سرویس سیاست مشرق- انتشار هدفمند چند سوژه درباره فساد سازمانیافته و ضریب دادن به آن در داخل و خارج از کشور قابلتوجه و تفسیر است، در روزهای اخیر پخش گسترده ادعاهای یک محکوم سابق قضایی در تهران و نیز یک ویدئوی ضبطشده توسط بلاگری خارج نشین درباره وجود الیگارشیهای فاسد سیاسی بازتاب عجیبی یافته است.
در هر دو مورد افراد انتشاردهنده این دست ادعاها در تلاش هستند تا بهگونهای صحنه را نمایش دهند که در حال مبارزه با پروندههای خاک خورده فساد در سالهای اخیر هستند اما گردش جزئیات این دست مطالب در رسانههای ضدانقلاب حکایت از آن دارد که در آنسوی پرده وقایع خطرناکی در حال سوگیری است.
در اولین مورد یک فعال مجازی با گرفتن ژست عدالتخواهی در تلاش است تا با ناکارآمد نشان دادن مبارزه سیستماتیک با فساد در کشور، آن را از لندن مهندسی روانی کند. پسازآن عباس پالیزدار که پیشازاین به دلیل ارائه اطلاعات بدون سند به 10 سال زندان محکومشده است، به صحنه آمده و در گفتگو با یک وبسایت داخلی به تکرار همان ادعاها با گزارههای رادیکالتر پرداخته است.
پشت پرده افشاگریهای خیابانی علیه فساد چیست؟
نکته جالبتوجه آن است که تمامی موارد مطرحشده درباره فساد ازجمله داشتن 54 هزار صفحه پرونده، فاقد حتی یک برگ سند روشن بوده و صرفاً روی گمانههای خبری سوار شده و با حجم بالایی در حال پمپاژ رسانهای است. در این دست پروژههای پخش شایعات، اخباری شکل تصاعدی به خود میگیرد که نیاز به سند نداشته و سوژههای نامبرده شده خود باید به تکاپو افتاده تا رفع اتهام کنند.
بهعنوان نمونه خرداد سال 87 و پس از بیان ادعاهای پالیزدار درباره چند مقام ارشد نظام، وبسایت روزآنلاین نزدیک به گروهک تروریستی منافقین که آن روزها در هلند بهروزرسانی میشد، در گزارشی نوشت که افشاگریهای عباس پالیزدار نیاز به حقیقتیابی نداشته و تنها بیان آن برای کاشتن اجرای یک عملیات روانی کافی است!
درواقع شبکه ضدانقلاب بهواسطه ادعاهای مطرحشده که اغلب اهداف سیاسی نیز دارد، روی سوژه موجسواری کرده تا القاء فساد در داخل کشور را کانال یابی کنند، این عملیات دارای لایههای پیچیده و البته سیاسی باانگیزههای متفاوت است.
بهعنوان نمونه بلاگر لندننشین و پرحاشیه، روز گذشته در ادامه خط رشد دادن خط فساد نوشته است که در یک پرونده صد و شصت هزار میلیارد تومان سوءاستفاده صورت گرفته است. بهطور طبیعی این عدد قابلتأمل فاقد حتی یک برگ سند است و مرجع بررسی آن نیز قوه قضائیه خواهد بود اما این عدد نجومی با حجم بالایی بازنشر مجازی پیداکرده است.
اما آنچه این خط عملیاتی را جالبتوجه میکند در پاراگراف دوم آن خبر نمایش یافته است، این فعال فضای مجازی نوشته است:
صد و شصت هزار میلیارد تومان یعنی هزینه ساخت نیروگاه حرارتی برای سه هزار مگاوات برق، یعنی اگر نظام جلوی این الیگارشی را بگیرد نیازی به خاموشی دادن به مردم و مازوت سوزاندن و گرسنگی دادن به فرزندان دهکهای پایین ندارد!
همین جمله در کنار صدها ادعای مطرحشده درباره فساد کافی است تا پشت پرده عملیاتی خطرناک که سویههای خیابانی نیز دارد روشن گردد. در روزهای اخیر و پس از اعلام خبر قطع برق بهصورت از پیش اعلامشده از سوی دولت، برخی جریانهای سیاسی در داخل همسو با شبکه عملیات روانی ضدانقلاب در خارج از کشور در تدارک سازماندهی برخی اعتراضات خیابانی هستند که ثبات دولت را نشانه رفته است.
وضعیت این روزهای ناترازی انرژی باعث شده است تا دولت در دوراهی افزایش قیمت حاملهای انرژی و خاموشیهای منظم، دومی را انتخاب کرده تا مسیر التهابات اقتصادی و اجتماعی را کنترل کند. آمارهای رسمی شرکت ملی پالایش و پخش میگوید ابتدای شهریور 1403، سطح ذخایر نفتگاز نیروگاهها 43 درصد و نفت کوره 23 درصد نسبت به مدت مشابه پارسال (1402) کاهشیافته است و یکی از راههای کنترل این وضعیت خاموشی هدفمند است.
گرچه دولت میتوانست با مدیریت بهتر نسبت به این مسئله مانع از فشار خاموشی روی اقشار مختلف جامعه در فصل زمستان شود اما طرح انتقامگیری خیابانی از پزشکیان آنهم در اولین زمستان حضور در پاستور جالبتوجه است. در این سوژه سعی شده است تا میان برخی پروندههای فساد و ناکارآمدی دولت معنا دهی شکلگرفته و فرم پیدا کند.
بازسازی آبان 98؛ کمی شدیدتر و البته کمی خشنتر!
نکته مهمتر آنکه میان پخش شایعات درباره پرونده فساد، ناکارآمد خواندن دولت در خاموشیهای پیشرو و ایجاد عصیان اجتماعی درباره هر دو موضوع یک تقاطع مشترک وجود دارد. درواقع مسطحسازی صورت گرفته در داخل بهوسیله برخی جریانهای انقلابینما و نزدیک به نفاق در تلنبار شدن پروندههای فساد از سویی و خرج شدن یارانه انرژی به سود خاموشی دارای مخرج مشترک با یکدیگر است.
همچنین در این ماجرا سرویس اطلاعاتی دشمن با کمک گرفتن از رسانههای ضدانقلاب در تلاش است که از پخش شایعات فساد سیستماتیک و عصیان خاموشیهای زمستانی بهرهبرداری کرده و شبکه آشوب و اغتشاشات را دوباره به صحنه بیاورد. اما نکته تأسفآور و البته خطرناک آن است که جریانی سیاسی در داخل کشور با هدف انتقامگیریهای داخلی در همین تقاطع بازی میکند.
پیشازاین، همین جریان سیاسی در تلاش بود با راهاندازی خط بنیصدری کردن دولت از فضای خاص حدفاصل شهادت سید ابراهیم رئیسی و یارانش بهره ببرد تا پزشکیان برف زمستانی را در پاستور نبیند. حالا قطعی برق با چاشنی پروندههای پر سروصدا و بدون سند فساد، جای آن پروژه مشکوک را گرفته تا به تعبیری اول ژانویه آخرین روز کاری رئیسجمهور در ساختمان ریاست جمهوری باشد.
از نگاه سرویس اطلاعاتی دشمن انباشت نارضایتیهای ناشی از ناکارآمدی منعکس در افزایش فقر و نابرابری، در کنار ناسازگاریهای فزاینده فرهنگی، منجر به اعتراضات آغشته به اغتشاشات متنوعی در ایران میشود که نمونه آن در آبان سال 98 تجربهشده است؛ به نظر میرسد که در طراحی جدید تدارکات اعتراضاتی بهمراتب خشنتر از آن سال با فراگیری بیشتر طراحیشده باشد.
سرنخ این کد آشوب را در صحبتهای چندی قبل بنیامین نتانیاهو در خلال ضربات مقتدرانه جمهوری اسلامی به قلب رژیم صهیونیستی باید دید؛ آنجا که خطاب به مردم ایران تلاش کرد ملت را در مقابل نظام قرار دهد و زمین جنگ را از جغرافیای رژیم جعلی، به خیابانهای ایران تغییر دهد.
ایجاد شکاف حاکمیت-جامعه و نارضایتی اقتصادی از ناکارآمدی حکمرانی و افول اعتماد و سرمایه اجتماعی و ایجاد انگارههایی چون حاکمیت سرمایه سالار و جامعه طبقاتی سرفصل اولیه برای تدوین این پروژه خطرناک بوده که در شبکههای اجتماعی دادهپردازی شده است. در این طرح عملیاتی که با نظارت سرویس خارجی پردازششده است، گستره بیاعتمادی بهسوی اعتراضات گسترده و ناآرامیهای اجتماعی جهش خواهد کرد؛ موسسه کارنگی درباره این طرح نوشته است که بستن بالهای ایران در منطقه نیاز به پیوستهای داخلی دارد!