یاایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتهافتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا (28)و ان کنتن تردن الله و رسوله و الدار الآخرة فان الله اعدللمحسنات منکن اجرا عظیما (29)یا نساء النبی من یات منکن بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین و کان ذلک علی الله یسیرا (30)و من یقنت منکن لله و رسوله و تعمل صالحا نؤتها اجرها مرتین و اعتدنا لها رزقا کریما (31)یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا (32)و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی و اقمن الصلاة و آتین الزکاة و اطعن الله و رسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (33)و اذکرن ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله و الحکمة ان الله کان لطیفا خبیرا (34)ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما (35)...
صفحه : 455
ترجمه آیات
ای پیامبر!به همسرانت بگو اگر زندگی دنیا و زینت آن را می خواهید،بیایید تا چیزی از دنیا به شمابدهم، و رهایتان کنم، طلاقی نیکو و بی سر و صدا(28).
و اگر خدا و رسول او و خانه آخرت را می خواهید، بدانید که خدا برای نیکوکاران از شما اجری عظیم تهیه دیده است(29) .
ای زنان پیامبر!هر یک از شما که عمل زشتی روشن انجام دهد، عذابش دو چندان خواهد بود، واین بر خدا آسان است(30).
و هر یک از شما برای خدا و رسولش مطیع شود، و عمل صالح کند، اجر او نیز دو چندان داده می شود، و ما برایش رزقی آبرومند فراهم کرده ایم(31).
ای زنان پیامبر!شما مثل احدی از سایر زنان نیستید، البته اگر تقوی پیشه سازید، پس در سخن دلربایی مکنید، که بیمار دل به طمع بیفتد، و سخن نیکو گویید(32).
و در خانه های خود بنشینید، و چون زنان جاهلیت نخست خودنمایی نکنید، و نماز بپا دارید، وزکات دهید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید، خدا جز این منظورندارد که پلیدی را از شما اهل بیت ببرد، و آن طور که خود می داند پاکتان کند(33).
و آنچه در خانه های شما از آیات خدا و حکمت که تلاوت می شود به یاد آورید، که خدا همواره دارای لطف و با خبر است(34).
بدرستی که مردان مسلمان، و زنان مسلمان و مردان مؤمن،و زنان مؤمن، مردان عابد، و زنان عابد، مردان راستگو، و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان خاشع،و زنان خاشع، مردان و زنانی که صدقه می دهند، مردان و زنانی که روزه می گیرند، مردان و زنانی که شهوت و فرج خودرا حفظ می کنند، مردان و زنانی که خدا را بسیار ذکر می گویند، و یاد می کنند، خداوند برایشان آمرزشی و اجری عظیم آماده کرده است(35).
بیان آیات بیان آیات مربوط به همسران رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)
این آیات مربوط به همسران رسول خدا(ص)است که اولا به ایشان تذکر دهد که از دنیا و زینت آن جز عفت و رزق کفاف بهره ای ندارند، البته این در
صفحه : 456
مخیر بودن همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بین جدایی از او - اگر دل به دنیا و زینت های آن بسته اند - یا تحمل سختی های زندگی در خانه او - اگرخدا و رسول و دار آخرت را می طلبندصورتی است که بخواهند همسر او باشند، و گرنه مانند سایر مردمند، و سپس ایشان راخطاب کند که متوجه باشند در چه موقفی دشوار قرار گرفته اند، و به خاطر افتخاری که نصیبشان شده چه شدایدی را باید تحمل کنند، پس اگر از خدا بترسند، خداوند اجر دو چندانشان می دهد، واگر هم عمل زشتی کنند، عذابشان نزد خدا دو چندان خواهد بود.
آنگاه ایشان را امر می کند به عفت، و اینکه ملازم خانه خودباشند، و چون سایر زنان خود را به نامحرم نشان ندهند، و نماز بگزارند، و زکات دهند، و از آنچه در خانه هایشان نازل وتلاوت می شود از آیات قرآنی و حکمت آسمانی یاد کنند، و در آخر، عموم صالحان از مردان وزنان را وعده مغفرت و اجر عظیم می دهد.
یا ایها النبی قل لازواجک...اجرا عظیماسیاق این دو آیه اشاره دارد به اینکه گویا از زنان رسول خدا(ص)یا از بعضی ایشان سخنی و یا عملی سرزده که دلالت می کرده بر اینکه از زندگی مادی خود راضی نبوده اند، و در خانه رسول خدا(ص) به ایشان سخت می گذشته، و نزد رسول خدا(ص)از وضع زندگی خود شکایت کرده اند وپیشنهاد کرده اند که کمی در زندگی ایشان توسعه دهد، و از زینت زندگی مادی بهره مندشان کند.
دنبال این جریان خدا این آیات را فرستاده، و به پیغمبرش دستورداده که ایشان رابین ماندن و رفتن مخیر کند، یا بروند و هر جوری که دلشان می خواهد زندگی کنند،و یابمانند و با همین زندگی بسازند، چیزی که هست این معنا را چنین تعبیر کرد، که اگر حیات دنیا و زینت آن را می خواهید،بیایید تا رهایتان کنم.و اگر خدا و رسول و دار آخرت رامی خواهید باید با وضع موجود بسازید، و از این تعبیر بر می آید که: اولا جمع بین وسعت در عیش دنیا، و صفای آن، که از هر نعمتی بهره بگیری و به آن سرگرم شوی، با همسری رسول خدا(ص)و زندگی در خانه او ممکن نیست، و این دو با هم جمع نمی شوند.
ثانیا دلالت می کند بر اینکه هر یک از دو طرف تخییر مقیدبه مقابل دیگرش است، ومراد از اراده حیات دنیا و زینت آن، این است که انسان دنیا و زینت آن را اصل وهدف قراردهد، چه اینکه آخرت را هم در نظر بگیرد یا نه، و مراد از اراده حیات آخرت نیز این است که آدمی آن راهدف و اصل قرار دهد، و دلش همواره متعلق بدان باشد، چه اینکه حیات دنیاییش هم توسعه داشته باشد،و به زینت و صفای عیش نائل بشود، یا آنکه از لذائذ مادی به کلی
صفحه : 457
بی بهره باشد.
تنها ملاک سعادت و کرامتتقویاست و هیچ حسب و نسب دیگری ازآنجمله همسری پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) - ملاک نیست مطلب دیگر اینکه جزاء یعنی نتیجه اختیار کردن یکی از این دو طرف تردید مختلف است، اگر حیات دنیا و زینت آن را اختیار کنند، یعنی همسران رسول خدا(ص)از همسری او صرفنظر نمایند، نتیجه و جزایش این است که آن جناب ایشان را طلاق دهد، و هم از مال دنیابهره مندشان سازد و اما بر فرضی که به همسری آن جناب باقی بمانند وآخرت را بر حیات دنیا و زینت آن ترجیح دهند نتیجه اش اجر عظیمی است در نزد خدا، اما نه به طور مطلق، بلکه به شرطی که احسان و عمل صالح هم بکنند.
پس چنین نیست که صرف همسری رسول خدا(ص)اجرعظیم داشته باشد، و خدا برای هر کس که همسر آن جناب شود کرامتی و حرمتی قائل باشد، بلکه کرامت و احترام برای همسری توام با احسان و تقوی است، و به همین جهت است که می بینیم وقتی برای بار دوم علو مقام ایشان را ذکرمی کند، آن را مقید به تقوی نموده ومی فرماید: لستن کاحد من النساء ان اتقیتن.
و این تقیید نظیر تقییدی است که نسبت به کرامت اصحاب رسول خدا(ص)کرده، و فرموده: محمد رسول الله و الذین معه اشداءعلی الکفار رحماءبینهم تراهم رکعا سجدا...وعد الله الذین آمنواو عملوا الصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما (1) ، پس معلوم می شود همه کسانی که صحابی رسول خدا(ص)بودند مشمول این وعده نیستند، بلکه تنها شامل آن عده است که ایمان و عمل صالح داشته اند، (پس اگراز یک نفر صحابی انحراف و گناه و ظلمی سرزده باشد، ما نمی توانیم صحبت با رسول خدا(ص)را کفاره آن حساب کنیم).
