احکام ازدواج

از رسول خدا(ص)روایت شده که فرمود: (خدای عز و جل از رضاع شیر دادن و شیر نوشیدن همان را حرام کرده که از نسب حرام کرده است)و نیز از آن جناب روایت شده که فرمود: رضاع قرابتی است مانند قرابت نسب (۱).

از رسول خدا(ص)روایت شده که فرمود: (خدای عز و جل از رضاع شیر دادن و شیر نوشیدن همان را حرام کرده که از نسب حرام کرده است)و نیز از آن جناب روایت شده که فرمود: رضاع قرابتی است مانند قرابت نسب (1).

و در الدر المنثور است که مالک و عبد الرزاق از عایشه روایت آورده اند که گفت: درزمان رسولخدا(ص)از جمله آیاتی که جزء قرآن بود، رضعات دهگانه معلوم بود، که با پنج رضعه معلوم نسخ شد، عایشه خواسته است بگوید آیه شریفه نخست اللاتی ارضعنکم عشر رضعات معلوماتبود،سپس نسخ شد واللاتی ارضعنکم خمس رضعات معلوماتنازل شد و سپس رسول خدا(ص)درگذشت، در حالی که آن جمله جزء قرآن بود و قرائت می شد (2).

مؤلف قدس سره: قریب به این معنا به چند طریق دیگر در آن کتاب روایت شده، ولی همه آنها به خاطر اینکه جزء روایات تحریف و مخالف با قرآن کریم است، مردود می باشد.

و در همان کتاب است که عبد الرزاق، و عبد بن حمید، و ابن جریر، و ابن منذر، وبیهقی در کتاب سنن خود به دو طریق از عمر و بن شعیب از پدرش از جدش از رسول خدا(ص)روایت آورده اند که فرمود: وقتی مردی با زنی ازدواج کرد، دیگر حلال

............................................ (1و 2)الدر المنثور ج 2 ص 135 ط بیروت دار المعرفة

صفحه : 451

نیست که با مادرش ازدواج کند، چه اینکه با او نزدیکی کرده باشد و چه نکرده باشد، ولی اگراول با مادر ازدواج کند و قبل از نزدیکی با او، طلاقش بدهد می تواند با دختر او ازدواج نماید (1).

مؤلف قدس سره: این معنا از طرق شیعه از ائمه اهل بیت(علیهم السلام)نیز روایت شده و اصولا مذهب و فتوای ائمه اهل بیت(علیهم السلام)همین است، واز کتاب خدای عز و جل نیز همین معنا استفاده می شود، که بیانش در سابق گذشت.

ولی از طرق اهل سنت از علی(ع)روایت شده که فرمود: ازدواج با مادر زن در صورتی که با دختر او نزدیکی صورت نگرفته باشد اشکال ندارد، و نیز روایت شده که مادرزن به منزله ربیبه است، و اینکه ربیبه اگر در دامن شوهر مادرش نباشد ازدواج با او اشکال ندارد، ولی این مسائل همه مخالف مذهب ائمه اهل بیت(علیهم السلام)است، و روایاتی که از طرق شیعه از آن حضرات نقل شده آنها را دفع می کند.

و در کافی به سند خود از منصور بن حازم روایت کرده که گفت: نزد امام صادق(ع)بودم که مردی به حضورش رسید، و از مردی پرسید که با زنی ازدواج نمود، و قبل ازاینکه عمل زناشوئی را با او انجام دهد مرگ او فرا رسید، آیا این مرد می تواند با مادر آن زن ازدواج کند؟امام صادق(ع)فرمود:مردی از ما اهل بیت همین کار را کرد، و در آن اشکالی ندید.

من(یعنی منصور)گفتم: فدایت شوم شیعه افتخار نمی کند مگربه قضاوتهای علی(ع)در باره مشیخه که ابن مسعود در پاسخ او از این مساله فتوا داده(شایدبه جای مشیخه صحیح شمخی باشد، چون در بعضی از اخبار آمده که او مردی از قبیله بنی شمخ بوده، وشاید این باشدکه در آن مرد شمخی برای ابن مسعود فتوا داده)بود که عیبی ندارد، و سپس آن مرد نزد علی(ع)آمده و جریان را به عرض رسانید، حضرت فرمود: ابن مسعود این فتوارا از کجا اخذ می کند، (در نسخه وافی آمده از کجا به آن اخذ کرده است)؟عرض کرد ازکلام خدای عز و جل که فرموده: و ربائبکم اللاتی فی حجورکم من نسائکم اللاتی دخلتم بهن فان لم تکونوا دخلتم بهن فلا جناح علیکمحضرت فرمود: این مستثنا است یعنی مشروطبه شرطی است و آن مرسله است، یعنی شرط و قیدی ندارد.

