ماهان شبکه ایرانیان

روایات و احکام زن

در سنن ابی داود از اسماء انصاریه بنت یزید بن سکن روایت کرده که گفت: در زمان رسول خدا همسرم مرا طلاق داد، و تا آن ایام زن مطلقه عده نداشت، در همان روزهائی که من مطلقه شدم حکم عده طلاق نازل شد،(۱) که می فرمود: و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء، پس به حکم این حدیثاسماء انصاریهاولین زنی است که بر آیه مربوط به عده طلاق عمل کرده است.

در سنن ابی داود از اسماء انصاریه بنت یزید بن سکن روایت کرده که گفت: در زمان رسول خدا همسرم مرا طلاق داد، و تا آن ایام زن مطلقه عده نداشت، در همان روزهائی که من مطلقه شدم حکم عده طلاق نازل شد،(1) که می فرمود: و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء، پس به حکم این حدیثاسماء انصاریهاولین زنی است که بر آیه مربوط به عده طلاق عمل کرده است.

و در تفسیرعیاشی در ذیل آیهو المطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء،از زراره روایت آمده که گفت: من از ربیعة الرای شنیدم که می گفت: یکی از نظرات من این است که منظورازقرءهایی که خدای تعالی در قرآن نام برده همان طهر و پاکی بین دو حیض است نه خود حیض، من وقتی این را از ربیعه شنیدم به خدمت امام ابی جعفر(ع)شرفیاب شده جریان را به عرض آن حضرت رساندم.

............................................ (1)سنن ابی داود، ج 2 حدیث 2281

صفحه : 377

فرمود: ربیعه این حرف را به رای خود نزده بلکه ازعلی ع به او رسیده، عرضه داشتم: خدا شایسته ات بدارد مگر رای علی(ع)این بوده؟فرمود بله آن جناب قرءرا طهر وپاکی از حیض می دانسته که در آن حال خون در رحم جمع می شود چونقرءبه معنای جمع شدن است.و این جمع شدن خون همچنان ادامه دارد تا ناگهان سرازیر می شود و حالت حیض پدید می آورد.

عرضه داشتم خدا شایسته ات بدارد، اگر مردی همسر خودرا قبل از آنکه با او جماع کرده باشد در حالت طهارت زن و در حضور دو شاهد عادل طلاق دهد آیا او نیز باید عده نگه دارد؟با اینکه شوهر به او نزدیکی نکرده؟فرمود بله، وقتی داخل حیض سوم شد عده اش تمام شده و می تواند شوهرکند... (1) مؤلف: این معنا به چند طریق از آن جناب نقل شده، و اینکه زراره بعد از کلام امام که فرمود: ربیعه این حرف را به رای خود نزده بلکه از علی(ع)به او رسیده است، پرسیده بودخدا شایسته ات بدارد مگر رای علی(ع)این بوده،از این جهت بوده که در بین اهل سنت معروف شده بود که رای علی(ع)این است که منظور ازقروءحیض ها است، نه طهرها وپاکی ها،به شهادت روایتی که در تفسیر الدر المنثور آمده و از شافعی و عبد الرزاق و عبد بن حمید وبیهقی از علی بن ابیطالب(ع)نقل کرده که فرمود: شوهرزن مطلقهمی تواند به او رجوع کند، تا زمانی که از حیض سوم غسل نکرده باشد، بعد از آن دیگر نمی تواند رجوع کند، و بر همه مردان حلال است که با وی ازدواج کنند. (2) ولی ائمه اهل بیت منکر این نسبت هستند و به آن نسبت می دهند که فرموده: قرءهاعبارتنداز پاکی و طهرها، نه حیض ها، همچنانکه در روایت ربیعه هم همین را به آنجناب نسبت دادند، البته این نظریه را به عده ای دیگر از اصحاب مانند زید بن ثابت وعبد الله بن عمر و عایشه نسبت داده اند، و از ایشان روایت هم کرده اند.

و در مجمع البیان از امام صادق ع روایت کرده، که در ذیل جملهو لا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فی ارحامهن، فرمود: منظور حمل است و حیض. (3) و در تفسیرقمی آمده است که خدای تعالی سه چیز را به خود زنان واگذار کرده(که خود آنان باید طبق واقع از آنها خبر دهند، زیرا این چند چیز اموری است که به غیر خود زن

............................................ (1)تفسیر عیاشی، ج 1 ص 114 (2)تفسیر الدر المنثور، ج 1 ص 275 (3)مجمع البیان، ج 1 ص 326

صفحه : 378

کسی از آن خبردار نمی شود، تا بر طبق آن شهادت دهد)و آن عبارت است از پاکی و حیض وحاملگی. (1) و نیز در همان تفسیر آمده که امام ع در ذیل جملهو للرجال علیهن درجةفرمود: حق مردان بر زنان بیشتر است از حقی که زنان بر مردان دارند. (2) مؤلف: این مطلب با تساوی حقوق زن و مرد منافات ندارد، به همان بیانی که در ذیل جمله نامبرده گذشت.