و کوتاه سخن اینکه اطلاق جمله: ان اکرمکم عند الله اتقیکم(2) با این حرفها تقییدنمی شود، و همچنان به قوت خود باقی است، و به حکم اطلاق آن حسب و نسب و یا هیچ سببی دیگر ملاک کرامت نزد خدا نخواهد بود.
پس اینکه فرمودیا ایها النبی قل لازواجکدستور به آن جناب است که این دو آیه را
............................................ (1)محمد(ص)فرستاده خدا، و آنان که با وی ایمان آوردند، در جهاد علیه کفار بسیار سختند، و در بین خود دل رحمند، و می بینی ایشان را که همواره یا در رکوعند یا سجود...
خداوند همین اصحاب را که ایمان آورده اندو عمل صالح کرده اند مغفرت و اجر عظیمی وعده داده است.
سوره فتح، آیه 29. (2)تنها گرامی ترین شما باتقواترین شما است.سوره حجرات، آیه 13.
صفحه : 458
به همسران خود ابلاغ کند، و لازمه اش این است که اگر شق اول را اختیار کردند، طلاقشان داده، مهریه شان را بپردازد، و اگر شق دوم یعنی خدا و رسول و خانه آخرت را اختیار کردند، برهمسری خود باقیشان بدارد.
ان کنتن تردن الحیوة الدنیا و زینتها - اراده حیات دنیا و زینت آن به قرینه مقابله، کنایه است از اختیار دنیا، و دلدادگی به تمتعات آن، و روی آوردن بدان، و روی گرداندن ازآخرت.
فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلادر کشاف گفته: کلمهتعالدراصل برای این وضع شده که هر وقت در مکانی بلند قرار داشتی، و خواستی کسی را که در مکانی پایین تر قرار دارد صدا بزنی، و بگویی بیا، این کلمه را بکار ببری، و لیکن در اثر کثرت استعمال، کار آن به جایی رسیده که در همه جااستعمال می شود، چه مکان بلند، و چه پست، و معنای کلمهتعالین، آمدن با پا نیست، بلکه روی آوردن بکاری است، (در فارسی هم می گوییم بیایید فلان کار را انجام دهیم)، یعنی بیایید با اراده و اختیارتان یکی از دوپیشنهادم را عملی کنید، نه اینکه با پای خودبیایید، همچنان که می گوییم: فلانی دارد می آید تا با من مخاصمه کند، و یا فلانی رفت در باره من حرف بزند، و یا برخاست تا مرا تهدید کند، که در این موارد هیچ یک از کلمات می آید، رفت و برخاست به معنای لغوی خود استعمال نشده بلکه همه آنها کنایه است (1).
و تمتیع عبارت است از اینکه وقتی یکی از ایشان را طلاق می دهد مالی به او بدهدکه با آن زندگی کند، و کلمهتسریحبه معنای رها کردن است، و سراح جمیل به این معنااست که بدون خصومت و مشاجره و بد و بیراه گفتن او را طلاق دهد.
در این آیه شریفه بحث هایی از نظر فقه هست، که مفسرین آن را ایراد کرده اند، ولیکن حق مطلب این است که احکامی که در این آیه آمده شخصی است، و مربوط به شخص رسول خدا(ص)است، و هیچ دلیلی از جهت لفظ در آیه نیست، که دلالت کند بر اینکه شامل غیر از آن جناب نیز هست، و تفصیل همین مطلب در کتب فقهی آمده.
و ان کنتن تردن الله و رسوله و الدار الآخرة - در سابق گذشت که مقابله بین این جمله و جملهان کنتن تردن الحیوة الدنیا و زینتها...، هر یک از دو کلام را مقید می کند به
............................................ (1)تفسیر کشاف، ج 3، ص 535.
صفحه : 459
مخالف آن دیگری، و نبودن آن، و در نتیجه معنای جمله مورد بحث چنین می شود(و اگرطاعت خدا و رسول، و سعادت خانه آخرت را اختیار کردید، و به همین جهت در مقابل تنگی و سختی زندگی صبر کردید، و نیز محرومیت از زینت زندگی دنیا را تحمل نمودید، چنین وچنان می شود)که به طوری که دیدید مقید شد، به مخالف مضمون جمله دیگر، و در عین حال کنایه است از اینکه در همسری رسول خدا(ص)باقی بمانند و در برابرتنگی معیشت صبر کنند، چون اگر جز این بود، صحیح نبود که قید احسان را هم در آن اجرموعود شرط کند، و این خود روشن است.
پس معنای آیه این می شود که: و اگر بقاء نزد رسول خدا(ص)و همسری او را اختیار کردید، و بر تنگی زندگی صبر نمودید، خداوند برایتان اجری عظیم آماده کرده، امابه شرطی که نیکو کار باشید، و خلاصه علاوه بر این گزینش، یعنی گزینش خدا و رسول و خانه آخرت، در عمل هم نیکوکار باشید، چه اگر به صرف این گزینش اکتفاءنموده و در عمل نیکو کار نباشید، هم در دنیا زیانکار شده ایدو از لذائذ آن محروم مانده اید، وهم در آخرت، و هر دو را از دست داده اید.
یانساء النبی من یات منکن بفاحشة مبینة یضاعف لها العذاب ضعفین...در این آیه از خطابی که قبلا به خود رسول خدا(ص)در باره همسران او داشت، عدول نموده،روی سخن را متوجه خود آنان کرده، تا تکلیفی را که متوجه ایشان است مسجل و مؤکد کند، و این آیه و آیه بعدش به نحوی تقریرو توضیح جملهفان الله اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما می باشد، و هم اثباتا آن را توضیح می دهد، که چگونه اجری عظیم دارید، و هم نفیا که چرا غیر از محسنات از شما آن اجر عظیم را ندارند.
کلمهفاحشةدرجملهمن یات منکن بفاحشة مبینة - هر یک از شما که گناهی آشکار مرتکب شودبه معنای عملی است که در زشتی و شناعت به نهایت رسیده باشد، مانندآزار دادن به رسول خدا(ص)افتراء، غیبت، و امثال اینها، و کلمهمبینة به معنای آشکار است، یعنی گناهی که زشتی اش برای همه روشن باشد.
یضاعف لها العذاب ضعفین - یعنی عذاب برای او دو چندان می شود،در حالی که مضاعف هم باشد، وضعفینبه معنای دو مثل است و مؤید آن این است که در طرف ثواب فرموده:نؤتها اجرها مرتین، اجرش را دو بار می دهیم، و بنابر این دیگر نباید به گفتار بعضی اعتناء کرد که گفته اند: مراد از مضاعفه عذاب ضعفین، این است که چنین همسری از رسول خدا(ص)سه بار عذاب دارد، به این بیان که مضاعفه عذاب به معنای
صفحه : 460
همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در برابرعمل خوب و بد خود پاداش و کیفر دو برابر دارند و باید در طاعت خدا و رسول(صلی الله علیه وآله و سلم)دقت و مواظبت بیشتری داشته باشندزیاد شدن عذاب است، و چون بر این عذاب دو برابر افزوده شود مجموع سه برابر می گردد.
آیه شریفه با جملهو کان ذلک علی الله یسیراختم شده، تااشاره کند به اینکه صرف همسری پیغمبر جلوگیر عذاب دو چندان نمی شود، هیچ ملاکی برای احترام نیست مگر تقوی، و همسری پیغمبر وقتی اثر نیک دارد که توام با تقوی باشد، و اما با معصیت اثری جز دورترشدن، و وبال بیشتر آوردن ندارد.
و بعضی(2)
(1) گفته اند:به معنای اطاعت است، بعضی (3) دیگر به معنای ملازمت و مداومت در اطاعت و خضوع گرفته اند، و کلمهاعتاد به معنای تهیه کردن است، و رزق کریم مصداق بارزش بهشت است.
و معنای آیه این است که هر یک از شما همسران رسول خدا(ص)برای خدا و رسول او خاضع شود، و یا ملازم اطاعت و خضوع برای خدا و رسول باشد، و عمل صالح کند، اجرش را دو باره می دهیم، یعنی دو برابر می دهیم، و برایش رزقی کریم، یعنی بهشت آماده می کنیم.
در این آیه التفاتی از غیبت(و این برای خدا آسان است)به تکلم با غیر(می دهیم - وآماده می کنیم)به کار رفته، تا اعلام بدارد: که چنین افرادی به درگاه خدانزدیکند، و خدابرایشان احترام قائل است، همچنان که سیاق غیبت قبلی می فهماند که آنهایی که مرتکب فاحشه مبینه می شوند، از خدا دورند، و خدا هیچ ارزشی برایشان قائل نیست، و همسری رسول خدا(ص)کمترین اثری برایشان ندارد.
یانساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرضاین آیه برابری زنان پیغمبر با سایر زنان را نفی می کند، و می فرماید:شما با سایر زنان برابر نیستید اگر تقوی به خرج دهید، و مقام آنها را به همان شرطی که گفته شد بالا می برد، آنگاه از پاره ای ازکارها نهی، و به پاره ای از کارها امر می کند، امر و نهیی که متفرع بر برابرنبودن آنان با سایر زنان است، چون بعد از آنکه می فرمایدشما مثل سایر زنان نیستید، با کلمهفاء - پسآن امر و نهی را متفرع بر آن نموده، فرموده، پس در سخن خضوع نکنید، (و چون
............................................ (1)روح المعانی، ج 22، ص 2. (2 و 3)مجمع البیان، ج 8، ص 354.
صفحه : 461
سایرزنان آهنگ صدا را فریبنده نسازید)، و در خانه های خود بنشینید،و کرشمه و نازمکنید...، با اینکه این امور بین زنان پیغمبر و سایر زنان مشترک است.
پس از اینجامی فهمیم که آوردن جملهشما مثل سایر زنان نیستیدبرای تاکیداست، و می خواهد این تکالیف را بر آنان تاکید کند، و گویا می فرماید شما چون مثل دیگران نیستید، واجب است در امتثال این تکالیف کوشش و رعایت بیشتری بکنید، و در دین خدابیشتر از سایر زنان احتیاط به خرج دهید.
مؤید و بلکه دلیل بر اینکه تکلیف همسران آن جناب سخت تر و شدیدتر است، این است که پاداش و کیفرشان دو چندان است، همان طور که دیدید آیه قبلی آن را مضاعف خواند،و معقول نیست تکلیف از همه یکسان باشد، ولی کیفر و پاداش از بعضی مضاعف، پس اگر کیفر و پاداش بعضی مضاعف بود، باید بفهمیم که تکلیف آنان مؤکد، و مسئوولیتشان سنگین تر است.
فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض - بعد ازآنکه علو مقام، و رفعت منزلت همسران رسول خدا(ص)را به خاطر انتسابشان به آن جناب بیان نموده، این علو مقامشان را مشروط به تقوی نموده، و فرموده که فضیلت آنان به خاطر اتصالشان به رسول خدا(ص)نیست، بلکه به خاطرتقوی است، اینک در این جمله ایشان را از خضوع در کلام نهی می کند، و خضوع در کلام به معنای این است که در برابرمردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف کنند، تا دل او را دچار ریبه، و خیالهای شیطانی نموده، شهوتش را بر انگیزانند،و در نتیجه آن مردی که در دل بیمار است به طمع بیفتد، و منظوراز بیماری دل، نداشتن نیروی ایمان است، آن نیرویی که آدمی را از میل به سوی شهوات بازمی دارد.
وقلن قولا معروفا - یعنی سخن معمول و مستقیم بگویید،سخنی که شرع و عرف اسلامی(نه هر عرفی)آن را پسندیده دارد، و آن سخنی است که تنها مدلول خود را برساند،(نه اینکه کرشمه و ناز را بر آن اضافه کنی، تا شنونده علاوه بر درک مدلول آن دچار ریبه هم بشود).
و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی...و اطعن الله و رسولهکلمهقرنامراز مادهقراست، که به معنای پا برجا شدن است، و اصل این کلمهاقررنبوده، که یکی از دوتاراءآن حذف شده است، ممکن هم هست از مادهقار، یقار به معنای اجتماع، و کنایه از ثابت ماندن در خانه ها باشد، و مراد این باشد که ای
صفحه : 462
زنان پیغمبر!از خانه های خود بیرون نیایید.
و کلمهتبرجبه معنای ظاهر شدن در برابر مردم است، همان طورکه برج قلعه برای همه هویدا است، و کلمهجاهلیة اولیبه معنای جاهلیت قبل از بعثت است، پس درنتیجه مراداز آن، جاهلیت قدیم است، و اینکه بعضی(1) گفته اند مراد از آن دوران هشتصدساله ما بین آدم و نوح است، و یا گفته اند (2): زمان داوود و سلیمان است، و یا گفتار آنانکه گفته اندزمان ولادت ابراهیم است، و یا گفتار آنانکه گفته اند(3) زمان فترت بین عیسی و محمد(صلوات الله علیهما)است، اقوالی است بدون دلیل.
و اقمن الصلوة و اتین الزکوة و اطعن الله و رسوله - این آیه دستور می دهد که اوامردینی را امتثال کنند، و اگر از بین همه اوامر فقط نماز و زکات را ذکر نمود، برای این است که این دو دستور رکن عبادت، و معاملات است، و بعد از ذکر این دو به طور جامع فرمود: وخدا و رسولش را اطاعت کنید.
و طاعت خدا عبارت است از امتثال تکالیف شرعی او، و اطاعت رسولش به این است که آنچه با ولایتی که دارد امر و نهی می کند،امتثال شود، چون امر و نهی او نیز از ناحیه خدا جعل شده، خدا اورا به حکمالنبی اولی بالمؤمنین من انفسهم(4) ولی مؤمنین کرده، وفرمان او را فرمان خود خوانده.
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراکلمهانمادرآیه انحصار خواست خدا را می رساند، و می فهماند که خدا خواسته که رجس و پلیدی را تنها ازاهل بیت دور کند، و به آنان عصمت دهد، و کلمهاهل البیتچه اینکه صرفا برای اختصاص باشد، تا غیر از اهل خانه داخل در حکم نشوند، و چه اینکه این کلمه نوعی مدح باشد، و چه اینکه نداء، و به معنایای اهل بیتبوده باشد، علی ای حال دلالت دارد بر اینکه دور کردن رجس و پلیدی از آنان، و تطهیرشان، مساله ای است مختص به آنان، و کسانی که مخاطب در کلمهعنکم - از شماهستند.
بنابر این در آیه شریفه در حقیقت دو قصر و انحصار بکار رفته،یکی انحصار اراده وخواست خدا در بردن و دور کردن پلیدی و تطهیر اهل بیت، دوم انحصار این عصمت و دوری ازپلیدی در اهل بیت.
............................................ (1 و 2 و 3)مجمع البیان، ج 8، ص 356. (4)پیغمبرولایتش به مؤمنین از خود آنان مقدم تر است.سوره احزاب، آیه 16.
صفحه : 463
اهل البیتو مخاطب آیهیرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراچه کسانی هستند؟حال باید دید اهل بیت چه کسانی هستند؟بطور مسلم فقط زنان آن جناب اهل بیت او نیستند، برای اینکه هیچگاه صحیح نیست ضمیر مردان را به زنان ارجاع داد، و به زنان گفتعنکم -از شمابلکه اگر فقط همسران اهل بیت بودند، باید می فرمود: عنکن،بنابر این، یا باید گفت مخاطب همسران پیامبر و دیگران هستندهمچنان که بعضی(1) دیگر گفته اند: مراد از اهل البیت،اهل بیت الحرام است، که در آیهان اولیاؤه الا المتقونآنان را متقی خوانده، و بعضی(2) دیگر گفته اند: مراد اهل مسجد رسول خدا(ص)است، و بعضی(3) گفته اند:همه آن کسانی است که در عرف جزوخاندان آن جناب به شمار می روند، چه همسرانش، و چه خویشاوندان و نزدیکانش، یعنی آل عباس،آل عقیل، آل جعفر، و آل علی، و بعضی(4) دیگر گفته اند: مراد خود رسول خدا(ص)و همسران اوست، و شایدآنچه به عکرمه و عروه نسبت داده اند همین باشد، چون آنها گفته اند: مراد تنها و تنها همسران رسول خدا(ص)است.
تا اینکه مخاطب همچنانکه بعضی(5) دیگر گفته اند: غیر از همسران آن جناب هستند و خطاب درعنکم - از شمامتوجه اقربای رسول خدا(ص)است، یعنی آل عباس، آل علی، آل عقیل، و آل جعفر.
و به هر حال، مراد از بردن رجس و تطهیر اهل بیت تنها همان تقوای دینی، و اجتناب از نواهی، و امتثال اوامر است، و بنابر این معنای آیه این است که خدای تعالی ازاین تکالیف دینی که متوجه شما کرده سودی نمی برد، و نمی خواهد سود ببرد، بلکه می خواهد شما را پاک کند، و پلیدی را از شمادور سازد، و بنابر این آیه شریفه در حد آیهما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم(6) می باشد، و اگر معنا این باشد، آن وقت
............................................ (1)روح المعانی، ج 22، ص 16. (2)روح المعانی، ج 2، ص 13. (3)روح المعانی، ج 22، ص 14. (4)روح المعانی، ج 22، ص 13. (5)روح المعانی، ج 22، ص 14. (6)خدا نمی خواهد بیهوده بار شما را سنگین کند، بلکه می خواهد پاکتان سازد، و نعمت خود را برشما تمام کند.سوره مائده، آیه 6.
صفحه : 464
آیه شریفه، با هیچ یک از چند معنایی که گذشت نمی سازد،چون این معنا با اختصاص آیه به اهل بیت منافات دارد، زیرا خدا این گونه تطهیر را برای عموم مسلمانان و مکلفین باحکام دین می خواهد، نه برای خصوص اهل بیت، و حال آنکه گفتیم آیه شریفه دو انحصار را می رساند، که انحصار دوم تطهیر اهل بیت است.
و اگر بگویی مراد از بردن رجس، و تطهیر کردن، همانا تقوای شدید و کامل است، ومعنای آیه این است که این تشدیدی که در تکالیف متوجه شما کردیم، و در برابراجر دوچندان هم وعده تان دادیم، برای این نیست که خود ما از آن سودی ببریم، بلکه برای این است که می خواهیم پلیدی را دور نموده و تطهیرتان کنیم.
و در این معنا هم اختصاص رعایت شده، و هم عمومیت خطاب به همسران رسول خدا(ص)و به دیگران، چیزی که هست در اول، خطاب را متوجه خصوص همسران آن جناب نمود، و در آخر یعنی در کلمهعنکممتوجه عموم.
لیکن این حرف هم صحیح نیست، برای اینکه در آخر، خطاب متوجه غیر از ایشان شده، و اگر بگویی خطاب متوجه همه است چه همسران و چه غیر آنان، می گوییم:این نیزباطل است، برای اینکه غیر از همسران شریک در تشدید تکلیف نبودند، و اجر دو چندان هم ندارند، ومعنا ندارد خدای تعالی بفرماید: اگر به شما همسران رسول خدا(ص)تکالیف دشوارتری کردیم، برای این است که خواستیم عموم مسلمانان و شما را پاک نموده و پلیدی را از همه دور کنیم.
خواهی گفت: چرا جایز نباشد که خطاب متوجه همسران رسول خدا(ص)و خود رسول خدا(ص)باشد، با اینکه تکلیف خود رسول خدا(ص)هم مانند تکالیف همسرانش شدید است؟در پاسخ می گوییم: نباید همسران آن جناب را با خود آن جناب مقایسه کرد، چون آن جناب مؤیدبه داشتن عصمت خدایی است، و این موهبتی است که با عمل و اکتساب به دست نمی آید، تا بفرماید تکلیف تو را تشدید کردیم،و اجرت را مضاعف نمودیم، تا پاکت کنیم، چون معنای این حرف این است که تشدید تکلیف، و دو چندان کردن اجر مقدمه و یاسبب است برای بدست آمدن عصمت، و به همین جهت هیچ یک از مفسرین این احتمال رانداده اند که خطاب متوجه رسول خدا(ص)و همسرانش باشد و بس.واگر ما آن را جزو اقوال ذکر کردیم، به عنوان این است که این هم یک احتمال است، وخواستیم با ایراد این احتمال نظریه آن مفسرینی که گفته اند: مراد خصوص همسران آن جناب
صفحه : 465
است تصحیح کنیم، نه اینکه بگوییم: کسی از مفسرین این احتمال را هم داده.
اثبات اینکه مراد ازاهل البیتو مخاطب آیه تطهیر، خمسه طیبه(پیغمبر، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام) هستندو اگر مراد بردن رجس و پاک کردن، به اراده خدا باشد، و در نتیجه مراد این باشدکه خدا می خواهد به طور مطلق، و بدون هیچ قیدی شما را تطهیر کند، نه از راه توجیه تکالیف، و نه از راه تکلیف شدید، بلکه اراده مطلقه ای است از خدا که شما پاک و از پلیدیها دورباشید، چون اهل بیت پیغمبرید، در این صورت معنای آیه منافی با آن شرطی است که کرامت آنان مشروط بدان شد، و آن عبارت بود از تقوی،حال چه اینکه مراد از اراده، اراده تشریعی باشد، و چه تکوینی، هر یک باشد با شرط نمی سازد، پس معلوم می شود اراده مطلقه نیست.
با این بیانی که گذشت آن روایاتی که در شان نزول آیه واردشده تایید می شود، چه در آن روایت آمده که آیه شریفه در شان رسول خدا(ص)و علی و فاطمه وحسن و حسین(ع)نازل شده است، و احدی در این فضیلت با آنان شرکت ندارد.
و این روایات بسیار زیاد، و بیش از هفتاد حدیث است، که بیشتر آنها از طرق اهل سنت است، و اهل سنت آنها را از طرق بسیاری، از ام سلمه، عایشه، ابی سعید خدری،سعد، وائلة بن الاسقع، ابی الحمراء، ابن عباس، ثوبان غلام آزاد شده رسول خدا(ص)عبد الله بن جعفر، علی، و حسن بن علی(ع)که تقریبا از چهل طریق نقل کرده اند.
و شیعه آن را از حضرت علی، امام سجاد، امام باقر، امام صادق وامام رضا(ع)، و از ام سلمه، ابی ذر، ابی لیلی، ابی الاسود دؤلی، عمروبن میمون اودی، وسعد بن ابی وقاص، بیش از سی طریق نقل کرده اند.
حال اگر کسی بگوید: این روایات بیش از این دلالت ندارد که علی و فاطمه وحسنین(ع)نیز مشمول آیه هستند، و این منافات ندارد با اینکه همسران رسول خدانیزمشمول آن باشند، چون آیه شریفه در سیاق خطاب به آنان قرار گرفته.
در پاسخ می گوییم: بسیاری از این روایات و بخصوص آنچه از ام سلمه - که آیه درخانه او نازل شده - روایت شده است، تصریح دارد بر اینکه آیه مخصوص همان پنج تن است، و شامل همسران رسول خدا(ص)نیست، که ان شاء الله روایات مزبورکه بعضی از آنها دارای سندی صحیح هستند، از نظر خواننده خواهد گذشت.
و اگر کسی بگوید: آن روایات باید به خاطر ناسازگاری اش با صریح قرآن طرح شود، چون روایت هر قدر هم صحیح باشد، وقتی پذیرفته است که با نص صریح قرآن منافات نداشته
صفحه : 466
باشد، و روایات مذکور مخالف قرآن است، برای اینکه آیه مورد بحث دنبال آیاتی قرار دارد که خطاب در همه آنها به همسران رسول خدا(ص)است، پس باید خطاب در این آیه نیز به ایشان باشد.
در پاسخ می گوییم: همه حرفها در همین است، که آیا آیه موردبحث متصل به آن آیات، و تتمه آنها است یا نه؟چون روایاتی که بدان اشاره شد، همین را منکر است، ومی فرمایدآیه مورد بحث به تنهایی، و در یک واقعه جداگانه نازل شده، و حتی در بین این هفتاد روایت، یک روایت هم وجودندارد، که بگوید آیه شریفه دنبال آیات مربوط به همسران رسول خدا(ص) نازل شده، و حتی احدی هم از مفسرین این حرف رانزده اند، حتی آنها هم که گفته اند آیه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا(ص)است،مانند عکرمه و عروه، نگفته اند که: آیه در ضمن آیات نازل شده.
پس آیه مورد بحث از جهت نزول جزو آیات مربوط به همسران رسول خدا(ص)و متصل به آن نیست، حال یا این است که به دستور رسول خدا(ص)دنبال آن آیات قرارش داده اند، و یا بعد از رحلت رسول خدا(ص)اصحاب در هنگام تالیف آیات قرآنی در آنجا نوشته اند، مؤید این احتمال این است که اگر آیه مورد بحث که در حال حاضر جزو آیهو قرن فی بیوتکن است، از آن حذف شود، و فرض کنیم که اصلا جزو آن نیست،آیه مزبور با آیه بعدش که می فرماید: و اذکرنکمال اتصال و انسجام را دارد، و اتصالش بهم نمی خورد.
است که در وسط(1) آیاتی قرار گرفته که آنچه خوردنش حرام است می شمارد، که در جلد پنجم این کتاب در سوره مائده گفتیم که: چرا آیه مزبور در وسط آن آیات قرارگرفته، و این بی نظمی از کجا ناشی شده است.
بنابر آنچه گفته شد، کلمهاهل البیتدر عرف قرآن اسم خاص است که هر جاذکر شود، منظور از آن، این پنج تن هستند، یعنی رسول خدا(ص)و علی و فاطمه و حسنین ع، و بر هیچ کس دیگر اطلاق نمی شود، هر چند که ازخویشاوندان و اقربای آن جناب باشد، البته این معنا، معنایی است که قرآن کریم لفظ مذکوررا بدان اختصاص داده، و گر نه به حسب عرف عام، کلمه مزبور بر خویشاوندان نیز اطلاق
............................................ (1)سوره مائده، آیه 3.
صفحه : 467
می شود.
توضیح اینکه مفاد آیه تطهیر معصوم بودن اهل بیت(علیهم السلام)ازاعتقاد و عمل باطل و ملازم بودن با اعتقاد و عمل حق، به اراده تکوینی خداوند است کلمهرجس- به کسره را، و سکون جیم - صفتی است از ماده رجاست، یعنی پلیدی، و قذارت، و پلیدی و قذارت هیاتی است در نفس آدمی، که آدمی را وادار به اجتناب و نفرت می نماید، و نیز هیاتی است در ظاهر موجود پلید، که باز آدمی از آن نفرت می نمایداولی مانند پلیدی رذائل، دومی مانند پلیدی خوک، همچنان که قرآن کریم این لفظ را در هردو معنا اطلاق کرده، در باره پلیدی ظاهری فرموده: او لحم خنزیر فانه رجس(1) و هم درپلیدیهای معنوی، مانند شرک و کفر و اعمال ناشایست به کار برده و فرموده: و اما الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الی رجسهم و ماتوا و هم کافرون (2) ، و نیز فرموده:و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فی السماءکذلک یجعل الله الرجس علی الذین لایؤمنون (3).
و این کلمه به هر معنا که باشد نسبت به انسان عبارت است ازادراکی نفسانی، واثری شعوری، که از علاقه و بستگی قلب به اعتقادی باطل، یا عملی زشت حاصل می شود،وقتی می گوییم(انسان پلید، یعنی انسانی که به خاطر دل بستگی به عقاید باطل، یا عمل باطل دلش دچار پلیدی شده است).
............................................ (1)یا گوشت خوک که پلید است.سوره انعام، آیه 145. (2)و آنهایی که در دل بیمارند، قرآن پلیدی دیگری بر پلیدیهایشان می افزاید، و می میرند در حالی که کافرند.سوره توبه، آیه 125. (3)و کسی که خدا بخواهد گمراهش کند، دلش را تنگ و ناپذیرا می کند، به طوری که پذیرفتن حق برایش چون رفتن به آسمان غیر ممکن باشد، خدا این چنین پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورندمسلط می سازد.سوره انعام، آیه 125.
و با در نظر گرفتن اینکه کلمه رجس در آیه شریفه الف و لام دارد، که جنس رامی رساند، معنایش این می شود که خدا می خواهد تمامی انواع پلیدیها، و هیاتهای خبیثه،ورذیله، را از نفس شما ببرد، هیاتهایی که اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان می گیرد، و چنین ازاله ای با عصمت الهی منطبق می شود، و آن عبارت است از صورت علمیه ای در نفس که انسان را از هر باطلی، چه عقایدو چه اعمال حفظ می کند، پس آیه شریفه یکی از ادله عصمت اهل بیت است.
برای اینکه قبلا گفتیم اگر مراد از آیه، چنین معنایی نباشد،بلکه مراد از آن تقوی و یاتشدید در تکالیف باشد، دیگر اختصاصی به اهل بیت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش
صفحه : 468
تقوی می خواهد، نه تنها از اهل بیت، و نیز گفتیم که یکی از اهل بیت خود رسول خدا(ص)است، و با اینکه آن جناب معصوم است، دیگر معنا ندارد که خدا ازاو تقوی بخواهد.
پس چاره ای جز این نیست که آیه شریفه را حمل بر عصمت اهل بیت کنیم، وبگوییم: مراد از بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است، و مراد از تطهیر در جملهیطهرکم تطهیراکه با مصدر تطهیر تاکید شده، زایل ساختن اثر رجس به وسیله وارد کردن مقابل آن است، و آن عبارت است از اعتقاد به حق، پس تطهیر اهل بیت عبارت شد، از اینکه ایشان را مجهز به ادراک حق کند، حق در اعتقاد، و حق در عمل، و آن وقت مراد از اراده این معنا، (خدا می خواهد چنین کند)، نیز اراده تکوینی می شود، چون قبلا هم گفتیم اراده تشریعی را که منشا تکالیف دینی و منشا متوجه ساختن آن تکالیف به مکلفین است، اصلابا این مقام سازگار نیست، (چون گفتیم اراده تشریعی را نسبت به تمام مردم دارد نه تنهانسبت به اهل بیت).
پس معنای آیه این شد که خدای سبحان مستمرا و دائمااراده دارد شما را به این موهبت یعنی موهبت عصمت اختصاص دهد به این طریق که اعتقاد باطل و اثرعمل زشت رااز شما اهل بیت ببرد، و در جای آن عصمتی بیاورد که حتی اثری از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهایتان باقی نگذارد.
و اذکرن ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله و الحکمة ان الله کان لطیفاخبیراازظاهر سیاق بر می آید که مراد ازذکر، معنای مقابل فراموشی باشد، که همان یادآوری است، چون این معنا مناسب تاکید و تشدیدی است که در آیات شده است پس درنتیجه این آیه به منزله سفارش و وصیتی است بعد از وصیت به امتثال تکالیف که قبلا متوجه ایشان کرده است، و در کلمهفی بیوتکنتاکیدی دیگر است، (چون می فهماند مردم باید امتثال امر خدا را از شما یاد بگیرند، آن وقت سزاوار نیست شماکه قرآن در خانه هایتان نازل می شود، اوامر خدا را فراموش کنید).
و معنای آیه این است که شما زنان پیغمبر باید آنچه را که در خانه هایتان از آیات خداو حکمت تلاوت می شود، حفظ کنید، و همواره به خاطرتان بوده باشد، تا از آن غافل نمانید، واز خط سیری که خدا برایتان معین کرده تجاوز مکنید.
این است معنای آیه،نه آنکه دیگران گفته اند که: مراد از ذکر، شکر خدا است، و
صفحه : 469
اشاره به فرق بین اسلام و ایمان و اشاره به اینکه در شریعت اسلام از نظر حرمت و کرامت بین زن و مرد فرق نیست معنای آیه این است که خدا را شکر کنید،که شما را در خانه هایی قرار داد که در آن قرآن وسنت خوانده می شود، چون این معنا از سیاق آیه و بخصوص با در نظر گرفتن جملهان الله کان لطیفا خبیرادور است.
ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات...اجراعظیماشریعت مقدسه اسلام در کرامت و حرمت اشخاص از نظر دین داری فرقی بین زن ومرد نگذاشته، و در آیهیاایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفواان اکرمکم عند الله اتقیکم (1) ، به طور اجمال به این حقیقت اشاره می نماید، ودر آیهانی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی(2) ، به آن تصریح، و سپس در آیه موردبحث با صراحت بیشتری آن را بیان کرده است.
پس مقابله ای که در جملهان المسلمین و المسلمات و المؤمنین والمؤمناتبین اسلام و ایمان انداخته، می فهماند که این دو با هم تفاوت دارند، و نوعی فرق بین آن دوهست،و آن آیه ای که بفهماند آن نوع تفاوت چیست؟آیهقالت الاعراب آمنااست،که اینک همه آن از نظر خواننده می گذرد: قالت الاعراب آمنا قل لم یؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم...انماالمؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابواو جاهدواباموالهم و انفسهم فی سبیل الله (3) ، که می فهماند اولا اسلام به معنای تسلیم دین شدن از نظرعمل است، و عمل هم مربوط به جوارح و اعضای ظاهری بدن است، و ایمان امری است قلبی، و ثانیا اینکه گفتیم ایمان امری است قلبی، عبارت است از اعتقاد باطنی، به طوری که آثار آن اعتقاد در اعمال ظاهری و بدنی نیز ظاهر شود.
پس اسلام عبارت شد از تسلیم عملی برای دین، به اینکه همه تکالیف آن را بیاوری، و آنچه از آن نهی کرده ترک کنی، و مسلمونومسلماتمردان و زنانی هستند که این
............................................ (1)ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، وقبیله قبیله تان کردیم، تا یکدیگر را بشناسید، بدرستی گرامی ترین شما نزد خدا باتقوی ترین شما است.سوره حجرات، آیه 13. (2)من اجر هیچ یک از عمل کنندگان شما را ضایع نمی کنم، چه مرد باشد و چه زن.سوره آل عمران، آیه 195. (3)اعراب گفتند ما ایمان آورده ایم، بگو هنوز ایمان نیاورده اید، و لیکن بگویید اسلام آوردیم، چون هنوز ایمان در دلهایتان وارد نشده. - تا آنجا که می فرماید - تنهاو تنها مؤمنین آن کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده، و بعد از آن دیگر شک نکردند، و با مال و جان خود در راه خدا جهاد نمودند.
سوره حجرات، آیه 14 و 15.
صفحه : 470
طورتسلیم دین شده باشند، و امامؤمنینومؤمناتمردان و زنانی هستند که دین خدا رادر دل خود جای داده باشند، به طوری که وقتی به اعمال آنان نگاه می کنی،پیداست که این شخص در دل به خدا ایمان دارد، پس هر مؤمنی مسلمان هست، ولی هر مسلمانی مؤمن نیست.
و القانتین و القانتات - کلمهقنوتبه طوری که گفته اندبه معنای ملازمت دراطاعت و خضوع است، و در نتیجه معنای دو کلمه موردبحث مردان و زنانی است که ملازم اطاعت خدا، و همواره در برابر او خاضعند.
و الصادقین و الصادقات - کلمهصدقبه معنای هر فعل و قولی است که مطابق با واقع باشد، و مرد و زن با ایمان هم در ادعای دین داری صادقند، و هم در گفتار راست می گویند، و هم خلف وعده نمی کنند.
والصابرین و الصابرات - اینان کسانی هستند که هم در هنگام مصیبت و بلاء، صبر می کنند، و هم در هنگام اطاعت، و هم آنجا که گناهی پیش آمده، در ترک آن صابرند.
و الخاشعین و الخاشعات - کلمهخشوعبه معنای خواری و تذلل باطنی و قلبی است، همچنان که کلمهخضوعبه معنای تذلل ظاهری، و با اعضای بدن است.
والمتصدقین و المتصدقات - کلمهصدقةبه معنای خرج کردن مال است درراه خدا، که یکی از مصادیق آن زکات واجب است.
و الصائمین و الصائمات - مراد ازصومروزه های واجب و مستحب هر دواست، و الحافظین فروجهم و الحافظات - یعنی کسانی که فروج خودرا حفظ می کنند، وآن را در غیر آنچه خدا حلال کرده به کار نمی بندند.
و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات- یعنیو الذاکرات اللهکه کلمهاللهبه خاطراینکه معلوم بوده حذف شده یعنی، و کسانی که ذکر خدا را بسیارمی کنند، هم با زبان وهم با قلب، و این ذکر شامل نماز و حج نیز هست.
اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیمانکره آمدن مغفرت و اجر، به منظور تعظیم آن است.
بحث روایتی
در تفسیر قمی در ذیل آیهیاایها النبی قل لازواجکآمده که سبب نزول این آیه
صفحه : 471
این بود که چون رسول خدا(ص)از جنگ خیبر برگشت، و درآن جنگ گنجینه های آل ابی الحقیق نصیب مسلمانان شد، همسرانش به آن جناب عرضه داشتند این گنجینه هارا به ما بده، حضرتش فرمود: بر طبق دستور خدای تعالی در بین همه مسلمانان تقسیم کردم، همسران از وی درخشم شدند، و گفتند تو چنان گمان کرده ای که اگر ما را طلاق دهی دیگر در همه فامیل ما یک همسر کفو پیدا نمی شودکه ما را بگیرد؟خدای تعالی از این سخن ایشان برای رسول گرامی اش غیرت کرد، و به آنجناب دستور داد از ایشان کناره گیری کند، رسول خدا(ص)بیست و نه روز ازایشان کناره گیری نموده و در مشربه ام ابراهیم منزل گزید، تا آن که یک نوبت حیض دیدند، وپاک شدند، آنگاه آیهیا ایها النبی قل لازواجک...اجرا عظیمارا فرستاد، که در آن همسران رسول خدا(ص)را مخیر کرد بین باقی ماندن بر همسری آن جناب، و بین طلاق گرفتن.
و اولین کسی که در بین همسران برخاست ام سلمه بود،عرضه داشت: من خدا ورسول را اختیار می کنم، دنبال او سایر همسران یکی یکی برخاستند، و با رسول خدا(ص)ازدر آشتی معانقه کردند، و کلام ام سلمه را همی گفتند (1).
مؤلف: قریب به این معنا از طرق اهل سنت نیز روایت شده،و در آن آمده: اولین کسی که برخاست و گفت من خدا و رسولش را اختیار کردم عایشه بود (2).
و در کافی به سند خود از داوود بن سرحان از امام صادق(ع)روایت کرده که فرمود: زینب دختر جحش گفت: رسول خدا پنداشتند اگر ما را طلاق دهد شوهر برای ماقحطی است، و این در هنگامی بود که رسول خدا(ص)بیست و نه روزاز آنان کناره گیری کرده بود، وقتی زینب این حرف را زد، خدای تعالی جبرئیل را نزد رسول خدا(ص)فرستاد، و گفت: قل لازواجک...پس همسران گفتند: ما خدا و رسول او را و خانه آخرت را برگزیدیم (3).
و در همان کتاب به سند خود از عیص بن قاسم، از امام صادق(ع)روایت کرده که گفت: از آن جناب این مساله را پرسیدم که مردی همسر خود را مخیر می کند، وهمسرش جدایی را می گزیند، آیا به صرف این گزینش جدا می شود یا نه؟فرمود: نه، این حکم
............................................ (1)تفسیر قمی، ج 2، ص 192. (2)الدر المنثور، ج 5، ص 194 - 196. (3)فروع کافی، ج 6، ص 138، ح 4.
صفحه : 472
روایاتی در ذیل آیات مربوط به همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)تنها مخصوص رسول خدا(ص)بود، که از ناحیه خدا مامور شدهمسرانش را مخیر کند،و او هم از باب امتثال امر خدا این کار را کرد، تازه اگر همسرانش جدایی را اختیار می کردند رسول خدا(ص)طلاقشان می داد، و صرف اختیار زنان طلاق نمی شود، خدای تعالی هم به مساله طلاق تصریح کرده، و فرموده: قل لازواجک ان کنتن تردن الحیوة الدنیاو زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا (1).
و در مجمع البیان آمده که واحدی به سند خود از سعیدبن جبیر، از ابن عباس روایت کرده که گفت: رسول خدا(ص)با حفصه(دختر عمر)نشسته بودند باهم مشاجره کردند و رسول خدا(ص)پرسید: میل داری مردی بین من و توحکم شود؟ حفصه عرضه داشت: آری.
پس کسی را فرستاد نزد عمر، عمر وقتی آمد به دخترش گفت: حرف بزن، حفصه گفت: یا رسول الله(ص)تو سخن بگو، ولی غیر از حق چیزی مگو، عمرچون این بشنید، دست بلند کرد و محکم به صورت دخترش زد، و این سیلی را دو باره تکرارکرد.
رسول خدا(ص)به عمر فرمود: دست نگه دار، پس عمر به دخترش گفت: ای دشمن خدا، رسول خدا(ص)جز حق نمی گوید، به آن خدایی که او را به حق مبعوث کرده، اگر احترام محضر او نبود دست خود را نگه نمی داشتم، آن قدر می زدم تا بمیری، رسول خدا(ص)برخاست وبه بالاخانه ای که داشت رفت، و تا یک ماه با احدی از همسرانش نیامیخت، و در همان غرفه صبحانه و شام می خورد، پس خدای تعالی این آیات را فرو فرستاد (2).
و در خصال از امام صادق(ع)روایت شده که فرموده: رسول خدا(ص)با پانزده زن ازدواج کرد، و با سیزده نفر از آنان در آمیخت، و چون از دنیا رفت نه نفر از آنان همسرش بودند، و اما آن دو نفری که آن جناب با ایشان آمیزش نکرد، یکی عمرة بود، و دیگری سنا، و اما آن سیزده نفری که با ایشان بیامیخت، اول خدیجه دختر خویلد بود، و بعد از او با سوده دختر زمعه ازدواج کرد، و سپس با ام سلمه که نامش هند، و دختر ابی امیه بود، و سپس با ام عبد الله عایشه دختر ابی بکر، و آن گاه با حفصه دختر عمر، و سپس با زینب
............................................ (1)فروع کافی، ج 6، ص 137، ح 3. (2)مجمع البیان، ج 8، ص 353.
صفحه : 473
دختر خزیمة بن حارث ام المساکین، و بعد از او با زینب دختر جحش، آن گاه با ام حبیب رملة دختر ابی سفیان، و بعد از او با میمونه دختر حارث، و سپس با زینب دختر عمیس، آن گاه با جویریه دختر حارث، و بعد از او با صفیه دختر حیی بن اخطب، و آنکه خود را به رسول خدا(ص)بخشید خوله دختر حکیم سلمی بود.
وآن جناب علاوه بر این همسران، دو کنیز داشت، یکی ماریه قبطیه،و دیگری ریحانه خندفیه، که با آنان نیز معامله همسران آزاد رامی کرد، یعنی شبهای خود را بین همسران و این دو کنیز تقسیم می کرد.
و آن نه نفری که در هنگام رحلت آن جناب همسرش بودند،عبارت بودند از عایشه، حفصه، ام سلمه، زینب دختر جحش، میمونه دختر حارث، ام حبیب دختر ابو سفیان، جویریه،سوده، صفیه، که از همه فاضلتر خدیجه، و بعد از او ام سلمه و سپس میمونه بود (1).
و در مجمع البیان در ذیل آیهیا نساء النبی من یات منکن...آمده که محمد بن ابی عمیر، از ابراهیم بن عبد الحمید، از علی بن عبد الله بن الحسین، از پدرش، ازعلی بن الحسین(ع)روایت کرده، که مردی در حضورش گفت: شما از اهل بیتی هستید که خدا شما را آمرزیده، امام سجاد غضب کرد و فرمود: ما سزاوارتریم به اینکه آنچه خدا درهمسران رسول خدا(ص)عملی کرد در باره ما عملی کند، ما معتقدیم که نیکو کار از ما را دو برابر اجر داد، و بد کار از ما را دو برابر عذاب، نه آنکه توپنداشته ای(که چون آمرزیده شده ایم، دست از عبادت برداریم، و هر کاری خواستیم بکنیم) (2).
و درتفسیر قمی روایتی با سند از امام صادق از پدرش(ع)در ذیل آیهولاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولیآورده، و آن این است که حضرت فرمود: بعد از جاهلیت اول، جاهلیت دیگری نیز خواهد آمد (3).
مؤلف: این روایت نکته ای جالب و لطیف را از آیه شریفه استفاده کرده.
و در الدر المنثور است که طبرانی از ام سلمه روایت کرده که گفت: رسول خدا(ص)به فاطمه فرمود: همسرت و دو پسرانت را نزدم حاضر کن، فاطمه
............................................ (1)خصال صدوق، ج 2، ص 419، ش 13، باب 9. (2)مجمع البیان، ج 8، ص 354. (3)تفسیر قمی، ج 2، ص 193.
صفحه : 474
روایات متعدد در باره نزول آیه تطهیر در باره پنج تن(علیهم السلام)که در زیر کسای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) جمع شده بودندایشان را به خانه ماآورد، پس رسول خدا(ص)عبایی بافت فدک بر سرایشان انداخت، و دست خود را روی سر همگی آنان گذاشت، و گفت: بار الها!اینهاینداهل محمد، - و در نقلی دیگر آمده اینهایند آل محمد - پس صلوات و برکات خود را بر آل محمد قرارده، همانطورکه بر آل ابراهیم قرار دادی، و تو حمید و مجیدی، ام سلمه می گوید: پس من عبا رابلند کردم که من نیز جزو آنان باشم، رسول خدا(ص)عبا را از دستم کشید، و فرمود: تو عاقبت بخیر هستی (1).
مؤلف: این روایت را صاحب غایة المرام هم از عبد الله بن احمد بن حنبل، از پدرش احمد، و او به سند خود از ام سلمه نقل کرده است.
و در همان کتاب است: که ابن مردویه، از ام سلمه روایت کرده که گفت:آیهانما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرادر خانه من نازل شد، و درخانه هفت نفر بودند، جبرئیل، میکائیل، علی، فاطمه، حسن، و حسین، و من که دم درایستاده بودم، عرضه داشتم:یا رسول الله(ص)آیا من از اهل بیت نیستم؟فرمود تو عاقبت بخیری، تو از همسران پیغمبری (2).
باز در همان کتاب است که ابن جریر، و ابن منذر، و ابن ابی حاتم،و طبرانی، و ابن مردویه همگی از ام سلمه همسر رسول خدا(ص)روایت کرده اند که رسول خدا(ص)در خانه او عبایی بافت خیبر به روی خود کشیده، وخوابیده بود، که فاطمه از در درآمد، در حالی که ظرفی غذا با خود آورده بود، رسول خدا فرمود: همسرت و دو پسرانت حسن و حسین را صدابزن، فاطمه برگشت و ایشان را با خود بیاورد، درهمان بین که داشتند آن غذا را می خوردند این آیه نازل شد: انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.
پس رسول خدا(ص)زیادی جامه ای که داشت بر سر آنان کشید،آن گاه دست خود را از زیر کسا بیرون آورد، به آسمان اشاره کرد، و عرضه داشت: بار الها اینها اهل بیت من، و خاصگان من هستند،پس پلیدی را از ایشان ببر، و تطهیرشان کن، و این کلام را سه بار تکرار کرد.
ام سلمه می گوید: من سر خود را در زیر جامه بردم، وعرضه داشتم: یا رسول الله(ص)منهم با شمایم، حضرت دو بار فرمود: تو عاقبت بخیری (3).
............................................ (1 و 2 و 3)الدر المنثور، ج 5، ص 198.
صفحه : 475
مؤلف: این حدیث را صاحب غایة المرام از عبد الله پسر احمدبن حنبل، به سه طریق از ام سلمه نقل کرده، و همچنین تفسیر ثعلبی نیز آن را روایت کرده است.
و در همان کتاب است که ابن مردویه، و خطیب، از ابی سعیدخدری روایت کرده که گفت: روزی که نوبت ام سلمه بود، و رسول خدا(ص)در خانه اوقرار داشت، جبرئیل بر آن جناب نازل شد، و آیهانما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرارا نازل کرد، ابی سعیدسپس می گوید: رسول خدا(ص)حسن و حسین و علی و فاطمه را خواست، بعد از آنکه نزدش حاضر شدند، ایشان رابه خود چسبانید،و جامه ای رویشان افکند، و این در حالی بود که ام سلمه در پشت پرده قرارداشت، آن گاه گفت: بار الها اینان اهل بیت منند، پروردگارا پلیدی را از ایشان ببر، و آن طورکه خودت می دانی پاکشان کن، ام سلمه گفت: ای پیغمبر خدا!آیامن نیز با ایشان هستم؟حضرت فرمود: تو جای خود داری، و عاقبتت بخیر است (1).
باز در آن کتاب آمده که ابن جریر، و ابن ابی حاتم، وطبرانی، از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: آیهانما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرادر باره پنج نفر نازل شد، من، علی، فاطمه، حسن و حسین (2).
مؤلف: این روایت را صاحب غایة المرام نیز از تفسیر ثعلبی نقل کرده.
و نیز در آن کتاب آمده که ترمذی(وی حدیث را صحیح دانسته)،و ابن جریر، ابن منذر، و حاکم(وی نیز حدیث را صحیح دانسته)، و ابن مردویه، و بیهقی، در سنن خود، ازچند طریق از ام سلمه روایت کرده اند که گفت آیهانما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیتدر خانه من نازل شد، و آن روز در خانه من فاطمه، علی، حسن و حسین، بودند، که رسول خدا(ص)ایشان را با عبایی پوشانید آن گاه گفت: خدایا اینهاینداهل بیت من، پس پلیدی را از ایشان ببر، و پاکشان گردان (3).
و در غایة المرام از حمیدی روایت کرده که گفت: شصت وچهارمین حدیث متفق علیه از احادیث بخاری و مسلم، از مسند عایشه، از مصعب بن شیبه، ازصفیه دختر شیبه، ازعایشه این حدیث است که گفت: روزی صبح رسول خدا(ص)از اطاق بیرون شد در حالی که بر تن خود مرط مرحل از مو و رنگ سیاه داشت، در این هنگام حسن بن
............................................ (1 و 2 و 3)الدر المنثور، ج 5، ص 198.
صفحه : 476
روایاتی در باره اینکه رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)مدتی را هر صبح به در خانه علی(علیه السلام)می آمد و ایشان را اهل البیت خطاب می کرد و آیه تطهیررا تلاوت می فرمودعلی(ع)وارد شد، رسول خدا(ص)او را داخل جامه برد، پس از او حسین آمد، او را هم داخل کرد، سپس فاطمه آمد، اورا هم درون برد، در آخر علی آمد، او را نیزداخل برد، آنگاه فرمود: انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.
مؤلف: این حدیث به طرق مختلفه از عایشه روایت شده.
و در الدر المنثوراست که ابن مردویه، از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت: چون علی(ع)با فاطمه ازدواج کرد، چهل روز صبح رسول خدا(ص)به در خانه او آمد، و گفت، سلام بر شما اهل بیت، و رحمت خدا و برکات او، وقت نماز است، خدارحمتتان کند، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرامن در جنگم، با کسی که با شمابجنگد، و آشتی و دوستم با کسی که با شما آشتی و دوست باشد (1).
و نیز در همان کتاب است که ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که گفت: ما نه ماه همه روزه شاهد این جریان بودیم، که رسول خدا(ص)هنگام هرنمازی به در خانه فاطمه آمد، و گفت: سلام بر شما اهل بیت و رحمت خدا و برکات اوانما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (2).
مؤلف: و نیز این روایت را الدر المنثور از طبرانی، از ابی الحمراءنقل کرده، اما به این عبارت که گفت: من شش ماه تمام رسول خدا(ص)را دیدم که به در خانه علی و فاطمه می آمد، و می گفت:انما یرید الله....و نیز از ابن جریر، و ابن مردویه، از ابی الحمراء نقل کرده که چنین گفت:من از رسول خدا(ص)حفظ کردم، درست هشت ماه در مدینه بر آن جناب گذشت، که حتی یک روز برای نماز صبح بیرون نشدمگر آنکه به در خانه علی می آمد، و دست خود را بر دو طرف درمی گذاشت، و سپس می گفت: نماز نمازانما یرید الله لیذهب... (3).
و نیز همین روایت را از ابن ابی شیبه، احمد و ترمذی،(وی حدیث را حسن شمرد)، و ابن جریر، ابن منذر، طبرانی، و حاکم(وی آن را صحیح دانسته).و ابن مردویه، از انس نقل کرده که عبارتش چنین است که: رسول خدا(ص)همواره وقتی برای نماز صبح بیرون می شد، به در خانه فاطمه می گذشت و می گفت: نماز ای اهل بیت، نماز، کهانما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (4).
............................................ (1 و 2 و 3 و 4)الدر المنثور، ج 5، ص 199.
صفحه : 477
چند روایت متضمن اینکه مقصود از اهل بیت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)همسران آن حضرت نیستندمؤلف: روایات در این معانی از طرق اهل سنت، وهمچنین از طرق شیعه بسیار زیاداست، هر کس بخواهد بدان اطلاع یابد، باید به کتاب غایة المرام بحرانی، و کتاب عبقات مراجعه کند، (و فارسی آن روایات در کتاب علی در کتب اهل سنت به قلم مترجم آمده).
و در غایة المرام از حموینی، و او به سند خود از یزید بن حیان،روایت کرده که گفت: داخل شدیم بر زید بن ارقم، او گفت: روزی رسول خدا(ص)مارا خطاب کرد، و فرمود:آگاه باشید که من در بین شما امت اسلام دو چیز گرانبها می گذارم، و می روم، یکی کتاب خدای عز و جل است،که هر کس آن را پیروی کند هدایت می شود، وهر که آن را پشت سر اندازد، در ضلالت است، و سپس اهل بیتم، من خدارا به یاد شمامی آورم در باره اهل بیتم، و این کلمه را سه بار تکرار کرد.
ما از زید بن ارقم پرسیدیم: اهل بیت رسول خدا(ص)چه کسانی بودند؟آیا همسرانش بودند؟گفت: نه، اهل بیت او، دودمان اویند، که بعد از آن جناب صدقه خوردن بر آنان حرام است، یعنی آل علی، آل عباس، آل جعفر، و آل عقیل.
و نیز در همان کتاب از صحیح مسلم، به سند خود از یزیدبن حیان از زید بن ارقم روایت کرده که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: من در بین شما دو چیزگرانبهاو سنگین می گذارم، یکی کتاب خدا است، که حبل الله است و هر کس آن را پیروی کند بر طریق هدایت، و هر کس ترکش گوید بر ضلالت است، و دومی اهل بیتمپرسیدیم: اهل بیت او کیست؟همسران اویند؟گفت:نه، به خدا قسم، همسر آدمی چند صباحی باآدمی است، و چون طلاقش دهند به خانه پدرش بر می گردد، و دو باره بیگانه می شود، اهل بیت رسول خدا(ص)اهل او، و عصبه و خویشاوندان اویند، که بعد ازاو صدقه برایشان حرام است (1).
مؤلف: در این روایت کلمه بیت به نسب تفسیر شده، همچنانکه عرفا هم بر این معنا اطلاق می شود، می گویند بیوتات عرب، یعنی خاندانها و تیره های عرب، و لیکن روایات سابق که از ام سلمه و غیر او نقل شد، با این معنا سازگار نیست، برای اینکه در آن روایت اهل بیت تنها به علی، فاطمه، و حسنین(ع)تفسیر شده.
و در مجمع البیان می گوید: مقاتل بن حیان گفته:وقتی اسماء بنت عمیس باشوهرش جعفر بن ابی طالب از حبشه برگشت، داخل شد در بین همسران رسول خدا(ص)
............................................ (1)صحیح مسلم، ج 15، ص 181، باب فضائل علی(ع).
صفحه : 478
و پرسید آیا چیزی از قرآن در باره مهاجرین به حبشه نازل شد؟گفتند: نه.
پس نزد رسول خدا(ص)آمد و عرضه داشت: یا رسول الله(ص)مثل اینکه جنس زن همیشه باید محروم و در زیان باشد، رسول خدا(ص)پرسید: چطور مگر؟گفت: برای اینکه آنطور که مردان در قرآن کریم به نیکی یاد شده اند، زنان یاد نشده اند، بعد از این جریان آیهان المسلمین و المسلمات...نازل گردید (1).
مؤلف:در روایاتی دیگر آمده که این شکوه را ام سلمه کرد.
............................................ (1)مجمع البیان، ج 8، ص 357.