سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «سیدعباس صالحی» به عنوان گزینه وزارت فرهنگ و ارشاد انتخاب شد و خیل عظیمی از هنرمندان، علی الخصوص سینماگران پس از رای اعتمادمجلس شورای اسلامی، منتظر هستند، چه کسانی سکان سازمان سینمایی را در دست خواهند گرفت؟
این نگرانی از این جنبه تشدید شده که تیم احتمالی «صالحی» در سازمان سینمایی آیا همان نفرات دولت قبل خواهند بود؟ آیا چهرهای که در این سازمان دوقطبی سازان پسا 1401 تشدید کردند بر سرکار خواهند ماند؟
سینمای ایران در سه سال گذشته، در متن و فرامتن دچار یک دو قطبی و نوعی بحران هویت دوگانه شده است. این بحران، یحتمل در صورت حفظ رویکرد و مدیران فعلی در سازمان سینمایی، تشدید خواهد شد و یک تغییر مدبرانه و تحولی در آرایش بدنه مدیریتی سینما ضروری است.
با توجه به رویکرد اخیررئیس جمهور، عدهای از اهالی سینما همچنان نگران هستند و این دغدغه مطرح است، آیا آرایش سلیقهای سازمان سینمایی، با بازگشت سید عباس صالحی تغییر خواهد داد؟ آیا سازمان سینمایی دوباره به نهادی فرهنگی تبدیل خواهد شد؟
نقطه عطف کارنامه صالحی چیست؟
عملکرد فرهنگی تیم سازمان سینمایی در دوره قبلی وزارت صالحی در خلال بحران اجتماعی – فرهنگی سال 1398، مهمترین بخش قابل تحلیل کارنامه اوست. در آن دوره روند برگزاری جشنواره سی و هشتم آنچنان تحت تاثیر رویدادهای تلخ آن سال قرار نگرفت و سینما به صورت مستقل مسیرش را دنبال کرد.
ناراضیان در سکوتند؟
شمار فراوانی از هنرمندان جریان اصلی سینما، نه جریان بازاری فعلی، از سیاستهای سه ساله سازمان سینمایی ناراضی هستند و در شمارگان مختلفی قصد داریم ابعاد این نارضایتی و منشا حضور برخی افراد که در دوقطبی ایجاد شده نقش روشنی داشتند را بررسی کنیم. این چهرهها با ساخت دوقطبی و ایجاد نارضایتی، زمینه فاصله هنرمندان با سازمان سینمایی را تشدید کردهاند.
تحلیلی جامع از مدیریت سینما در سالهای اخیر نشان میدهد، این حوزه بیش از اینکه عرصه شود، مجری سیاستهای از پیش تعیین شدهای بوده است. اغلب مدیران فعلی احتمالا و بر اساس شایعات منتشر شده در فضای مجازی، توسط افرادی بیرون از سازمان سینمایی برای مدیریت در عرصه سینما معرفی شدند.
این احتمال گزینهای قابل بررسی است. وقتی اعضای سابق تحریریه یک سایت خبری با کمترین تجربه مدیریتی در سمت یکی از انجمنهای سینمایی انتخاب میشوند، طبیعی است که شایعات در مورد نیروهای معرفی شده، در اذهان عمومی تقویت شود.
دیگر مصداق این مدیریت شدن، حضور «روح الله سهرابی»، در مقام مدیر کل حوزه نظارت بر عرضه و نمایش سازمان سینمایی است. سهرابی تنها با ساخت فیلم سینمایی «خاکستر وبرف» سریال «آرام میگیریم» در ردیف متوسطهای تلویزیون و سینما قرار داشت و ناگهان در سمت مهمی در سازمان سینمایی گمارده شد.
سهرابی در ابتدای دهه نود به عنوان فیلمساز به جامعه سینمایی معرفی شد با فیلم ضدجنگ «خاکستر و برف». اگر چهره غیراصولگرایی این فیلم را ساخته بود، در لیست انتظار همیشگی برای ساخت فیلم بعدیاش قرار میگرفت. انتقاد رسانهها از فیلم بسیار ضعیف سهرابی، حاکی از آن است که حتی محصول او از منظری فرهنگی- سینمایی فیلمساز مورد وثوق بسیاری از رسانهها نبود.
سازنده فیلم مذکور، سریال دیگری را در رسانه ملی کارگردانی کرد که وضعیت محتوایی آن به مراتب ضعیفتر از اثر سینماییاش بود. اما همین فیلمساز توانست طی سه سال گذشته جایگاه خود را در سازمان سینمایی به خوبی تثبیت کند. ماموریت او با متوقف کردن رده فیلمهای اجتماعی-انتقادی آغاز شد که مجوز ساخت خود را از سازمان سینمایی دولت دوازدهم (دولت قبل) دریافت کرده بودند. سهرابی تا قبل از نگارش بیانیههای بسیار تندی که به صورت فردی منتشر میکرد، به تعبیری "مرد انجام امور موازی مدیریت" سازمان سینمایی بود.
کاملا مشخص است که او برای انجام اموری خاص به سازمان سینمایی آمد که احتمالا مدیران کلان حاضر به انجام و گردن گرفتنش نبودند. دست کم عملکرد مدیرکل حوزه نظارت در سه سال گذشته چنین تحلیلهایی را تقویت میکند. او در گفت و گو با جیرانی با زبانی نرم پشتپردهها و تاثیرش در توقف سینمای اجتماعی – انتقادی را تشریح میکند. (اعتماد آنلاین گفت و گوی تصویری با فریدون جیرانی)
بیشتر بخوانید:
تقریبا هیچ فرد صاحب منصبی عدم نمایش فیلم «برادران لیلا» و فیلمهای اجتماعی که پس از آن در مجاری غیر رسمی نمایش داده شدند را برعهده نگرفت و سهرابی در این مصاحبه و در دو پست اینستاگرامی افشا میکند که به دلیل عدم سانسور سکانس سیلی لیلا به پدرش، فیلم به محاق رفت.
تبعات مخالفت با نمایش عمومی فیلم زمینه برخوردهای بعدی را فراهم آورد و سعید روستایی و تهیهکنندهاش روانه دادگاه شدند و انتشار حکم روستایی تبعات سوء را برداشت. ابعاد محکومیت روستایی با حمایت مارتین اسکورسیزی ابعادی جهانی پیدا کرد.
سرنوشت «برادران لیلا» و سازندگانش صورتی کاملا نمادین دارد. برخوردی که ماهیت آن سلبی به نظر میرسد. از طرفی به نظر میرسید روش برخورد با فیلمسازانی که در دولت قبل مورد توجه بودند، سویه معکوسی به خود گرفته است.
تصویری که از صفحه اینستاگرام مدیر کل حوزه نظارت منتشر شده، علی رغم تمامی استدلالهای مدیرکل حوزه نظارت سازمان سینمایی، در گفتوگو با فریدون جیرانی بازنمایی نقش او در شکلگیری یک دوقطبی دوسینمایی را نشان میدهد.
اگر استدلالهای سهرابی را در گفتوگویش با اعتماد آنلاین صحیح فرض کنیم، برادران لیلا با سرمایه بخش خصوصی، با اخذ مجوزهای قانونی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و در ذیل آن سازمان سینمایی و کاملا در چهارچوب ضوابط ساخته شد. سازمان سینمایی ملزم به صیانت از سرمایه بخشی خصوصی است و عملا در حوزه فیلمهای اجتماعی این موضوع نادیده گرفته شد. هر چند که مشرق نقدهای فراوانی را درباره فیلم منتشر کرد اما سرمایه بخش خصوصی در مرحله نخست از فیلترهای قانونی عبور کرده نباید دچار مخاطره شود.
آیا سرمایه خصوصی صرف شده در این فیلم فقط به خاطر یک سکانس هدر رفت؟
شمار فراوانی از فیلمهای ایرانی در سالهای گذشته بدون مجوزهای رسمی روانه جشنوارههای خارجی شدند اما «برادران لیلا» و تیم سازندهاش وقتی روانه دادگاه شدند و احکام آنان به صورت عمومی منتشر شد، بخش خصوصی که پرچمدار ساخت فیلمهای اجتماعی است، کاملا عقبنشینی کرد و افرادی که مطلوب ساز و کار مدیرکلی حوزه نظارت نبودند، فیلمسازی را برای چند سالی فراموش کردند.
با این مشی سازمان سینمایی و به پیوست اتفاقات سال 1401 با تقویت جریانهای شکل گرفته در خارج از ایران، دیگر هیچ فیلم دارای مجوزی از ایران در جشنوارههای فرنگی حضور پیدا نکرد؛ نمونه آن فیلم اخیر محمد کارت است که برای فستیوال ونیز پذیرفته نشد. با این حساب سینمای زیرزمینی در فستیوالهای خارجی تبدیل به یک فرصت شد.
در مقابل همه برخوردهای سلبی سخت با برادران لیلا، فیلم «کیک محبوب من» به کارگردانی بهتاش صناعیها و مریم مقدم به تهیهکنندگی غلامرضا موسوی بدون پوشش رسمی به فستیوال برلین رفت و هیچ برخورد سختی با عوامل آن صورت نپذیرفت. چون به نظر میرسد، آقای تهیه کننده یکی از چهرههای محبوب مدیران است.
برخورد با عوامل برادران لیلا به خاطر عدم حذف یک سکانس وقتی طبیعی جلوه میکند که متعاقبا همان برخورد در قبال فیلم کیک محبوب من صورت پذیرد.
پس از چالشهای پرماجرای فیلم «برادران لیلا» و زمینه حوادث سال 1401، موجب شد فیلمهایی نظیر شب داخلی دیوار، اورکا، قید طی مسیر پروانه نمایش و اکران عمومی را بزنند و به صورت غیررسمی منتشر شوند و انتشار این فیلمها بدون پشتوانه قانونی، سینمای زیرزمینی را بیش از هر دوران دیگری تقویت کرد.
این شگرد و هم آوایی سینماگرانی که پروانه ساخت آثار خود را در دولت قبل گرفته بودند زمینه این تحلیل را پررنگتر کرد که اهرم برخورد با برادران لیلا جوابگو بوده و دولت چندین فیلم و فیلمساز دردسرساز را از سر راه برداشته بدون آنکه هزینهای به سازمان سینمایی تحمیل شود.
قطب مبتذل جای قطب جدی در سینما را گرفت؟
در مقابل این قطب حذف شده، قطب دیگری در سازمان سینمایی ساخته شد. طیف کمدیسازان نازل در دولت سیزدهم فرصت حیات دیگری یافتند تا امپراطوری ابتذال سازی در سینما مجالی برای خودنمایی پیدا کند و سهرابی و هم تیمیهایش دستاوردی تحت عنوان گیشه داغ را معرفی کنند.
به فیلمهایی پرفروشی که نماد این دولت هستندبار دیگر باید توجه کرد؛ فسیل، بخارست، هتل و ...
قطبی که سازمان سینمایی ساخت، عملا یک قطب مبتذل فرهنگی بود و این آثار با فروش فراوان در گیشه به نمادهای موفقیت وزارت ارشاد و سازمان سینمایی دولت سیزدهم تبدیل شدند و نقش مدیر کل اداره نظارت سازمان سینمایی برای ساخته شدن چنین آثاری را نمیتوان انکار کرد.
اما تبلیغات در شبکههای ماهوارهای که در هر دولتی منجر به پایین کشیدن فیلم از روی پرده سینما میشد با همراهی کامل قوای نظارتی، تبدیل به فعل حلال پخش کنندگان شد.
تبلیغات ماهوارهای؛ حرامی که ناگهان حلال شد!
شرایط فروش و داغ کردن گیشه و مضمون آثاری که نمایش داده شدند، از منظری شبیه آثار و رویدادهای سال 1395 است. در دورانی که کمدیهای نازل بر سینمای ایران حاکم شدند و در دورهای کوتاه توانستند به فروش های نجومی دست پیدا کنند. حبیبایلبیگی، مثل سه سال اخیر، ریاست حوزه نظارت و ارزشیابی را برعهده داشت و یا با تحلیلی امروزی، مجری طرح سینما قلمداد میشد.
در دوره مدیریت قبلی ایلبیگی در این سمت فیلمهای نظیر «نهنگعنبر»، «من سالوادور نیستم» و «پنجاه کیلو آلبالو»، نمادی از سینمای گیشهای آن دوران بودند اما فیلم پنجاه کیلو آلبالو به دلیل استفاده از تبلیغات ماهوارهای از پرده پایین کشیده شد.
سال گذشته نیز فیلمهایی نظیر "فسیل"، "هتل" و "شهر هرت" سایر آثار نازل سینما به فروشهای نجومی دست پیدا کردند، چون هر سه دقیقه یکی از 200 شبکه ماهوارهای فارسی زبان اقدام به پخش تیزرهای تبلیغی این آثار میکرد.
جریان سینمای گیشه در نیمه دهه نود با برخورد قضایی در آن مقطع شکست خورد. اما این بار ایل بیگی در همین سمت بود و احتمالا به دلیل حضور سهرابی، این بار برخلاف گذشته دادستانی علیه فیلمهایی که در سال 95 اقلام تبلیغاتیاشان از شبکههای ماهوارهای پخش میشد اعلام جرم نکرد و فیلمها از پرده سینما پایین نیامدند. تقریبا در اغلب جلسات نمایندگان نهادهای نظارتی به بخشی از حاضران ثابت جلسات سازمان سینمایی پس از حوادث سال 1401 تبدیل شدند.
گیشه سینما و کارنامه سازی با استفاده از این ابزار در اولویتهای کاری قرار گرفت و این بار نهادهای نظارتی سختگیر از تبلیغات مکرر آثار سینمایی در بیش از 200 شبکه ماهوارهای چشمپوشی کردند تا مدیران وقت بتوانند به استقبال خوب مردم از سینما در مصاحبههایش اشاره کند.
در حالی که این اقبال ریشه در تبلیغات ماهوارهای دارد. این عادی سازی موجب شد پلتفرمها نیز برای تبلیغ محصولشان دست به دامن شبکههای ماهوارهای شوند و اغلب شرکتهای بزرگ که آگهیهای تبلیغاتیاشان از صدا و سیما پخش میشد از شبکههای ماهوارهای پخش شود و تبلیغات سینمایی نقش مهمی در این عادی سازی داشت. حالا سوال این است که با تغییر دولت با فیلمهایی که تبلیغات آنها از شبکههای ماهوارهای پخش میشود، بازهم برخورد خواهد شد؟
کمکهای GEMTV به افتخار تبدیل شد؟
مدیران سینمایی گیشه سینما را به عنوان دستاورد سازمان سینماییاشان مطرح کنند و مدیرکل حوزه نظارت با ژستی کاملا سینمایی از ژانر کمدی در گفتوگو با جیرانی حمایت میکند، در حالیکه بحث ژانر کمدی در توفیق یا عدم توفیق فیلم نقش کمتری دارد و فروش فیلمهایی معمولی نظیر سهکام حبس را میتوان در میزان تبلیغاتش در شبکههای فارسی زبان جستجو کرد.
تقویت قطب مبتذل سینما به مدد تسریع روند مجوز فیلمهای کمدی، تبلیغات شبکههای ماهوارهای درتک ژانری شدن سینمای ایران گام بسیار بزرگی بود.
قطب سینمای اجتماعی – انتقادی به واسطه این سیاست و برخورد نمادین صورت گرفته با فیلم برادران لیلا عملا از چهارچوب تولید خارج و به تبع آن سینمایی زیرزمینی توسعه یافت. اگر این ریلگذاری تغییر کند، سینمای اجتماعی برای حیات مجدد نیاز به چهارسال تولید مستمر خواهد داشت.
سهرابی در چند مصاحبه اخیرش از فعالیتش روی مسئله رفع توقیف فیلمها تاکید دارد در حالی که فیلمهای قابل توجهی ساخته شدند که در لیست رفع توقیفیها قرار نداشت. همانطور که اشاره شد، فیلمسازانی که موفقیت های خود را در دولت قبلی کسب کرده بودند، عملا در قطب مقابل سیاستهای سه ساله گذشته قرار گرفتند و میان مهدویان و روستایی تفاوت چندانی قائل نشدند.
دوقطبی دیگری که سهرابی به آن دامن زد، دوقطبی خانه سینما و سازمان سینمایی بود؛ سینماگران همراه با سازمان و غیر همراه. نتیجه این پستهای انتقادی بسیار تند در عِده و عُده مهمانیهای سیاسی سازمان سینمایی خودنمایی میکرد که تنها چهره شاخص حاضر در این مراسمها استاد علی نصیریان بود.
پست بالا که در صفحه اینستاگرام سهرابی درج شده بر این موضوع کاملا صحه میگذارد.
جدال شخصی او در پاسخ به استوری رضاکیانیان در مورد مرحوم ناصر طهماسب، ادامه همین سیاست است.
در حالیکه او باید در مقام یک مدیر دولتی در کارزار انتخاب بیطرفانه عمل میکرد، اما علنی کردن انتخاب سیاسیاش نشان داد، او در مقام یک مدیر دولتی همچنان راکورد دوقطبی را حفظ کرده است.
با این اوصاف، حداقل انتظار از سیدعباس صالحی این است فضایی همدلانه در سینمای بحران زده ایران در سال دوباره تکرار شود و نفراتی جایگزین شوند که در دوقطبی ساخته شده توازن ایجاد کنند.
یک سر این ماجرا تبدیل به قطب خاموشی شده که همچون آتشی زیرخاکستر است و امکان دارد اعتراض خود را در ماجراجوهایی سیاسی نمایان کنند. قطبی دیگری نیز نسبت به این ابتذال گسترده در سینما معترض هستند و سینما نیازمند یک وفاق ملی و توزان در تولید ژانر است.