و در تفسیر عیاشی در ذیل آیهالطلاق مرتان فامساک بمعروف،او تسریح باحسانازابی جعفر ع روایت آورده که فرمود: خدای تعالی تا دو نوبت طلاق دادن زن را برای مرد جائزدانسته، بار سوم که او را به خانه آورد یا باید به خوبی نگه دارد، و یا به احسان او راتسریح و رها کند، که رها کردن به احسان، همان طلاق سوم است. (3) و در تهذیب از ابی جعفر ع وایت شده که فرمود: طلاق سنتاین است که مردی همسرش را طلاق دهد، البته در حالی که زن در حال حیض نباشد، و در آن پاکی باوی جماع هم نکرده باشد، آنگاه به او رجوع نکند تا سه پاکی اش تمام شود، وقتی سه دوره ازپاکی او تمام شد دیگر رابطه ای بین آن دو نمی ماند آن وقت همسرش یکی از مردانی خواهد بودکه اگر خواست از او خواستگاری کند، و اگر پذیرفت می تواند دوباره با وی ازدواج کندو اگرنخواست نمی کند و اما اگر خواست قبل از تمام شدن پاکی هایش به او رجوع کند، دو نفر را بررجوع خود شاهد گیردو رجوع می کند که در این صورت با اینکه طلاقش داده بود باز زن اوست.. .(4)

............................................ (1)تفسیر قمی، ج 1 ص 74 (2)مصدر مزبور (3)تفسیر عیاشی، ج 1 ص 116 (4)تهذیب، ج 8، ص 25

حکمت تحریم رجوع بعد از طلاق سوم

و در کتاب فقیه از حسن بن فضال روایت آمده است که گفت: من از حضرت رضاع پرسیدم علت این که مرد بعد از طلاق سوم نمی تواند در عده رجوع کند، چیست؟فرمود:خدای عزوجل برای دو نوبت اجازه طلاق به مردان داده، و فرموده: الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان، ومنظور ازتسریح، طلاق سوم است، که بعد از آن دیگر نمی تواند با همسرش ازدواج کند، برای اینکه نافرمانی خدا را کرده، چون خدای تعالی طلاق را دوست نمی دارد و اگر ازدواج با همسر مطلقه را بعد از طلاق سوم تحریم کرده، علتش

صفحه : 379

این است که نخواسته مردم امر طلاق را سبک بشمارندو با طلاقهای پی درپی زنان را اذیت کنند...(1)

در باره وقوع سه طلاق با یک لفظ یا در یک مجلس از نظر خاصه و عامه

مؤلف: مذهب ائمه اهل بیت ع بطوری که شیعه روایت کرده این است که طلاق با یک لفظ و یا در یک مجلس، فقط یک طلاق است، هر چند که گفته باشد: طلقتک ثلاثا- من سه بار طلاقت دادم، و اما اهل سنت و عامه روایاتشان مختلف است، بعضی از آن روایات دلالت دارد بر اینکه سه طلاق به حساب می آید و چه بسا که اهل سنت همین نظریه را از علی و جعفر بن محمد ع هم روایت کرده اند.

و لیکن از بعضی دیگر از روایات آنان که صاحبان صحاح مانند مسلم و نسائی و ابی داود و غیر ایشان نقل کرده اند برمی آید که واقع شدن سه طلاق با یک لفظ چیزی بوده که عمر(خلیفه دوم)آن را در سال دوم و یا سوم خلافت خویش وضع نمود، از آن جمله درتفسیر الدر المنثور است که عبدالرزاق و مسلم و ابو داود و نسائی و حاکم بیهقی از ابن عباس روایت کرده اند که گفت: طلاق در یک جلسه،در زمان رسول خدا ص و ابی بکر و دو سال از خلافت عمر یک طلاق بود(هر چند که در یک جلسه می گفتندتو را سه طلاقه کردم)،بعد از دو سال عمر در باره این مساله گفت: مردم در باره طلاق که شارع برای آنها مهلت قرارداده بود از من می خواهندکه به عجله انجام شود، و چه خوب است ما خواسته آنان را امضاکنیم، و امضا کرد (2) و در سنن ابی داود از ابن عباس روایت کرده که گفت: عبد یزید پدر رکانه، مادررکانه را طلاق داد، و زنی از قبیله مزینه گرفت، آن زن نزد رسول خدا(ص)آمدو عرضه داشت: همانطور که این یک موی من(موئی از سر خود گرفته بود)به درد موی دیگر نمی خورد، عبد یزیدهم برای من مثل همان است، (کنایه از این است که او مردی ندارد)پس بین من و اوجدائی بینداز. (3) رسول خدا(ص)را غیرت گرفت و رکانه و برادرانش را خواند آنگاه به اهل مجلس خود فرمود: به نظر شما آیا این پسر از نظر فلان و فلان شباهتی به عبد یزید دارد، و آیا این پسردیگر از نظر فلان و فلان شبیه عبد یزید نیست؟همه گفتند بله پس رو کرد به عبد یزید و فرمود:

............................................ (1)فقیه، ج 3 ص 324 حدیث 1570 (2)تفسیر الدر المنثور، ج 1 ص 279 (3)سنن ابی داود، ج 2 حدیث 2196

صفحه : 380

این زن مزینه ای را طلاق بده، او هم طلاق داد، بعد فرمودبه همسر اول خود ام رکانه رجوع کن، عرضه داشت آخر من گفته امتو را سه طلاقه کردم، فرمود: می دانم، ولی درعین حال رجوع کن، آنگاه این آیه را تلاوت کرد: یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن. (1) (این حدیث به توضیحی مختصر نیازمند است، و آن این است که عقد نکاح در چند جااز ناحیه زن قابل فسخ است، و زن بدون احتیاج به طلاق شوهر می تواند عقد را فسخ کند، یکی از آن موارد عارضه عنن یعنی قیام نکردن آلت تناسلی مرد است)مترجمرسول خدا(ص)از ادعای آن زن مزینه ای چنین فهمید که می خواهد بگوید، عبد یزیدبه چنین عارضه ای مبتلااست، و رسول خدا(ص)برای اینکه اثبات کند که در او چنین عارضه ای هست یا نه، فرزندان عبد یزید را خواند، و همه حضار در مجلس شهادت دادند که ازنظر قیافه، این اشخاص فرزندان عبد یزید هستند پس معلوم شد عبد یزید عنن نداشته و گرنه دارای فرزند نمی شد، در نتیجه، نزدیکی نکردنش با همسر جدیدش از بی میلی بوده، (روایات دیگری که این قصه را نقل کرده اندو در کنز العمال و غیره آمده و ذیلا از نظر خواننده می گذرد، مؤید این معنا است،چون در آنها آمده که عبد یزید از طلاق همسرش سخت اندوهناک بوده است).

بدین جهت بود که رسول خدا(ص)دستور داد زن جدیدش را طلاق بدهد و در تفسیرالدر المنثور از بیهقی از ابن عباس روایت کرده که گفت: رکانه همسرش را در یک مجلس سه طلاقه کرد، بعد پشیمان شد، و از دوری او سخت اندوهناک گردیده و جریان را ازرسول خدا(ص)پرسید.حضرت پرسید، چه جور طلاقش دادی؟عرضه داشت: در یک مجلس سه طلاقه اش کردم، حضرت فرمود خیلی خوب پس یک بار او را طلاق داده ای، و اگر می خواهی رجوع کنی همین اکنون رجوع کن، به همین جهت فتوای ابن عباس این بود که طلاق تنها درهنگام پاکی صحیح است، و طلاق سنتی هم که خدا بدان امر کرده و فرموده: فطلقوهن لعدتهن،همین است. (2) مترجم: در این روایت دو سؤال هست: اول اینکه: چرا در روایت بالا به نقل سنن ابی داودقصه مربوط به پدر رکانه یعنی عبد یزید بود، و در نقل الدر المنثور مربوط به خود رکانه آمده؟جواب این سؤال این است که اولامن در الدر المنثور در تفسیر آیه مورد بحث و آیه سوره طلاق چنین نقلی نیافتم، و تنها همان

............................................ (1)سوره طلاق، آیه 1 (2)تفسیر الدر المنثور، ج 1 ص 279

صفحه : 381

روایت ابی داود آمده، و ثانیا اگر در جای دیگر در الدر المنثورنقل شده علت اینکه قصه رامربوط به رکانه دانسته به احتمال قوی این است که وی بعد از نقل روایت قبلی گفته است: این روایت صحیح نیست، چون عبد یزید اسلام را درک نکرده، و قبل از اسلام فوت کرده بود.

سؤال دوم این است که: چطور الدر المنثور بعد از نقل حدیث،مسئله طلاق در پاکی را نتیجه آن دانسته، و به آیه فطلقوهن لعدتهن، استشهاد کرده؟جوابش این است که به حکم روایات شیعه و سنی، طلاق سنت که آیه نامبرده ناظر به آن است، آن طلاقی است که شرائطصحت راداشته باشد و یکی از این شرائط این است که شوهر طلاق را در طهری واقع سازد که در آن پاکی با وی جماع نکرده باشد(پایان سخن مترجم).