منظور این بوده که حرمت ربیبه مشروط بر این است که به مادرش دخول شده باشد،

............................................ (1)الدر المنثور ج 2 ص 135 ط بیروت دار المعرفة

صفحه : 452

ولی حرمت مادر زن مطلق است، چه با دخترش دخول شده و چه نشده باشدمترجم.

آنگاه امام صادق(ع)به آن مرد فرمود: مگر نمی شنوی که این - یعنی منصوربن حازم - از علی(ع)روایت می کند؟.

همین که برخاستم بروم از گفتار خود پشیمان شده، با خود گفتم این چه کار بود که من کردم، امام می فرماید: مردی از ما اینکار را کرد، و در آن اشکال ندید، آن وقت من به اعتراض برمی خیزم، و می گویم علی(ع)در این مساله چنین و چنان قضاوت کرد!!؟(عجب کار زشتی است که کردم)، روزهای بعد آن حضرت را دیدم و عرضه داشتم: فدایت شوم مساله آن مرد - آن روزی - را نفهمیدم که شما چه فرمودید، و آنروز لغزشی از من سر زد می بخشید - ، حال بفرمائید نظرتان در آن باره چیست؟فرمود:مرد بزرگوار از یک طرف خبرمی دهی که علی(ع)در باره این مساله چنین قضاوت کرده، و از سوی دیگرمی پرسی: رای تو در باره آن چیست؟! (1).

مؤلف قدس سره: داستان قضاوت علی(ع)در باره فتوای ابن مسعودآنطورکه در الدر المنثور از سنن بیهقی و غیره آمده این بوده: که مردی از بنی شمخ با زنی ازدواج کرد،هنوز به او دخول نکرده مادر او را دیده و از مادر او خوشش آمد، لا جرم نزد ابن مسعود رسیدتا از او فتوا بگیرد که آیا می تواند با مادرش ازدواج کند یا خیر؟ابن مسعود دستور داد اول آن زن را طلاق بدهد بعد با مادر او ازدواج کند، اونیز چنین کرد، و از مادر زنش صاحب فرزندانی هم شد، سپس ابن مسعود به مدینه آمد به او گفتند فتوایت غلط بوده، ابن مسعود وقتی به کوفه برگشت به آن مرد گفت زنت بر تو حرام است.و مرد از آن زن جدا شد.

بطوری که ملاحظه می کنید: در این روایت مساله را به علی(ع)نسبت نداده،بلکه تنها گفته است به او گفته شد، و در بعضی از روایات آمده ابن مسعود از اصحاب رسول خدا(ص)پرسید، و در عبارتی آمده که از عمر حکم مساله را پرسید، و دربعضی دیگر - مانند نقلی که ملاحظه کردید- آمده به او خبر دادند حکم مساله آنطور نیست که اوگفته، و شرط دخول مربوط به ربیبه است و اما در مادر زن هیچ شرطی نیست (2).

و در استبصار به سندخود از اسحاق بن عمار از جعفر از پدرش روایت آورده که گفت: امام امیر المؤمنین(ع)همیشه می فرمود: ربیبه ها بر شما حرامند، با اینکه به مادرشان

............................................ (1)فروع کافی ج 5 ص 422 حدیث 4 ط بیروت دار التعارف (2)الدر المنثور ج 2 ص 135 ط بیروت دار المعرفة.

صفحه : 453

دخول کرده اید، حال چه اینکه در حجر باشند و چه نباشند،و اما ازدواج با مادر زن مبهم است یعنی مطلق است و بدون هیچ شرطی حرام است، خواه با دختر آنان نزدیکی کرده باشید و خواه نکرده باشید، خدای تعالی ازدواج با مادر زن را مبهم و بدون شرط حرام کرده، شمانیز بدون شرط حرام بدانیدابهموا ما ابهم الله (1).

............................................ (1)استبصار ج 3 ص 156، باب 103 حدیث 1 ط تهران دار الکتب الاسلامیه.

مؤلف قدس سره: در بعضی از روایات از طرق اهل سنت این معنا به علی(ع)نسبت داده شده، که در حرمت ربیبه قید حجر مدخلیت دارد، (پس اگر همسر ما، دختری داردکه در دامن ما بزرگ نشده بلکه در خانه پدرش مثلا زندگی می کند، می توانیم با او ازدواج کنیم)لیکن روایاتی که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام)رسیده این نسبت را ناروا می داند، و ازآیه شریفه نیز به بیانی که گذشت همین استفاده می شود.

اینکه در روایت داشتابهموا ما ابهم الله، کلمه مبهم و ابهام از ماده - ب - ه - م است که به معنای ساده و بی رنگ بودن و یا یک رنگ داشتن چیزی است، به طوری که رنگ دیگر با رنگ اصلی آن مخلوط نشده باشد، و رنگ مختلف نداشته باشد، و اگر از طبقات زنانی که ازدواج با آنها بدون شرط حرام است آن چند طایفه ای که حرمت ازدواجشان مطلق و بدون قید است را مبهمات خوانده اند،به همین مناسبت است که حکم حرمتشان یک دست است یعنی در حالات مختلف اختلاف پیدا نمی کند، و این طوایف عبارتنداز: 1 - مادران 2 - دختران 3 - خواهران 4 - عمه ها 5 - خاله ها 6 - دختران خواهر 7 - دختران برادر8 - همه این هفت طایفه ازرضاع - شیر خوردن، 9 - مادر زن 10 - زن پسر.

و در همان کتاب به سند خود از زراره از امام صادق(ع)روایت آورده که گفت: از آن جناب پرسیدم: مردی کنیزی دارد، و با او همخوابگی کرد، آیا می تواند با دختراو ازدواج کند؟فرمود:نه دختر او نیز مشمول آیه: و ربائبکم اللاتی فی حجورکم است (2).

و در تفسیر عیاشی از ابی عون روایت کرده که گفت: از ابی صالح حنفی شنیدم که گفت: روزی علی(ع)فرمود: (سلونی، از من بپرسید)، ابن الکواء گفت: بگو ببینم آیادختر خواهر رضاعی حلال است یا نه؟و آیا جمع بین دو خواهر که حرام است در بردگان نیزحرام است؟حضرت فرمود:ذهن تو همیشه بیابان گرد است، و به سوی سؤالهای حیرت انگیزمی رود، - چیزی بپرس که به دردت بخورد، و یا به تو سودی ببخشد، ابن الکواء گفت: ما از تو

............................................ (1)استبصار ج 3 ص 156، باب 103 حدیث 1 ط تهران دار الکتاب الاسلامیه. (2)استبصار ج 3 ص 160 حدیث 3 ط تهران دار الکتب الاسلامیه.

صفحه : 454

آنچه نمی دانیم می پرسیم، و اما آنچه می دانیم از تو نمی پرسیم،آنگاه امام(ع)فرمود: اما همخوابگی با دو خواهر برده را آیه ای از قرآن حلالش دانسته، و آیه ای دیگر تحریمش کرده،و من نه می گویم حلال است و نه می گویم حرام است، و لیکن نه خودم و نه احدی از اهل بیتم بین دو خواهر مملوک جمع نمی کنیم (1).

و در تهذیب به سند خود از معمر بن یحیی بن بسام روایت کرده که گفت: ما از امام ابی جعفر(ع)از اموری پرسش کردیم که مردم در باره آنها از امیر المؤمنین روایت می کنند،که مردم را نه به آنها امر کرد و نه نهی، - نه آن امور را برای مردم حلال کرد و نه حرام بلکه حکم آنها را تنهابرای خودش و فرزندانش معین نمود، پرسیدیم آیا این روایت ها درست است، و اگر درست است این عمل علی(ع)چه توجیهی دارد؟حضرت فرمود: توجیهش این است که آیه ای آنها را حلال کرده وآیه ای دیگر حرامش ساخته، عرضه داشتیم آیا آیه اول منسوخ و آیه دوم ناسخ است، و یا هر دو آیه محکمند، و می توان به هر دو عمل کرد؟فرمود: همین که فرمود من و اهل بیتم چنین کاری را نمی کنیم سؤال شما را پاسخ است، پرسیدیم: چراصریحا حکم مساله را بیان نفرمود، امام ابی جعفر فرمود: ترسید مردم او را اطاعت نکنند، آری اگر زمام امور به دست امیر المؤمنین افتاده بود همه احکام کتاب الله را پیاده می کرد، و همه حق را به کرسی می نشاند (2).

مؤلف قدس سره: منظور معمر بن یحیی بن بسام از روایتی که مردم می کنند همان روایتی است که سنی ها از طرق خودشان نقل کرده اند، مانند روایتی که الدر المنثوراز بیهقی و غیر او از علی بن ابیطالب(ع)نقل کرد، و در آن آمده بود که در مساله جمع بین دوخواهر برده فرمود:آیه ای از قرآن حرامشان کرده، و آیه ای دیگر حلالشان دانسته، و من در این مساله نه امری می کنم و نه نهیی، و نه حلالش می کنم و نه حرام، ولی خودم و اهل بیتم این کار را نمی کنیم (3).

و نیز در همان کتاب از قبیصة بن ذویب روایت کرده که گفت مردی از امیر المؤمنین(ص)از این مساله پرسش کرد، حضرت فرمود: اگر زمام امور به دست من بودواختیاری می داشتم و آنگاه با خبر می شدم که کسی دو خواهر برده را زن خود کرده، او را موردعذاب قرار می دادم (4).

............................................ (1)تفسیرعیاشی ج 1 ص 232 حدیث 79 ط - تهران مکتبة العلمیة الاسلامیه. (2)تهذیب ج 7 ص 463 حدیث 64 ط تهران دار الکتب الاسلامیه (3 و 4)الدر المنثور ج 2 ص 136 ط بیروت دار المعرفه

صفحه : 455

و در تهذیب به سند خود از عبد الله بن سنان روایت کرده که گفت: از امام صادق(ع)شنیدم می فرمود: هر گاه دو خواهر مملوک از آن کسی باشد، و با یکی از آن دوهمخوابگی کرده، بعد تصمیم بگیرد که با دیگری همبستر شود هیچ راهی ندارد جز اینکه اولی را از ملک خود خارج بسازد، یا او را به کسی ببخشد، و یا بفروشد، و حتی اگر او را به فرزندخودش ببخشد کافی است (1).

و در کافی و تفسیر عیاشی از محمد بن مسلم روایت شده که گفت: من از امام باقر(ع)از معنای کلام خدای عز و جل پرسیدم،که فرمود: و المحصنات من النساء الا ماملکت ایمانکم،فرمود: به اینکه انسان به برده خود که کنیزش همسر او است بگوید: ازهمسر خودت کناره گیری کن، ودیگر با او نزدیکی نکن، آنگاه خود او کنیزش را از دسترس غلام دور نگه بدارد، تا حیض شود بعد از آن که پاک شدخودش با او نزدیکی کند، سپس اگرخواست دو باره او را در اختیار غلام بگذارد، بعد از آنکه حیض شد او را به غلام برمی گرداند، بدون اینکه حاجت به عقد نکاح داشته باشد (2).

و در تفسیر عیاشی از ابن مسکان از ابی بصیر از یکی از دو امام باقر وصادق(علیهماالسلام)روایت کرده که در معنای آیه: و المحصنات من النساء الا ما ملکتفرموده:منظوراز محصنات زنان شوهردار است، که ازدواج با آنان حرام است، به جز زنی که کنیز تو باشد، وتو او را به غلام خودت شوهر دادی هر وقت بخواهی می توانی او را از شوهرش جدا کنی، وخودت از او بهره بگیری، ابی بصیر می گوید:عرضه داشتم: حال اگر کنیزش را به غیر غلامش شوهر داده چطور؟فرمود: او نمی تواند بین این زن و شوهر جدائی بیندازد،مگر آنکه کنیز خود رابفروشد، آنگاه دیگر ناموس کنیز ملک مشتری می شود، و مشتری اگر خواست زناشوئی کنیزش باغلام غیر را باقی می گذارد، و اگر خواست می تواند بین آن دو جدائی اندازد (3).

و در الدر المنثور است که احمد، و ابو داود، و ترمذی - وی،حدیث را حسن دانسته - ، و ابن ماجه، همگی از فیروز دیلمی روایت کرده اند که وی وقتی به اسلام درآمد که دو نفرخواهر همسرش بودند، رسول خدا(ص)به او دستور داد یکی از آن دو همسررا - هر یک را که خودت می خواهی طلاق بده (4).

............................................ (1)التهذیب ج 7 ص 288 حدیث 49 ط تهران دار الکتب الاسلامیه (2)تفسیرعیاشی ج 1 ص 232 حدیث 81 ط تهران مکتبة العلمیة الاسلامیه (3)تفسیرعیاشی ج 1 ص 233 حدیث 83 مکتبة العلمیة الاسلامیه.طبع تهران (4)الدر المنثور ج 2 ص 136 دار المعرفة ط بیروت

صفحه : 456

و در همان کتاب است که ابن عبد البر در کتاب استذکار از ایاس بن عامر روایت کرده که گفت: از علی بن ابیطالب سؤال کردم و گفتم: من در بردگانم دو خواهر دارم، یکی از آن دو را برای فرزند آوردن انتخاب کردم، و او برایم فرزندانی آورد، سپس به آن دیگری رغبت کردم چه کنم؟فرمود:آنرا که وطی کردی و برایت فرزندانی آورده آزاد کن، سپس دیگری را وطی کن آنگاه فرمود: در بردگان نیز همه آنهائی که از احرار در کتاب خدا بر تو حرام شده حرام است، به جز عدد، (و یا فرمود به جز چهار)یعنی در احرار بیش از چهار همسرنمی توان گرفت، ولی از بردگان بیش از چهار کنیز می توان گرفت، و نیزآنچه در کتاب خدا از نسب بر تو حرام شده از رضاع نیز حرام است (1).

مؤلف قدس سره: الدر المنثور این حدیث را از غیر این طریق، از طرق دیگر نیز روایت کرده.

و در صحیح بخاری و مسلم از ابی هریره روایت آمده که گفت: رسول خدا(ص)فرمود: کسی نمی تواند و حلال نیست که بین زنی با عمه اش و نه بین زنی باخاله اش جمع کند.

مؤلف قدس سره: و این معنا: به غیر این دو طریق به طرق دیگر اهل سنت روایت شده، و لیکن آنچه از طرق ائمه اهل بیت(علیهم السلام)روایت شده خلاف این است، وکتاب هم، موافق با روایت شیعه است.

و در الدر المنثور است که طیالسی، و عبد الرزاق، و فریابی، و ابن ابی شیبه، و احمد، و عبد بن حمید، و مسلم، و ابو داود، و ترمذی و نسائی، و ابو یعلی، و ابن جریر، وابن منذر و ابن ابی حاتم، و طحاوی، و ابن حیان، و بیهقی(در کتاب سنن)، همگی از ابی سعید خدری روایت کرده اندکه گفت: رسول خدا(ص)در روزی که جنگ حنین پیش آمد لشگری به طرف اوطاس روانه کرد، و این لشگر بقشون دشمن برخوردند و با آنان کار زارآغاز نموده در آخر شکستشان دادند، و اسیرانی از آنان گرفتند، بعضی از یاران رسول خدا(ص)که کنیزی از آن مردم نصیبش شده بود از همخوابگی با آن کنیز به خاطر اینکه شوهر دارد و شوهرش هم اکنون در بین مشرکین و از مشرکین است، کراهت داشت، خدای تعالی در این باره این آیه رانازل فرمود: و المحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم،یکی دیگر از زنانی که ازدواج با آنان حرام است زن شوهردار است، مگر برده ای که در جنگ به

............................................ (1)الدر المنثور ج 2 ص 136 ط بیروت دار المعرفة

صفحه : 457

چنگ شما آمده، که در عین اینکه شوهر دارد می توانید با اونزدیکی کنید، ما ناموس آنها رابرای شما مسلمین حلال کردیم (1).

مؤلف قدس سره: این معنا از طبرانی از ابن عباس نیز روایت شده.

و در همان کتاب است که عبد بن حمید از عکرمه روایت کرده که گفت:این آیه که در سوره نساء می فرماید: و المحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم، در باره زنی به نام معاذة نازل شد، که همسر رئیس قبیله ای از بنی سدوس به نام شجاع بن حارث بود و او هووئی داشت که برای شوهرش شجاع، پسران متعددی زائیده بود، در این میان شجاع سفری به هجرکرد، تا برای اهل بیتش طعامی تهیه کند،در این بین روزی معاذة به پسر عموی خود بر خورده بدو گفت: مرا با خود ببر، و به اهل و قبیله ام برسان، و خلاصه حاضرنیستم در خانه شجاع بمانم، زیرا نزد این مرد خیری نیست، پسر عمویش او را با خود برد، و در بین راه به شجاع برخوردند که داشت از هجر بر می گشت، شجاع چون چنین دید نزد رسول خدا(ص)شدو عرضه داشت یا رسول الله من در رجب از خانه بیرون آمده ام، تا برای همسرم معاذة طعامی تهیه کنم و او در غیاب من فرار کرده و به دم(پسر عمویش)چسبید آری جنس زن شری است که زورش به هر کس برسد بر او غالب می شود همسر من جوانی را دیدکه راحت در خانه زین نشسته و معلوم است که هم او و هم این هدفی و میلی داشتند، رسول خدا(ص)فرمود: به عهده من است که یاریت کنم آنگاه رو به اصحاب خودکرد و فرمود اگر آن مرد جامه ای از همسر وی کنده باشد باید آن زن را سنگسار کنید،و گرنه اورا به وی برگردانید، پس مالک پسر شجاع و در حقیقت پسر هووی معاذة به راه افتاد،و به جستجوی زن پدرش پرداخت، و او را پیدا کرد و به خانه آورد (2).

مؤلف قدس سره: در این تفسیر مکرر خاطر نشان کردیم که امثال این حوادث که درروایات به عنوان شان نزول نقل شده، و مخصوصا حوادثی که مربوط به بعضی از جملات یک آیه و به اجزای آن می باشد، صرف تطبیق هایی است که راویان کرده، حوادث را با آیات تطبیق نموده اند نه اینکه سبب حقیقی نزول آیه ای باشد.

درکتاب من لا یحضره الفقیه آمده که شخصی از امام صادق(ع)پرسیدمعنای کلمه(المحصنات)در آیهو المحصنات من النساءچیست؟فرمود: زنان شوهردار، آن

............................................ (1)الدر المنثور ج 2 ص 137 ط بیروت دار المعرفة (2)الدر المنثور ج 2 ص 139 ط بیروت دار المعرفة

صفحه : 458

شخصی پرسیدمعنای آن در آیه شریفه: و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکمچیست؟فرمود: زنان عفیف (1).

مؤلف قدس سره: این روایت را عیاشی نیز از آن جناب نقل کرده است.

و در مجمع البیان در ذیل جمله: و من لم یستطع منکم طولاگفته:یعنی کسی که هزینه ازدواج با زنان آزاد را ندارد، و آنقدر ثروت ندارد که اینکار را انجام دهد، به ازدواج باکنیزان اکتفا کند، و آنگاه گفته: این معنا از امام ابی جعفر(ع) وایت شده (2).

و در کافی از امام صادق(ع)نقل کرده که فرمود: این سزاوار نیست که دراین عصر، مرد آزاد با زن کنیز ازدواج کند، - زیرا در سابق گفتیم که چه عیبی در این کار هست، - واگر خدای تعالی در عصر نزول قرآن فرمود: و من لم یستطع منکم طولا...با در نظر گرفتن اینکه کلمه طول به معنای مهریه است مخصوص همان عصر بوده، که مهریه زنان آزاد از زنان کنیز بیشتر بوده، و اما در مثل امروز که مهریه زنان آزاد برابر کنیزان و یا کمتر از آن است صلاح نیست به جای زنان آزاد با کنیز ازدواج شود. (3) مؤلف قدس سره: این که در روایت قبلی کلمه(طول)را به غنا معنا فرمود، باید دانست که غنایکی از مصادیق طول است، و روایت کافی هم نمی خواهد بفرماید ازدواج با کنیزان حرام است، بلکه به بیش از کراهت دلالت ندارد.

و در تهذیب به سند خود از ابی العباس بقباق روایت آورده که گفت: من به امام صادق(ع)عرض کردم: آیا جایز است که مردی با کنیز دیگران بدون اطلاع صاحبش ازدواج کند؟فرمود: این زنا است، زیرا خدای تعالی فرمود: فانکحوهن باذن اهلهن، با آنهاازدواج کنید با اذن صاحبانشان (4).

و در همان کتاب به سند خود از احمد بن محمد بن ابی نصر روایت کرده که گفت: من از حضرت رضا(ع)پرسیدم: آیا می شود با کنیزمردم با اذن صاحبان آنها تمتع برد - و شهوترانی کرد - فرمود: بله زیرا خدای تعالی فرمودهفانکحوهن باذن اهلهن.

و در تفسیر عیاشی از محمد بن مسلم از یکی از دو امام باقرو صادق(علیهما السلام)روایت کرده که گفت: من از آن بزرگوار پرسیدم: اینکه خدای تعالی در باره کنیزان فرموده:

............................................ (1)سوره مائده آیه 5 (2)مجمع البیان ج 3 ص 33 ط، تهران شرکة المعارف الاسلامیه (3)فروع کافی ج 5 ص 360، حدیث 7 ط، تهران دار الکتب الاسلامیه (4)تهذیب ج 7 ص 348 حدیث 55 ط تهران دار الکتب الاسلامیه

صفحه : 459

فاذا احصنمنظورش از احصان کنیزان چیست؟فرمود: اینکه دخول شود به ایشان - یعنی وطی شوند - پرسیدم اگر به ایشان داخل نشده باشد، آیا حدی بر آنان نیست؟فرمود: بله (1).

و در همان کتاب از جریر روایت کرده که گفت: من از آن جناب از معنای کلمه(محصن)پرسیدم، فرمود: محصن مردی است که برای خاموش کردن آتش شهوت خود کسی رادارد، - یا زنی و یا کنیزی (2).

و در کافی به سند خود از محمد بن قیس روایت کرده که گفت: امام ابی جعفر(ع)فرمود: امیر المؤمنین(صلوات الله علیه) در مورد مردان و زنان برده اینطور قضاوت فرمودکه اگر یکی از آنان مرتکب عمل زنا شد پنجاه تازیانه بخورد، چه مسلمان باشد و چه کافر،وچه نصرانی، و نباید سنگسار شود و تبعید هم نمی شود (3).

و در همان کتاب به سند خود از ابی بکر حضرمی از امام صادق(ع)روایت آورده که شخصی از آن جناب از برده ای مملوک پرسید، که مرد آزادی را قذف کرده، - یعنی نسبت زنا به او داده، آیا حد قذف او نیز نصف حد قذف آزاد است؟ - فرمود: - نه - باید هشتادتازیانه - یعنی حد کامل قذف را بخورد، چون مساله قذف حق الناس است، و اما آنچه ازگناهان که حق الله عز و جل است حدش در مورد بردگان نصف حد آزادگان است.عرضه داشتم، چه چیزهائی حق الله است؟فرمود: اینکه زنا کند یا شراب بنوشد، که اینهااز حقوقی است که حد مرتکب آن در بردگان نصف حد آزادگان است (4).

و در تهذیب به سند خود از برید عجلی از امام ابی جعفر(ع)روایت کرده که از کنیزی پرسیدند که مرتکب زنا شده است، فرمود: نصف حد براو زده می شود، چه اینکه شوهر داشته باشد و چه نداشته باشد (5).

و در الدر المنثور که ابن جریر از ابن عباس روایت کرده که گفت:مسافحات به معنای زنانی است که علنا زنا می دهند، و یار و دوست می گیرند، و آن زنی هم که تنهایک دوست دارد جزءمتخذات اخداناست، و اضافه کرد که مردم جاهلیت چنین بودند که زنای علنی را حرام، و زنای پنهانی را حلال می دانستند، و می گفتند زنای علنی از لئامت و پستی است، و اما آنچه پنهانی انجام شود هیچ اشکالی ندارد، لیکن خدای تعالی در قرآن کریم این

............................................ (1 و2)تفسیر عیاشی ج 1 ص 235 حدیث 93 ط تهران المکتبة العلمیة الاسلامیه (3)فروع کافی ج 7 ص 238 چاپ تهران، دار الکتب الاسلامیه (4)فروع کافی ج 7 ص 237 حدیث 19 ط تهران دار الکتب الاسلامیه. (5)تهذیب ج 10 ص 27 ح 82 ط بیروت.

صفحه : 460

آیه را نازل کرد که:و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن، (مرتکب عمل فاحشه نشویدنه علنی و نه پنهانی) (1).

مؤلف قدس سره: روایات در باره مطالبی که دیده شد بیش از اینها است که از نظرخواننده گذشت، آنچه ما آوردیم نمونه ای بود از هزار، و اندکی از بسیار.

............................................ (1)الدر المنثور ج 2 ص 142، ط بیروت دار المعرفة

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر