نکند. (17)
متعاقب سرکوب قیام 15 خرداد 1342، شریعتی، چمران، یزدی و دیگر فعالان نهضت آزادی در خارج از ایران (18) ، بدین نتیجه رسیدند که شیوه مبارزه علیه رژیم محمد رضا شاه باید تغییر یابد و به نبرد مسلحانه تبدیل شود، انقلاب در الجزایر، کوبا و موفقیتهای انقلابیون آن کشورها، جوانان ایرانی هواخواه مبارزه قهر آمیز را تحت تاثیر قرار داده بود و آنها را به فکر دستیابی به اسلحه و آموزش جنگهای چریکی انداخت.
علی شریعتی، با سابقه همکاری با روزنامه المجاهد، ارگان جبهه آزادیبخش الجزایر، ترتیب کار را فراهم ساخت.سران انقلابیون الجزایری، ضمن مذاکره با دولت مصر، موافقت جمال عبد الناصر را برای اعزام گروهی از افراد نهضت آزادی ایران به مصر کسب کردند.
مذاکرات مربوط به برنامه اعزام اولین گروه به قاهره برای دوره های آموزش چریکی، ابتدا در بیروت با سرهنگ زعلول عبد الرحمن، وابسته نظامی مصر، سپس در سویس (برن) با سرتیپ صفوتی، دنبال شد و سرانجام در اواسط دی 1342 اولین گروه پنج نفری شامل: چمران، یزدی، بهرام راستین، پرویز امین و شریفیان وارد قاهره شدند، و چندی بعد قطب زاده نیز به آنها پیوست.
روز 9 ژانویه 1964 اولین جلسه آشنایی هیئت ایرانی، تحت عنوان نمایندگان «سازمان مخصوص اتحاد و عمل » (سماع) و نمایندگان دولت مصر، به ریاست کمال الدین رفعت معاون رئیس جمهوری مصر، برگزار شد.در اجلاس روزهای 11 و 13 ژانویه، اصول مرامی و سیاست خارجی و داخلی سازمان (سماع) وسیله هیئت مصری تسلیم جمال عبد الناصر رئیس جمهوری گردید. (19)
درباره برنامه آموزش نظامی - سیاسی اعضای سازمان (سماع) و دیگر افرادی که با معرفی سازمان برای طی دوره های نظامی و چریکی معرفی می شدند، توافق به عمل آمد و در تاریخ 15 ژانویه 1964 موافقتنامه ای در این مورد بین هیئت ایرانی و مصری به امضا رسید.
«سازمان مخصوص اتحاد و عمل » نخستین سازمان مخفی ایرانی بود که برای انجام مبارزه مسلحانه با رژیم کودتا درصدد فرا گیری شیوه جنگ چریکی برآمد.برای انتخاب افراد حائز شرایط در ایران و اعزام آنها به مصر، جهت طی دوره های چریکی، با تهران تماس داشت.در آن موقع بازرگان، آیت الله طالقانی و دکتر ید الله سحابی در زندان بودند ولی با هیئت ایرانی در مصر ارتباط داشتند. صدر حاج سید جوادی و رضا رئیسی در ایران، ترتیب انتخاب و اعزام افراد را به مصر، برای طی دوره چریکی، به عهده داشتند. دکتر رضا رئیسی، با نام مستعار (احمد نطاق) در ایران و خارج از ایران، مسئولیت تشکیل خانه سازمانی و اعزام افراد را به عهده داشت.وی پس از طی دوره چریکی در مصر، به ایران بازگشت و وظیفه خود را با شایستگی انجام داد.
اولین دوره عمومی آموزش گروه، در 19 اوت 1964 (تابستان 1343) تشکیل شد.پنج تن از افراد هیئت اعزامی (چمران، یزدی، بهرام راستین، پرویز امین و شریفیان) دوره چریکی را به مدت 84 روز در اردوگاههای آموزشی قاهره طی کردند. (20)
در دوره دوم شش تن و در دوره های سوم و چهارم در سال 1344 حدود بیست تن دوره آموزش نظامی، سیاسی، چریکی را گذراندند.مفیدترین دوره ای که افراد ایرانی طی کردند، سازماندهی مخفی بود و در نتیجه این آموزش، سازمان (سماع) و افراد آن در دوره فعالیتهای سیاسی و آموزشی در تهران و خارج از کشور، به وسیله ساواک شناخته نشدند.
برنامه آموزشی سازمان مخصوص اتحاد و عمل در مصر، تا اواسط سال 1345 ادامه داشت.در این موقع روابط هیئت ایرانی با مقامات مصری به تیرگی گرایید، زیرا دولت مصر انتظار داشت افراد گروه در تبلیغات ضد رژیم ایران، از طریق رادیو صوت العرب در قاهره، با آنها همکاری کند.از سوی دیگر جمهوری متحده عربی (مصر) در تبلیغات خارجی خود، به سود منافع کشورهای عرب و علیه تمامیت ارضی ایران عمل می کرد.خلیج فارس را «خلیج عربی » و خوزستان را «عربستان » می نامید.همچنین دولت مصر تاکید داشت سازمان «سماع » با خسرو قشقائی و افراد او، که در مصر آموزش چریکی می دیدند، ائتلاف کند، ولی «سماع » همکاری با قشقائی را به دلایل سیاسی و امنیتی مفید نمی دانست.
مهمترین اختلاف مورد بحث بین هیئت ایرانی و مقامات مصری، تبلیغات ضد ایرانی رسانه های خبری مصر بود، و نهضت آزادی ایران و سازمان «سماع » آن را مغایر اهداف خود، که دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران بود، می دانست و چون طی چند بار مذاکرات با نمایندگان دولت مصر در اعتراض به شیوه تبلیغاتی و سیاسی جمهوری متحده عرب به نتیجه نرسید، هیئت ایرانی تصمیم به قطع برنامه آموزشی و انتقال افراد به اردوگاههای فلسطینی گرفت.بدین ترتیب، صحنه فعالیت نهضت آزادی در خارج از کشور، پس از ترک مصر، به خاورمیانه انتقال یافت و لبنان مرکز ستاد بود.
در اواخر سال 1345 ماموریت فعالان نهضت آزادی، در اروپا و خاورمیانه بدین شرح بود: دکتر چمران در قاهره برای نظارت بر افراد که آخرین کلاسهای آموزشی را طی می کردند و ترتیب اعزام آنها به نقاط دیگر در خاورمیانه و اروپا، دکتر محمد توسلی و پرویز امین در بغداد و بصره به منظور برقراری ارتباط با ایران، دکتر ابراهیم یزدی در بیروت برای هماهنگ ساختن برنامه های عملیات آینده، قطب زاده در پاریس مامور تبلیغات بین المللی، رضا رئیسی در ایران، برای تماس با مجاهدین و ترتیب اعزام افراد به اردوگاههای فلسطینی.افراد دیگری نیز به انگلستان، آلمان، الجزایر و دیگر کشورهای اروپایی اعزام شدند.
در آن موقع، سازمان آزادیبخش فلسطین هنوز قدرتمند نشده بود.جنگ سوم اعراب و اسرائیل در تابستان 1346 (ژوئن 1967) و شکست ارتشهای عرب، دگرگونیهایی در اوضاع سیاسی و اجتماعی لبنان فراهم ساخت و امکان فعالیت افراد نهضت آزادی را در آن کشور دچار اشکال نمود و سرانجام پس از مدتی گروه مزبور پراکنده شد.قطب زاده به پاریس رفت.یزدی و چمران به آمریکا رفتند. برخی در کشورهای اروپا ماندگار شدند و چند تن به ایران بازگشتند.
سال 1346 برای همه سازمانهای مخالف رژیم، در خارج از ایران، آغاز دوران رکود بود.جبهه ملی در اروپا و آمریکا فعالیت چشمگیری نداشت.کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اختیار عناصر چپ بود.انشعابیون حزب توده، با چریکهای مارکسیست فلسطینی و ظفار مربوط شده بودند و روزنامه باختر امروز را به نام «باختر امروز خاورمیانه » منتشر می کردند، عده ای نیز به ویتنام رفتند و دوره چریکی دیدند.
در ایران نیز اپوزیسیون سرکوب شده بود.مبارزان جوان و چریکهای آینده سرگرم بحث درباره نحوه مبارزه و سازماندهی بودند. برادران قشقائی فعالیتی نداشتند.برخی از فعالان سابق جبهه ملی در صدد بودند با شاه آشتی کنند. (21)
در این دوره دوران فعالیت گروههای مخالف در اروپا و آمریکا منحصر بود به انتشار اعلامیه هایی علیه شاه و ترتیب دادن تظاهراتی علیه او، به هنگام مسافرتش به کشورهای اروپای غربی.
این دوره رکود فعالیت سازمانهای اپوزیسیون، همزمان با تبلیغات پر سر و صدای انقلاب سفید، به مدت سه سال - تا اواسط سال 1349- ادامه یافت.در این موقع، لبنان مرکز فعالیت چریکهای فلسطینی و دیگر گروههای رادیکال کشورهای عرب بود.در اواخر سال 1349 دکتر مصطفی چمران برای از سرگیری مبارزه سیاسی، به لبنان رفت.وی، در لبنان با امام موسی صدر (22) ، رهبر شیعیان لبنان، دوستی و ارتباط داشت و در ایجاد سازمان چریکی شیعیان «امل » نقش اساسی ایفا نمود.چمران، در جنوب لبنان (8 کیلومتری شهر صور) در کنار یکی از اردوگاههای فلسطینی یک مدرسه صنعتی تاسیس کرد.در این مدرسه، که دوره آن دو سال بود، نوجوانان روستاهای شیعه نشین دروس فنی و نظامی، و نیز آموزش ایدئولوژیکی فرا می گرفتند و پس از پایان تحصیل به روستاهای خود می رفتند.در همین دوران، سازمان مجاهدین خلق ایران، چند تن از اعضای خود را برای طی دوره چریکی، به اردوگاههای سازمان آزادیبخش فلسطین فرستاد، چمران با این افراد نیز ارتباط داشت.
از سال 1350 فعالان نهضت آزادی در اروپا و آمریکا و خاورمیانه، فعالیت خود را توسعه دادند.دکتر یزدی و قطب زاده، هر چند ماه یکبار، به لبنان می رفتند و گاه در عراق با آیت الله خمینی که به آنجا تبعید شده بود، ملاقات می کردند.همچنین نشریه پیام مجاهد، ارگان نهضت آزادی و انجمنهای اسلامی را در آمریکا منتشر کردند.در اوایل دهه 1350 تیراژ این نشریه به حد 6000 نسخه رسید و اغلب در اروپا تجدید چاپ می شد.در این دوران نهضت آزادی ایران، کوشش خود را در زمینه بالا بردن هر چه بیشتر دانش سیاسی جوانان برپایه ایمان مذهبی متمرکز ساخت.
روابط سازمان مجاهدین خلق ایران و نهضت آزادی
از سال 1349 فعالیتهای مسلحانه چریکهای فدایی خلق و سپس مجاهدین خلق، در ایران آغاز شد.بنیانگذاران سازمان فداییان، سوابق عضویت یا همکاری با حزب توده را داشتند، در حالی که عناصر تشکیل دهنده سازمان مجاهدین خلق ایران، از اعضای رادیکال نهضت آزادی ایران بودند، روابط مجاهدین و نهضت آزادی، طی دهه 1350 تابع تحولات و رویدادهای سیاسی بود.به بیان دیگر، رهبران نهضت آزادی عملیات مجاهدین را به طور کلی تایید نمی کردند.نظریه رهبران نهضت آزادی نیز نسبت به مجاهدین، یکسان نبود.بازرگان با شیوه مبارزه مسلحانه و چپ گرای مجاهدین موافق نبود.با این حال، در آغاز فعالیت مجاهدین، در اوایل دهه 1350، نهضت آزادی به این سازمان کمکهای مالی می کرد.پس از آزادی آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان از زندان در سال 1345 طالقانی با رهبران مجاهدین ارتباط داشت و گاه بر سر ایدئولوژی با آنها بحث و مذاکره می کرد.شیوه عملیات چریکی مجاهدین، با گرایش چپ برای طالقانی ناخوشایند بود.بازرگان نیز با سوابق و مبارزات آزادیخواهانه اش، عملیات تروریستی آنها را تایید نمی کرد.برخی از رهبران و فعالان نهضت آزادی در داخل ایران، مانند مهندس عزت الله سحابی، با مجاهدین ارتباط نزدیک داشتند.در سال 1350 طالقانی و عزت الله سحابی به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین دستگیر شدند.آیت الله طالقانی به تبعید و مهندس سحابی به 12 سال زندان محکوم گردید و تا اواسط سال 1357 در زندان بود.
انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا
فکر ایجاد انجمنهای اسلامی در خارج از کشور، پس از بازگشت گروه چمران از مصر قوت گرفت، در سال 1348، فعالان اولیه این سازمان علی شریعتی، مصطفی چمران، صادق قطب زاده، محمد توسلی و پرویز امین، از نهضت آزادی بودند، سپس صادق طباطبائی، ابو الحسن بنی صدر، حسن حبیبی و جمعی دیگر به آنها پیوستند.در آمریکا، ابراهیم یزدی فعالترین عنصر سازماندهی انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی بود.
از سال 1348 انجمنهای اسلامی دانشجویان در فرانسه، آلمان، اتریش و دیگر کشورهای اروپا تشکیل شد.این انجمنها، که رابط اصلی آنها صادق قطب زاده بود، با دیگر انجمنهای مشابه در کشورهای خاور میانه، لبنان، عراق، سوریه و مصر در ارتباط بودند. انجمنهای اسلامی دانشجویان از نجف و ایران و محتملا کشورهای دیگر اسلامی کمکهای مالی دریافت می کردند و پس از اتحاد با هم در سطح اروپا سازمانی به نام «اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا» ایجاد کردند.
اتحادیه انجمنهای اسلامی، هر سه ماه یکبار، نشریه ای به نام مکتب مبارز منتشر می کرد.در شماره 12 این نشریه، که عنوان شماره مخصوص محرم و صفر 1391 هجری قمری داشت، گفته شده بود: «هدف نشریه شناخت و شناسایی چهره واقعی اسلام است » . مقالات اساسی آن بیشتر در زمینه اسلام شناسی، نیروهای اسلامی و طرق هماهنگی آنها، اتحاد اسلامی و «آیا اسلام خود یک نظام است؟» بود.
در ایالات متحده آمریکا، دکتر یزدی در سازماندهی و اداره انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا فعال بود.وی در هوستون دفتر انتشاراتی تاسیس کرد و کتب و نشریات اسلامی را در سراسر آمریکا، اروپا، کشورهای عرب و نیز ایران پخش می کرد.از سال 1353 کتابهائی که اجازه چاپ و انتشار آنها در ایران داده نمی شد، در مرکز انتشارات هوستن چاپ و انتشار می یافت، برخی از متون این گونه کتابها به زبان انگلیسی برگردانده شد.چند اثر از شریعتی، بازرگان، طالقانی، در آن مرکز تجدید چاپ شد و انتشار یافت. هزینه این عملیات را بیشتر بازاریان تهران تامین می کردند. (23)
از اواسط دهه 1350، نشریه: پیام مجاهد، به عنوان ارگان نهضت آزادی ایران در آمریکا اخبار مربوط به فعالیتهای انجمن اسلامی دانشجویان را در اروپا، با تیراژ وسیع منتشر می کرد.
پی نوشت ها:
1.مکاتبه با دکتر امیر پیشداد، اردیبهشت 1369.
2.از میان مبارزان ملی و مصدقی که در سالهای 1330 تا 1333 در جنبش دانشجویی در فرانسه فعالیت داشتند این افراد را شناسایی کرده ایم: علی اصغر حاج سید جوادی، هوشنگ شیرین لو، محمود کشفیان، علی اصغر خوشنویس، حسین حسین زاده، سهراب فیروزیان، صور اسرافیل، آذری، ابراهیم خوشنویس، دکتر ابراهیم حریری، امیر پیشداد.
3.اعضای هیئت تحریریه نامه پارسی عبارت بودند از: امیر پیشداد (سردبیر)، حسین ملک، ناصر پاکدامن، مصطفی فرزانه، ناصر عصار، فریدون داور پناه.
4.مدعوین مراسم عید نوروز در حدود هزار تن ایرانی و فرانسوی بودند که بیشتر آنها، کارت ورودی خریداری کرده بودند، در آخرین ساعات روزی که شب آن جشن برگزار می شد، سفیر ایران به وزارت کشور فرانسه اطلاع داد، که برگزارکنندگان جشن، کمونیست و ضد شاه و رژیم هستند و قصد دارند عکس شاه را در آن مجلس آتش بزنند!
5.از میان رهبران کنفدراسیون در کشورهای اروپا و ایالات متحده آمریکا، از این افراد را می توان نام برد:
در فرانسه: امیر پیشداد، حسین ملک، هوشنگ شیرین لو، ناصر پاکدامن، ابراهیم خوشنویس، حسن مهاجر، مولود خانلری، پرویز معیلی، عبد الله برهان، محمد صفا، منوچهر هزارخانی، ابو الحسن بنی صدر، حسن حبیبی، صفویان، آزادی.
در آلمان غربی: مهدی آریان، ابراهیم سیفی، هوشنگ ساعدلو، احد رحمان زاده، هوشنگ میرگلی، قاضی تیکرانی، ناصر شریفی، شاپور رواسانی، خسرو شاکری، فرهاد سمنار، مهدی خانبابا تهرانی، علی اصغر شیرازی، بهمن نیرومند، حسن ماسالی، مهران براتی، احمد طهماسبی، بهمن احمدیان.
در اتریش: احتشام درخشان، پرویز مظفری، بیژن فؤادی، علی گوشه، اسماعیل دریابیگی، بیژن افتخاری.
در انگلستان: محمد علی (همایون) کاتوزیان، حمید عنایت، حمید محامدی، منوچهر ثابتیان، مهرداد بهار، ژیلا سیاسی، محمد طاهری دزفولی، پرویز نیکخواه، حسن رسولی.
در ایتالیا: رحمت خسروی.
در سویس: فیروز توفیق، مهدی ختایی.
در ایالات متحده آمریکا: ناصر طهماسبی، محمد علی شاهین فاطمی، فرج الله اردلان، صادق قطب زاده.
6.از میان رهبران و فعالان سازمانهای اروپایی جبهه ملی، این افراد را می توان نام برد: ابو الحسن بنی صدر، علی شریعتی، حسن حبیبی، صادق قطب زاده، شاپور رواسانی، خسرو شاکری، علی راسخ، عبد الله بهروان، بیژن افتخاری، علی گوشه، علی شاکری، حسن ماسالی، احمد سلامتیان، داور پناه، ...
7.درباره این سازمان و فعالیتهای آن به تفصیل توضیح داده شده است.
8.خلاصه متن پیشنهادی جامعه سوسیالیستها، در سمینار هیئت های سازمانهای اروپایی جبهه ملی و متن اعلامیه کنگره فوق العاده مبنی بر لزوم اتحاد تشکیلاتی کلیه نیروهای ملی و ضد استعماری ایران، در اختیار مؤلف است.ابو الحسن بنی صدر، حسن حبیبی و صادق قطب زاده، از طرف هیئت اجرائی کل سازمانهای اروپایی جبهه ملی، و امیر پیشداد از طرف کمیته مرکزی جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا، ذیل اعلامیه را امضا کرده اند.
9.از جمله کسانی که به جامعه سوسیالیستها پیوستند و بعدها در زمینه های مختلف شهرت پیدا کردند، می توان از این افراد نام برد: حمید عنایت عضو سابق حزب توده و سر مقاله نویس روزنامه شهباز، محمد علی (همایون) کاتوزیان، منصور فرهنگ و ناصر پاکدامن، استادان دانشگاههای اروپا و آمریکا.
10.یکی از عوامل نفوذی سازمان امنیت در جامعه سوسیالیستها محمد طاهری دزفولی بود که در سال 1960 به پاریس اعزام شد ولی چون نتوانست در رده بالای جامعه رسوخ کند به لندن رفت و در آنجا به جامعه سوسیالیستها راه یافت و یکبار به عنوان نماینده واحد انگلستان در کنگره جامعه شرکت کرد و گزارش مربوط به مذاکرات جامعه و اسامی نمایندگان کنگره را برای سازمان امنیت فرستاد.وی پس از مراجعت به تهران نام خود را به «امیر طاهری » تبدیل کرد و با فشار سازمان امنیت سردبیر روزنامه کیهان و مشاور مطبوعاتی امیر عباس هویدا شد.
11.در انتخاباتی که برای تعیین پانزده تن اعضای شورای مرکزی جبهه ملی به عمل آمد، این افراد برگزیده شدند: علی شایگان، سیف پورفاطمی، ناصر قشقائی، ابراهیم یزدی، محمد نخشب، علی محمد (شاهین) فاطمی، صادق قطب زاده، مصطفی چمران، طهماسبی و....دکتر شایگان رئیس شورا، نخشب، چمران، قطب زاده، شاهین فاطمی و ابراهیم یزدی اعضای هیئت اجرائیه بودند.
12.انجمن آمریکایی دوستداران خاورمیانه یک سال پس از کودتای 1332 تشکیل شد.در ایران هم شعبه ای داشت، به برخی از دانشجویان ایرانی کمک می کرد.در سازماندهی پذیرایی از شاه در سفرهایش به آمریکا نیز نقش داشت.
13.بیوگرافی دکتر علی شریعتی در پایان این بخش خواهد آمد.
14.Oncology
15.Ypsilanti
16.J.C. Guillepaud [Les Tribulations d؛un Tueur de la Savak] ,le Monde.Apr,8,1977,p.2.
17.مصاحبه با دکتر ابراهیم یزدی، 17 اسفند 1369، تهران.
18.این افراد از اعضای شورای 15 نفره نهضت آزادی در خارج از کشور بودند: شریعتی، چمران، یزدی، قطب زاده، پرویز امین، فریدون سحابی، ابو الفضل بازرگان، محمد توسلی، بهرام راستین....
19.خلاصه اصول مرامی و سیاسی «سازمان مخصوص اتحاد و عمل » بدین شرح بود:
تاکید به همکاری و کمک ملل مسلمان به یکدیگر، پشتیبانی از نهضت ملی و ضد استعماری کشورهای اسلامی به منظور طرد استعمار و ایجاد حکومت مردم بر مردم، توسعه روابط فرهنگی و اقتصادی و سیاسی میان کشورهای آزاد شده اسلامی و تنظیم روشهای واحد و مشترک در صحنه های بین المللی، پشتیبانی از جنبش وحدت عرب به عنوان عامل مؤثر رهاییبخش مسلمانان زیر یوغ استعمار و حکومتهای دست نشانده، تلقی سازمان از تشکیل دولت اسرائیل به عنوان یک توطئه از جانب امپریالیسم و استعمار و دشمن اسلام و مرکز تحریکات و توطئه های دائمی ضد ملی و ضد اسلامی، هواخواهی از تز «بی طرفی مثبت » دکتر مصدق، کوشش برای تحقق نظام جمهوری و رژیم اقتصادی سوسیالیستی متکی بر جهان بینی خدا پرستی، محکوم دانستن سیاستهای خارجی در خلیج فارس.... (استخراج از متن اصول مرامی و سیاسی سازمان سماع.متن کامل آن در اختیار مؤلف است) .
20.برای اینکه افراد در اردوگاهها و در معرفی به مقامات مصری شناخته نشوند، نام مستعار داشتند.به عنوان مثال: نام مستعار چمران (جمال) یزدی (کمال) پرویز امین (عباس) بهرام راستین (حسین) شریفیان (ادریس) بود.
21.شاهین فاطمی به ایران آمد و با شاه ملاقات کرد.گفته شد مذاکراتی با مقامات دولتی در باب ایجاد یک دانشگاه آزاد خصوصی انجام داده بود.
22.موسی صدر، فارغ التحصیل دانشگاه تهران در رشته حقوق بود.در اواخر دهه 1320، در زمان حکومت دکتر مصدق به لبنان رفت، وی طی مدت کوتاهی به عنوان یکی از چهره های سیاسی و مذهبی لبنان و خاورمیانه درآمد.امام موسی صدر برای پیشبرد اهداف سازمان امل، مسافرتهای زیادی به کشورهای عرب کرد که آخرین آن در تابستان 1357 سفر به لیبی و ناپدید شدن او بود.
23.H.E.Chehabi; Iranian Politics and Religious Modcrnism, Cornell, University Press, New York, 1990, p.200 -201.