مؤلف: این معنا در روایات دیگر نیز آمده، و بحث در اینکه عمر به چه مجوزی سه طلاقه را در یک مجلس اجازه داده است، نظیر آن بحثی است که در مسئله متعه حج گذشت.

بعضی از مفسرین و یا فقها در باره واقع نشدن سه طلاق در یک مجلس استدلال کرده اند به آیهالطلاق مرتانو گفته اند که دو نوبت و سه نوبت طلاق بر طلاق در یک مجلس که بگوئی: من تو را سه طلاقه کردم، صادق نیست، همچنانکه همین صادق نبودن در مورد لعان(نفرین کردن)مورد اتفاق همه است، که باید هر یک از شوهر و زن چهار مرتبه خدارا شاهد بگیرند که تفصیلش در سوره نور در جلد 29 این کتاب خواهد آمد.

و در مجمع البیان در ذیل جملهاو تسریح باحسان، گفته در اینکهمنظوراز آن چیستدو قول است، یکی اینکه منظور، طلاق بار سوم است، دوم اینکه منظور این است که زن در حال عده را به حال خود بگذارند تا از عده در آید، نقل از سدی و ضحاک، و این معنا ازامام باقر و امام صادق ع نیز روایت شده است. (1) مؤلف: اخبار همانطور که ملاحظه می کنید در معنای جمله نامبرده مختلف است.

روایاتی در مورد طلاق خلع و مبارات

و در تفسیرقمی در ذیل جملهو لا یحل لکم ان تاخذوا مما آتیتموهن شیئا الا ان یخافاالا یقیما حدود الله...، از امام صادق ع روایت کرده که فرمود: طلاقخلعاین نیست که زن را آنقدر شکنجه دهی تا بگوید مهرم حلال و جانم آزاد، بلکه این در وقتی است که زن بگوید هیچ سوگندی که برای تو می خورم راست نمی گویم،و به آن وفا نمی کنم، و از این به بعد بدون اجازه ات از خانه بیرون می روم، و مرد اجنبی را به بسترت راه می دهم،و ازجنابتی که از جماع تو حاصل شود غسل نمی کنم، و یا بگوید هیچ امری را از تو اطاعت نمی کنم، تا

............................................ (1)مجمع البیان، ج 1 ص 329

صفحه : 382

طلاقم دهی، اگر این را گفت، آن وقت بر شوهر حلال می شود آنچه مهر به او داده، پس بگیرد، و یا علاوه بر آن مقداری هم از مال زن را که زن قادر بر آن است طلب کند،و با رضایت طرفین در طهری که با اوجماع نکرده طلاقش دهد، در حالی که شهود هم حاضر باشند، در چنین شرایطی طلاق بائن خواهد بود، هر چند که یک طلاق است، و دیگر شوهر نمی تواند در عده رجوع کند، و بعد از عده،او هم مانند سایرین یک خواستگار است، اگر زن راضی شد دوباره خود را به عقد او در می آورد، و اگر خواست در نمی آورد،پس اگر خود را به عقد او در آورد، نزد شوهر دو طلاق دیگر محل دارد، و جا می کند. (2) مترجم: (فرق طلاق مبارات با طلاق خلع این است که در طلاق خلع تنها زن طالب جدائی است،و به همین جهت مرد می تواند هم مهری را که داده پس بگیرد، و هم چیزی از مال زن را مطالبه نموده بگوید: اگرفلان چیز را به من بدهی طلاقت می دهم، ولی در طلاق مبارات هر دو طالب جدائی هستند، و به همین جهت شوهرنمی تواند علاوه بر پس گرفتن مهر چیز دیگری را طلب کند.)در مبارات، مرد شرط می کند که اگر دوباره،به مهریه ات برگردی و آنرا طلب کنی من هم به همسری تو برمی گردم.

و یا بگوید اگر تو چیزی از آنچه را که به من داده ای درخواست کنی من هم به همسری تو برمی گردم.

و نیز فرمود: طلاق خلع و مبارات و تخییر تنها و تنهادر حال پاکی بدون جماع، و با شهادت دونفر شاهد عادل صحیح است، و زنی که به خلع مطلقه شده اگر شوهردیگری اختیار کند و از او هم طلاق بگیرد بر شوهر اول حلال است که با وی ازدواج کند.

و نیز فرمود: مردی که زنش را به طلاق خلع یا مبارات طلاق داده نمی تواند در عده رجوع کند، مگر اینکه زن پشیمان شود، آن وقت می تواند آنچه گرفته به او برگرداند و رجوع کند.

(3) نازل شد رسول خدا(ص)همسران خودرا در ماندن در همسری آنجناب وطلاق خود دادن و رفتن مخیر کرد، برادران اهل سنت به اتفاق به این آیه استناد کرده اند که شوهر می

............................................ (1)بری ء و بیزار شدن از یکدیگر را مبارات گویند، طلاق مباراتیعنی اینکه زن و شوهر که از یکدیگر بیزارشده و قرار بگذارند که زن قسمتی از مهر و کابین خود را به مرد ببخشد و طلاق بگیرد و مرد نیز از آنچه داده صرف نظرکند. (2)تفسیر قمی، ج 1 ص 75 (2)سوره احزاب، آیه 28

صفحه : 383

تواند زن خود را مخیر کنید، و همینکه گفت تو مخیری، اگرزن هم راضی بوده، در حقیقت طلاق واقع شده، ولی مذهب امامیه این است که این حکم مخصوص رسول خدا(ص)است، و روایت بالا هر چنداز امام صادق ع است، لیکن به خاطر معارضه و مخالفتش با روایاتی دیگر مورد قبول و عمل قرارنگرفته است).

و در فقیه از امام باقر ع روایت کرده که فرمود: آنگاه که زن به شوهرش صریحابگوید: دیگر هیچ دستوری را از تو اطاعت نمی کنمحال چه اینکه توضیح هم بدهد و چه ندهد برای مرد حلال است با گرفتن چیزی از او، طلاقش دهد، و اگر چیزی گرفت دیگر نمی تواند در عده رجوع کند.(1) و در تفسیر الدر المنثور است که احمد از سهل بن ابی حثمه روایت آورده که گفت: حبیبه دخترسهل زن ثابت بن قیس بن شماس بود، و از او بدش می آمد، چون مردی کوچک و زشت رو بود، به ناچارنزد رسول خدا(ص)آمد، و عرضه داشت یا رسول الله من قدرت دیدن او را ندارم، و اگر ترس از خدا نبودتف به روی او می انداختم حضرت فرمود: آیا حاضری آن باغچه ای که مهریه ات کرده به اوبرگردانی؟عرضه داشت: آری، باغچه را برگردانید، و رسول خدا(ص)بین آن دو جدائی انداخت،واین اولین خلعی بود که در اسلام واقع شد. (2) و در تفسیر عیاشی از امام باقر ع روایت کرده که در تفسیر کلام خدا که فرموده: تلک حدود الله فلا تعتدوها...فرمود: خدای تعالی بر زناکار غضب کرده صد تازیانه برای کیفر او معین کرد،بنابر این هر کس که بر زناکار خشم بگیرد و بیش از صد تازیانه بزند من نزد خدا از او بیزارم، خدای تعالی هم فرموده: تلک حدود الله فلا تعتدوها. (3) و در کتاب کافی از ابی بصیر روایت کرده است که گفت: از امام صادق ع پرسیدم آن چه زنی است که دیگر برای شوهرش حلال نیست تا آنکه شوهری دیگر کند؟ فرمود: زنی است که شوهرش او را طلاق دهد، بعد رجوع کند و بار دوم طلاقش دهد و باز رجوع کند، و سپس بار سوم طلاق دهد، اینجا است که دیگر برای شوهرش حلال نیست،تا آنکه شوهری دیگر کند و آن شوهر شیرینی وعسیلهجماع او را بچشد. (4) مؤلف: کلمهعسیلهبه معنای جماع است، در صحاح گفته: در جماع، عسیله است.یعنی

............................................ (1)فقیه، ج 3، ح 4823 (2)تفسیر الدر المنثور، ج 1 ص 281 (3)تفسیر عیاشی، ج 1 ص 117 (4)کافی، ج 6، ص 75

صفحه : 384

لذتی است که تشبیه به عسل شده، و اگرهایتصغیر در آخرش آورده اندبرای این است کهعسلغالبا مؤنث استعمال می شود، بعضی هم گفته اند برای این است کههاءنامبرده بر یک قطعه از عسل دلالت کند همچنانکه وقتی می خواهند یک تکه طلا را نام ببرند می گویند: ذهبة، این بود گفتارصاحب صحاح.

و در اینکه امام فرمود: و عسیله او را بچشداقتباسی از کلام رسول خدا(ص)شده که درداستان مردی به نام رفاعة فرمود: لاحتی تذوقی عسیلته و یذوق عسیلتک، و داستان وی چنین بود: در تفسیر الدر المنثور از بزاز و طبرانی و بیهقی روایت آمده که رفاعة بن سموآل همسرش را طلاق داد، همسرش خدمت رسول خدا(ص)رسید و عرضه داشت: یا رسول الله عبد الرحمان با من ازدواج کرده ولی با او نیست مگر چیزی مثل این(و اشاره کرد به رشته ای از جامه اش)، رسول خدا(ص)جوابش را نداد، و او همچنان تکرار کرد تا آنکه رسول خدا(ص)فرمود: به نظرم می خواهی دوباره به همسری رفاعة برگردی؟نه،ممکن نیست مگر بعد از آنکه تو عسیله او را بچشی و او عسیله تو را بچشد. (1) مؤلف: این روایت از روایات معروف است، جمع کثیری از صاحبان صحاح و غیر ایشان ازاهل سنت نیز آن را نقل کرده اند، و بعضی از محدثین شیعه، نیزهر چند الفاظ آن مختلف نقل شده، لیکن بیشتر نقل ها مشتمل بر جمله نامبرده است.

و در تهذیب از امام صادق ع روایت آمده که در باره متعه سؤال شد که آیا عقد متعه هم در محلل شدن کافی است یا حتما باید عقد دائم باشد؟فرمود: نه، کافی نیست، برای اینکه خدای تعالی در آیه شریفهفان طلقها فلا تحل له حتی تنکح زوجا غیره، فان طلقها فلا جناح علیهما ان یتراجعا،می فرماید اگر شوهر دوم که در حقیقت محلل است او را طلاق داد آنگاه شوهر اول می تواندبا او ازدواج کند، و در متعه طلاق نیست. (2) و نیز در همان کتاب از محمد بن مضارب روایت شده که گفت: از حضرت رضا ع پرسید: آیا مرد خواجه هم محلل می شود؟فرمود:نه (3) و در تفسیر قمی در ذیل آیه: و اذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن...و لا تمسکوهن ضرارالتعتدوا...(4) می گوید: امام ع فرمود وقتی طلاقش داد دیگر نمی تواند به او برگردد مگر آنکه آنچه را که گرفته برگرداند.

............................................ (1)تفسیر الدر المنثور، ج 1 ص 283 (2)تهذیب، ج 6، ص 34 (3)تهذیب، ج 6، ص 34 (4)تفسیر قمی، ج 1، ص 76

صفحه : 385

و در کتاب فقیه از امام صادق ع روایت آورده که فرمود:برای مرد شایسته نیست که همسرش را طلاق بدهد و دو باره رجوع کند، در حالی که احتیاجی به او نداشته باشد، و آنگاه دوباره طلاقش دهد، چون این ضرری است که خدای عزوجل از آن نهی فرموده، مگر اینکه در رجوعش بنای نگهداری از اوداشته باشد. (1) و تفسیر عیاشی در ذیل جمله: و لا تتخذوا آیات الله هزوا...از عمرو بن جمیع و او بدون ذکر سنداز امیر المؤمنین ع روایت کرده که در حدیثی فرمود: و کسی که از این امت قرآن بخواندو داخل آتش دوزخ شود از آنهائی است که آیات خدا را به مسخره گرفته است.

و در صحیح بخاری در ذیل آیه: و اذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن...آمده که خواهر معقل بن یسار از شوهرش طلاق گرفت، و شوهرش در عده وی رجوع نکرد، تااز عده در آمد، بعدا خواستگاریش کرد، ولی معقل نمی پذیرفت پس این آیه در موردش نازل گردید: فلا تعضلوهن ان ینکحن ازواجهن. (2) مؤلف: در تفسیر الدر المنثور این حدیث را از او و از عده ای از صاحبان صحاح از قبیل نسائی وابن ماجه و ترمذی و ابی داود و غیر ایشان نقل کرده است. (3) و نیز در تفسیر الدر المنثور، از سدی روایت آمده که گفت: آیه نامبرده در شان جابر بن عبد الله انصاری نازل شده، او دختر عمویی داشت که شوهرش طلاقش داد، و با اینکه عده اش تمام شده بودمی خواست رجوع کند جابر جلوگیری می کرد و می گفت تو دختر عموی ما را طلاق داده ای دوباره می خواهی با اوازدواج کنی؟ و خود آن زن علاقمند به شوهرش بود، این آیه نازل شد که چرا از ازدواج زنان جلوگیری می کنید. (4) مؤلف:برادر و پسر عمو بنابر مذهب ائمه اهل بیت، ولایتی نسبت به خواهر و دختر عمو ندارند، بنا بر این اگر مسلم بگیریم که یکی از دو روایت بالا درست است، و آیه در باره منع معقل و یا جابر نازل شده، قهرا باید بگوئیم نهی در آن نه در مقام تحدید کردن ولایت است، و نه جعل حکمی وضعی، بلکه فقط می خواهد ارشاد کند به اینکه مانع شدن از اینکه زن وشوهری دوباره به هم برگردند عمل زشتی است، و یا اگر در مقام بیان حکم تکلیفی باشد می خواهد کراهت و یا حرمت تکلیفی این عمل را برساند

............................................ (1)فقیه، ج 3، حدیث 4762 (2)صحیح بخاری، ج 19، ص 98 حدیث 4805 (3)تفسیر الدر المنثور، ج 1، ص 286 (4)تفسیر الدر المنثور، ج 1، ص 287

صفحه : 386

حال این عمل چه از ناحیه برادر و یا پسر عمو باشد، و چه از ناحیه بیگانه.

مترجم: در فقه شیعه و سنی این مسئله مورد اختلاف است که آیا برادر ولایتی نسبت به ازدواج خواهر دارد یا خیر، ابو حنیفه و شافعی در یک قولش و نیز مالک قائل به ولایت شده اند، و شیعه قائل به این است که ولایت ندارد، چون دلیلی بر آن نیست.(1)

روایاتی در باره شیر دادن به فرزند و احکام آن

و درتفسیر عیاشی در ذیل آیه: و الوالدات یرضعن اولادهن...ازامام صادق روایت آمده که این آیه را تلاوت کرد، سپس فرمود: فرزند، مادام که شیر می خورد متعلق به پدر و مادراست، و هر دو بالسویه با فرزندشان مرتبطند، ولی همینکه از شیر گرفته شد پدر از مادر وبستگان وی به او نزدیکتر و سزاوارتر است، و اگر پدر، زنی را پیدا کند که با روزی چهار درهم او را شیر بدهد، و مادر گفت من پنج درهم می گیرم، پدر قانونا می تواند فرزند را از همسرش بگیرد، و به دایه بدهد، لیکن این عمل اخلاقا درست نیست، و نوعی اجبار و خشونت نسبت به فرزند است، و او را در دامن مادرش باقی گذاشتن به لطف و مهربانی و مدارا نزدیک است. (2) و نیز درهمان کتاب و از همان جناب روایت آورده که در ذیل جملهلا تضار والدة بولدها...فرمود: بسیار اتفاق می افتاد که زن هنگام جماع، دست رد به سینه شوهر می زد، ومی گفت می ترسم حامله شوم، با اینکه من بچه دار هستم، و چه بسامی شد که شوهر از جماع خودداری می کرد و می گفت می ترسم حامله شوی و دختر آوری، و من مبتلا به کشتن وی شوم، و لذادر اسلام خدای تعالی نهی کرد از اینکه مرد موجب زیان زن گردد و یا زن باعث ضرر مرد شود. (3) و نیز در همان کتاب از امام باقرو یا امام صادق ع روایت کرده که در ذیل جملهو علی الوارث مثل ذلکفرمود: منظور خرج است، اگر شوهر در همین ایام از دنیابرودنفقه زن مطلقه اش را باید ورثه او بدهند. (4) و نیز در همان کتاب از امام صادق ع روایت کرده که در معنای همین جمله فرمود: وارث هم مانند خود متوفی نباید زن مطلقه را آزار دهد، مثلا بگوید نمی گذارم بچه اش به دیدنش برود، و زن مطلقه هم وارث را نباید آزار دهد، مثلا اگر ورثه چیزی نزد او دارند ازدادنش مضایقه نکند، و ورثه نباید بر آن کودک سخت بگیرند.(5)

............................................ (1)نقل از خلاف شیخ، جلد دوم، صفحه 148 (2)تفسیر عیاشی، ج 1 ص 120 (3)تفسیر عیاشی، حدیث 382 (4 و 5)تفسیر عیاشی، ص 121

صفحه : 387

باز در کافی از حماد، از امام صادق ع روایت آمده که فرمود: بعد از فطام دیگر رضاعی نیست، می گوید: پرسیدم دایت شوم فطام چیست؟فرمود: حولین - دو سال شیرخوارگی - که خداوند فرموده است. (1) مؤلف: اینکه امام کلمه حولینرا در جواب آورده خواسته است که عبارت آیه راحکایت کرده باشد، و به همین جهت فرمود: آن حولین که خدا فرموده و گرنه فطام به معنای ازشیر گرفتن است.

و در تفسیر الدر المنثور است که عبد الرزاق در کتاب مصنف و ابن عدی از جابر بن عبد الله روایت کرده اند که گفت، رسول خدا فرمود: بعد ازحلم(رسیدن به حد بلوغ)دیگریتیمی باقی نمی ماند، یعنی وقتی طفل یتیم به حد بلوغ رسید دیگر مشمول احکام خاص یتیمان نیست. (2) و نیزفرمود: بعد از فصال دیگر رضاعی نیست، یعنی بعد از دو سال دیگر نباید طفل راشیر داد.

و نیز فرمود: سکوت از روز تا به شب در اسلام نیست(واین خود نوعی روزه بود که ازصبح تا به شب سکوت کنند).

و باز فرمود: وصال در روزه نیست، یعنی دو شبانه روزیا بیشتر روزه یکسره مشروع نیست، و هیچ نذری در معصیت نیست، و هیچ نفقه ای در معصیت نیست،اگر کسی که نفقه اش بر مسلمان واجب است از مسلمان بخواهد که خرج شرابش را هم بدهد، بر مسلمان واجب نیست اینگونه مخارج را بپردازد، و هیچ سوگندی در قطع رحم معتبر و واجب الوفاءنیست، و هیچ کس حق ندارد هنگام ضعف اسلام،بعد از آنکه خدا هجرت به سرزمین های اسلام را واجب کرده در سرزمین های کفر سکونت اختیار کند، و هیچ کس حق نداردهنگام قدرت اسلام و فتح و پیروزی مسلمین به جائیکه اسلام در آنجا ضعیف است هجرت کند، وهیچ سوگندی که بین زن و شوهر خورده می شود واجب الوفاء نیست، و نه بین فرزند با پدرش ونه بین برده با مالکش، و هیچ طلاقی قبل از نکاح معتبر نیست، و هیچگونه آزادی ای قبل ازمالک شدن، بر برده صحیح نیست.

روایاتی راجع به عده زن مطلقه و شوهر مرده

و در تفسیر عیاشی از ابی بکر حضرمی از امام صادق ع روایت آمده که فرمود: وقتی آیه شریفه: و الذین یتوفون منکم و یذرون ازواجا یتربصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرا

............................................ (1)کافی، ج 5، ص 443 (2)تفسیر الدر المنثور، ص 288

صفحه : 388

نازل شد، زنان شروع کردند به بگومگوی با رسول خدا(ص)که:ما نمی توانیم چهار ماه و ده روز صبر کنیم، حضرت به ایشان فرمود: در جاهلیت وقتی یکی از شما شوهرش می مرد مدفوع شتری می گرفت و پشت سر خود می انداخت، و بعد از مرگ شوهر خود، در پرده می نشست تادرست یک سال بگذرد، آن وقت در مثل همان روز آن مدفوع را بر می داشت و می سائید و به چشم خود سرمه می کرد، وآنگاه شوهر می گرفت حالا چطور شده که در برابر چهار ماه و ده روزکه حکم خداست نمی توانید صبر کنید؟. (1) و در تهذیب ازامام باقر ع روایت آورده که فرمود: در تمامی اقسام نکاح، وقتی شوهر می میرد بر زن واجب است که چهار ماه و ده روزعده نگهدارد، چه عقد دائم باشد وچه متعه و چه ملکیت، و آن زن چه آزاد باشد و چه کنیز.(2) و در تفسیر عیاشی از محمد بن مسلم از امام باقر ع روایت کرده که گفت: بحضورش عرضه داشتم: فدایت شوم چطور شدکه عده زن مطلقه، سه حیض و یا سه ماه شد، وعده زن شوهر مرده چهار ماه و ده روز؟فرمود: اما سه حیض مطلقه برای این بود که رحم وی ازفرزند استبراء شود، و معلوم گردد که از شوهرش حامله نیست، چون درست است که زن حامله هم ممکن است حیض ببیند، اما ممکن نیست سه ماه پشت سر هم حیض شود، و اگر حیض شود معلوم می گردد که حامله نیست.

و اما عده زن شوهر مرده، از این رو چهار ماه و ده روز شد که:خدای تعالی یک جا به نفع زن حکم کرده، و در جای دیگر به نفع مرد، به ضرر زن حکم نموده است تا در مسالهایلاءرعایت عدالت شده باشد، که شوهر به منظور اذیت و ضرر رساندن به زن سوگند می خورد که تا ابد با او نزدیکی نکند، خدای تعالی به نفع زنابدرا محدود به چهار ماه کرده، وفرموده: للذین یؤلون من نسائهم تربص اربعة اشهر،در نتیجه هرگز برای هیچ مردی جائزنیست که بیش از چهار ماه زن خود را معطل کند، چون خدای تعالی که خالق زنان است می داند منتهی صبر زنان در دوری از مردان چهار ماه است، و جای دیگر به ضرر او حکم کرده، چون به او دستورداده که هر گاه شوهرش فوت کرد، چهار ماه و ده روز عده نگهدارد، پس در عده وفات همان را از او گرفته که در مساله ایلاءبه او داده است، و از شوهرش هم همان را در ایلاءگرفته که در هنگام مرگش به او داده است.(3)

............................................ (1)تفسیر عیاشی، ج 1، ص 121 (2)تهذیب، ج 8، ص 157 (3)تفسیر عیاشی، ج 1، ص 122

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان